۱۲۲۳ -مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم : آسيبشناسي مسئولان از ديدگاه امام خميني(ره) ۱۴۰۳/۰۳/۲۹
آسيبشناسي مسئولان از ديدگاه امام خميني(ره)
۱۴۰۳/۰۳/۲۹
انقلاب اسلامي ايران، شجره طيبهاي است كه با جانفشاني مردم مسلمان و حقيقتجوي ايران و خون سرخ عاشقان دين و دينداري، با رهبري فريادگر توحيد و بيداري، ذريه پيغمبر و تنديس عزت و افتخار اسلامي، حضرت امام خميني(ره)به بار نشست. انقلابي كه با تمام فراز و نشيبهاي متنوع، توانست به تبيين مؤلفههاي خويش در عرصه جهاني پرداخته و خود را به عنوان يك انقلاب هدايتگر و با يك رويكرد حكومتي در قالب جمهوري و با محتواي اسلاميت، بر قاطبة طالبان طريق هدايت و رستگاري، معرفي نمايد. اين انقلاب كه برگرفته از مكتب اهلبيت - عليهمالسّلام- است و با آموزههاي ديني برگرفته از كتاب و سنت ساختارسازي شده است، حامل سه مشخصه اصلي يعني استقلال، آزادي و جمهوري اسلامي است بهگونهاي كه در هيچ جاي جهان، انقلاب اسلامي بدون اين سه مؤلفه شناختهشده نيست و اين خود، كاشف از واقعيت ملموس صدور آن به جهانيان است. صدوري كه مرزهاي زميني و زماني را پشت سر گذاشته و هنوز كه هنوز است با شعار نجات و رهائي انسانها از يوغ بردگي و بندگي غير خدا و در زير لواي توحيد و عدالتخواهي به حركت خويش ادامه ميدهد اما در اين مجال توجه به يك نكته ضروري است و آن اينكه براي هر حركت و انقلابي به اعتبار مبدأ و سير آن، دو مرحله قابل تصور است:
1. به نهال نشستن و تحقق آن با مؤلفهها و مشخصههائي كه مبيّن ماهيت آن است و به تعبيري؛ اصول و آرمانهائي كه چنين حركتي را ساختارسازي كرده است.
2. حفظ آن حركت با تحفظ بر اركان و آرمانها و عدم عدول از اهداف و غايات.
قهراً چنين گزينهاي هر چند از حيث تحقق، در طول گزينه اول قرار دارد؛ امّا از حيث، اهميّت ميتواند در رتبة قبل از آن باشد، چرا كه در اين مرحله، معضلات و آسيبهائي بدنة اين حركت و استمرار آن را تهديد ميكند. امّا در مرحله اول يعني اصل تحقق آن، با چنين چالشهائي مواجه نيستيم و بديهي است كه وجود همين آسيبها و پذيرش آنهاست كه باعث توقف انسداد يك حركت ميگردد. از اين روي آسيبشناسي يك انقلاب و اعمال راهكارهاي مناسب جهت مقابله با آنها، عنصر اصلي در بقاء آن است. از آنجا كه انقلاب اسلامي ما نيز از حيث اينكه يك انقلاب است - سواي ماهيت آن - و از ساير انقلابات در اين مسئله مستثني نيست؛ آسيبشناسي آن امري ضروري است و ما در اين مجال، آسيبشناسي حاكمان و متصديان نظام مقدس جمهوري اسلامي را وجهة همت خويش قرار داده و به تبيين اين مسئله از نظر بزرگ معمار انقلاب اسلامي، امام خميني(ره) ميپردازيم.
كمتر كلامي از حضرت امام راحل(ره) ديده ميشود كه در آن نسبت به آسيبهائي كه ممكن است متصديان امور را در معرض خطر قرار دهد، ذكري به ميان نيامده باشد كه اينكه به بعضي از آنها اشاره ميرود.
