۱۰۴ - سالگرد قیام پانزده خرداد: وای از آن تندباد نیمه خرداد ۱۴۰۳/۰۳/۱۲
سالگرد قیام پانزده خرداد:
وای از آن تندباد نیمه خرداد
۱۴۰۳/۰۳/۱۲
وای از آن تندباد نیمه خرداد
کان همه سرو بلند را زِ بُن افکند
ننگ به جلاد آن پلید که ری را
کرد ز خون شهید، سرخ چو یاکند
مویه بر آن کشتگان دشت ورامین
سجده بر آن مردمان پاک برومند
«...ساعت 30/2 صبح(پس از نیمه شب) روز 15/3/42 سرکار سرهنگ بدیعی، رئیس ساواک قم تلفنا به اینجانب اطلاع داد که برای مذاکراتی فورا به ساواک بروم. پس از رفتن به ساواک مشاهده شد، سرکار سرهنگ مولوی (رئیس ساواک تهران) نیز با عدهای از مامورینش در آنجا هستند. موضوع دستگیری خمینی مطرح گردید تا با تبادل نظر یکدیگر انجام گردد. سرکار سرهنگ مولوی اضافه کرد از طرف تیمسار ریاست کل دستور شفاهی دارم... ساعت 30/3 صبح، عدهای مامور ساواک تهران به طور متفرقه به اتفاق راهنمایان ساواک قم و شهربانی به منزل خمینی و دو منزل دیگر اعزام گردیدند و خمینی را که در منزل دامادش بود دستگیر نموده با فولکس ساواک تا جلو بیمارستان و از آنجا با اتومبیل سواری که از تهران به همین منظور آمده بود، حرکت دادند..»
این جملات بخشهایی از گزارش سرهنگ سید حسین پرتو، رئیس شهربانی قم است که جریان دستگیری حضرت امام در شب پانزدهم خرداد 1342 را شرح داده است.
سرهنگ پرتو گزارش خود را اینگونه ادامه داده است:
«... در جریان دستگیری فقط یک نفر در منزل خمینی، قدری مجروح و یک نفر که قصد داد و فریاد داشته، دستگیر و از داد و فریاد او جلوگیری شد. پیشبینی میشد که در منزل خمینی، عدهای مستحفظ وی باشند، لیکن در موقع دستگیری، غیر از دو نفر مزبور در منزل وی کسی نبود و در منزل دامادش که خود وی دستگیر شد، اشخاص متفرقهای دیده نشدند... ضمنا خمینی در آن موقع بیدار و لباس پوشیده، حاضر و خود را معرفی نمود که روح الله خمینی من هستم و به دیگران کاری نداشته باشید...»1
خورشید را ربودند
عقربههای ساعت، 3 بعد از نیمه شب 15 خرداد را اعلام میکرد که دهها کماندو، چترباز و سرباز گارد جاویدان تا دندان مسلح به سلاحهای آمریکایی و اسرائیلی، پس از محاصره شهر قم، وارد این شهر شدند و از در و دیوار و پشتبام منزل حضرت امام به خانه ایشان ریختند و در آن نیمه شب ظلمانی میهن، همانند خفاشان شب، خورشید فروزان نهضت را ربودند. فرزند برومند امام، حاج مصطفی خمینی به میان کوچه دوید و فریاد زد: «مردم، خمینی را بردند.»
با دستگیری حضرت امام خمینی و پخش سریع خبر آن که به وسیله تلگراف، تلفن و پیکهای ویژه به سراسر ایران رسید، مردم مسلمان و معتقد به مرجعیت شیعه و رهبری امام، برای حمایت از قائد عظیمالشأن خویش، غیرتمندانه و عاشقانه به خیابانها ریختند و غریو«یا مرگ یا خمینی» سر دادند و به این ترتیب نقطه عطف تاریخی نهضت امام رقم خورد و ارتش شاه با تانک و توپ به خیابان آمد و مردم تظاهرکننده را بیمحابا به رگبار گلوله بست.
تبلیغات رسانههای زنجیرهای وابسته و همچنین برخی از شیفتگان سلطنت هنوز ادعا دارند که شاه به سان یک دیکتاتور نمیخواست ملتش را به گلوله ببندد و کشتار کند. اما گزارشهای روزنامهها و نشریات خارجی اعم از اروپایی و اسرائیلی مربوط به همان روزها، روایتی متفاوت با این ادعا داشتند.
