۱۲۷۵ - علی محمدی جورکویه : نابرابری زن و مرد در قصاص و دیه ۱۴۰۳/۰۶/۱۶
نابرابری زن و مرد در قصاص و دیه
۱۴۰۳/۰۶/۱۶
* در حقوق جزایی اسلام از جمله در قصاص و ديه، زن مورد بىمهرى قرار گرفته؛ زيرا ديه زن نصف ديه مرد تعيين شده و قصاص مرد در برابر زن، به پرداخت نصف ديه مرد مشروط است؛ درحالیکه قصاص زن در برابر مرد مستلزم چنين شرطى نيست و اين تبعيض گویای نقص ارزش زن نسبت به جان و ارزش مرد از ديدگاه حقوق كيفرى اسلام است.(1)
به این شبهه پاسخهای متعددی میتوان بیان کرد:
اول: از منظر اسلام، زن و مرد از ارزش يكسانى برخوردارند و در حق حيات و احترام جان، با يكديگر برابرند. در قرآن آيات متعددى بر اين ادعا به صراحت دلالت دارند. برخى از آيات، خلقت انسان، اعم از زن و مرد را از يك نفس و جنس میدانند(2) و بعضى از آيات براى جان و حق حيات انسان، اعم از زن و مرد احترام قائل شدهاند و از تعرض ناحق به آن، شديداً نهى كرده و كشتن يك زن يا مرد را بمثابه كشتن تمامى انسانها دانستهاند..(3) بر اين اساس، بايد تفاوت زن و مرد در قصاص و ديه را در امر ديگرى غير از نقص ارزش زن از نظر اسلام جستوجو كرد و در واقع از ديدگاه اسلام، بين ارزش و احترام جان و حق حيات زن و مرد تفاوتى وجود ندارد.(4)
به دیگر بیان، از ديدگاه اسلام، انسان داراى دو بعد مادى و معنوى و متشكل از جسم و روح است و اصل، بعد معنوى و روحانى او و هدف اصلی خلقت نيز تكامل همين بُعد انسان است و در بعد معنوی بين زن و مرد هيچ تفاوتى نيست و بر اساس آيات و روايات متعدد، راه تكامل در اين بعد براى زن و مرد باز است و هر دو میتوانند به نهايت درجه كمال برسند،(5) تا آنجا كه قرآن، برخى از زنان را الگوی همه معرفى میکند،(6) هرچند در بعد مادى و جسمانى بين زن و مرد تفاوتهايى وجود دارد كه موجب تفاوت در وظايف و برخى حقوق، از جمله قصاص و ديه شده است. لذا تفاوت مذكور تنها به بعد مادى، جسمانى و فرعى انسان مربوط است و نمیتواند گویای ارزشمندتر بودن یك جنس و كمارزشتر بودن جنس ديگر باشد.
آیتالله عبدالله جوادی آملی، فقیه، مفسر و حکیم برجسته معاصر دراین زمینه میگوید:
«در انديشه اسلامى، زن موعظه پذيرتر از مرد است و در راه دل، توفيقمندانهتر از مرد گام مىگذارد و از اين جهت زودتر به مقصد مىرسد... راه دل زودتر از راه عقل به منزل منتهى میشود. مگر نه اين است كه سلاح انسان در جهاد اكبر اشك و آه و سوز دل است... زن مسلمان در طىّ راه تكامل، دستمایههایی دارد كه او را بر مرد هم برترى میبخشد. به همين سبب، زن شايسته در مكتب الهى، الگوى همه انسانهاى صالح است و نه فقط زنان صالح... آنچه در انسان اصالت دارد، جان اوست. ازاینرو، مايه سنجش ميان دو انسان، امكان رشد روحى است... اگر هم در تفكر اسلامى تفاوتى ميان زن و مرد باشد، در كشاكش اين تفاوت، برترى از آن زن است. شايد پرسيده شود كه اگر چنين است، چرا در برخى از امور اقتصادى،برترى از آن مرد است؛ مثلاً چرا در دريافت ديه و قصاص، زن بهرهای كمتر دارد؟ پاسخ آن است كه اينگونه امور در حيطه جسم و پيكره انسانند و نه روح و جان او. در ارزشگذارى، بايد بهرههاى روح را در نظر گرفت. آيا در مَثَل، بزرگى اندام میتواند معيار برترى يك جاندار باشد؟ ديه و مانند آن، گاه براى حيوان نيز پرداخت میشود. آيا اين، نشانگر آن است كه در تراز ارزشمندى، آن حيوان جايگاه ويژهای دارد؟ در فرهنگ اسلامى اينگونه تفاوتها كه به جسم مربوطند، هرگز سبب برترى يا فروترى انسان به شمار نمىآيند. لذا ديه مرد با تقوا و بیتقوا يكسان است و ديه مرد تقى(با تقوا) و مرد اتقا (با تقواتر)همسان میباشد، با اينكه قرآن كريم صريحاً مرد اتقا را گرامىتر معرفى كرده است.»(7)
