۱۳۱ - مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۴۰۳/۰۳/۰۸
مناسبات جمهوریّت و اسلامیّت در انتخاب ولیّ فقیه - ۱۳۱
پیشرفت ایـران اسـلامی مایه آبـروی اسلام
۱۴۰۳/۰۳/۰۸
سید یاسر جبرائیلی
دولت و دستگاه قضائی نیز باید خود را بهتماممعنا خدمتگزار مردم دانسته، هدفی جز کسب رضای خدا از راه خدمت به ملّت، مخصوصاً قشرهای محروم و زحمتکش و احقاق حقّ آنان و رفع ظلم از آنان و بریدن دست متجاوزان به حقوق عمومی و سوءاستفادهکنندگان و زراندوزانِ ازخدابیخبر نداشته باشند.
ملّت وفادار ما در راه اسلام و انقلاب، از هیچگونه فداکاری دریغ نکرده است و جا دارد که هرکس در هر مسئولیّتی، همهی همّت خود را به گشودن گرهها و رفع مشکلاتی که از سوی دشمنان کشور تحمیل شده است، بگمارد.
۸) سازندگی کشور و آبادسازی این سرزمین پُربرکت و مستعد و جبران عقبماندگیهای تأسّفباری که در دوران حکومت طواغیت، بر این ملّت بااستعداد تحمیل شده است، یکی از هدفهای اصلی جمهوری اسلامی است. ملّت ما در بهترین فرصتهای تاریخی، یعنی در دورانی که جهان، تازه به جادّه دانش و صنعت قدم نهاده بود و ایران میتوانست با بیداری و تحرّک مناسب، سهم خود را در پیشرفت علمی و صنعتی بشریّت ایفا کند و از نتایج آن بهرهمند شود، در اسارت حکّام ظالم و مستبد و بیخبر و وابسته، از قافله عقب ماند.
پادشاهان پهلوی و قاجار، بهجای سازندگی کشور و زنده کردن استعدادهای خدادادی بشری و طبیعی آن، ایران را به خارجیان سوداگر و چپاولگر فروختند و منابع را به غارت بیگانگان دادند و یا راکد و معطّل گذاردند و استعدادهای انسانی را به هدر دادند و بهجای مصلحت ملّت، مصالح دولتها و کمپانیهای خارجی را مقصد خود ساختند؛ بهطوریکه خطّآهن وقتی با صد سال تأخیر به کشور ما وارد شد، در تعیین مسیر آن، بهجای رعایت مصالح ملّت و نیازهای بازرگانی، مصلحت نظامی دشمنان در نظر گرفته شد.
سیاست وابسته و سوءتدبیر و ضعف نفس و استبداد در رژیم پهلوی و قاجار، در ظرف دویست سال، ایران را که روزی به برکت اسلام پرچمدار دانش جهان بود، به ویرانهای محتاجِ بیگانگان و تحت سلطه آنان بدل ساخت. روستاها متروک، شهرها مصرفزده، مزارع بیثمر، صنعت مونتاژ و مغزها معطّل شدند.
پس از پیروزی اسلام و تشکیل نظام مردمی و انقلابی جمهوری اسلامی، دشمنان خارجی به خوبی تشخیص دادند که این نظام انقلابی، با پشتوانه مردمی نیرومند خود و با اعتقاد راسخی که به نیروی ملّی و مردمی خود دارد، خواهد توانست کشور را در جادّه رشد و پیشرفت مادّی بیندازد و عقبماندگیها را با برنامهریزی جبران نماید و دست بیگانگانِ سودجو و بدنیّت را برای همیشه کوتاه کند.
لذا از هر وسیلهای برای جلوگیری از سازندگی کشور استفاده کردند که یکی از آنها، جنگ ویرانگری بود که بر مردم ما تحمیل نموده و موجب شدند که همّت مردم و مسئولان، بهجای سازندگی و پیشرفت علمی و عملی، صرف دفاع از تمامیّت و استقلال کشور شود.
امروز که آتش جنگ فرونشسته و برنامه سازندگی بهوسیله دولت و مجلس تنظیم شده و نیروهای مخلص، آستین همّت بالا زدهاند، بر همگان واجب است که سازندگی کشور را بسیار جدّی بدانند و موانع را از سر راه آن بردارند.