1. عدم تقواي الهي: يكي از آسيبهاي جدي براي كارگزاران نظام كه همه امور ديگر را تحتالشعاع خود قرار ميدهد، عدم پرهيزگاري و ترس از خداي تعالي است. هر چند پديدة مباركي به نام تقوا از جهت تأثيرگذاري از دو حيث شخصي و اجتماعي قابل طرح است، امّا توجه به بُعد تأثيرات اجتماعي آن، بخصوص وقتي كه دربارة متصديان امر لحاظ شود، ضروريتر است؛ چرا كه هرگاه شخصي كه فاقد تقواي الهي است، متصدي مسئوليتي در ادارة جامعه نباشد، دايرة اضرار بيتقوائي، عمدتاً به خود شخص برميگردد؛ امّا متصديان امور، بابت مسئوليتي كه دارند، در صورت بيتقوائي، مملكتي را تباه ميكنند.
امام خميني(ره)در اين خصوص ميفرمايند: «تقوا براي همه لازم است و براي كساني كه متصدي امور كشور هستند، لازمتر است... متصديان امور به حسب تصدي كه دارند اگر خداي نخواسته، تقوا نداشته باشند... اين به همه كشور سرايت ميكند. همه كشور را يك وقت خداي نخواسته به باد ميدهد و لذا براي آنها اهميت تقوا بسيار بيشتر است تا براي اشخاص».[1] راستي چگونه ميتوان از متصدي كه ملبس به لباس تقوا نشده است، انتظار انجام وظيفه داشت و آن را به عنوان الگوي جامعه اسلامي قلمداد كرد؟
2- عدم ساده زيستي: خروج از حد اعتدال و ميانه روي
چه به تفريط و چه به افراط، القاء نفس در مهلكه است. توجه به زر و زيورها و تظاهرات دنيويه و نيز تعلقات ماديه، چيزي جز دل بستن به سراب نيست و اين دلبستگي نه تنها سبب زياد شدن حبّ دنياست، بلكه تأثير منفي حظوظ دنيويه بر قلب آنچنان است كه: «التذاذات هر چه بيشتر باشد، قلب از آنها تأثير بيشتر پيدا ميكند و تعلق و حبّش بيشتر ميگردد تا آنكه تمام وجهه قلب به دنيا و زخاف آن گردد و اين منشأ فساد بسياري است».[2]
اشرافيگري و عدم سادهزيستي از مصاديق بارز حبّ دنياست
اشرافيگري و عدم سادهزيستي هم از مصاديق بارز حبّ دنياست كه بر همه تبرّي از آن لازم و نسبت به متصديان امر لازمتر است، چنانكه امام راحل(ره) در اين خصوص ميفرمايند: «اگر ميخواهيد بيخوف و هراس در مقابل باطل بايستد و از حق دفاع كنيد و ابرقدرتان و سلاحهاي پيشرفته آنان و شياطين و توطئههاي آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از ميدان بدر نكند، خود را به ساده زيستن عادت دهيد و از تعلق قلب به مال و منال و جاه و مقام بپرهيزد. مردان بزرگ كه خدمتهاي بزرگ براي ملتهاي خود كردهاند، اكثر ساده زيست و بيعلاقه به زخارف دنيا بودهاند».[3]
3. بريدن و جدا شدن از مردم: مسئولين بايد بدانند تا زماني كه به وجهه مردمي بودن خويش، پايبند هستند، از پشتيباني عمومي برخوردارند و چنانچه در گير و دار امور و قبض و بسط حالات، مسير خويش را از طريق مردم، بيگانه ساختند، اولين اقدام آنها، قدمي است در جهت انحلال و قدرت و عزّت آنها.
