به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,978
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 46,731
بازدید ماه: 46,731
بازدید کل: 25,033,863
افراد آنلاین: 342
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
14 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - جنگ فرهنگی در چند جبهه ۱۴۰۳/۰۴/۱۷
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 14

جنگ فرهنگی در چند جبهه

۱۴۰۳/۰۴/۱۷

‫کتاب جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصه فرهنگ و هنر [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب  گیسوم‬‎
 
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
شبکه وسیعی از جبهه‌ها برپا شد؛ برخی جدید بودند، برخی هم که از زمان مرگ ویلی مونزنبرگ1 در سال 1940 به خواب زمستانی رفته بودند بیدار و احیا شدند، او مغز متفکر و پشت پرده جبهه مخفی اقناع‌سازی پیش از جنگ کرملین بود. اتحادیه‌های کارگری، جنبش‌های زنان، گروه‌های جوانان، نهادهای فرهنگی، مطبوعات و نشریات همه هدف قرار گرفتند. شوروی با استفاده از کارشناسانی که از فرهنگ به عنوان ابزار اقناع‌سازی استفاده می‌کنند، کارهای زیادی را در اوایل جنگ سرد انجام داد تا پارادایم مرکزی خود را به عنوان پارادایم فرهنگی تثبیت کند.
به علت عدم برخورداری ایالات متحده آمریکا از قدرت اقتصادی و از همه مهم تر، چون ایالات متحده هنوز به توانمندی هسته‌ای نرسیده بود، رژیم استالین تمرکز خود را بر برنده شدن در نبرد ذهن‌ها متمرکز کرده بود. آمریکا علی‌رغم تجمیع گسترده هنرها در دوره نیو دیل (مجموعه‌ای از برنامه‌ها، اصلاحات اقتصادی و قوانین و مقررات که توسط روزولت از سال 1933 تا 1939 اعمال شد) در اجرای کولترکامف بین‌المللی ناتوان و فاقد پختگی و تجربه لازم بود. در اوایل سال 1947، یک افسر اطلاعاتی تاکتیک‌های غیرمتعارفی را پیش‌بینی کرد که الان توسط شوروی به کار گرفته می‌شدند: «اختراع بمب اتم موجب تغییر در توازن بین روش‌های صلح‌آمیز و جنگ طلبانه اعمال فشار بین‌المللی خواهد شد»، او گزارش خود را این چنین به ژنرال دانُوان2، رئیس دفتر خدمات استراتژیک، ارئه می‌کند. «ما در آینده باید شاهد افزایش چشمگیر اهمیت روش‌های مسالمت‌آمیز باشیم. دشمنان ما حتی آزادتر ازگذشته دست به پروپاگاندا و تخریب و خرابکاری و اعمال فشار علیه ما خواهند زد، و ما باید تحمل این افترا و توهین‌ها را در خودمان بیشتر تقویت کنیم و خودمان نیز در به‌کارگیری این روش‌ها (روش‌های مسالمت‌آمیز) سر حد نشناسیم- چرا که دوست داریم از هزینه‌ها و خسارات تراژدی جنگ آشکار پرهیز کنیم. روش‌های صلح‌آمیز در برهه‌های: نرم کردن [اذهان و اقناع‌سازی] پیش از آغاز جنگ، در هنگامه جنگ واقعی آشکار و در زمان افکارسازی و جهت‌دهی اذهان پساجنگ بسیار مهم و سرنوشت ساز خواهد بود». این گزارش نشانگر هوش خارق العاده [او] است. او جنگ سرد را این‌گونه تعریف می‌کند: یک جنگ روانی، رضایت‌سازی[و جذب مخاطب] با روش‌های صلح‌آمیز، استفاده از پروپاگاندا برای ریشه‌کن کردن مواضع [و نگرش‌های] خصمانه. همان‌طور که مراسم افتتاحیه برلین به خوبی نشان داد که تصمیم بر این بود سلاح عملیاتی، فرهنگ باشد. یک جنگ سرد فرهنگی در راه بود. بنابراین در میانه این انحطاط [و زوال اخلاقی]، به تدریج یک زندگی پیچیده [و از پیش طرح ریزی شده] با فرهنگ غیر طبیعی [و غیربومی] توسط قدرت‌های اشغالگر در حال شکل‌گیری بود. قدرت‌هایی که در [وارد کردن هجمه تبلیغاتی] و پروپاگاندا [و نفوذ فرهنگی بیشتر] با هم دیگر مسابقه می‌دادند.
در اوایل سال 1945، «زمانی هنوز بوی تعفن بدن انسان در میان خرابه‌ها می‌پیچید»، روس‌ها یک افتتاحیه درخشانی را برای اپرای دولتی، با اجرای [سبک] اورفئوسِ [متعلق به] گلوک در صحنه نمایش [سالن تئاترِ] اَدمیرالز پالاست با نورهای زیبا و درخشان قرمز رنگ، به اجرا گذاشتند.
سرهنگ‌های زبده و خوش پوش روسیه هنگامی که با هم به اجرای [رمان شعری] یوگنی آنِگین، یا تفسیر صریح فاشیستی از [اپرای] ریگولتو(موسیقی‌ای که با صدای مدال‌ها نقطه‌گذاری شده بود) گوش فرا می‌دادند؛ با غرور، پوزخندی به کارکنان نظامی آمریکا می‌زدند.
یکی از اولین ماموریت‌های جوسلسون، بازیابی هزاران لباس متعلق به اپرای دولتی سابق آلمان(شرکت دویچ اپرنهاوس، تنهاترین رقیب جدی برای اپرای دولتی روسیه) بود. که در پایین معدن نمک واقع در خارج از برلین در منطقه تحت اشغال آمریکایی‌ها، در امنیت تمام، توسط نازی‌ها ذخیره شده بود.
 در یک روز بارانی و دلگیر، جوسلسون به همراه ناباکوف برای بازگرداندن لباس‌ها به راه افتادند. در راه برگشت آن‌ها به برلین، جیپ جوسلسون، که از مرسدس مصادره‌ای ناباکوف پیشی گرفته بود، با سرعت تمام به مانع کنار جاده‌ای شوروی برخورد کرد. جوسلسون سطح هوشیاری خود را از دست داده و متحمل بریدگی و کبودی‌های متعدد شده بود و به بیمارستان نظامی روسی منتقل شد. جایی که پزشکانی از افسران زن شوروی زخم‌ها را به هم دوختند و بخیه کردند. وقتی که حال او به اندازه کافی بهبود پیدا کرد، او را به مقر خود در منطقه آمریکایی بازگرداندند. او محل زندگی خود را با پیتر وَن آیک، که یک هنرپیشه الهام‌بخش و صاحب سبک بود، تقسیم کرد.
[همچنانی که حیات جوسلسون در دستان پزشکان شوروی بود] حیات پزشکان نیز در جان باختن جوسلسون بود، چرا که مرگ جوسلسون مانع از آن می‌شد که او در جبهه پروپاگاندای فرهنگی ضدشوروی به دیاگیلف3 آمریکایی تبدیل شود. شوروی مردی را نجات داد که در دو دهه آتی بیشترین کار را برای تضعیف تلاش‌های آنها در زمینه سلطه فرهنگی انجام داده است.
پانوشت:
1- Willi Munzenberg
2- Donovan
3- سرگئی پاولویچ دیاگیلِف؛ مدیر باله روسی