1271 - شبهه تقیه و نفاق (پرسش و پاسخ) ۱۴۰۳/۰۳/۱۹
شبهه تقیه و نفاق
(پرسش و پاسخ)
پرسش:تقیه که یکی از اصول رفتاری شیعیان در شرایط خاص خود است، شبههکنندگان، آن را به نوعی نفاق، نیرنگ و دروغ توصیف کرده و گفتهاند: شیعیان با قائل شدن به تقیه، اقرار به دروغگویی میکنند و هرکس مقید به تقیه باشد منافق است و آرای او ارزش ندارد و به او نمیتوان اعتماد کرد. آیا واقعا میتوان تقیه را نوعی نفاق در سلوک رفتاری شیعیان دانست؟
پاسخ:معنی تقیه
الف) از نظر لغوی: تقیه در لغت عرب به معنای حذر و پرهیز است. ابن اعرابی میگوید: تقاهًْ، تقوی و اتقاء همهاش یکی است و این را برخی قرائتها از این آیه تایید میکند. «الا ان تتقوا منهم تقیهًْ» مگر اینکه پرهیز کنید از کافران با تقیه(آلعمران-28) تقیه در اینجا جای تقاهًْ است.(تاجالعروس، ذیل ماده وقی)
ب) تقیه در اصطلاح: عبارت است از پنهان داشتن حق و پوشیدن اعتقاد به آن، و نهان داشتن کار و باور خود از مخالفان و ترک تظاهر در برابر ایشان به چیزی که مایه زیانی در دین یا دنیا باشد.(شرح عقاید صدوق، شیخ مفید، ص241) شیخ انصاری در تعریف تقیه میگوید: خود را در برابر زیان دیگری حفظ کردن با اظهار موافقت با او در قول یا عمل مخالف با حق».(التقیه، مکاسب شیخ مرتضی انصاری، ص37) از اینجا دانسته میشود که در تقیه وقوع فعلی ضرر، مانند ضرب و سلب اموال و هتک اعراض و مانند آنها شرط نیست، بلکه در تقیه تحقق اجبار و اکراه کافی است، که اگر تقیه رعایت نشود، به چنین زیانهایی میانجامد. بر این اساس شایسته است که انسان مواردی را که اجبار و اکراه در آن صحیح نیست، از غیر آن بشناسد. زیرا تقیه نمیتواند به شکل دستاویز و بهانهای برای هر کاری درآید که فرد را ناگزیر به انجام آن میکند.
انواع اکراه در کارها
1- آنچه انجام دادنش در حالت ناچاری جایز است، مانند ایستادن به هنگام آمدن حاکم ستمکار بهگونهای که ظاهرش دلالت بر احترام کند، یا خوردن گوشت خوک به زور. در جواز ارتکاب به اینگونه کارها از روی اجبار، شبههای نیست به دلیل اینکه خدای متعال فرمود: خدا آنچه را بر شما حرام کرد، به تفصیل بیان فرمود، مگر آنچه از روی ناچاری بدان دچار گردیدید(انعام-119) و نیز در آیه 173 سوره بقره فرمود: «هرکس از روی ناچاری کاری را انجام دهد و ستمکار و تجاوزگر نباشد، گناهی بر او نیست.»
2- آنچه انجام دادنش یا هرگونه اضطراری جایز نیست، مانند: کشتن کسی که خدا قتلش را جز به حق و عدالت حرام فرموده است. از اینرو اگر کسی را به زور وادار به کشتن کسی کنند، این کار برای او جایز نیست و هرکس به بهانه اجبار، مرتکب قتل شود، به غضب الهی گرفتار آید. در حدیث امام باقر(ع) آمده است: همانا تقیه برای این مقصود پایهگذاری شده است که خون به ناحق ریخته نشود، ولی اگر پای خون به میان آید، تقیه جایز نباشد.(پایگاه اصلاعرسانی حوزه، 1396/7/30)
تفاوت میان تقیه و نفاق
شکی نیست که مفهوم نفاق از دیدگاه اسلامی یا مفهوم تقیه اختلاف اساسی دارد. و همین مشکل سوء فهم و برداشت غلط از مفهوم تقیه و نحوه کاربرد آن و نفاق موجب طرح این شبهه شده و تقیه را با نفاق یکی میدانند؟!
نفاق حالتی بیمارگونه و ضد ارزش دارد و از نظر عقل و شرع نکوهیده است، و بدین معنا است که اظهار ایمان شخص فقط در حد گفتار و زبان است که هیچگاه به عمل نمیانجامد و کفر شخص را پوشیده میدارد، و به صورت حقیقی بر کفر خود باقی میماند. در صورتی که تقیه کاملا برعکس نفاق است. یعنی در حقیقت تقیه به معنای استوار ماندن برحق و ایمان است، با اظهار خلاف آن به اقتضای مصلحتی که نگهداشتن دین یا حفظ جان یا عرض یا مال، اقتضای آن را دارد. از اینرو تقیه و نفاق یک وجه مشترک دارند و آن اظهار کردن خلاف آنچه در باطن است. بدین سبب شبههکنندگان و دشمنان شیعه تقیه را حمل بر نفاق کرده و میان این دو فرقی قائل نشدهاند. در حالی که وجه افتراق این دو واژه به حدی روشن است که اگر درست تصور و فهم شود بر کسی پوشیده نمیماند.
انواع تقیه
تقیه را از لحاظ انگیزه و هدف تقیهکننده به دو نوع تقسیم میکنند: 1- تقیه خوفی 2- تقیه مداراتی
1- تقیه خوفی در برابر مخالفان و دشمنان است در جایی که بیم وارد آمدن ضرر جانی، مالی یا عرضی وجود دارد. این تقیه یا اکراهی است که در آن شخص را با تهدید مجبور میکنند که چیزی را برخلاف اعتقاداتش مانند کفر بر زبان جاری کند یا کتمانی است که در آن شخص برای حفظ جان خود یا اطرافیانش مجبور میشود اعتقاداتش را پنهان کند.
2- به تقیه مداراتی تقیه تجیبی نیز گفته میشود، به معنای پنهان کردن عقاید برای مصالح بزرگتری همچون حفظ وحدت، جلب محبت و دوستی و دفع کینه و دشمنی و کشتار و خونریزی کمتر. برای تقیه تقسیمات دیگری ذکر شده به اعتبار فرد تقیهکننده و فردی که در مقابل او تقیه میشود، مانند تقیه لباسی(تقیه در برابر قدرتهای سیاسی حاکم)، تقیه فقهی(تقیه در بیان احکام) و تقیه اجتماعی(تقیه در برابر مردم در اجتماع و معاشرت با آنان).