1294 - شاخصهای تفسیر به رأی (پرسش و پاسخ) ۱۴۰۳/۰۵/۳۱
شاخصهای تفسیر به رأی
(پرسش و پاسخ)
پرسش:در هنگام تفسیر قرآن چه زمانی میتوان گفت که مفسر گرفتار آفت تفسیر به رأی شده و از تفسیر حقیقی قرآن کریم فاصله گرفته است؟
پاسخ:تفاوت تفسیر به رأی با تفسیر اجتهادی
اگر تفسیر به رأی را به معنی تطبیق نظرات و آرای شخصی بر آیات قرآن بدانیم که پیامبر اکرم(ص) فرمود: من فسرالقرآن برأیه، فلیتبوأ مقعده من النار» هر کس قرآن را با رأی خود تفسیر کند، جایگاه خویش را از آتش فراهم ساخته است.
تفسیر اجتهادی و تدبری این چنین نیست، زیرا در این تفسیر ما با تفکر، تدبر و اندیشهورزی به دنبال یافتن حقایق و بطون قرآن هستیم نه اینکه خدای ناکرده پیشفرضها و نظرات شخصی خود را با آیات قرآن تطبیق و تحمیل نماییم. به هر میزان در آیات قرآن اجتهاد بیشتری در جهت فهم آیات به عمل آید، برداشتها و نتایج جدیدتری میتوان از ژرفای قرآن و بطون مختلف آن به دست آورد. قرآن کریم میفرماید: «آیا آنها در قرآن تدبر نمیکنند یا اینکه بر دلهایشان قفل نهاده شده است؟!» (محمد- 24) به عنوان مثال اگر کسی در گفتوگوی حضرت موسی و خضر(علیهماالسلام) تدبر و تفکر و اندیشهورزی اجتهادی نماید، به طور قطع میتواند با قوت و قدرت تفکر و تدبر خود به نتایج و دستاوردهای جدیدتری برسد. کما اینکه تاکنون بیست نوع ادب از آداب سلوک متعلم با معلم از این داستان به دست آوردهاند.
شاخصهای تفسیر به رأی
1- تطبیق آرای مفسر بر آیات قرآنی
از جمله چیزهایی که در اسلام ممنوع و حرام تلقی شده، تفسیر به رأی است. به این معنا که هر کس هنگام تفسیر قرآن تسلیم محض در برابر آموزههای وحیانی قرآن نباشد و براساس پیشفرضها و آراء و نظرات شخصی خودش قرآن را تفسیر کند و درصدد تطبیق آن دیدگاهها و نظرات بر آیات قرآن باشد، اینها مشمول همان سخن پیامبر اکرم(ص) خواهند شد که با تفسیر به رأی جایگاهشان در آتش جهنم خواهد بود. امام علی(ع) یکی از ویژگیهای عالم نمایان را تفسیر قرآن بر پایه هواهای نفسانی دانسته و میفرمایند: «از میان بندگان کسی است که خود را دانشمند نامد در حالی که از دانش در او نشانی نیست.» کتاب خدا را با رأی خود تفسیر میکند و حقیقت را به مقتضای هوای نفس خویش به این سو و آن سو متمایل میسازد.(نهجالبلاغه- خطبه 78)
2- تفسیر قرآن بدون کسب مقدمات علمی لازم
شکی نیست که ورود به تفسیر قرآن نیازمند کسب علوم و اطلاعات کافی و لازم است که سیوطی در الاتقان خود آنها به هشتاد و پنج علم تقسیم کرده است. بنابراین اگر کسی این علوم را در اختیار نداشته باشد حق ندارد به تفسیر قرآن بپردازد و در صورت ورود به این عرصه تفسیرش، تفسیر به رای خواهد بود. قرآن کریم میفرماید: بگو! خداوند تنها اعمال زشت را حرام کرده است... و اینکه به خدا مطلبی نسبت دهید که نمیدانید.(اعراف 33) و یا در آیه دیگر میفرماید: «ولاتقف ما لیس لک به علم» چیزی را که بدان علم نداری دنبال نکن.(اسراء- 36) امام حسین(ع) هم به مردم بصره فرمود: درباره قرآن(بیهوده) جدال نکنید و بدون علم سخن نگویید، چون از جدم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: هرکس بدون علم درباره قرآن سخن بگوید، جایگاه خودش را از آتش(دوزخ) مهیا ساخته است.(وسائلالشیعه، ج 27، ص 189)
3- تفسیر قطعی و جزمی آیات
غالب مفسرین برداشتهای خود از آیات قرآن را به صورت احتمالی مطرح کردهاند تا جزمی و قطعی که این است و جز این نیست! زیرا تفسیر جزمی و قطعی حرام و مذموم و از مصادیق تفسیر به رای است. امام راحل(ره) میفرماید: «میدان چنان باز نیست که انسان هرچه به نظرش آمد نسبت دهد که قرآن این است، این را میگوید و اگر چنانچه من چند کلمهای راجع به بعضی آیات قرآن کریم عرض کردم، نسبت نمیدهم که مقصود این است، من به طور احتمال صحبت میکنم نه به طور جزم... باز هم تکرار میکنم که این تفسیر چیزی که مقصود این است(و) جز این نیست که تفسیر به رای بشود نیست، آنچه به نظر خودمان میفهمیم، به طور احتمال نسبت میدهیم.(تفسیر سوره حمد، امام خمینی(ره)، ص 96)
4- تفسیر به رای در قلمرو آیات الاحکام
برخی از مفسرین مثل امام راحل(ره) تفسیر به رای را فقط در حیطه آیات الاحکام میدانند که عقل بشر در آنها کارایی ندارد، اما در معارف اخلاقی، ایمانی و عرفانی که عقل در آنها نقش کلیدی دارد، تفسیر به رای به شرط انطباق با قواعد برهانی موضوعیت ندارد. این بحث اختلافی است و عدهای احادیث مربوطه در این رابطه را دارای اطلاق میدانند مانند حدیث امام باقر(ع): «لیس شیء ابعد من عقول الرجال من تفسیر القرآن» هیچ چیز دورتر از عقل مردم از تفسیر قرآن نیست.(بحارالانوار، ج 89، ص 95) و حدیث امام سجاد(ع) ان دین الله لایصاب بالعقول الناقصه و الاراء الباطله و المقاییس الفاسده» همانا دین خدا با عقول ناقص و آرای باطل و قیاسهای فاسد درک و فهمیده نمیشود.(همان، ج 2، ص 303)