۱۲۷۹ - (پاسخ به شبهات ): تساوی زن و مرد در حق قصاص و دیه درقرآن!! ۱۴۰۳/۰۶/۲۳
(پاسخ به شبهات ):
تساوی زن و مرد در حق قصاص و دیه درقرآن!!
۱۴۰۳/۰۶/۲۳
برخی شبهه می کنند که: از قرآن كريم استفاده میشود كه زن و مرد در خلقت مساوى هستند و خونشان محفوظ و جانشان محترم است و مجازات تعيين شده براى ارتكاب جرم ضد تمامیت جسمانی انسان، يكسان است و قرآن بين زن و مرد در این زمینه تفاوتى قائل نیست. آيات قرآن را دراینباره به پنج گونه میتوان تقسيم كرد:
الف) آياتى كه بر تساوى نفس زن و مرد در آفرينش دلالت دارند:
1. «اى مردم، از پروردگارتان كه شما را از «نفس واحدى» آفريد و جفتش را [نيز[ از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد.»(1)
2. «اوست آن كس كه شما را از نَفْس واحدى آفريد و جفت وى را از آن پديد آورد تا بدان آرام گيرد.»(2)
3. « اى مردم! ما همه شما را نخست از مرد و زنى آفريديم.»(3)
از اين آيات استفاده میشود كه زن و مرد در خلقت مساوى هستند و از يك نفس آفريده شدهاند و هر دو مخلوق خداوند و با يكديگر مساویاند. بنابراین، نمیتوان در قصاص و ديه بين آنها تفاوتی قائل شد و قصاص مرد قاتل را به دلیل قتل زن به پرداخت نصف ديه مرد مشروط كرد. در نتیجه، تعيين ديه زن به ميزان نصف ديه مرد و مشروط كردن قصاص مرد در برابر زن به پرداخت نصف ديه مرد؛ قانونى مخالف قرآن است.(4)
ب) آياتى كه بر حق و عادلانه بودن سخنان و احكام الهى دلالت میکنند و اينکه خداوند نسبت به بندگان خود در تكوين و تشريع ظلم نمیکند:
1. «و كلام پروردگار تو، با صدق و عدل به حدّ تمام رسيد.»(5)
2. «حكم و فرمان، تنها از آن خداست؛ حق را از باطل جدا میکند و او بهترين جداکننده [حق از باطل] است.»(6)
3. «و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمیکند.»(7)
تبعيض بين زن و مرد در قصاص و ديه از نظر عرف، ظلم و مخالف حق و عدالت است و مطابق اين آيات، خداوند هیچگاه سخن ناحق و ناعادلانه نمیگويد و احكام ظالمانه صادر نمیکند. پس تبعيض بين زن و مرد در قصاص و ديه مخالف حكم خداست.(8)
ج) آيهای كه جرم قتل نفس را جنايتى بر ضد تمامى بشريت معرفى میکند:
«... هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسانها را کشته است.»(9)
حق حيات ،سرچشمه همه حقوق انسانى و حقوق ديگر فرع
بر آن است. پس قتل عمدى، جرمى بزرگ است كه قرآن آن را بهطور مطلق جنايت ضد حيات همه بشر وصف میکند و بين قتل زن و مرد تفاوتی نمیگذارد. ازاینرو، جنایت علیه حیات، شديدترين مجازات را به دنبال دارد.(10)
د) آيهای كه تعيين مجازات قصاص در جرایم عمدى ضد تمامیت جسمانی اشخاص را سبب حيات جامعه انسانى معرفى میکند:
«اى صاحبان خرد! حكم قصاص براى حفظ حيات شماست تا مگر از قتل يكديگر بپرهيزيد.»(11)
«مفسران، نهفته بودن حيات و زندگى در قصاص را تفسير كردهاند، به اینکه يادآورى قصاص در بسيارى از موارد از ارتكاب جرم جلوگيرى میکند. به علاوه ناتوانى پرداخت نصف ديه از جانب اولياى زن مقتول، بسيارى از جنايتكاران را در ارتكاب جرم جرأت میبخشد. بنابراين، بايد گفت كه قصاص فقط در مردان موجب حيات است و اين مطلب، با اصل قرآنى كه قصاص نفس را در قبال نفس، موجب حيات میداند؛ متعارض است».(12)
هـ) آياتى كه بر قصاص نفس در برابر نفس و قصاص عضو دلالت دارند و بين زن و مرد تفاوتی قائل نیستند:
1. « و بر آنها [= بنی اسرائیل] در آن [= تورات]، مقرر داشتیم که جان در مقابل جان و چشم در مقابل چشم و بینی در برابر بینی و گوش در مقابل گوش و دندان در برابر دندان میباشد؛ و هر زخمی، قصاص دارد.»(13)
2. « اى اهل ايمان! براى شما حكم قصاص كشتگان چنين معين شد كه مرد آزاد را در مقابل مرد آزاد و بنده را به جاى بنده و زن را به جای زن قصاص توانيد كرد.»(14)
