۱۸۰ - قدرت پـاک و قدرت کثیـف از نگــاه قــرآن ۱۴۰۳/۰۶/۰۷
قدرت پـاک و قدرت کثیـف از نگــاه قــرآن
۱۴۰۳/۰۶/۰۷
قدرت شاید کلیدیترین و مجادله برانگیزترین واژه در سدههای اخیر باشد که همواره در کنار آزادی و در تقابل آن قرار داشته است. واژهای که دنیای سیاست و دانش سیاسی را به خود مشغول کرده است و جوامع بشری با آنکه آن را عامل همه بدبختیهای خویش میشمارند ولی با تمام توان و ظرفیت میکوشند تا آن را به دست آورند.
هنگامی که شخص یا جامعهای در مقام نقد دیگران بر میآید، به قدرت نه تنها به عنوان عامل فساد بلکه به عنوان نفس فساد میتازد و هنگامی که به خودش میرسد با تمام توش و توان مقصد و مقصود همه حرکتها و خواستههایش قرار میدهد و همه چیز را قربانی آن میکند. اینگونه است که خبیثترین چیز، محبوبترین واژه و پرآهنگترین و پرآواترین و شیرینترین آن میشود.
آموزههای سیاسی قرآن، به قدرت در ابعاد مختلف پرداخته است. نویسنده در این مطلب دیدگاه قرآن درباره قدرت و منشا آن و تقسیمبندی قدرت به نوع پاک و کثیف و ویژگیهای آنها را تشریح کرده است
از قدرت پاک تا قدرت کثیف
قدرت به معنای توانایی بر انجام دادن کار و ترک آن است. هر گاه شخص یا جامعهای بتواند خواسته و اراده خود را در انجام یا ترک کاری چه مادی و چه معنوی اعمال کند، چنین شخصی دارای قدرت است.(التحقیق، حسن مصطفوی، ج 9، ص 205 ذیل واژه قدر)
اما این واژه در کاربردهای سیاسی بهویژه در دوران معاصر معنا و مفهومی جدید یافته است و بیشتر ناظر به اعمال قدرت و زور نسبت به دیگران است. به این معنا که قدرت در کاربردهای سیاسی، توانایی شخص یا نهاد یا جامعه برای وادارکردن دیگران به تسلیم در برابرخواست و اراده خود به هر صورتی است.
در حقیقت قدرت سیاسی، به معنای تواناییهای یک طبقه و یا نهاد و جامعه برای تحقق منافع خود در برابر طبقات، ملت و یا ملتهای دیگر است.
خاستگاه قدرت سیاسی را باید در داراییهای مادی و معنوی، محسوس و نامحسوس فرد، نهاد و جامعه جستوجو کرد. (فرهنگ علوم سیاسی، علی آقا بخشی و مینو افشاری، ص334 ذیل واژه قدرت)
اگر قدرت سیاسی ریشه در مشروعیت سیاسی داشته باشد، از آن به اقتدار سیاسی یاد میشود و اگر نامشروع باشد و فلسفه توجیهی برای اعمال زور و قدرت وجود نداشته باشد، آن را خشونت، زور و قدرت عریان مینامند؛ چرا که مقاومت دیگران را بر میانگیزد و به خشونت و تقابل دامن میزند؛ این در حالی است که در قدرت مشروع و اقتدار سیاسی، جوامع برای دستیابی به منافع مهمتر، بزرگتر و با ارزشتر، تن به قدرت میدهند و حتی با تمام وجود آن را پذیرفته و اعمال آن را سودمند میدانند. اینگونه است که دولتهای مشروع برای اعمال قدرت با مقاومت قابل اعتنایی مواجه نمیشوند.
با آنچه گفته شد میتوان از دو نوع قدرت پاک و قدرت کثیف سخن گفت. به این معنا که قدرت پاک سیاسی، قدرتی مشروع است که بر خاسته از اراده تودههای ملت است و در راستای منافع عمومی و تکامل و تعالی بشر و جامعه با رضایت و مقبولیت تمام از سوی ملت از جانب دولتها اعمال میشود.
در مقابل، قدرت سیاسی کثیف، قدرتی است که از سوی شخص، نهاد، طبقه، دولت و یا جامعهای نسبت به دیگران اعمال میشود، بیآنکه خاستگاه مردمی داشته باشد و از مشروعیت و مقبولیت سود برد و یا در راستای منافع عالی مردم باشد.