معمار بزرگ انقلاب بارها بر اين آسيب مهم كه دامنگيري آن نسبت به حاكمان امر، كمرنگ نيست، هشدار دادهاند كه: «بپرهيزيد از اينكه از ملّت جدا شويد، شما را بخواهند، جدا كنند»[4] و نيز: «شما هرچه خوف داريد از خودتان بترسيد، از اينكه مبادا - خداي نخواسته - مسير يك مسير ديگر بشود؛ راه، راه ديگري باشد و توجه به اين چيزي كه الآن هست از دست برود و مردمي بودن از دستتان برود كه
- خدا نخواسته - يك وقت اين قضيه پيش آمد و شما از آن مردمي بودن بيرون رفتيد و يك موضع ديگري پيدا كرديد... آن وقت بدانيد كه آسيب ميبينيد، يعني آن وقت است كه خارجيها به شما طمع ميكنند».[5]
4. اهمال و غفلت از مصالح و مشكلات مردم: سرگرم شدن به مسائل و درگيريهاي سياسي و اهمالورزي نسبت به مصالح جامعه و غفلت از مشكلات مردم يكي ديگر از آسيبهاي ممكنالتصور دربارة متصديان و مسئولان نظام اسلامي است چرا كه همين مردم بودند و هستند كه لبيكگوي دعوت امام راحل و استقبال از حركت نوين او بودند و انقلاب، با همت و حركت آنها به وقوع پيوست. پس توجّه به مصالح و مشكلات آنها از ضروريات امور بوده و غفلت از آنها گناهي نابخشودني. غالب صدر و ذيل سخنان رهبر كبير انقلاب از تنبيه بر اين آسيب جدي خالي نيست. از جمله، آنجا كه در جمع هيأت دولت شهيد رجائي اينگونه فرمودند كه: «اگر حالا هم شما كارهائي بكنيد كه توجه مردم را از مصالح، و توجه خودتان از مصالح به چيز ديگر متوجه بشود... عوض اينكه براي اين پابرهنهها، براي اين ضعفا، بر اينهائي كه زحمت كشيدند و شما را به اينجا رساندند...، از اين غفلت كنيد و برويد سراغ جنگ اعصاب و بساط، خوب، اين همان است كه آن وقت، آمريكا ميكرد، حالا شما ميكنيد. آن وقت آن طاغوت ميكرد حالا شما ميكنيد... اگر بنا باشد كه شما به جاي اينكه اقتصاد مردم را درست كنيد، به جاي اينكه اين كشور را بررسي كنيد ببينيد كجاهاست كه مخروبه هست و مردم از همه چيز ساقط هستند،به جاي اين، اگر بنشينيد سر مسند و با حرف و يا فحاشي به هم، مسائل را غفلت از آن بكنيد. اين همان است كه قدرتهاي بزرگ ميخواهند تا اين مملكت خرابه بماند و صداي مردم در آيد. اگر شما به مردم كار نداشته باشيد به مصالح مردم، به مصالح كشور كار نداشته باشيد. فقط مشغول اين باشيد كه من چطور شما چطور، من چطورم شما چطوري، مردم با من هستند، مردم با شما هستند، اگر فكر اين باشيد اين همان است كه آمريكا ميخواهد».[6]
5. حاكميت روابط بر ضوابط: مسئله حاكميت روابط به ضوابط كه عمدتاً به گزينش افراد غير كارآمد ميانجامد، خصوصاً هرگاه پشت بند آن يك سري تلقيات جناحي و سياسي بازيهاي لاطائل و مراودات شخصي باشد، بديهي است وجود چنين رويهاي در هر نظامي سواي آنكه موجب خروج از مسير عقلاني تحقق امور و رويه عقلائي است، مستلزم تجويز فساد بر صلاح و ناحق بر حق و تقديم مفضول بر فاضل است و اين يعني تزلزل اركان آن نظام و بلكه تأييد چنين تزلزلي است. حضرت امام(ره) در اين خصوص ميفرمايند: «دولت بدون گزينش افراد متعهد و متخصص در رشتههاي مختلفه موفق نخواهد شد... دوست خوب براي دستاندركاران آن است كه در پيشرفت امور محوله به آنان مؤثر باشد و در خدمت ملت باشد نه در خدمت آنان... دولتمردان با رويه و فكر واحد براي رسيدن به آنچه صلاح اسلام و كشور است به پيش روند و اين سياست صحيح اسلامي است و خداي نخواسته، در سياستبازيهاي گروهي وارد نشوند كه با ناكامي مواجه ميشوند».[7]