برخی از روزنامههای اروپایی آن روزها درباره 15 خرداد 1342 چنین نوشتند:
روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان گزارش داد:
«...تهران – 5 ژوئن 1963 طبق احتمالی که داده میشد و صدها نفر از مردم کشته شدهاند، دولت علم در تهران حکومت نظامی اعلام کرد. ارتش با تانک و مسلسل علیه طرفداران رهبر مسلمانان، خمینی که علیه اصلاحات شاه دست به اعتراض زدهاند، وارد عمل شد...تهران در تمام روز همانند شهری در حال محاصره جلوه میکرد...دولت علم اعلام کرده که علیه نیروهای مخالف بدون ترحم پیش خواهد رفت. کاخ شاه در محافظت شدید است. نیروهای محافظ کلیه خیابانهایی را که به کاخ منتهی میشود، کنترل میکنند...»2
روزنامه لوموند چاپ فرانسه نوشت: «23 تانک سنگین آمریکایی در برابر اداره شهربانی و وزارت خارجه آماده عملیات هستند.تانکهای دیگری نیز همراه 6 جیپ مسلح به مسلسل، اداره پست و تلگراف را میپایند و سربازان به طور مدام، انگشتشان روی ماشه آماده فشردن است...حکومت به خبرهایی که در آن تعداد کشتهشدگان، یک هزار تن شمرده شده است، اعتراض کرد. بیمارستانهای تهران به وسیله نظامیان محاصره شده است و به کسی اجازه ورود داده نمیشود. بیمارستانها از دادن هرگونه اطلاعی درباره تعداد زخمیها و کشتهها امتناع میورزند...»3
قلب تهران به صبح بعد از طوفان شبیه بود
خبرنگار (U.P.I) که خود شاهد قسمتی از جریانات 15 خرداد بود، اینگونه اتفاقات را گزارش داد: «...تظاهرکنندگان با مشتهای گره کرده و فریادهای رعد آسا وارد خیابانهای اطراف بازار شدند و با قوای ارتشی مواجه گشتند. قوای مسلح به طرف مردم تیراندازی میکرد ولی مردم همچنان پیش میرفتند. من شخصا ناظر پیشروی شجاعانه تظاهرکنندگان به سوی رگبار گلوله بودم. ایمان مردم به حدی قوی بود که سینه خود را سپر گلوله میکردند و به پیروزی و موفقیت خود اطمینان داشتند ولی نظامیان با تانکهای سنگین و مسلسلهای ساخت آمریکا بیکار ننشسته بودند. من خودم شاهد بودم که سربازان با خونسردی هرچه تمامتر، مردم را هدف گلوله قرار داده، درو میکردند. یکی از تظاهرکنندگان در مقابل من به زمین افتاد و جان سپرد. وقتی خم شدم، جوان دیگری در برابر من غلتی زد و بر زمین افتاد و به دنبال خود نواری از خون برجای گذاشت. رهگذران جرات و فرصت کمک به زخمیشدگان را نداشتند ولی هنگامی که آتش خاموش شد و دود و آتش برطرف گردید، اجساد کشتگان ظاهر گشت و آنگاه بازاریان به سراغ یاران خود آمده با روزنامه، اجساد آنها را پوشاندند...به اطراف خود نگاه میکردم، قلب تهران به صبح بعد از طوفان شبیه است. هرچیزی قطعه قطعه و ویران شده، تمام ادارات تعطیل و شهر مانند یک قلعه نظامی تسخیر شده است. فجیعترین وضعی که در دوران بیست ساله گذشته دیدهام...»4
گزارش برخی روزنامههای اسرائیلی نیز از 15 خرداد 1342 قابل توجه بود و اعتراف این رسانهها به ماهیت ضد صهیونیستی نهضت اسلامی براساس تفکرات و اندیشههای امام خمینی (رحمهالله علیه) خواندنی است. روزنامه معروف معاریو چاپ تلآویو در 5 ژوئن 1963 برابر 16 خرداد 1342 درباره قیام پانزده خرداد نوشت:
«...دیروز هزاران مسلمان شیعه در خیابانهای تهران تظاهرات کرده و قطع هرگونه روابطی با اسرائیل را خواستار شدند. تظاهرکنندگان در دستههایی که هر سال به یادبود نوه حضرت محمد تشکیل میشود، برضد شاه و اسرائیل شعارهایی دادند...تظاهرکنندگان فریاد «شاه یهودی شده» سر دادند.کسی که شاهد اغتشاشات اخیر تهران بوده است، گزارش میدهد که افراد متعصب فریاد میزدند: «شاه اسرائیلی شده است»...اکبرت بهری وکیل مدافع مقیم اسرائیل که امروز ساعت 3 صبح از تهران وارد فرودگاه لیدا شد، وقایع اخیر تهران را برای خبرنگار ما شرح داد. او اظهار کرد که تظاهرکنندگان فریاد میزدند: «شاه دیگر به سربازان خود اطمینان ندارد و سربازان اسرائیلی را مقابل ما قرار داده است.» وی اضافه کرد که: جنبه ضداسرائیلی تظاهرات مزبور به حدی برجسته بود که تظاهرکنندگان فریاد میزدند:«شاه اسرائیلی شده، شاه یهودی شده.»5
اینها علامت تمدن آقایان است
حضرت امام پس از خلاصی از زندان و حصر در سخنرانی 26 فروردین 1343 درباره اولین لحظاتی که از کشتار پانزده خرداد 1342 اطلاع یافتند، فرمودند:
«... خدا مىداند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید [گریه شدید حضار]. من حالا که آمدم به اینجا؛ آمدهام از قیطریه؛ مواجه هستم با یک منظرههایی؛ با بچههاى کوچک بیپدر [گریه شدید حضار]، با مادرهاى جوان از دست داده، و مادرهاى جوان مرده، با زنهاى برادر مرده، با پاهاى قطع شده [گریه شدید حضار]، با افسردگیها. اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است؛ افسوس که صداى ما به عالم نمیرسد؛ افسوس که گریههاى این مادرهاى بچه مرده نمیرسد به دنیا [گریه شدید حضار]...»
در روزهای 15 و 16 و 17 خرداد 1342 تهران و قم و شیراز و...شاهد تظاهرات خشمگین دهها هزار زن و مرد غیور و آزاده مسلمان بود که دلاورانه به مقابله با رژیم تا دندان مسلح شاه رفتند تا از رهبر در بندشان پشتیبانی نمایند. پیشاپیش آنها 300 کفن پوش از دهقانان ورامینی حضور داشتند و همچنین زنان و مردان، کارگر و بازاری، دانشجو و دانشآموز و...دیگر قشرهای مردم مسلمان بودند که آن قیام تاریخی را به انجامی شگفتانگیز رساندند.
ارتش شاه جلاد به دستور مستقیم وی به سوی راهپیمایان که فقط برای دفاع از مرجع تقلیدشان به خیابانها آمده بودند، آتش گشود و بنا به گزارشهای مختلف حدود 15 هزار تن را به شهادت رسانید.
حضرت امام پس از حدود 10 ماه حبس و حصر، در اولین سخنرانی خودشان در 21 فروردین 1343 و در دیدار دانشجویان دانشگاه تهران و طلاب و اهالی قم با ایشان درباره فاجعه پانزده خرداد 1342 فرمودند:
«... کشتارِ پانزده خرداد از اعمال یک قشون با ملّت بیگانه بدتر بود. آنها بچهها را نمیکشتند، زنها را نمیکشتند. امروز جشن معنی ندارد. تا ملّت عمر دارد، غمگین در مصیبت پانزده خرداد است. یکی از اولیای امور، ضمن سخنرانی، گفته بود: پانزده خرداد ننگ ملّت ایران است؛ ولی من صحبت او را تکمیل میکنم: پانزده خرداد ننگ ملّت بود؛ زیرا از پول همین ملّت، اسلحه تهیّه شد و با این اسلحه مردم را کشتند!»
_______________
1- سند ساواک- نهضت امام خمینی (جلد اول)- صفحات 512 و 513
2- روزنامه «دی ولت» چاپ آلمان – شماره 129- ششم ژوئن 1963
3- روزنامه «لوموند» چاپ فرانسه- شماره 5719- تاریخ 7/6/1963
4- نقل از بولتن جبهه ملی – شماره 3 – جمعه 17 خرداد 1342
5- روزنامه معاریو چاپ تلآویو – 5/6/1963 میلادی