خداوند در آموزههای قرآنی به هر دو نوع قدرت توجه میدهد. از نظر قرآن، قدرتی که با منشا الهی و پذیرش ولایت خداوندی باشد، به سبب آنکه همواره در راستای کمال و کمالیات میباشد، قدرتی پاک و طیب است. چنین قدرتی برای اجرا و تحقق عدالت همگانی به کار میرود(حدید، آیه 25) و صاحبان قدرت بر آنند تا تعالیم الهی را با تمام صلابت و توانمندی و به دور از هر گونه خطا و گذشتی حفظ و اجرا کنند(بقره، آیه 63) و حافظ حقوق ملتها با اعمال آن باشند.(آل عمران،آیه 75)
چنین قدرتی، نه تنها امری ناپسند نیست بلکه نیاز طبیعی هر جامعهای است؛ چرا که بیوجود قدرت نمیتوان به بسیاری از اهداف کلان و بلند و بزرگ بشری دست یافت.
این بدان معنا خواهد بود که از نظر اسلام و قرآن، اصولا نفس قدرت فاسد نیست بلکه علل و عوامل بیرونی موجب میشود تا امری چون قدرت به تباهی کشیده شود و فاسد گردد.
از نگاه قرآن تباهی قدرت به این است که عامل استکبار(قصص، آیات 76 و 78 و نیز فصلت، آیه 15)، تفاخر و فخر فروشی(کهف، آیه 34)، طغیان در زمین (فجر، آیات 6 تا 11)، تحقیر دیگران(کهف، آیات 34 و 39)، ظلم (همان و نیز توبه، آیات 69 و 70 و روم، آیه 9)، غرور (کهف، آیات 33 تا 36)، عجب و خودبینی (همان)، غفلت از خدا و اهداف و مقاصد آفرینش (قصص، آیات 76 و 78 و فصلت، آیه 15) فسادگری در زمین (بقره، آیه 205 و محمد، آیه 22)، کفر و حقگریزی(کهف، آیات 34 تا 37 و مریم، آیه 77) گناه و بزه و جرم و جنایت(غافر، آیه 21) و مانند آن باشد. این همان قدرت کثیف و ناپاکی است که از آن سخن به میان آمده است.
نقش قدرت پاک در کمال انسان و جامعه
قدرت چنانکه گفته شد دو چهره پاک و ناپاک دارد. مردم بیشتر با چهره ناپاک آن آشنا هستند. از این رو مسئله آزادیهای اجتماعی به عنوان اهرم بازدارنده قدرت ناپاک همواره در سدههای اخیر مطرح بوده است. قدرت ناپاک ریشه در خودبزرگبینی، تکبر و خودپسندی بشر دارد، چرا که قدرت ناپاک همان استکبار برخاسته از تکبر آدمی است که از نظر قرآن عامل همه تعدیها، طغیانها، کفر ورزیها، ستمگریها و فسادگریها است.
خداوند در آیه 6 سوره انعام از سوءاستفاده از قدرت با ارتکاب جرم و گناه یاد میکند و نشان میدهد که چگونه این قدرت ناپاک، آدمی را به سوی هلاکت ابدی سوق میدهد.
از آنجا که در تحلیل قرآن همه قدرتها از خدا و با منشائیت وی میباشد، قدرت، امری مطلوب است. این پسندیدگی قدرت را عقل نیز تایید کرده و قرآن آن را به عنوان یک حسن عقلی در آیه 75 سوره نحل گزارش میکند؛ چرا که دست یافتن به بسیاری از هدفهای عالی الهی تنها در سایه قدرت امکانپذیر است(اسراء، آیه 80 و ص، آیه 3)
از همین رو خداوند قدرتمندی و تلاش برای افزایش آن را شایسته و مطلوب بر میشمارد و دولت اسلامی موظف میداند که یکی از اهداف و وظیفه اصلی خود را افزایش قدرت و شوکت نظام اسلامی قرار دهد.(هود، آیه 52) این قدرت باید در همه زمینهها از بدنی، جسمی، علمی و مدیریتی و مانند آن فراهم آید.(نحل، آیه 76 و بقره، آیه 247)
قدرت برای امر به معروف(حج، آیه 41)، بندگی خدا(قلم، آیات 42 و 43)، ارائه خدمات رایگان به خلق خدا(کهف، آیات 83 تا 95)، دفع فساد و تباهی(همان)، دفاع از مظلومان و احقاق حق آنان(بقره،آیات 246 و 247)، جلوگیری از منکرات و ناهنجاریهای اجتماعی (حج، آیه 41) و اجرای عدالت و قسط همگانی (حدید، آیه 25) و مانند آن لازم و ضروری و افزایش آن شایسته و قابل تقدیر است.
