به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 17,675
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 59,428
بازدید ماه: 59,429
بازدید کل: 25,046,360
افراد آنلاین: 66
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۱۲۶۷ - خلیل منصوری : حقیقت بَـداء و امکان تغییر سرنوشت ۱۴۰۳/۰۵/۲۷

حقیقت بَـداء و امکان تغییر سرنوشت

  ۱۴۰۳/۰۵/۲۷

‫معرفت نفس (2) – سماموس‬‎
 
خلیل منصوری
عادت کرده‌ایم هر گاه مشکلی و مصیبتی پیش می‌آید می‌گوییم سرنوشت ما این بود؛ اما وقتی خیر و برکتی در زندگی نصیب ما می‌شود، مثل قارون مدعی می‌شویم که این حاصل علم و تخصص ماست و این ما بودیم که موفقیت و پیروزی را بر خود رقم زده ایم. واقعا این‌گونه است؟ ما چه اندازه در تغییر سرنوشت خوب و بد خودمان نقش داریم و تاثیرگذارهستیم؟ نویسنده در مطلب پیش رو با طرح یک اصطلاح اسلامی نقش انسان در تغییر سرنوشت خود را تبیین کرده است.
***
مسلمانانی با تفکر قارونی
آیا واقعا «بخت» و به اصطلاح فرانسوی‌ها «شانس» وجود دارد؟ آیا کسانی هستند که بخت یارشان و یا بخت بارشان است؟ چرا عادت کرده‌ایم خودمان را از نتایج و پیامد اعمالمان تبرئه کنیم؟ چرا وقتی کسی با سعی و تلاش از یک سو و فضل و رحمت عام الهی از سوی دیگر،‌موفقیتی را کسب می‌کند او را خوش شانس می‌شناسیم و نقش تقدیر و سرنوشت خوب را برای او قائل می‌شویم اما وقتی همین موفقیت نصیب ما می‌شود آن را نتیجه اعمال و علم و تلاش بی‌وقفه خودمان می‌دانیم؟ چرا وقتی شکست می‌خوریم آن را این‌گونه تفسیر نمی‌کنیم و نقش و تاثیر خودمان را در نیتجه بد منکر می‌شویم و آن را به بخت بدمان نسبت می‌دهیم؟
به نظر می‌رسد که ما گرفتار تفکرات باطلی چون تفکرات قارونی هستیم. قارون از کسانی است که چون او کسی ثروت نیندوخته و از زینت‌های زندگی دنیوی چیزی را از دست نداده بود. او بر این تفکر بود که هر چه دارد،‌ در سایه علم و مدیریت اقتصادی خودش است. از این رو بصراحت می‌گفت: إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِي؛ جز این نیست که این اموال از جهت دانشی که در نزدم است به من داده شده است.(قصص، آیه 78) در این اندیشه‌،خدا جایی ندارد و هر کسی چیزی که دارد از تلاش و کوشش و علم و تجربه خودش است.
البته این تفکر قارونی در همه انسان‌ها وجود دارد. خداوند می‌فرماید: و چون انسان را آسيبى رسد، ما را فرامى‏خواند، سپس چون نعمتى از جانب خود به او عطا كنيم مى‏گويد: «تنها آن را به خاطر دانش خود يافته‏ام». نه چنان است، بلكه آن آزمايشى است، ولى بيشترشان نمى‏دانند.(زمر، آیه 49)
بر اساس آموزه‌های قرآنی هیچ شکی نیست که همه چیزی که انسان از جسم و جان و نعمت دارد از خداست؛ چرا که خداوند دارای رحمتی است که هستی و همه جلوه‌های خیر و زیبایی، از آن نشات می‌گیرد و اگر نقص و نقمتی در ماست به سبب ناتوانی و ظرفیت ناقص ما برای بهره مندی از آنهاست؛‌چرا که خداوند به ما همه استعدادها را برای بهترین و کاملترین بهره مندی از رحمت عنایت کرده است.