6. عدم هماهنگي مسئولين و تضعيف و تخريب يكديگر: از ديگر چالشهاي مهم در امر مديريت مديران و متصديان امور، عدم هماهنگي و نيز اختلاف و دخالت در امور يكديگر است چرا كه يك مركب (مجموعه) تا زماني كه موجود است كه از هماهنگي و انسجام لازم بين اجزاء بهرهمند باشد و اگر حتي يك جزء در يك مجموعه مبتلا به ناخواني با ساير اجزاء گردد، انعدام مجموعه حتمي است و اين از مدلولات عقل سليم است. بزرگ مرد تاريخ انقلاب در اين زمينه ميفرمايند: «شما انصاف ميدهيد كه يك مملكتي كه خونش را داده و شما را به مسند نشانده، سرمسند جنگ بكنيد؟ دعوا بكنيد؟... روزنامهها هر روز انتقاد كنند، همه را بكوبند؟ به هم تهمت بزنند؟ به هم افترا بزنند؟ آخر اين انصاف است؟ پيش خدا چه خواهد شد اين؟ پيش ملت چه انعكاسي دارد؟ خارجيها چه استفاده از آن ميكنند؟»[8] و نيز: «ترس آن موقعي است كه رؤسا با هم اختلاف داشته باشند مردم در صحنه نباشند».[9]
تضعيف و تخريب يكديگر در روند مديريتي جامعه، همان تأثير منفي را دارد كه بر عدم هماهنگي لازم در اجزاء يك مجموعه متصور است. از نظر حضرت امام(ره) تضعيف و تحقير يكديگر باعث سقوط طرفين است. آنجا كه ميفرمايد: «ما اگر بخواهيم براي كشورمان، براي اسلام، پيروزي حاصل بشود بايد كارشكني نكنيم از هم؛ بايد همه يكصدا باشيم... اگر رئيس دولت، رئيس جمهور، تضعيف كند مجلس را، خودش قبل از مجلس سقوط ميكند و اگر مجلس تضعيف كند دولت و رئيس جمهور و آنهائي كه اجرا ميخواهند بكنند، اين خودشان هم تضعيف ميشوند و امروز صلاح نيست.»[10]
وجود عناصر منحرف و غيرهماهنگ با اهداف عاليه انقلاب اسلامي؛ از آسيبها و معضلات مهم
در امر ساماندهي نظام اسلامي
7. بهكارگيري منحرفين بيدرد و متصديان غيرصالح: وجود عناصر منحرف و غير هماهنگ با اهداف عاليه انقلاب اسلامي و متصديان غيرصالح، يكي از آسيبها و معضلات مهم در امر ساماندهي نظام اسلامي بهشمار ميآيد. آسيبپذيري بخشهاي مختلف مديريت جامعه در صورت اغماض از چنين مهمي، حتمي است. سواي اينكه ميتواند كاشف از اين يك نوع سادهلوحي و يا تعهّد در مسئوليت محوّله باشد. در اين زمينه نيز به كلمات گهربار حضرت امام(ره) توجه ميكنيم كه: «گاهي ممكن است كه قوانين مترقي و مفيد به حال جامعه از مجلس بگذرد و شواي نگهبان آنرا تنفيذ كند و وزير مسئول هم آنرا ابلاغ نمايد، لكن به دست مجريان غير صالح كه افتاد، آن را مسخ كنند و برخلاف مقررات يا با كاغذ بازيها يا پيچ و خمها كه به آن عادت كردهاند، يا عمداً براي نگران نمودن مردم عمل كنند،كه بتدريج و مسامحه غائله ايجاد ميكند»[11] و نيز فرمودند: «بايد سعي شود كه از راه رسيدهها و دين به دنيا فروشان، چهره كفرزدائي و فقرستيزي روشن انقلاب ما را خدشهدار نكنند و لكه ننگ دفاع از مرفهين بيخبر از خدا را به دامن مسئولين نچسبانند و آنهائي كه در خانههاي مجلل، راحت و بيدرد آرميدهاند و... نبايد به مسئوليتهاي كليدي تكيه كنند و اگر به آنجا راه پيدا كنند چه بسا انقلاب را يك شبه بفروشند و حاصل همه زحمات ملت را بر باد دهند».[12]