همین نگاه مثبت به قدرت پاک است که حضرت لوط را وادار میکند که آرزوی داشتن توان و قدرت لازم برای دفاع از حق و سرکوب ظالمان و متجاوزان را داشته باشد. (هود، آیات 77 تا 80)
دولت اسلامی با اقتدار خویش باید برای تامین حقوق نیازمندان و گردآوری زکات و دیگر صدقات واجب(حج، آیه 41) و اقامه نماز و وادار سازی جامعه به معروف و امور پسندیدهای چون نماز و روزه و دیگر واجبات شرعی و عقلی(همان) و نیز دفع قدرت از مجرمان و جلوگیری از دستیابی آنان به قدرت(قصص، آیه 17) و اموری از این دست تلاش کند. این بدان معناست که قدرت، لازمه عبودیت و بندگی و ایجاد جامعه سالم است؛ چرا که بیقدرت نمیتوان در برابر ظالمان ایستاد و آنان را به سوی عدالت سوق داد و جلوی بیدادشان را گرفت.
سوءاستفاده از قدرت و عواقب آن
قدرت همان اندازه که برای شخص و جامعه و دولت ضروری و بایسته است، همان اندازه برای این گروهها خطرناک است؛ چرا که قدرت از اموری است که سوءاستفاده از آن بسادگی امکانپذیر بوده و همین عامل مهم بالندگی و کمالیابی شخص و جامعه، میتواند به عنوان بزرگترین خطر برای آنها مطرح باشد. از این رو قدرت را عامل فساد و هلاکت اشخاص و جوامع بر شمردهاند.
از نگاه اسلام و قرآن، قدرت تنها در دست کسانی مطلوب است که خودسازی کرده و نفس خویش را تحت تسلط عقل و شرع قرار داده باشند. همان گونه که قدرتمندی شرطی لازم برای مبارزه با طغیانگریها و فسادگریهاست(طه، آیات 24 تا 31) و برای دفاع از دین و عقل و ایمان ضروری میباشد(بقره، آیات 246 تا 247) و در خدمت به خلق و دفع فساد از زمین نقش مهمی ایفا میکند(کهف، آیات 83 تا 95) به همان اندازه میتواند خطرناک و هلاکت بار باشد؛ چرا که برخی از انسانها و دولتها، از آن سوءاستفاده میکنند و برای مقاصد پست و ظالمانه خویش به کار میگیرند.
قدرت وسیله آزمون سختی برای بشر و دولتهاست. هر چه این قدرت افزایش یابد، امتحان سختتر است. از این رو قرآن از انسانها میخواهد که مراقب باشند در دام قدرت آزمونی الهی گرفتار نشوند.(نمل، آیات 36 تا 40) چرا که اگر قدرت را در جایگاه خود و برای اهداف متعالی به کار نبرند همان قدرت، وزر و وبالشان میشود و آنان را به هلاکت سوق میدهد. بنابراین، درخواست قدرت و افزایش آن تنها شایسته کسانی است که خود را ساختهاند و در سایه قدرت بیمانند الهی قرار گرفته ا ند.(اسراء، آیه 80 و ص، آیه 35)
خداوند در آیات 51 و 52 سوره زخرف تبیین میکند که چگونه اهمیت و ارزش قدرت موجب شده است تا در اندیشه فرعونیان قدرت و ثروت همه ارزش انسان باشد و در نگاه دنیاطلبانی چون قارون ملاک ارزشگذاری انسانیت، قدرت و ثروت شود(قصص، آیات 76 و 79) و حتی برخی از مؤمنان قدرت و ثروت دنیایی را ارزشمندتر از پاداش الهی بدانند و آن را بر همه آخرت ترجیح دهند؛ چنانکه قوم یهود و بنی اسرائیل اینگونه میاندیشیدند و عمل میکردند. (قصص، آیات 76 تا 80)
کسانی که اهل تقوا و آخرت نیستند و یا سستایمانند و یا اینکه خودسازی نکرده و هنوز نفسشان ونه عقلشان بر وجودشان تسلط دارد، همواره در اندیشه سوءاستفاده از قدرت هستند.
البته از نظر قرآن هر گونه سوءاستفاده از قدرت سبب خسران میشود(توبه، آیه 69) چنانکه هر گونه سوءاستفاده از قدرت خداوندی موجب میشود تا زمینه زوال آن فراهم آید.(کهف، آیات 34 تا 42) چرا که سوءاستفاده از قدرت از سوی هر کس و در هر مقام و منزلتی، به معنای ظلم است و هرگز ظلم نمیتواند پایدار باشد. از اینرو در متون کهن آمده " الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم؛ حکومت با کفر باقی میماند ولی با ظلم و ستم پایدار نمیماند".