امروز، آبروی اسلام در گرو آن است که ایران اسلامی به کشوری آباد تبدیل شود، کار و ابتکار در آن همهگیر شود، زندگی مردم سروسامان یابد، فقر و محرومیّت ریشهکن شود، تولید داخلی با نیازهای مردم متعادل گردد، کشور در صنعت و کشاورزی به خودکفایی برسد، دشمن از طریق احتیاجات زندگی مردم، راهی به اعمال فشار نداشته باشد و خلاصه دین در کنار معنویّت، زندگی مادّی مردم را نیز سامان بخشد.
بعضی از رسانههای مغرض خارجی اصرار دارند وانمود کنند که پایبندی به اصول انقلاب، به معنای دوری از رفاه عمومی و علاج نکردن مشکلات طبقات ضعیف و مستمند است.
این حرف از کسانی صادر میشود که دهها سال جوامع خود را در سایه سنگین تفکّر کمونیستی، به راهی بدبختیزا سوق دادهاند. درحالیکه سران آن کشورها مانند کشورهای سرمایهداری، غرق در زندگی اشرافی بودند، طبقات پایین جامعه در انواع سختیهای مادّی و معنوی بهسر میبردند. در نظام اسلامی، رفع فقر و محرومیّت، در شمار هدفهای طراز اوّل است و پایبندی به اصول انقلاب، بدون مجاهدت در راه نجات مستضعفان و محرومان، سخنی بیمعنی و ادّعایی پوچ است. دولت و ملّت، باید سازندگی کشور را وظیفهای انقلابی بدانند؛ با همکاری و با بسیج همهی نیروها و استعدادها و مغزها و بازوها، ایران را چنان آباد و پیشرفته بسازند که امید را در دل ملّتهای مظلوم زنده کند و راه آسایش مادّی و تعالی معنوی را به آنان ارائه نماید.
۹) گسترش دانش و تحقیق و رشد علمی و شکوفایی استعدادهای انسانی و گسترش آگاهی و معرفت عمومی، یکی دیگر از نقاط اساسی انقلاب است.
جامعه مطلوب اسلام، جامعهای است که در آن، گنجینههای فکر و ذهن انسانها - که گرانبهاترین ثروت ملّی هر جامعهای است - استخراج و بهکار گرفته شود؛ بیسوادی ریشهکن گردد؛ مدارس، دربرگیرنده همه کودکان و نونهالان؛ دانشگاهها و حوزههای علمیّه، پُررونق؛ مراکز تحقیق، فعّال و پیشرو؛ کتاب، همهجا و نزد همهکس رایج؛ مطبوعات، پُرمغز و آگاهیبخش؛ دانشمندان و اساتید، بانشاط و پُرانگیزه؛ مبتکران و نوآوران و نویسندگان و هنرمندان، دلگرم و فیضبخش باشند.
فاصله امروزین ما با وضعی که مطلوب و مقبول اسلام میباشد، فاصلهای زیاد، امّا پیمودنی است. ایران اسلامی باید ثابت کند که امروز هم پرورشگاه نبوغها و استعدادهای علمی منحصربهفرد است و دو قرن سلطه استبداد و استعمار، نتوانسته است جوهر ذاتی این ملّت را نابود کند.
اگر در دو قرن گذشته، تسلّط استعمار و استبداد، مانع شکوفایی استعدادها شده، امروز در دوران آزادی و بیداری ملّت و به برکت انقلاب اسلامی، باید عقبماندگی جبران شود.