انسان عادت دارد که خوبی‌ها را به خود نسبت دهد و بدی‌ها و شرور که نتیجه اعمال خودش است را به سرنوشت و شانس و مانند آن نسبت دهد تا این‌گونه خود را دلداری داده و از بار مسئولیت شانه خالی کند. در حالی که خداوند در آیاتی از جمله آیه 30 شوری و 41 سوره روم می‌فرماید که هر بلا و مصیبتی که بر شما وارد می‌شود دستاورد و نتیجه اعمال خودتان است.
پس بر اساس تعالیم قرآن، همه خیرها از سوی خداوند به انسان می‌رسد و همه شرور از خود انسان نشات می‌گیرد؛ در حالی که تصویری که ما ساخته‌ایم درست بر عکس این است؛ زیرا شرور را به دیگری یا سرنوشت، نسبت داده و خیر و موفقیت و مانند آن را به خودمان نسبت می‌دهیم. اینکه خداوند می‌فرماید همه خیر از خداوند نشات می‌گیرد، از آن روست که او خیر مطلق است و شر در او راه ندارد و خداوند چون حق است(فصلت، آیه 53) و همه حق از او نشات می‌گیرد(بقره، آیه 147)،‌ پس معنایی ندارد که شری از خدا نشات گیرد؛ بنابراین نتیجه این خواهد بود که شر از خودمان است؛ زیرا نتوانسته‌ایم به گونه‌ای رفتار کنیم که همه خیر را کسب کرده و از آن بهره مند شویم و به همان میزان که از خیر بهره نبرده‌ایم خودمان شر را برای خودمان رقم زده ایم.
ما می‌توانیم سرنوشت خود را تغییر دهیم چنان‌که خداوند می‌فرماید: إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِم؛خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند (رعد، آیه 11) در حقیقت می‌توانیم خودمان را در موقعیتی قرار دهیم که از همه خیرها بهره برده و از شرها در امان مانیم؛ زیرا شر و بدبختی امری نیست که خداوند بخواهد؛ او خیر مطلق و رحمت برای جهانیان است و بی‌هیچ منتی وجود و دیگر نعمت‌ها را به ما ارزانی داشته است و اگر خودمان نمی‌خواستیم هرگز دوزخی نمی‌بود و بدبختی و شری رقم نمی‌خورد؛ اما این خودمان هستیم که شر را ایجاد می‌کنیم و دوزخی برای خودمان مهیا می‌سازیم.
نقش انسان در تغییر سرنوشت
در آموزه‌های اسلامی اصطلاحی به نام بداء وجود دارد. این اصطلاح بیانگر این معناست که انسان می‌تواند در سرنوشت خود تغییراتی ایجاد کند و بستر بهره مندی از خیر را فراهم آورد؛ چنان‌که می‌تواند با رفتارهای زشت و بد خویش، سرنوشت خوب خود را به سرنوشتی بد تغییر دهد. البته بدا در آموزه‌های اسلامی به خدا نسبت داده می‌شود،‌ ولی باید دانست که این از صفات فعل خداوند است که نقش معلوم در آن بسیار مهم است.
به سخن دیگر، صفات الهی به دو دسته اصلی صفات ذات و صفات فعل تقسیم می‌شوند. البته برخی از صفات هستند که در ذات و فعل یافت می‌شوند با این تفاوت که برای صفات ذات، مقابلی نیست در حالی که برای صفات فعل مقابلی می‌توان متصور شد. به عنوان نمونه صفت علم اگر در ذات به کار برده شود به معنای دانشی است که مقابلی چون جهل ندارد؛ اما در فعل این‌گونه نیست؛ زیرا این علم فعلی مبتنی بر معلوم است. به عنوان نمونه خداوند می‌فرماید که ما مردمان را می‌آزماییم تا معلوم شود تا چگونه مردمان عمل می‌کنند. مانند تغییر قبله(بقره، آیه 143)، بعثت و رجعت اصحاب کهف(کهف، آیه 12) و ده‌ها آیه دیگر. این‌گونه صفت فعلی که به خدا نسبت می‌دهند با علم ذات تفاوت ماهوی دارد.
