سید محمدحسین راجی
در یادداشت قبل به سوءاستفاده از زنان در زمینه سیاسی در بُعد خارجی و مداخله و بیثباتسازی در کشورهای مختلف پرداخته شد. در این نوشتار نیز مداخله در کشورها را ادامه خواهیم داد.
عراق
در دوران جنگ سرد (1947-1991) آمریکا از ابزار سخت، از جمله عملیاتهای اطلاعاتی و نظامی مستقیم، برای سرکوب رقبای خود استفاده میکرد؛ برای مثال در طول جنگ سرد، سیا طرح براندازی بیش از 50 دولت ملی را در سراسر جهان با بهانه مهار کمونیسم و شوروی اجرا کرد. پس از فروپاشی نظام دوقطبی و نابودی کمونیسم بهانه جدید برای گسترش امپریالیسم آمریکایی حفاظت از «حقوق بشر» و ترویج «دموکراسی» شد. یکی از طرحهایی که برای تئوریزه کردن ایدههای مذکور ایجاد شد، ایجاد اندیشکده «پروژه برای قرن جدید آمریکا» در سال 1997 با هدف «ارتقای رهبری جهانی آمریکا» بود. در سال 1998 این اندیشکده به رئیسجمهور آمریکا تغییر رژیم عراق را توصیه میکند.
عراق با بیش از 143 میلیارد بشکه ذخایر نفت، دارای یکی از بزرگترین ذخایر نفت در جهان است و علاوهبر نفت، گوگرد، فسفات و گاز طبیعی فراوانی نیز دارد و همچنین دارای منابع دستنخورده آهن، سرب، مس، منگنز و روی است.
غالباً تصور این است که حادثه 11 سپتامبر آمریکا علت اصلی حمله به افغانستان و عراق است اما در واقعیت چنین نیست. توهم سیادت بر جهان از طریق مداخلات نظامی به بهانه ترویج دمکراسی، آزادی و حقوق بشر به صورت ویژه به بعد از فروپاشی شوروی برمیگردد. نشانگان این حقیقت را میتوان در خروج آمریکا از پیمان موشکهای ضد بالستیک و لفاظیهای مقامات این کشور دید. همچنین در اوایل سال 2002، پنتاگون سند محرمانهای به نام «بررسی وضعیت هستهای» را به کنگره تحویل داد که در آن توسعه سلاحهای هستهای کوچک را جهت مورد هدف قرار دادن عراق، کره شمالی، ایران، سوریه و لیبی، توصیه کرد؛ و اتفاقاً بیل کلینتون آن را قبول کرد و طرحهایی را برای مورد هدف قرار دادن «ملتهای سرکش» با سلاح هستهای در نظر گرفت. این کشور تنها 11سپتامبر را بهانهای برای مقابله با تروریسم و گسترش دمکراسی و حقوق بشر و حقوق زنان قرار داد و به افغانستان حمله کرد. 2 سال بعد نیز با قرار دادن عراق، ایران و کره شمالی در محور شرارت، عراق به بهانه وجود سلاحهای کشتارجمعی (که بعد کذب بودن آن اثبات شد) مورد حمله قرار گرفت.
حقوق بشر و حقوق زنان یکی از ابزارهای اصلی آمریکا برای اقناع افکار عمومی، در داخل و خارج، چه قبل از حمله و چه بعد از حمله تبدیل شد. در این موضوع حتی ادبیات مشابهی نسبت به حمله به افغانستان (2001) استفاده شد که در یادداشت پیشین به آن اشاره کردیم. این موضوع برای عراق هم ترتیب داده شد و روایتسازی حول محور اینکه زنان کشور عراق مظلوم، مقهور و ناتوان هستند، صورت گرفت؛ اما در واقعیت، علیرغم جنایات متعدد رژیم صدام، زنان عراقی تا همین اواخر در میان تحصیلکردهترین افراد منطقه بودند.
زنان عراقی مانند زنان مصری با مشارکت مهم و فعال خود در استقلال کشورشان(1958)، فضاهای سیاسی و اجتماعی را از آن خود کردند. «اتحادیه زنان عراق » که در سال 1945 تأسیس شد، مهمترین سازمان فمینیستی در آن زمان بود. «لیگ زنان عراق» در 1952 تاسیس شد که باعث تصویب قوانینی برای زنان گردید. در نتیجه شوک نفتی، قیمت نفت در دهههای 1970 و 1980 چهار برابر افزایش پیدا کرد. برخلاف دیگر کشورهای عربی، عراق به استفاده از نیروهای داخلی، بهویژه زنان خود (از طریق تحصیل رایگان عمومی و اجباری) از طریق دولت، روی آورد. سیاستهای دولتی این دیدگاه را ترویج کرد که «زن خوب عراقی یک زن شاغل تحصیلکرده است.»
