«فوراً اين مزاحمين را از اينجا برانيد و در صورتي كه شما عاجزيد، مردم خودشان آنها را ميرانند...اطراف آنها را تخليه كنيد تا من بخواهم خودشان به حساب آنها برسند....شما اينها را از اينجا بيرون كنيد. اينها را بيرون كنيد...»
این جملات بخشی از سخنان ابوالحسن بنیصدر، رئیسجمهوری وقت در مراسم سالگرد فوت محمد مصدق در 14 اسفند 1359 بود که در دانشگاه تهران برگزار شد.
در زمان انجام سخنرانی بنی صدر که مملو از افترا و تهمت و توهین به خط امام خمینی و نیروهای پیرو آن بود، تعدادی از هواداران خط امام به محل سخنرانی رفته و نسبت به اهانتهای بنی صدر خطاب به روحانیت مبارز و به ویژه آیتالله دکتر بهشتی معترض شدند. در همین شرایط بود که با جملات فوق، بنی صدر به نیروهای مجاهدین خلق موسوم به «میلیشیا» که محوطه سخنرانی را محاصره کرده بودند، دستور داد تا با معترضین انقلابی به شدت برخورد کرده و آنها را مورد تهاجم قرار دهند.
مراسم چگونه سازماندهی شده بود؟
براساس گزارش روزنامههای انقلاب اسلامی (ارگان بنی صدر) و کیهان و اطلاعات در روز 16 اسفند 1359، شركتكنندگان در اين مراسم در زمين چمن دانشگاه و در قسمتي از خيابان ضلع جنوبي و شرقي آن تجمع کرده بودند.
جايگاه سخنراني در مقابل جايگاه خطبههاي نماز جمعه بر روي بالكن ساختمان واقع در شمال زمين چمن در نظر گرفته شده بود. اكثر شركتكنندگاني كه در زمين چمن خصوصاً در جلو و شرق آن نشسته بودند را نیروی میلیشیا تشكيل داده و شیوهای كه در شعارها، نشستن، حركت و تهاجم داشتند، نشان از یک تشكيلات از قبل سازمان داده شده داشت.
در وسط زمين حدود 400 نفر دختر با روپوشهاي غالباً به رنگ سورمهاي نشسته و پلاكاردهايي با عناوين زير در دست داشتند:
«چوب چماق شكنجه ديگر اثر ندارد»، « صداي و سيماي ما از انحصار حزبي آزاد بايد گردد» و همچنین چند پلاكارد با عنوان: «درود بر مصدق، سلام بر آزادی». همچنين پلاكاردي كه بر روي آن جملهاي از دكتر مصدق نوشته شده بود و پوستري از آيتالله سیدکاظم شريعتمداري قرار داشت، به چشم ميخورد.
در خارج از دانشگاه و خيابانهاي جنوبي و شرقي زمين گروههای معترض در دستههاي مختلف، شعارهايي با اين عناوين ميدادند:
«جمهوري اسلامي راه مصدق نمیره»، «سپهسالار پينوشه ايران شيلي نميشه»،«كوبنده تودهاي، ولايت فقيه است»، «ضد مليگرايي، ولايت فقیه است»،«اينها بودند ميگفتند، بختيار، سنگرت را نگهدار»، «مرگ بر ليبرال.»
همچنین بر روی تعدادي از پلاكاردهايي كه مخالفين در دست داشتند، جملاتي از بيانات امام به شرح زير نقش بسته بود:
«ما چقدر از مليگراها سيلي خوردهايم»، «افراد مليگرا به درد ما نميخورند»، «مليگرايي خلاف اسلام است»، «مليگرايي اساس بدبختي مسلمين است»، «نگذاريد بگويم در زمان مليگراها چه بر ما گذشت».
چند دختر چادر مشكي نيز در ميان زمين چمن پلاكاردهايي از سخنان امام بر ضد مليگرايي و عكسهايي از امام در دست داشتند كه مورد يورش و تهاجم افراد میلیشیای مجاهدین خلق واقع شدند که آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده، پلاكاردها و عكسهای امام را به زور از دستشان گرفته و پاره كرده و به هوا پرتاب کردند. در اين هنگام هواداران بنی صدر با كف و سوت، مهاجمان را تشویق کردند.