بداء نیز چنین صفتی است و از صفات فعل الهی شمرده می‌شود. در حقیقت این رفتار انسان است که تغییراتی را در‌ام الکتاب الهی ایجاد می‌کند و مسئله محو و اثبات را موجب می‌شود که در آیه 39 سوره رعد بصراحت از آن سخن گفته شده است: يَمْحُو اللّهُ مَا يَشَاء وَيُثْبِتُ وَعِندَهُ امّ الْكِتَابِ؛ هر چه را خدا خواهد محو و تثبیت می‌کند و‌ام الکتاب در نزد اوست. این تفکر اسلامی هرگز با مسئله علم ذاتی و ازلی خداوند مرتبط نیست تا با آن در تعارض باشد و علم خدا را به جهل تبدیل کند.
البته اگر ما می‌گوییم که سرنوشت انسان در امّ‌الکتاب ثبت و ضبط است به معنی این نیست که انسان‌ها زندگی جبری را سپری می‌کنند و از آنها سلب اختیار شده بلکه این علم ازلی خداست که به همه چیز اشراف و احاطه دارد و اوست که می‌داند که هرکسی چه انتخابی خواهد داشت اما علم خدا از انسان سلب اختیا ر نمی‌کند و انسان با اختیار خود و با رفتار و عملکردش سرنوشتش ر ا به سوی خوبی یا بدی رقم می‌زند. 
همه فرقه‌های اسلامی بداء را در عمل پذیرفته‌اند و مسئله دعا و اجابت آن از سوی خداوند که در قرآن آمده و مردم بدان تشویق شده‌اند(غافر، آیه 60) از مصادیق بداء است؛‌ چرا که وقتی دست به دعا برمى دارند و نه تنها نيازهاى خويش‌، بلكه تغيير سرنوشت خود را از خدا مى‌خواهند، اين‌، چيزى جز اعتقاد عملى به مفهوم «بَدا» نيست؛ زیرا جز با اعتقاد به امكان تغيير وضعيّت موجود (يعنى همان «بَداء»)‌، نمى‌توان آن را از خدا درخواست كرد. در دعای تعقیبات نمازهای صبح و شام آمده است: ان كُنْتُ عِنْدَكَ فِي أُمِّ الْكِتَابِ شَقِيّا فَاجْعَلْنِي سَعِيدا فَإِنَّكَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَكَ أُمُّ الْكِتَابِ؛ اگر در نزد تو در‌، بدبخت هستم پس مرا خوشبخت قرار ده؛ زیرا تو هر چه را بخواهی محو و اثبات می‌کنی و در نزدت کتاب مادر است.(مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمی، تعقیبات نمازهای صبح و شام)
درباره همین نقش دعا باید گفت که روایات بسیاری است که می‌گوید قضا و قدر الهی را می‌توان با دعا تغییر داد؛‌ یعنی اگر قضا و قدر سنت الهی است؛ دعا نیز یک سنت الهی است که می‌توان با آن قضا و قدر را دگرگون کرد پیامبر(ص) می‌فرماید: الدُّعاءُ يَرُدُّ القَضاءَ‌، وَ للّهِ فى خَلقِهِ قَضاءانِ: قَضاءٌ ماضٍ‌، وَ قَضاءٌ مُحدَثٌ؛ دعا‌، قضا را باز مىگردانَد. خداوند‌، دو قضا در آفريده‌هايش دارد: قضاى قطعى و قضاى حادث.(بحار الأنوار: ج ۸۷ ص ۳۳۴ ح ۵۸) آن حضرت (ص) همچنین می‌فرماید: لا يَرُدُّ القَدَرَ إلَا الدُّعاءُ؛ قَدَر را [چيزى] جز دعا‌، باز نمىگردانَد.(كنز العمّال: ج ۱۶ ص ۴۷۵ ح ۴۵۵۲۰) و در جایی دیگر می‌فرماید: لا يَرُدُّ القَضاءَ إلَا الدُّعاءُ؛ قضا را [چيزى] جز دعا‌، باز نمىگردانَد.(سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۳۵ ح ۹۰) از نظر پیامبر(ص) دعا یکی از جنود الهی است که در خدمت بشر است. ایشان می‌فرماید: الدُّعاءُ جُندٌ مِن أجنادِ اللّهِ تَعالى مُجَنَّدٌ‌، يَرُدُّ القَضاءَ بَعدَ أن يُبرَمَ؛ دعا‌، سپاهى مجهّز از سپاهيان خداست كه قضاىِ قطعى شده را باز مى گردانَد. (اُسد الغابهًْ: ج ۵ ص ۳۳۸ الرقم ۵۲۹۷ ) 
