1236 - منطق اسلام و غرب در بحث قدرت(پرسش و پاسخ) ۱۴۰۲/۱۱/۰۶
منطق اسلام و غرب در بحث قدرت
(پرسش و پاسخ)
پرسش: منطق اسلام در بحث قدرت چه وجوه اشتراک و افتراقی با منطق غربیها در بحث قدرت دارد؟
پاسخ:شاخصهای مکتب قدرت غربیها
1- علم در خدمت قدرت
دیدگاه «فرانسیس بیکن» انگلیسی در غرب منشأ ترقی علوم و تسلط زیاد و فوقالعاده انسان بر طبیعت شد. اما در عین حال عینا منشأ فاسد شدن انسانها گردید. یعنی این نظریه هم طبیعت را به دست انسان آباد کرد و هم انسان را به دست خودش خراب و فاسد کرد. قبل از بیکن، دانشمندان واکابر علمی اعم از فلاسفه و به ویژه علمای ادیان، علم را در خدمت حقیقت گرفته بودند نه درخدمت قدرت و توانایی. یعنی وقتی انسان را تشویق به فراگیری علم میکردند، تکیهگاه این تشویق این بود که ای انسان! عالم باش و آگاه باش که علم تو را به حقیقت میرساند. علم وسیله رسیدن انسان به حقیقت است، و به همین دلیل علم قداست داشت. یعنی حقیقتی مقدس و مافوق منافع انسان و امور مادی بود. همیشه علم را در مقابل ملل و ثروت قرار میدادند. اما بیکن نظر جدیدی ابراز کرد و گفت: انسان علم را باید در خدمت زندگی قرار دهد. آن علمی خوب است که بیشتر به کار زندگی انسان بخورد و بتواند انسان را بر طبیعت مسلط کند و به او توانایی و قدرت ببخشد. این بود که بعد از این دیدگاه علم جای جنبه آسمانی و کشف حقیقت خودش را به جنبه زمینی و مادی داد. یعنی مسیر علم و تحقیق عوض شد و علم در مسیر کشف اسرار و رموز طبیعت افتاد. برای اینکه انسان بتواند بیشتر بر طبیعت مسلط شود و بهتر زندگی کند و رفاهش را تامین نماید. البته این نظریه از این منظر خدمت بسیار بزرگی به بشریت کرد و در مسیر کشف رموز و قوانین طبیعت و تسلط انسان بر طبیعت و بهرهمند شدن او از طبیعت بسیار مؤثر بود. اما در کنار این نظریه، علم دیگر آن قداست و عظمت و مقام قدسی و طهارت خود را از دست داد و لذا علم بعد از بیکن در خدمت زورمندان و قدرتمندان قرار گرفت و علمای طراز اول اسیرترین و زندانیترین مردم دنیا هستند. مانند انیشتین که نوکر آقای روزولت آمریکایی بود، و همچنین اردوگاه سوسیالیسم که هیچ فرقی نمیکند. همهجا علم در خدمت قدرت است. الان دنیا را قدرت میچرخاند نه علم! علم امروز اسیر است و آزاد نیست. یعنی هر اختراع و اکتشافی که در دنیا رخ میدهد اگر بشود آن را در خدمت زور قرار داد و از آن یک سلاح مهیب خطرناک و وحشتناکی برای کشتن انسانها ساخت، اول آنجا از آن استفاده میشود و بعد در خدمت سایر نیازهای بشر قرار میگیرد. این راه بیکن به طور طبیعی به آنچه که ماکیاولی و نیچه در غرب گفته بودند منتهی شد!
استفاده نیچه از اصول داروین
اصول داروین در دنیا مورد سوءاستفادههای زیادی واقع شد خود او هم نمیخواست چنین شود، چرا که او مسیحی معتقدی بود. ماتریالیستها (مادیون) اصول تکامل داروین را ابزاری برای انکار خدا قرار دادند. نیچه از اصل تنازع بقاء داروین همین نتیجه را گرفت که اصل در حیات همه جانداران و حتی انسانها، جنگ و تنازع بقاء برای نسل و انسانهای قویتر میباشد. انسان کامل یعنی انسان قویتر و نیرومندتر و انسانی که ضعیفکش است و هیچگونه محبت ورزیدن، احسان کردن و خدمت و محبت به خلق کردن در او راه ندارد، زیرا اینها مانع تکامل بشریت و مانع بروز انسان برتر و قویتر و انسان کامل است! مشابه همین دیدگاه نیچه را ماکیاول هم دارد که در کتاب شهریارش با صراحت توصیه میکند برای حفظ قدرت تمامی اصول و مبانی اخلاقی باید زیر پا گذاشته شود و به تعبیر دیگر برای رسیدن به هدف هر وسیلهای مجاز میباشد!
2- اخلاق و تربیت اروپایی و غربی
اخلاق و تربیت واقعی غربیها و اروپائیها یعنی اخلاق ماکیاولی و نیچهای. اعلامیه حقوق بشر را هم که ارائه میدهند برای فریب دیگران است. هرگاه دم از انسانیت و انساندوستی میزنند برای استفاده ابزاری است در جهت منافع خودشان. جنایات آنها در الجزایر، ویتنام و فلسطین و... پیاده کردن همان فلسفه نیچه و ماکیاولی است.
منطق قدرت از منظر اسلام
آیا اسلام قدرت را تبلیغ کرده یا ضعف را! و یا نه قدرت و نه ضعف را به این معنا تبلیغ نکرده است؟ جواب این است که اسلام به یک معنا قدرت را تبلیغ کرده است. ولی قدرتی که نه تنها قدرت نیچهای و ماکیاولی نیست بلکه قدرتی است که از آن همه صفات عالی انسانیت مانند: مهربانی، رحم و شفقت و احسان و برادری و... برمیخیزد، در اسلام نصوص قرآنی و روایات فراوانی دعوت به قدرت و توانایی کرده است. دیگران هم که در موضوع اسلام مطالعه کردهاند اسلام را با این شاخصه توصیف کردهاند که هیچ دینی به اندازه اسلام پیروان خود را به قدرت و قوت دعوت نکرده است. (ویل دورانت، تاریخ تمدن، جلد 11) قرآن کریم در سوره انفال آیه 60 با صراحت به مسلمانان در برابر دشمنان میفرماید: تا حد نهایی قدرتتان نیرو تهیه کنید که دشمن از ترس هرگز نتواند به شما طمع کند. «واعدوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل، ترهبون به عدوالله و عدوکم» از طرف دیگر میفرماید: با دشمن که نبرد میکنید مراقب باشید حق و عدالت را رعایت کنید و هرگز متجاوز نباشید. (ولا تعتدوا) (بقره- 190)