8. تصويب طرحهاي غيركارشناسانه و خلاف شرع: مجلس شوراي اسلامي، عمده مسئوليت سنگين تقنين و قانونگذاري است، لذا از جايگاه خاصي برخوردار بوده و در قانون اساسي هم، منزلت خاص خود را دارد. از انجا كه تصويب طرحها و لوايح و قانونگذاري در عرصههاي مختلف با سرنوشت مردم و انقلاب اسلامي، ارتباط مستقيم دارد، بالضروره اموري از قبيل عدم درك صحيح موقعيتها و مقتضيات جامعه، طرح و تصويبهاي شتابزده و غير كارشناسانه و قانوني كردن اموري كه با شرع مقدس همخواني ندارد و غير اينها، آسيبهاي سختي است كه ميتواند اين جايگاه رفيع را متزلزل ساخته و از هويت اصلي و اسلامي آن خارج كند. بديهي است هرگاه داعيهداران نمايندگي اين ملت غيور و مسلمان، بخواهند به جاي پرداختن به وظيفه قانوي و شرعي خويش، به غير آن متوجه شده و تقنين قوانين متأثر از يك سري مجادلات سياسي و جناحبازيهاي مملكتسوز و به حاشيه راندنِ ديگر افكار و انديشهها و... باشد، چگونه ميتوان بر پايبندي آنها به رسالتي كه دارند، اذعان نمود؟
مكرراً شاهد همين دغدغههاي باني بزرگ انقلاب بودهايم كه در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي فرمودند: «اگر خداي نخواسته در مجلس شوراي، نه به واسطه سوءنيّت، به واسطة اينكه شناخت كم است، يك دستهاي گمان كنند كه مكتب سرمايهداري بهتر از مكتب كمونيست است، مثلاً يك دسته هم آن طرفي را خيال كنند. او كه خيال ميكند او بهتر است ميرود سراغ اينكه ببيند در اسلام كجاها اسمي از اين مسئله برده شده بدون اينكه توجه به اطراف بكند... يك دسته ميروند آن چيزي را كه باز خودشان به نظرشان رسيده، ميروند دنبال آنكه او را پيدا كنند... اگر يك مكتب انحرافي ما را در تحت تأثير خودش قرار بدهد، از اسلام غافل شدهايم... اگر ده مرتبه اينطور اتفاق بيفتد كه يك عدهاي كه اكثريت فرض كنيد هستند، اينها يك چيزي بگويند. يك عدهاي هم در اقليت باشند چيز ديگري بگويد. برود در شوراي نگهبان و رد كند. اكثريت را رد كند، نقض كند، اگر چندين دفعه اينطور بشود، مردم آزرده ميشوند يعني آن شناخت مردم از شما ممكن است يك وقت خداي نخواسته تغيير بكند و اين از بزرگترين خطرهائي است كه براي مجلس اسلامي است و براي اسلام است».[13]
باز فرمودند: «مسائل را طوري رأي به آن بدهيد كه در شوراي نگهبان رد نشود؛ يا اگر رد شود، در هر سالي يكي دو تايش رد بشود. امّا شما از اين ور يك ماه زحمت بكشيد و صحبت بكنيد و ردّ و ايراد بكنيد و يك مسئله را تمام كنيد، آنها بعد از چند روز ديگر بگويند اينها خلاف شرع است، با اسلام نميسازد يا با قانون اساسي مخالف است كه آن هم (قانون اساسي) از روي اسلام است. اين وهن براي مجلس ميآورد و اين خوف براي ما ايجاد ميكند كه مبادا يك وقتي مردم خيال كنند كه اينها تدين ندارند.»[14]