بعضی گمان می‌کنند که تنها با احتیاط کردن می‌توان قدر را دگرگون کرد، در حالی که آنچه تاثیرگذار است همان دعا و مانند آن است. در روایت است که: لا يُغنى حَذَرٌ مِن قَدَرٍ‌، وَ الدُّعاءُ يَنفَعُ مِمّا نَزَلَ وَ مِمّا لَم يَنزِل؛ احتياط‌، از قدر باز نمى دارد. دعا همچنین براى [تقديرِ] نازل شده و نشده‌، سودمند است. (كنز العمّال: ج ۱ ص ۱۳۳ ح ۶۲۷)
 از پیامبر(ص) و امام صادق(ع) روایت است که فرمود: صِلَةُ القَرابَةِ مَثراةٌ فِى المالِ‌، مَحَبَّةٌ فِى الأَهلِ‌، مَنسَأَةٌ فِى الأَجَلِ؛ پيوند با خويشاوندان‌، موجب افزايش دارايى‌، دوستى در خاندان و تأخير در اَجَل است. (بحار الأنوار: ج ۷۴ ص ۱۰۲ ح ۵۸؛ المعجم الأوسط: ج ۸ ص ۱۴ ح ۷۸۱۰)
چیستی بداء
واژه «بَداء» از ريشه «بدو»‌، به معناى «ظهور» است. ظهور‌، خود در دو معناى: «ظهور پس از خفا» و «پيدايش رأى جديد»‌، به كار مى رود.(القاموس المحيط: ج ۴ ص ۳۰۲ مادّه «بدو») ما وقتی می‌گوییم: برايم در اين كار‌، بدا حاصل شد؛ يعنى: نظرم در‌باره آن عوض شد.
معناى دوم بَدا یعنی پيدايش رأى جديد که خود دو صورت دارد: پيدايش رأيى بر خلاف رأى قبلى یعنی تغيير اساسی در رأى، و پيدايش رأيى بدون سابقه قبلى. بدينسان «بداء» در لغت عرب در سه مورد به كار مى رود: ۱. آشكار شدن چيزى پس از مخفى بودنش؛ ۲. پيدايش رأيى بر خلاف رأى قبلى (تغيير رأى)؛ ۳. پيدايش رأيى بدون سابقه قبلى.
در بحث قضا و قدر آمده است كه خداوند‌، امكانات و دارايى‌هايى همچون: توان‌، روزى و بقا را به طور محدود در اختيار انسان‌ها قرار داده است. اين محدوديت‌، تقدير الهى است. از سوى ديگر‌، تقدير الهى‌، به دو گونه محتوم (تغييرناپذير) و غيرمحتوم (تغييرپذير) تقسيم مى شود. امام باقر(ع)مى فرمايد: مِنَ الاُمورِ اُمورٌ مَحتومَهًْ كائِنَهًْ لا مَحالَهًْ‌، وَ مِنَ الاُمورِ اُمورٌ مُوقوفَهًْ عِندَ اللّهِ‌، يُقَدِّمُ فِيها ما يَشاءُ وَ يَمحُو ما يَشاءُ وَ يُثبِتَ مِنها ما يَشاءُ؛ برخى كارها‌، كارهاى حتمىِ گريزناپذيرند و برخى كارها‌، موقوف در پيشگاه خداوندند كه در آنها هر چه را بخواهد پيش مى اندازد و هر چه را بخواهد محو  مى‌كند و هر چه را بخواهد تثبیت مى نمايد.(تفسير العيّاشى: ج ۲ ص ۲۱۷ ح ۶۵‌، بحار‌الأنوار: ج ۴ ص ۱۱۹ ح ۵۸ )
 
در قرآن اصطلاح بداء نیامده است ولی مفهوم آن را می‌توان از آیاتی از جمله 39 سوره رعد به دست آورد؛‌زیرا بدا در اصطلاح یعنی تغيير در تقديرِ غير حتمى از طريق تقديم و تأخير تقديرات و يا محو يك تقدير و تثبیت تقديرى ديگر؛ این معنا را می‌توان از این آیه به دست آورد که می‌فرماید: يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ؛ خدا‌، آنچه را بخواهد محو يا تثبیت مى‌كند و اصل كتاب نزد اوست».
