۲۰۴ - شهيد مطهرى : بهشت را به بها میدهند یا به بهانه؟ ۱۴۰۳/۰۶/۱۷
بهشت را به بها میدهند یا به بهانه؟
۱۴۰۳/۰۶/۱۷
از جمله تعليمات رائج بین ما شیعیان این است که میگوییم: انتسابت را به على بن ابىطالب درست كن، «يا على» بگو، اسمت شيعه باشد و در ديوان عزاداران حسينى ثبت بشود، همين كافى است.جزو حزب باش.
خيال كرديم- العَياذ بالله- حسين بن على(ع)يك آدم حزب باز است و مى گويد: هركس كه كارت عضويت در اينجا صادر كرد همان كافى است و مصونيت پيدا مى كند!
اساساً فلسفه شهادت حسين بن على(ع) اين بود كه مى خواست اسلام را در مرحله عمل زنده كند: اشْهَدُ انَّكَ قَدْ اقَمْتَ الصَّلوةَ وَ اتَيْتَ الزَّكوةَ وَ امَرْتَ بِالْمَعْروفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ جاهَدْتَ فِى اللهِ حَقَّ جِهادِهِ: يعنى تو كشته شدى كه اسلام را در عمل زنده كنى.
ولى ما مى گوييم: نه، او كشته شد براى اينكه «عمل» را در اسلام بميراند، انتساب و وابستگى ظاهرى را درست كند!
...به موسیقیدانی گفتند بین اندیشه شیعی (عدم انفکاک عمل از ايمان و اینکه سعادت انسان در گرو عملش است) و اندیشه مرجئى («عمل» ارزشى ندارد، سعادت انسان در گرو ايمان و عقيده اوست)
عقيده تو چيست؟
او قدرى فكر كرد و گفت:
اعْلاىَ شيعِىٌّ وَ اسْفَلى مُرْجِئىٌّ؛ یعنی از سر تا كمرم، شيعه و از كمر به پايين «مرجئى» هستم.مى خواست بگويد من فكرم «شيعى» است اما در عمل «مرجئى» هستم.
ما امروز وقتى وارد دنياى شيعه مى شويم و به خودمان نگاه مى كنيم مى بينيم خودمان از سر تا قدم، «مرجئی» هستيم. دائماً دنبال بهانههايى هستيم بلكه بهشت را با يك بهانه درست بكنيم.
مى گوييم بهشت را به «بها» نمى دهند، به «بهانه» مى دهند.
على(ع) از بهشت به «بها» تعبير مى كند و مى گويد «ثمن»،ثمن اعمال شما بهشت است؛ واى به حال ملتى كه اين جور فكر كند و بگويد بهشت را به «بها» نمى دهند.
رواج یا کساد بازار عمل؟
- در صدر اسلام- وقتى اسلام صحيح تعليم داده مى شد نتيجه اش اين بود كه پسر پيغمبر روى انتسابش به پيغمبر هرگز حساب نمى كرد، روى عمل خودش حساب مىكرد، حسابش فقط روى اين بود كه برنامه پيغمبر را اجرا كند.
- تحقیر عمل و امیدواری بیجا به انتسابات ظاهری به اهل بیت- يكى از آسيبهايى است كه بر تفكر اسلامى از صدر اسلام وارد شد، اما اين آسيب در صدر اسلام ضعيف بود و شيعيان و اكثريت اهل تسنن در مقابل اين فكر بودند، اما به علل مختلفى اين فكر توسعه پيدا كرد و مثل يك خوره كه ما را بخورد، خورد؛ بعد ببينيد در اين زمينه چه خوابها و چه قضيه ها نقل مى كنند.
موضوعى است كه من چند بار در مجامع عرض كرده ام. البته خواب است، اساسى ندارد ولى از نظر سوء تربيت و بدآموزى خيلى اثر دارد.
مقدس اردبيلى در ميان علماى شيعه، معروف به زهد و تقواست و واقعاً هم اين جور بوده، مرد ملّا و فقيه محققى است و شيخ انصارى از ايشان به «محقق اردبيلى» تعبير مىكند.مرد بسيار بسيار متقى و زاهدى است و براى او حتى كرامتها نقل مى كنند.
در اينكه مرد عمل بوده است و آن طور كه خودش فكر مىكرده و تشخيص مىداده اهل عمل بوده است، شكى نيست.
اين مردى كه مجسمه عمل بود، بعد از مردنش كسى مىگويد كه من او را در خواب ديدم،از او پرسيدم: خدا با تو چه كرد؟
گفت: خدا به من محبت كرد، عنايت كرد.
گفتم: چه چيز تو را نجات داد؟
گفت: «ديديم بازار عمل كساد است.»
يعنى چه؟!
قرآن مى گويد: بازار عمل رواج است،آن وقت يك خواب به ما مى گويد بازار عمل كساد است؟!
اگر بازار عمل كساد است پس بازار چه چيز رواج است؟! اينهاست كه مثل خوره تا مغز استخوان ما را مى خورد و ما را فاسد مى كند.
اسلام «بست» ندارد
در قديم «بست» بود و خوب شد آن بستها ور افتاد. كسى كه جرمى مرتكب مى شد و مأمورين مى خواستند او را بگيرند، مى رفت به خانه يك مرد متنفّذ، يك عالم روحانى و آنجا مى نشست و هيچ قدرتى نمى توانست او را از بست خارج كند.
جرم مرتكب شده بود و به حكم قانون عرفى و قانون شرعى بايد محاكمه و مجازات شود،ولى نه، آقا رفته در فلان خانه بست نشسته و چه كسى جرئت مى كند او را از بست بيرون بياورد؟
ما خيال مى كنيم در دستگاه الهى هم از اين بستهاى موهوم وجود دارد!
نه، اين جور نيست.قسم به خود حسين بن على(ع)اين جور نيست.قسم به خود حضرت رضا(ع) اين جور نيست. اصلًا اين خلاف فكر حسين بن على(ع)است، خلاف فكر علىّ بن ابى طالب(ع)است، خلاف فكر حضرت رضا(ع) است. آنها در همه عمرشان و در زندگى خودشان اين حرفها را نپذيرفتند،آيا در مماتشان مى پذيرند؟!
شما وقتى نهجالبلاغه را مطالعه مى كنيد مى بينيد در اين كتاب دو مطلب است كه مرتب تكرار مى شود:تقوا و عمل.
ما چشمهايمان را مى بنديم و مى گوييم اينها را قبول نداريم. ما نه به تقوا اعتقاد داريم و نه به عمل، يك عمر زندگى مى كنيم بدون تقوا و عمل،بعد وصيّت مى كنيم كه ما را ببرند در نجف دفن كنند، كارمان درست مى شود!!
....اينهاست كه مثل خوره تا مغز استخوان ما را مى خورد و ما را فاسد مى كند.
* مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى، ج25 صص:446تا 439- با تلخیص و ویرایش