اگرچه جنگ خلیجفارس در سال 1991 منجر به کشته شدن مستقیم 200 هزار نفر و نابودی زیرساختهای عراق شد، اما 13 سال تحریم اقتصادی تا سال 2003 تأثیر مخربی بر زنان و روابط جنسیتی زنان داشت. بعلاوه در طول جنگ اول خلیجفارس بیش از 340 تن اورانیوم ضعیف شده توسط ایالات متحده بر سر عراق ریخته شد (این اورانیومها سبب ایجاد نقایص مادرزادی، عوارض بارداری و مرگ و میر مادران بود.) از 1985 تا 1995 درصد بیسوادی زنان از 8 درصد به 45 درصد افزایش پیدا کرد، 35درصد از دختران مقطع ابتدائی دیگر نتوانستند به مدرسه بروند. ازدواج برای خیلی از زنان عراقی تبدیل به رؤیا شد. در سال 2003، بنیاد امداد بشری تخمین زد که تقریباً 250000 بیوه در عراق وجود دارد، اگرچه برآوردهای دیگر بیشتر بود. بحران اقتصادی باعث روی آوردن زنان به تنفروشی شد که این موضوع خشم مردم عراق را برانگیخت؛ چراکه زن در این جوامع اسلامی نمادِ شرف و آبروی خانواده محسوب میشود.
آمریکاییها تلاش کردند تا با روایتسازیهایی به بهانه وجود سلاح کشتار جمعی و نقض حقوق بشر و حقوق زنان حمله خود به عراق را مشروعیت ببخشند؛ مقامات بلندپایه آمریکا، با گروهی موسوم به «زنان برای یک عراق آزاد» ملاقات کردند تا داستانهای شخصی آنها را بشنوند و در مورد آینده کشور گفتوگو کنند. وزارت امور خارجه ایالات متحده نیز اسنادی را از آزار و اذیت زنان توسط رژیم عراق، از جمله سر بریدن، تجاوز جنسی و شکنجه منتشر کرد. اما پس از حمله به عراق و مشخص شدن دروغِ سلاح کشتار جمعی، بهانه بهبود زندگی زنان عراقی بیش از پیش مورد استفاده قرار گرفت و «بهترین» گزینه برای استمرار امپریالیسم بشردوستانه آمریکا بود. لذا گفتمان رسمی ایالات متحده بر منافع و حقوق زنان عراقی متمرکز شد.
پس از سرنگونی حزب بعث عراق، شورای حکومت عراق به عنوان بدنه مشورتی «حکومت ائتلاف موقت عراق» برای اداره و حکومت تا زمان شکلگیری قانون اساسی و انتخابات برای پارلمان و دولت عراق تشکیل شد. نکته جالب این است که شورای حکومت عراق فقط در مسائل زنان میتوانست اعمال حاکمیت کند! زیرا آمریکا درنظر داشت صحنه و فضا را برای منازعات و بحثهای بعدی بر سر حقوق زنان آماده کند.
حقیقت این است که آمریکا به بهبود زیرساخت برای عراق و برای زنان عراقی، توجهی نداشت و بیشتر برنامهها و سرمایهگذاریها حول محور کارگاههای اندیشهای و فنی انجام میشد؛ کارگاههایی برای ترویج افکار لیبرال و سکولاریسم تحت عنوان حقوق زنان و توانمندسازی زنان. این وضعیت دوقطبیای را میان فعالان و سیاستمداران زن عراقی و زنان عراقی عادی، ایجاد کرد. سپهر سیاسی عراق تبدیل شده بود به محلی برای ابراز مطالبات فعالان سکولار حقوق زن مبنی بر اینکه قانون نباید مبتنی بر اسلام باشد، و از آن طرف فعالان و مقامات زن عراقی مذهبی که نظر مخالف داشتند.
ارمغان دموکراسی آمریکایی با چاشنی سلاحهای اورانیومی که هنوز مردم عراق را درگیر بیماریهای شدید ژنتیکی کرده است، چیزی نبود جز مرگ، غارت، تجاوز و ویرانی. صدام سقوط کرد اما 100 صدام بدتر جای او را گرفتند.