امام صادق(ع)در تفسير اين آيه شريف مى فرمايد: هَل يُمحى إلّا ما كانَ ثابِتا؟ وَ هَل يُثبَتُ إلّا ما لَم يَكُن؟؛ آيا جز آنچه ثابت است‌، محو مى شود؟ و آيا جز آنچه نبوده است، تثبیت مى شود؟ (همان پیشین، ص ۱۴۸ ح ۶)
در آیات قرآن نمونه‌هایی از بدا مطرح شده است که از جمله درباره قوم یونس(یونس، آیه 98؛ همان پیشین، ص ۲۲۲ ح ۱۰۵) و وعده میقات با موسی(اعراف، آیه 142؛ همان ص ۲۲۶ ح ۱۰۹ ) و قوم یهود و ورود به شهر(مائده، آیه 21) و مانند آن است.
نقش کارهای انسان در بداء
چنان‌که گفته شد بدا تغییری است که بر اساس رفتار انسانی پدید می‌آید،‌قوم یونس نخست عصیان کردند و به نفرین پیامبرشان دچار شدند ولی وقتی توبه کردند بداء(تغییر) حاصل شد و بلا و مصیبت از آنان برطرف گردید. همین مسئله در‌باره قوم یهود پیش آمد که با رفتار زشت خویش و عصیانگری از ورود به شهر ممنوع شده و چهل سال گرفتار سرگردانی در بیابان شدند.
برخی از کارهای خوب آدمی موجب می‌شود که شقاوت به سعادت تبدیل شود؛ مثلا پیامبر (ص) می‌فرماید: الصَّدَقَةُ وَ اصطِناعُ المَعروفِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ بِرُّ الوالِدَينِ‌، يُحَوِّلُ الشَّقاءَ سَعادَةً‌، وَ يَزيدُ مِنَ العُمُرِ‌، وَ يَقى مَصارِعَ السَّوءِ؛ صدقه و كار خير و صِله رحِم و نيكى به پدر و مادر‌، بدبختى را به خوشبختى تبديل مى كنند و موجب افزايش عمر مى شوند و از مردن‌هاى بد (يا بلاهاى سخت) نگه مى دارند.(نهج الفصاحه ص 549‌، ح 1869؛ كنز العمّال: ج ۲ ص ۴۴۳ ح ۴۴۵۰)
در منابع اهل سنّت‌، در تبيين آيه: «يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَآءُ وَ يُثْبِتُ؛ خدا آنچه را بخواهد محو يا تثبیت مى‌كند.»(رعد، آیه 39)‌، از پيامبر خدا(ص)روايت شده كه فرمود: يَمحُو مِنَ الرِّزقِ وَ يَزيدُ فيهِ‌، وَ يَمحو مِنَ الأَجَلِ وَ يَزيدُ فيهِ؛ از روزى، كم مى‌كند و به آن مى افزايد. از عمر، كم مى‌كند و به آن مى افزايد.(تفسير ابن كثير: ج ۴ ص ۳۹۱)
همچنين از پيامبر(صلى الله عليه و آله )روايت شده كه صِله رحِم‌، موجب افزايش ثروت و محبوبيت در ميان خانواده و به تأخير افتادن اَجَل مى شود: صِلَةُ القَرابَةِ مَثراةٌ فِى المالِ‌، مَحَبَّةٌ فِى الأَهلِ‌، مَنسَأَةٌ فِى الأَجَلِ؛ پيوند با خويشاوندان‌، موجب افزايش دارايى‌، دوستى در خانواده و تأخير در اجل مى شود.(الفردوس: ج ۵ ص ۲۶۲ ح ۸۱۳۰)
