به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 8,323
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 40,401
بازدید ماه: 40,401
بازدید کل: 25,027,535
افراد آنلاین: 194
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۵۴ - مصطفی صابر خراسانی: قرار مهزیارها ۱۴۰۳/۰۱/۲۹

 قرار مهزیارها

  ۱۴۰۳/۰۱/۲۹
 
‫زندگی نامه مصطفی صابر خراسانی/شاعر آئینی و مذهبی - شباویز‬‎
قرار مهزیارها
قدم زدی و ردّ پا به من رسید
نفس کشیدی و هوا به من رسید
نیامدی‌، نیامدی‌، نیامدی 
فقط بیا‌، بیا‌، بیا به من رسید
دلم بهانه تو را گرفت تا
همین که نوبت دعا به من رسید
فقط غروب جمعه‌ گریه‌دار نیست
از انتظار روضه‌ها به من رسید
تو آمدی و من تو را ندیده‌ام
ببین کجای ماجرا به من رسید
تمام سهمم از شما ندیدن است
ولی به جاش از شما به من رسید
هنوز هم به دیدنت امید هـست
قرار مهزیارها به من رسید
چه دوره و زمانه بدی شده
خودم مقـصّرم بلا به من رسید
بدون کاروان تو می‌روم
اگر برات کربلا به من رسید
اگر بدون تو هنوز زنده‌ام
نسیم مشهد رضا به من رسید
کسی ندید جام خالی مرا
خمار تا شدم شراب من رسید
مصطفی صابر خراسانی

 

 از رونق درس ندبه‌اش فهمیدم که مکتب عشق، جمعه‌ها هم باز است

 
‫یوسف رحیمی | شعر هیأت‬‎
شب‌های بی‌قراری
شب‌های بی‌قراریِ چشمم سحر نشد
دلواپسی و غربت و اندوه سر نشد
آهم کشید شعله ولی بال و پر نشد
اصلاً کسی ز حال دلم با خبر نشد
فرموده‌ای که شرط وصالت صبوری است
وقتی زمان زمانه‌ هجران و دوری است
ای طلعهًْ‌الرشیده‌ من أیها‌العزیز
ای غره‌ًْالحمیده‌ من أیها‌العزیز
ای نور هر دو دیده‌ من أیها‌العزیز
خورشید من سپیده‌ من أیها‌العزیز
این جمعه هم غروب شد اما نیامدی
ای آخرین سلاله‌ زهرا نیامدی
وقتی که هست چشم‌تر تو مطاف اشک
گم می‌شود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بی‌قرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
این اشک‌ها شده همه‌ آبروی من
چشمی گشا به روی من ‌ای آرزوی من
آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون می‌تراود از دل صحرای کربلا
چشمان توست مصحف غم‌های کربلا
داری به دوش پرچم آقای کربلا
هر صبح و شام غرق عزا ‌گریه می‌کنی
با روضه‌های کرب و بلا‌ گریه می‌کنی
در حیرتم که با دلت این غم چه می‌کند
شب‌های داغ و شیون و ماتم چه می‌کند
با چشم‌هات اشک دمادم چه می‌کند
زخمی‌ترین غروب محرم چه می‌کند
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
صاحب عزای خون خدا صاحب‌الزمان
امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان
از ماه خون گرفته و شق‌القمر بخوان
از شام بی‌کسی و شب بی‌سحر بخوان
از روضه‌های عمه‌تان بیشتر بخوان
وقتی که چشم‌های تو از غم لبالب است
آئینه‌ غریبی و غم‌های زینب است
این خاک غرق ندبه و آه است العجل
هر صبح جمعه چشم به راه است العجل
آل عبا بدون پناه است العجل
بر روی نیزه‌ها سر ماه است العجل
یا این دل شکسته‌ ما را صبور کن
یا از برای زینب کبری ظهور کن
یوسف رحیمی