دانشگاهها باید تلاش علمی و تحقیقی خود را با روحیّهی انقلابی و نشاط اسلامی دنبال کنند؛ وگرنه سرنوشت آنها بهتر از دانشگاههای دوران طاغوت نخواهد بود که در آن، خودباختگی علمی در برابر بیگانگان و تحقیر ارزشهای خودی، راه را بر جوشش استعدادها میبست و مغزهای مستعد را هم بهگریز از مرزوبوم خود تشویق میکرد. اساتید عالیقدر و دلسوز، باید فضای انقلابی را برای تربیت نیروهای مستعد مغتنم بشمارند و دانشجویان ضمن تکریم و احترام به اساتید - که فریضهای اسلامی است - نباید اجازه دهند احیاناً کسی بدخواهانه، از علم و تخصّص، وسیلهای برای هموار کردن راه فرهنگ استعماری در دانشگاهها درست کند و مانند دوران سلطه بیگانگان، دانشگاه را پرورشگاه مغزهای ازخودبیگانه و بیگانهپرست سازد. روشنفکران دلسوز و صادق بدانند که امروز، روز آزمایشی بزرگ است و تاریخ درباره آنان و رفتار امروزیشان، قضاوتی دقیق و افشاگر خواهد داشت.
اگر کسانی از وابستگان به قشر روشنفکر کشور، در دوران سلطه بیگانگان و حکومت خودفروختگان، توفیق آن را نیافتهاند که به اقتضای مسئولیت روشنفکران، در صفوف ملّت قرار گرفته و در جایگاه خود در جبهه مبارزه با آمریکا و رژیم دستنشاندهاش قرار گیرند، امروز که روز حکومت مردم و حاکمیّت ارزشهای اسلامی و انسانی و روز مبارزه با بیگانگان کینهورز و خدعهگر است، باید گذشته را جبران و صفوف مبارزه ملّت ایران را با آمریکا و استکبار و امپراتوری خبیثِ زروزور جهانی، به سهم خود و بهقدر نیرو و توان خود مدد برسانند و زبان و قلم و هنر را در خدمت جهاد عظیم اسلامی این ملّت قرار دهند. زندگی در نظامی که بر پایه معرفت و فرهنگ و ارزشهای الهی بنیان نهاده شده، برای همه افتخارانگیز است؛ نظامی که در رأس آن امام خمینی است؛ آن عظیمالقدری که حتّی دشمنانش او را بزرگ و خارقالعاده میشمارند و به عظمتش کینه میورزند.
هیچکس اعتلاء معنوی او و زهد و پارسایی او و دانش و معرفت او و صفای روح بزرگ او را انکار نمیکند.
هیچکس در او، کمترین شائبهای از ضعف و تسلیم در برابر دشمنان ملّت نمیشناسد و قلّهای برتر از او در عظمت روحی، گمان نمیبرد.
چقدر کوچک و زبون و بیمقدارند کسانی که خود را دلبسته به نظامی بدانند که در رأس آن، مردمی فاسد و فاسق و خائن، مانند پادشاهان صد سال اخیر قرار داشته باشند و گردانندگان آن، امثال رضاخان و محمّدرضا و عَلَم و اقبال و هویدا و زاهدی و منصور و وابستگان بدنام و مجرمشان باشند و آمریکا و انگلیس، ارباب این همه و صاحباختیار ملک و ملّت باشند.
آیا روشنفکرنمایانی که در سایه آزادی اسلامی، فرصت و امکان آن را یافتهاند که صفحاتی را به داعیه روشنفکری، از سخنانی خوشایند بیگانگانِ مطرود پُر و منتشر کنند، شهامت آن را دارند که بصراحت اقرار کنند که داغ و غصّه آنان، نه برای علم یا آزادی، بلکه بهخاطر جمع شدن سفره ننگین فسق و فساد و کوتاه شدن دست مروّجان فرهنگ تباهگر غربی است؟ و دشمنی آنان با نظام، نه به دلیل وجود عیب و نقیصهای در آن، بلکه به انگیزه بازگشت به همان دنیای شرمآوری است که بیگانگان برای آنان بهوجود آورده و از خود آنان در راه آن کمک گرفته بودند؟!
از مسخشدگان فرهنگ استعماری غرب، هیچ انتظاری نیست؛ امید و انتظار از روشنفکران صادق و دلسوزی است که تعالی و عزّت و پیشرفت معنوی و مادّی ملّت و کشور خود را میجویند و سلطه بیگانه را در همه اشکالش مردود میشمارند.
شایسته است که اینان نظام اسلامی را - که مایه عزّت ایران و حیات دوباره ملّت است - قدر بدانند و مسئولیّت خود را در آن بشناسند.