پیامبر(ص) می‌فرماید: إنَّ الصَّدَقَةَ تَدفَعُ ميتَةَ السَّوءِ عَنِ الإِنسانِ؛ صدقه‌، انسان را از مرگ بد‌، نگه مى دارد.(الكافي: ج 4 ص 5 ح 3 عن سالم بن مكرم‌، بحار الأنوار: ج 4 ص 121 ح 67 )
آن حضرت در حديثى ديگر، صله رحِم را موجب به تأخير افتادن اَجَل (سرآمدِ مُهلت) و افزايش روزى معرّفى مى کند: مَن سَرَّهُ النَّساءُ فى الأجَلِ‌، وَ الزِّيادَةُ فى الرِّزقِ‌، فَليَصِل رَحِمَهُ؛ هر كس دوست دارد كه در اجلش تأخير بيفتد و روزى‌اش افزايش يابد‌، صِله رحِم كند.(الكافي: ج ۲ ص ۱۵۲ ح ۱۶)
البته در اموری که قضای حتم و قطعی باشد بدا رخ نمی‌دهد. روایات بسیاری در این زمینه وارد شده که از جمله آنها این روایت از امام صادق(ع) است که می‌فرماید: همانا نزد خدا نوشته‌هايى است كه هر كدام از آنها را بخواهد، مقدّم مى‌دارد و هر كدام را بخواهد به تأخير مى اندازد. پس هر گاه شب قدر فرا رسد‌، خداوند در آن‌، هر چيزى را كه تا شب قدر ديگر رخ مى‌دهد‌، فرو مى فرستد. اين، معناى گفته خداست كه: «و هر كس اَجَلش فرا رسد‌، هرگز خدا [آن را] به تأخير نمى‌اندازد»؛ يعنى زمانى كه آن [اجل] را فرو فرستد و نويسندگانِ آسمان‌ها آن را بنگارند، اينجاست كه آن را به تأخير نمى اندازد.(تفسير القمّي: ج ۲ ص ۳۷۱ عن أبي بصير‌، بحار الأنوار: ج ۴ ص ۱۰۲ ح ۱۳ )
فلسفه بداء
فلسفه بدا در زندگی انسان، همان فلسفه امیدبخشی است که انسان می‌تواند سرنوشت خود را در دست گیرد و به هر کدام از دو راه سعادت و شقاوت سوق دهد و این‌گونه نیست که اعمال انسانی نقشی در سرنوشت ابدی نداشته باشد. البته از آنجا که همه این امور در دایره احکام و حاکمیت الهی انجام می‌گیرد به معنای خروج از حکم الله و حکومت او نیست؛ زیرا همان خدایی که قضا و قدر را فرض کرده بداء را نیز فرض کرده است.
پس اگر ما مسئله بَدا را نفى كنيم و خداوند را فارغ از كار قضا و قدر بدانيم‌، انگيزه اى براى تغيير وضعيّت كنونىِ خود به وسيله كارهاى خير و عبادات و نماز باقى نخواهد ماند؛ چرا كه هر آنچه مقدّر شده است‌، همان خواهد شد و هيچ تغييرى در قضا و قدر رُخ نخواهد داد و این تلقی جبری بودن را القا می‌کند که صحیحی نیست.