9. عدم اعمال دقت در قضاوت: قوه قضائيه نيز يكي از اركان و قواي اساسي مملكت است. از آنجا كه اين تشكل با امر قضاوت و حكم سر و كار دارد، آسيبهائي نيز او را تهديد ميكند و اهميت مسئوليت قضا، آسيبشناسي در اين حوزه و بررسي راهكارهاي مناسب جهت دفع و رفع آنها را، ضروريتر مينمايد. يكي از آسيبهاي اين تشكل را ميتوان عدم اعمال دقت در قضاوت و تحكيم دانست چنانچه حضرت امام(ره) در جمع شوراي عالي قضائي و سازمانهاي قضائي بر اين آسيب تصريح ميفرمايند كه: «قوه قضائيه سر و كارش باجان مردم است، با مال مردم است، با نواميس مردم است و بايد هميشه خدا را ناظر و حاضر ببيند كه خداي نخواسته مبادا يك اشتباهي در كار بشود، يك وقت خطائي بشود خطاي شماها بزرگ است و ممكن است يك خطا موجب قتل يك كسي بشود يك خطا موجب بر باد رفتن آبروي كسي بشود. اينها را بايد بسيار نظر كرد»[15]
گزينش قاضيان ناصالح نيز ميتواند به پيكره قوة قضائيه خللهاي كاري وارد آورد چنانكه حضرت امام(ره)ميفرمايند: «از امور مهمي كه براي قاضي، براي آن اشخاص كه بازپرس هستند، براي سازمان بازرسي، از امور مهمي كه بايد مراعات كنند، اين است كه امين مردم باشند در آن امري كه به آنها محوّل شده است»[16] و نيز «اينجانب جداً از رئيس ديوان عالي و دادستان كل كشور و انقلاب و شوراي عالي قضائي ميخواهم هيئتهائي مركب از اشخاص عالم، مؤمن و متعهد تشكيل دهند تا دادگاههاي كشور را رسيدگي نمايند و قضات غير صالح و دادستانهاي منحرف را كنار گذاشته و اگر به مال يا آبروي مردم تعدّي نمودهاند، محاكمه نمايند. سستي در اين امر مهم و مسامحه در آن، خطر عظيمي است براي جمهوري اسلامي.»[17]
10. از آسيبهاي جدي كه در قوه مجريه قابل تصور است، عدم اشراف و دقت رياست اين قوه در موضعگيريهاست كه بنيانگذار جمهوري اسلامي در حكم تنفيذ رياست جمهوري وقت در اين زمينه چنين فرمودند: «... و بايد توجه نمايند (رئيس جمهور) كه در مقامي هستند كه يك جمله او گاهي مؤمني را ساقط كرده و متعهدي را از بين ميبرد و يا غير صالحي را به مقامي كه شايسته آن نيست ميرساند؛ گاهي يك سخنراني او، جمهوري اسلامي و كشور را نور ميبخشد و گاهي بعكس».[18]
دخالت وزيران در وظايف يكديگر، آسيب ديگري است كه ميتواند اركان قوه مجريه را به لرزه درآورد امام راحل ميفرمايند: «هر مسئولي و هر متعهد به نظامي بايد سعي كند براي پيشبرد نظام و در چهارچوب محدودة وظائفش عمل كند كه در غير اين صورت احتمال پاشيدگي نظام جدي است. لذا اگر هر وزيري دخالت در كار وزير ديگر نمايد كه حتي دخالت او باعث رشد كار گردد، مورد قبول نيست. چرا كه خروج از چهارچوب اختيارات، ضررش بسيار بيشتر از رشد كار در نقطهاي ديگر است.»[19]
11. دخالت شوراي نگهبان در امور اجرائي: بنيانگذار جمهوري اسلامي در جمع فقهاء و حقوقدانان شوراي نگهبان درخصوص اين آسيب فرمودند: «شما بايد سعي كنيد كه نگويند ميخواهيد در تمام كارها دخالت كنيد، حتي در مسائل اجرائي... شما بايد توجه داشته باشيد كه اگر مباحثات به مناقشات تبديل شود و جلوي يكديگر بايستيد، اسباب اين ميشود كه شوراي نگهبان تضعيف شود و در آتيه از بين برود».[20]
از اين روي دقت در بررسي صحيح مصوبات مجلس و تطبيق دقيق آنها با موازين شرعي و قانوني وظيفه مهم اين شوراست كه تخطي از آن مستلزم مشكلات غير قابل جبراني ميباشد.
12. خبرگان رهبري نيز از خطر آسيبهاي جدي و اساسي در امان نيست. خبرگان رهبري است كه قبل از هر قوه و نهاد و ستادي بايد متعهد به دين آرمانهاي اصيل انقلاب و رعايت قوانين و ضوابط باشد. قهراً اعمال سليقههاي شخصي اين مجموعه را آسيبپذير كرده و به انحراف ميكشاند.