قبل از شروع سخنراني بنيصدر نواري از يكي از سخنرانيهاي مصدق پخش شد كه مرتب با شعارهاي «چوب چماق شكنجه ديگر اثر ندارد»، «حزب چماق به دستان در پيشگاه ملت افشا بايد گردد» و با كفزدنها و سوتهاي ممتد مورد حمایت قرار میگرفت.
سپهسالار پینوشه به جایگاه رفت
در ساعت 15/40 دقيقه بعدازظهر بنيصدر در ميان كف و سوت حضار به جايگاه آمد و براي ابراز احساساتي كه از سوی هوادارانش ابراز ميشد، دست تكان داد. هواداران مجاهدین خلق كه در جلوی جايگاه بودند به صورت كاملاً سازماندهی شده، شعار مي دادند، «حزب چماق به دستان افشا بايد گردد».
عدهاي از حضار نيز شعارهاي «بنيصدر، بنيصدر حمايتت ميكنيم»، «فرمانده كل قوا بنيصدر» را سر داده بودند كه میلیشیای مجاهدین خلق از دادن اين شعارها خودداري كرده و به جایش اين شعار را دادند. «مسلمان بپاخيز حزب شده رستاخيز».
بنيصدر سپس پشت ميكروفن قرار گرفت و شروع به سخنراني كرد. در خيابانهاي ضلع جنوبي و شرقي زمين چمن همچنان شعارهايي موافق و مخالف داده ميشد و عدهاي هم به بحث با يكديگر مشغول بودند.
چند تن از افراد شناخته شده حامی بنیصدر و اعضای نهضت آزادی و برخی لیبرالهای شناخته شده همچون كاظم سامي، تقوي، علی اکبرمعينفر، صباغيان، یدالله سحابي، و همچنين شمس آلاحمد، منصور فرهنگ، سعيد سنجابي، عليرضا نوبري نيز در جايگاه حضور داشتند.
در حين سخنراني چند بار از جانب گروهي از هواداران مجاهدین خلق که اکثریت جمعیت را تشکیل میدادند، برعلیه معترضین شعارهای تند داده شد.
در اين هنگام بنيصدر به مخالفان اخطار كرد كه اگر مأموران از عهده دستگيري آنها برنيايند اين كار را به مردم خواهد سپرد.
و در پي آن تهدیدات، اين شعارها از طرف اعضای مجاهدین خلق که در مراسم حضور داشتند سر داده شد:
«مراسم را حزب به هم ميزند»، « اخلال تو ميتينگها كار حزبه، حزبه...»، « بنيصدر، بنيصدر بلندگو را قطع كردند»، «چماقدار، چماقدار مرگت فرا رسيده»،«مرگ بر بهشتي»، «بنيصدر، بنيصدر افشا كن، بهشتي را رسوا كن».
تحریک جمعیت به اغتشاش به جای سخنرانی
بنيصدر در قسمتي از سخنانش در حالي كه چند برگه و كارت شناسايي را نشان ميداد، آنها را متعلق به چند تن از افراد كميته و حزب جمهوري اسلامي اعلام کرد كه دستگير شدهاند. پس از اعلام اين مطلب، جمعیت با شعارهاي «مرگ بر بهشتي»، «سردسته چماقداران، بهشتي»، او را مورد تشويق قرار دادند.
سپس بنيصدر از مردم خواست دور گروهي را كه شعار اعتراضی ميدادند را خالي كنند تا از دیگران مشخص شوند كه عملي نشد. در اين هنگام از ضلع غربي و جلوي جايگاه گروهي در حالي كه پا به زمين ميكوبيدند شعار دادند:
«بنيصدر، بنيصدر، حكم تهاجم بده». پس از مدتي كه اين شعار را تكرار كردند بنيصدر گفت: «شما اينها را از اينجا بيرون كنيد، اينها را بيرون كنيد.»
در این هنگام ناگهان دستهای از میلیشیای مجاهدین خلق كه در كنار ديوار ضلع شرقي مستقر بودند از ديوار با كمك يكديگر بالا رفتند و پس از چند لحظه افرادي از دانشجویان معترض و انقلابی كه سر و صورتشان را با ضربههاي مشت شكافته و خونين كرده بودند، در حالي كه به شدت با مشت و لگد بر سر و صورت و بدنشان ميكوبيدند از ديوار به پایين پرتاب كردند و افراد گارد رئيس جمهوري آنها را گرفته و به زير جايگاه منتقل نمودند.