گفتنی است که اين شبهه ناشى از تجزيه سيستم حقوقى اسلام است. سيستم حقوقى اسلام مجموعهای هماهنگ است و در مجموعه مقررات و قوانين اسلامى، شخصيت و حرمت زن امرى پذيرفته شده است و زن در شئون و حقوق انسانى و ذاتى با مرد برابر است. از سوى ديگر، زن و مرد از حيث كاركردها، ویژگیهای اجتماعى و تقسيم كار تخصصى ناشى از فطرت و طبيعت از يكديگر تفكيك شدهاند. ازاینرو، همانطور كه به قانون حمايت مرد از زن و... در این سیستم اشكال وارد نیست، نبايد به تفاوت بين زن و مرد در برخى امور دیگر اعتراض كرد؛ مثلاً در قانون ديات، زن در رديف عاقله نيست، يا در ديه عضو و جرح تا ثلث ديه با مرد برابر است؛ درحالیکه اگر فلسفه اين تفاوت، نقص شخصيت و حقوق زن بود، بايد در اينجا نيز ديهاش نصف میشد.(8)
به دیگر بیان، فلسفه این تفاوتها را باید در سیستم حقوقی اسلام جستوجو کرد، نه در نقص ارزش زن در اسلام. توضیح اینکه در خانواده و جامعه مطلوب اسلام، عمده فعاليتها و وظايف اقتصادى بر عهده مرد است. ازاینرو، نقش اقتصادى مرد در خانواده و جامعه از زن بيشتر است و در صورت فقدان مرد، ضرر و خسارت مادى بيشترى بر خانواده وارد میشود. فرزندانى كه پدر و همسرى كه شوهر خود را از دست دادهاند، علاوه بر صدمه روحى و عاطفی از دستدادن پدر و شوهر، پشتوانه مالى خود را در زندگى از دست دادهاند؛ درحالیکه از دست دادن مادر، تنها صدمه روحى و عاطفی را براى فرزندان و شوهر به دنبال دارد. ازاینرو، مبناى قصاص و ديه، ارزش معنوى و معرفتى افراد نيست تا تفاوت در آن، تفاوت در ارزش زن و مرد ارزيابى شود، بلكه جبران خسارت اقتصادى وارد بر خانواده است و بيشتر بودن ميزان ديه مرد نسبت به زن، نشانه نقص زن نيست، بلكه نوعى ايجاد توازن بين حقوق و وظايف مرد در نظام حقوقى اسلام است.(9)
دوم: احترام به زن و شخصيت او، به همانندى او با مرد در تمامى حقوق و وظايف نيست، بلكه اينگونه همانندى نوعى ظلم در حق زن است. قانون مترقى و سعادت آفرين، قانونى نيست كه به زن و مرد در همه احوال و امور گوناگون زندگی، يكسان نگريسته و براى همه با تطوراتى كه دارند، دیدگاه یکسان داشته باشد. بدون ترديد جنبه تفكر و تعقل در مردان بر جنبه عاطفه و احساس غلبه دارد و برعکس، در زنان، جنبه رقت و عطوفت بر جنبه تعقل و تفكر غالب است و همینطور، زن و مرد از لحاظ قواى جسمانى و عقلانى يكسان نيستند، پس نبايد در تمامى مراحل و احوال مشمول حقوق و تكاليف مشابه باشند، بلکه وظایف و حقوق زن و مرد باید بر اساس مقتضای تکوین و وضعیت جسمی، روحی و روانی آنان باشد. لذا اگر خداوند مزايايى به مردان عنايت فرموده كه موقعيت زنان آن را اقتضا نمیکند (مانند فضيلت جهاد، قضا، حكومت و امامت) در مقابل، مزايايى را به زنان عنايت فرموده كه با وضع و موقعيت اجتماعى و طبيعى آنان متناسب است، مانند داشتن حق مهر، نفقه و حضانت. اين اختلاف در عقل، احساس، قواى طبيعى و استعدادها، به دلیل مصالح كلى و نظام احسن صورت گرفته است. جامعه بشرى مانند بدن انسان از اعضاى گوناگون تركيب شده است كه هر عضو وظيفهای خاص به عهدهدارد و ترجيح برخى اعضا، مانند مغز و قلب بر برخى ديگر، مثل دست و پا ضرورى است و اين ترجيح برخلاف عقل و منطق نيست.(10)
لذا در تحليل تفاوت زن و مرد در قصاص و ديه میتوان گفت حكم معنوى، خاستگاه معنوى و حكم اقتصادى، خاستگاه اقتصادى دارد و اين تفاوت در جهت مسئوليت اقتصادى زن و مرد در نظام حقوقى اسلام است. در اين حكم، اولياى مقتول و حق آنان در يك سوى قضيه قرار دارد و بازماندگان قاتل و حقوق اقتصادى آنان در ديگر سوى قضيه و آنان جرمى مرتكب نشدهاند و نبايد مجازات شوند.(11) به بیان دیگر، وقتی از «ارزش» هر یک از زن و مرد سخن میگوییم، به زن، به عنوان انسانی که فقط انسان است و مرد، به عنوان انسانی که فقط انسان است نظر داریم که از این حیث برابر هستند؛ اما وقتی از «حقوق» هر یک از زن و مرد سخن میگوییم، به زن، به عنوان انسانی مکلف به تکالیفی خاص و مرد، به عنوان انسانی مکلف به تکالیفی خاص نظر داریم که از این حیث متفاوت هستند. لذا حقوق آنان نیز به تناسب تکالیف هریک باید متفاوت باشد و عدم تفاوت در اینجا بیمهری و تبعیض و ستم خواهد بود.