کسانی که به سوءاستفاده از قدرت اقدام میکنند، همه اعمال شخصی خود را نابود میکنند؛ چنانکه همه کارآمدی و کارآیی خود را نیز از دست میدهند. اینگونه است که با از دست دادن کارآمدی، از مشروعیت ساقط میشوند و در نهایت نیست و نابودی را برای خود رقم میزنند.(توبه، آیه 69)
از اموری که قدرت را به تباهی و نابودی میکشاند، اختلاف و تنازعات بر سر آن است. کسانی که بر سر قدرت تنازع میکنند، نه تنها بر حق نیستند بلکه بر گمراهی میباشند و نه تنها دیگران را به چالش میکشند بلکه خود را نیز ساقط میکنند و قدرت و توانمندیهای خود را از دست میدهند.(انفال، آیه 46)
از نظر قرآن کسانی که اهل کفر و نفاق و شرکند و یا در دام فسق و فجور گرفتار آمده و از مصادیق اصحاب الشمال هستند که نامه اعمالشان در دست چپ داده میشود، به سبب همین رفتارها و اندیشههای خویش سلب قدرت میشوند.(حاقه، آیات 25 و 29 )
ناگفته نماند که قدرتی که اهل کفر و نفاق در پی آن هستند، توهم قدرت است، چرا که قدرت اگر برخاسته از قدرت الهی نباشد و به اموری چون ثروت تکیه داشته باشد، هرگز قدرت واقعی نیست. بسیاری از اقوام از جمله قوم عاد، گرفتار توهم قدرت بودند و همین توهم قدرت، آنان را به سوی استکبار و فساد سوق میداد و سرانجام هلاکتبار و بد برایشان رقم زد.(فصلت، آیه 15) البته اهل دنیا که قدرت را در سایه ثروت و تکبر و استکبار جستوجو میکنند، تنها زمانی به پوچی و بطلان قدرت خویش پی میبرند که کار از کار گذشته باشد و در دام غضب و مکر الهی افتاده باشند.(بونس، آیه 24)
همین قدرت پوشالی و توهمی است که کافران را در برابر خدا قرار میدهد؛ چرا که آنها با توجه به قدرت و امکانات مادی و ظاهری به این باور میرسند که چیزی نمیتواند سد راهشان باشد و چون تنها به اسباب ظاهری دنیا در تحلیل خود بسنده میکنند و اسباب فرامادی و معنوی را لحاظ نمیکنند، در تبیین حقیقت قدرت خود راه به باطل میبرند و در نهایت همین توهم قدرت و تحلیل نادرست، آنان را به هلاکت میافکند.(انفال، آیه 59 و عنکبوت، آیه 4 و بلد، آیات 4 و 10)
خداوند به انسانها هشدار میدهد که از توهم قدرت بیاراده الهی اجتناب کنند و بدانند که تنها خداوند قادر مطلق است و هیچ کسی در برابر قدرت او نمیتواند ایستادگی کند؛ چرا که خداوند، عزیز و غالب بلا مغلوب است و همه آفریدهها تحت قدرت و اقتدار اویند. اگر انسان تحلیل درستی از قدرت خود و خدا داشته باشد هرگز در دام روحیه ناروایی نمیافتد که در برابر خداوند قد علم کند و رفتاری ناشایست و ظالمانه در پیش گیرد.(بلد، آیات 4 و 5 و عنکبوت، آیه 4)
شگفت اینکه برخی از گناهکاران درباره توانمندی خویش چنان متوهم شدهاند که بر خداوند پیشی میگیرند و قدرت خود را بیپایان میشمارند و اینگونه است که در دام مکر الهی گرفتار میشوند.(عنکبوت، آیه 4)
به هر حال، از نظر قرآن، قدرت تنها از آن خداست و او منشا هر قدرتی است و به هر کسی که بخواهد میدهد و سلب میکند. بسیاری از قدرتها برای آزمودن بشر و جوامع بشری است، چنانکه بسیاری از انسانها دچار توهم قدرتی هستند که از باب امتحان به آنها داده شده و یا از باب مکر الهی میباشد. قدرت پاک قدرتی است که از خاستگاه ربوبیت به دست آید که زاده همان عبودیت الهی است. بنابراین تنها قدرتی پاک است که ریشه در تزکیه نفس داشته و در مسیر تعالی و اهداف آفرینش مورد استفاده قرار گیرد و در غیر این صورت همین قدرت به سرعت از میان میرود و به عنوان مکر الهی موجب نابودی بشر میشود.