تسویه حساب خونین به اسم سخنرانی
صحنههاي فجيعي به وجود آمده بود، افرادي كه از زمين چمن بالا رفته بودند مرتبا اشخاصي را كه «ريش و اوركت» به تن داشتند، در حالي كه با مشت به سر و صورتشان ميكوبيدند و خطاب به آنها شعار مرگ بر چماقدار ميدادند! به پایين و به ميان افرادشان در زمين چمن پرتاب ميكردند.
افرادشان هم در زمين چمن با ولعي وصف ناشدني و وحشیگری افسارگسیخته به جان آنها ميافتادند و تا آنجا كه در توان داشتند با مشت و لگد آنان را کتک زده و به جلو ميكشاندند و تحويل گارد بنی صدر كه در جلو جایگاه مستقر بودند، ميدادند.
تعدادي از اين افراد گارد نيز كار مشت و لگد آنها را با همديگر پاسکاری میکردند، بیرحمی آنها آنچنان بود که حتی برخی از حاضرین و همکاران خودشان، این شدت از به کارگیری خشونت را درست نمیدانستند و از حال قربانیان شوکه شده بودند.
در حين درگيريها، بنيصدر چند بار دیگر نیز جمعیت را تحریک به تهاجم به معترضین گرفتار در محاصره نمود و افراد گارد، هوادارانش و میلیشیای مجاهدین خلق، به اتفاق همچنان به مضروب ساختن اشخاص دلخواه خويش كه ريش يا اوركت داشتند ادامه دادند.
اين صحنهها مدتي ادامه يافت، جبهه بنیصدر و لیبرالها و مجاهدین خلق، در حالي كه حالتي بسیار وحشيانه و ددمنشانه به خود گرفته بودند با شعارهايي كه داده ميشد بيشتر تحريك ميشدند، از قبیل:
«چماقدار، چماقدار مرگت فرا رسيده»،«مرگ بر بهشتي»،« ايران را گورستان چماقدار ميكنيم.»، «بزن، بزن حقشه».
الگویی شوم برای فتنههای سالیان بعد
بنيصدر در ادامه سخنانش به صدا و سيماي جمهوري اسلامي حمله كرد كه با كف و سوت برايش ابراز احساسات شد. وي در حين سخنانش به مسافرت سعيد سنجابي و منصور فرهنگ كه روزنامههاي خارجي نوشته بودند براي ترتيب دادن ملاقات بين بنيصدر و ريگان در 19 اسفند، به آمريكا مسافرت كرده بودند و چند هفته قبل در مجلس تعدادي از نمايندگان خواستار توضیح آن از طرف رئيس جمهور شده بودند، اشاره كرد.
بنيصدر در رأس ساعت 6 به سخنان خود پايان داد و شركتكنندگان در حالي كه شعارهايي بر عليه «دكتر بهشتي» ميدادند دانشگاه را ترك گفتند.
در پايان مراسم در جلوي درب جنوبي دانشگاه محلی به نام چادر وحدت كه معمولا در آن نمايشگاه عكس برگزار میگردید و يا كتاب در آن به فروش ميرسيد، همچنان ميسوخت. اين چادر در حين مراسم به وسيله هواداران بنی صدر و مجاهدین خلق آتش زده شد.
سه ماه و نیم پس از این واقعه، به دلیل ایجاد کانون اغتشاش درون نظام با همکاری منافقین، عدم کفایت بنی صدر توسط مجلس شورای اسلامی، تصویب شد و سپس حضرت امام حکم خلعش از ریاست جمهوری را صادر کردند و یک ماه پس از آنکه همراه گروهک تروریستی مجاهدین خلق دستش به خون ملت ایران آغشته شد، با لباس زنانه از کشور فرار کرد و به دامان اربابانش پناه برد.
طرفه آنکه طی سالهای بعد، فتنههایی مشابه توسط اخلاف هواداران بنی صدر و لیبرالها و منافقین در تیرماه 1378، پس از انتخابات 1388، دی ماه 1396، آبان 1398 و بالاخره پاییز 1401 برپا گردید که در همه آنها با استفاده از درسهای 14 اسفند و بسط و تکامل آنها، طرح و برنامههای اربابان بنی صدر و اعوان و انصارش به اجرا گذارده شد،اما به خواست خدا و با درایت رهبر انقلاب و ایستادگی مردم، همچنان نظام جمهوری اسلامی استوار ایستاده و روسیاهی به دشمنانش مانده است.