 اصولاً اميدوارى به آينده و داشتن روحيّه تلاش‌، در گرو اميد به تغيير وضعيّت و امكان بهبود وضعيّتِ موجود است. از سوى ديگر‌، اگر خداوند‌، تقديرها را تغيير نمى داد‌، با دعا و تضرّع به درگاه او‌، بهتر شدن وضعمان را از او نمى خواستيم‌، چون خود او دستور به دعا داده و اجابت را تضمین کرده است. بنا براين‌، اعتقاد به بَداء‌، از يك سو روحيّه اميدوارى و تلاش را به انسان مى‌دهد و از سوى ديگر‌، روحيّه دعا و توبه و تضرّع و توكّل به حق تعالى را تقويت مى‌كند. بدین سان نقش اعتقاد به بَداء در حيات مادّى و معنوى انسان آشكار مى شود؛ چرا كه مقولاتى همچون: اميد‌، تلاش‌، دعا‌، توجّه و توكّل‌، شكل دهنده حيات معنوى و نيز حيات مادّى انسان بر پايه حيات معنوى اويند.
حقیقت بَداء به یک معنا همان قدرت گسترده و بیکران الهی است؛ چرا که با محو و اثبات و مانند آن است که می‌توان از افکار نادرستی که در‌باره خدا و قدرتش به ذهن‌های بیمار می‌آید رهایی یافت. یهودیان با فکر بیمارشان می‌گفتند که دستان قدرت خداوند بسته است.(مائده، آیه 64) اما وقتی مسئله محو و اثبات و بداء مطرح می‌شود معلوم می‌شود که چنین تفکری باطل است.(معاني الأخبار: ص ۱۸ ح ۱۵‌، بحار الأنوار: ج ۴ ص ۱۰۴ ح ۱۷ )
بداء ‌نقش تاثیرگذاری در کاهش و افزایش امور(بحار الأنوار: ج ۸۶ ص ۸۱ )، تاخیر و تقدیم آنها(بحار الأنوار: ج ۴ ص ۱۱۸ ح ۵۴ ) و مانند آن دارد. پس انسان می‌تواند با رفتارهای خوب و بد خود رزق و روزی یا عمر خویش را کاهش داده یا افزایش دهد و یا چیزی را بر چیزی مقدم دارد یا موجب تاخیر آن شود. این نقشی است که برای بدا تعریف شده است. یعنی انسان با اعمال خوب و بد خویش است که آینده و فردای خود را می‌سازد.
اسباب بدای نیک و خوب
هر کسی دوست دارد که تغییر اگر حادث می‌شود خیر و خوب و نیک باشد. عوامل مؤثر در این امر عبارتند از: استغفار(ابراهیم، آیه 10؛ نوح، آیات 2 تا 4؛ هود، آیه 3)، دعا (بحار الأنوار: ج ۸۷ ص ۳۳۴ ح ۵۸ )، صله رحم(بحارالأنوار: ج ۷۴ ص ۱۰۲ ح ۵۸)‌، صدقه(غرر الحكم: ج ۵ ص ۲۱۲ 
ح ۴۲۳۹)، خشنودی به رضای الهی(الإمامة والتبصرة: ص ۲۳۵ ح ۸۶)، دادگری فرمانروا و حاکم(الكافي: ج ۸ ص ۲۷۱ ح ۴۰۰)، زیارت امام حسین‌(ع)(تهذيب الأحكام: ج ۶ ص ۴۲ ح ۸۶ ) و به‌طور کلی احسان و عفو و عمل صالح موجب بدا خواهد شد.
اسباب بدبختی و بدای بد
رفتارهای بد انسانی نیز موجب تغییر سرنوشت می‌شود و انسان را از خوشبختی و نعمت دور می‌سازد و بدبخت می‌کند. (رعد، آیه 11؛ انفال، آیه 53؛ نحل، آیه 112) کارهای زشت و منکراتی چون ترک جهاد(سنن أبي داود: ج ۳ ص ۲۷۴ ح ۳۴۶۲)، شیوع زنا و به تبع آن مرگ‌های ناگهانی(دعائم الإسلام: ج ۲ ص ۵۳۱ ح ۱۸۸۸.)‌، جور و ظلم حاکم(همان) و افزایش گناه که موجب خشکسالی و کاهش بارندگی(الكافي: ج ۲ 
ص ۲۷۲ ح ۱۵) می‌شود. در روایات به مصادیق بسیاری اشاره شده که در این‌جا به همین مقدار بسنده می‌شود.