حضرت امام(ره) در پيامي كه مناسبت افتتاح اولين دوره خبرگان رهبري صادر فرمودند، آوردهاند: «... و اكنون شما اي فقهاي شوراي خبرگان و اي برگزيدگان ملت ستمديده در طول تاريخ شاهنشاهي و ستمشاهي، مسئوليتي را قبول كرديد كه در رأس همه مسئوليتهاست... كوچكترين سهلانگاري و مسامحه و كوچكترين اعمال نظرهاي شخصي و خداي نخواسته، تبعيت از هواهاي نفساني، كه ممكن است اين عمل شريف را به انحراف كشاند، بزرگترين فاجعه تاريخ را بهوجود خواهد آورد».[21]
در خاتمه توجه به اين نكته ضروري است و آن اينكه همه حاكمان و كارگزاران نظام اسلامي بايد اين نكته را فراموش نكنند كه اين مملكت، مملكت امام زمان (عج) است و مملكت اسلام است. در اسلام فقط قانون خدا حكومت ميكند و تبعيت از آن و تبليغ و ترويج آن بر همه لازم است و تخطي از آن موجب عقوبت. امام راحل(ره) در اين زمينه ميفرمايند: «و هان اي متصديان و دولتمردان از ردة به اصطلاح بالا تا پايين: بهوش باشيد كه در دو راهي سعادت و شقاوت قرار داريد... توجه كنيد و بسيار توجه كنيد كه همه و همه در محضر مبارك حق هستيد و اعمال قلبيه و قالبيه و خاطرات روحيه و لغزشهاي عمليه همه در حضور اوست»[22]
و نيز در حكومت اسلام حكومت قانون است. اگر شخص اول مملكت ما در حكومت اسلامي يك خلاف بكند، اسلام او را عزلش كرده است يك ظلم بكند، يك سيلي به كسي بزند، ظلم است. اسلام او را عزلش كرده است. او ديگر قابليت از براي حكومت ندارد»[23]
و نيز «در اسلام حكومت، حكومت قانون (است) حتي حكومت رسولالله و حكومت اميرالمؤمنين، حكومت قانون است يعني قانون خدا آنها را تعيين كرده است. آنها به حكم قانون واجبالاطاعة هستند. پس حكم از آن قانون خداست و قانون خدا حكومت ميكند. در مملكت اسلامي بايد قانون خدا حكومت كند و غير قانون خدا هيچ چيز حكومتي ندارد».[24]
اميد است اين نغمههاي دلسوزانه رهبر كبير انقلاب هميشه فرا راه حاكمان و متصديان امر گرديده و با تحفظ بر توصيههاي الهي آن بزرگ مرد، هر كس در هر جايي وظيفه خويش را به شايستگي انجام دهد. والسّلام.
* منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم
__________________________
[1]. صحيفه نور، 17ـ69.
[2]. امام خميني، چهل حديث، ص 105.
[3]. صحيفه نور، 19ـ11.
[4]. صحيفه امام، 9ـ144، در جمع افسران و درجهداران نيروي هوانيروز، 28/4/58.
[5]. همان، 16ـ446، درجمع اعضاي هيئت دولت، 7/6/61.
[6]. همان، 13ـ202، در جمع هيئت دولت شهيد رجائي، 20/6/59.
[7]. همان، 19ـ157،158،پيام به مناسبت سالگرد 22 بهمن، 22/11/63.
[8]. همان، 13ـ201، در جمع هيئت دولت شهيد رجائي، 20/6/59.
[9]. همان، 7ـ442، در ديدار با فقهاي شوراي نگهبان، 28/2/62.
[10]. همان، 12ـ347، در جمع نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، 2/3/59.
[11]. همان، 21ـ426، وصيتنامه سياسي الهي، 26/11/61.
[12]. صحيفه نور، 20ـ132.
[13]. صحيفه امام، 17/248، در جمع نمايندگان شوراي اسلامي، 4/11/61.
[14]. همان، 17ـ 250 ـ 251، در جمع نمايندگان شوراي اسلامي، 4/11/61.
[15]. همان، 18ـ222، در جمع شوراي عالي قضائي و سازمانهاي قضائي، 29/8/62.
[16]. همان، 7ـ239، در جمع وزير دفاع و كاركنان صنايع دفاع، 26/10/61.
[17]. همان، 14ـ254، پيام به مناسبت 12 فروردين، 12/1/62.
[18]. همان، 19ـ370، حكم تنفيذ رياست جمهور، 13/6/64.
[19]. همان،41 ـ64، پيام خطاب به نخست وزير هيئت وزيران، 22/3/67.
[20]. همان، 19ـ44، در جمع فقهاء و حقوقدانان شوراي نگهبان، 11/6/63.
[21]. همان، 18ـ5، پيام به مناسبت افتتاح اولين دوره مجلس خبرگان رهبري، 22/4/62.
[22]. صحيفه نور،6ـ239.
[23]. همان، 3ـ69.
[24]. همان، 7ـ201.