سوم: توجه به آموزههای یقینی نه احتمالی.
چنانچه تمامی پاسخهایی که تاکنون گفته شد قانعکننده نباشد؛ میتوان گفت:
یکی از آموزههای عقلی که اسلام نیز آن را پذیرفته؛ عدم اعتنا به شک و تردید در مقابل یقین است.
آنچه به یقین از گزارههای اسلامی استفاده میشود، عبارتند از:
1. اصالت بُعد روحانی انسان و عدم موضوعیت جنسیت در آن؛(12)
2. یکی بودن سرشت زن و مرد و امکان رسیدن زن و مرد به عالیترین مقام معنوی؛(13)
3. ارزش واقعی انسان به کسب مقامات معنوی و پرهیزکاری است و در این راه بین زن و مرد تفاوتی نیست.(14)
در مقابل، برخی برداشتهای احتمالی از بعضی آموزهها یا گزارهها وجود دارند یا برخی افراد مطرح میکنند؛ مانند این که تفاوت زن و مرد در میزان دیه و ارث یا برخی احکام دیگر، به معنای نقص ارزش زن در اسلام
است.
از آنجا که تمامی این برداشتها احتمالی و مردد است، شرع و عقل حکم میکنند با این احتمالات و تردیدها، آن امور یقینی را با تردید مواجه نکنیم.
* علی محمدی جورکویه
۱. ر.ک: مهرانگيز کار، رفع تبعيض از زنان، صص 79 و 80؛ شیرین عبادی، حق حيات زنانه، ص 24 و کامليا سلهکى، خونبهاى نابرابر زنان ستمى اجتماعى، ص 5. 2. نساء، آيه 1؛ اعراف، آيه 189 و حجرات، آيه 13. 3. مائده، آيه 32؛ انعام، آيه 151 و اسراء، آيه 33. 4. مرتضى مطهرى، حقوق زن در اسلام، ص 28. 5. احزاب، آيه 35. 6. تحريم، آيه 11. 7. عبدالله جوادى آملى، فلسفه حقوق بشر، صص 235 و 236. 8.سيد محمد خامنهاى، حقوق زن، صص 98 و 99. 9. ر.ک: السيد کاظم الحسينى الحائرى، القضاء فی الفقه الاسلامی، صص 76 و 77؛ سيد محمد خامنه اى، حقوق زن، ص 99؛ السيد محمد حسين فضل الله، دنيا المرأة، صص 114 و 115؛ محمد ابوزهره، الجريمة و العقوبة فى الفقه الاسلامى (العقوبة)، ص506؛ مصطفى السباعى، المرأة بين الفقه و القانون، ص 32 و 33؛ قدرت الله خسرو شاهى، فلسفه قصاص از ديدگاه اسلام، صص 234 ـ 237؛ ناصر قربان نيا، زن و قانون مجازات، صص 91 و 92؛ محمد صادقى تهرانى، دو نظريه درباره ديه، ص 9؛ ابراهيم شفيعى سروستانى، تفاوت زن و مرد در ديه و قصاص، ص 143. 10. سيد شکر الله اصغرى، سيستم کيفرى اسلام و پاسخ به شبهات، صص 101و 108. 11. محمد حسين واثقى نژاد، زن و قصاص، صص 149و 151. 12. ر.ک: سوره ص، آیات 71 و 72 و سوره اسراء، آیه 85. 13. ر.ک: نساء، آیه 1 و نحل، آیه 97. 14. ر.ک: حجرات، آیه 13 و احزاب، آیه 35.