از عموم «النَّفْسَ بِالنَّفْسِ» و «الْحُرُّ بِالْحُرِّ» استفاده میشود كه از منظر قرآن، زن و مرد با هم برابرند و در مقابل يكديگر، بدون هيچ قيد و شرطى قصاص میشوند.(15)
هرچند لحن ظاهرى آيه 45 سوره مائده، صورت اخبارى دارد؛ توجه به آيات بعدى گویای این است كه اين احكام از زمره احكامى هستند كه مورد تصديق و تأييد شريعتهاى بعدى، يعنى شريعت مسيحيت و اسلام نيز میباشند.(16)
برخى ديگر نيز مىنويسند:
قرآن فقط به ذكر كليات موضوع بسنده كرده و صرفاً از اصل ديه و قصاص نام برده است؛ اما هیچگاه خون زن را نصف خون مرد حساب نكرده است.(17)
بنابراين، آيات قرآن كريم بر حق و عدل بودن كلام و احكام الهى و تساوى زن و مرد در حقوق، از جمله حق قصاص و ديه دلالت میکنند و روايات دال بر تبعيض بين زن و مرد در قصاص و ديه، با اين آيات معارض هستند و مطابق اخبار رد، اين نوع روايات را بايد كنار گذاشت و از عمل به آن خوددارى كرد.(18)
نسبت به این شبهه چند پاسخ قابل بیان است:
نخست: پيام آيات (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهًٍْ )؛ بيش از اين نيست كه خداوند شما انسانها، اعم از زن و مرد را از يك نفس آفريده است. اگر خلقت زن و مرد از يك نفس، به معناى يكسان بودن زن و مرد بهطور مطلق باشد، دليلى وجود ندارد كه يكسان بودن آنها را به قصاص و ديات اختصاص دهیم، بلكه بايد این اصل تساوى را به تمامى ابعاد سرایت داد؛ ليكن واضح است كه تساوی زن و مرد در تمامی ابعاد، به هیچوجه قابل پذيرش نيست؛ زيرا با توجه به وجود دهها، بلكه صدها مورد تفاوت فيزيكى، روحى و قانونى بين زن و مرد، مشكل تخصيص اكثر پيش مىآيد كه از نظر اصول، مستهجن و قبيح و از ساحت خداوند حكيم به دور است. علاوه بر آن، آيات مشتمل بر عبارت (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَة )، درصدد بيان مطلبى است كه با مقوله تساوى زن و مرد در همه قوانين تشریعی ارتباطى ندارد. مفسران دو احتمال درمورد عبارت مذكور دادهاند:
الف) مقصود از «نفس واحده» حضرت آدم و «زوجها» همسر او، حضرت حوّاست.
ب) منظور شخص معينى نيست، بلكه مطلق ذكور و اناث از جنس انسان مراد است. در هر صورت، اين آيات بر يكسان بودن زن و مرد از نظر قوانين تشريعى از جمله قصاص و ديه هيچگونه دلالتى، حتى اشارهای ندارند.
ازاینرو، رواياتى كه قصاص مرد در برابر زن را به پرداخت نصف ديه مرد مشروط و ديه زن را نصف ديه مرد تعيين مىکنند، با آيات مشتمل بر عبارت (خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَهًٍْ )، هيچگونه تعارضى ندارند تا در مقام عمل، به طرد آنها مجبور شويم.(19)
دوم: بیان نکردن جزئیات دیه و قصاص، از جمله تفاوت آنها نسبت به زن و مرد در آیات، دلیل بر عدم تفاوت دیه و قصاص در آنها نیست. این روش، روشی است معمول در بیان احکام در قرآن که اصل حکم را بیان و تفصیل آن را به سنت واگذار میکند؛ مثل حد سرقت و حد زنا در بخش جرایم و مجازات، جهاد و
امر به معروف و نهى از منكر در بخش سياسى ـ اجتماعى؛ و نماز و روزه در بخش عبادات. لذا در مورد دیه و قصاص نیز اصل حکم در آیات مذکور آمده و تفصیل و شرایط آنها به سنت واگذار شده است؛ زیرا منابع احكام به كتاب الهى و آيات آن منحصر نيست. سنت نیز از ديگر منابع احكام در شريعت اسلام است. روايات دراین مورد نیز صحيح و متواتر هستند و برابر قواعد اصولی، اطلاق آيات را مقيد میکنند و در نتیجه تعارض مستقری بین آیات و روایت در این بحث باقی نمیماند تا بخواهیم بر اساس اخبار رد، آنها را طرد کنیم.(20)
به دیگر بیان، با اندكى تأمل در اصل اطلاق و تقييد ، به اين حقيقت میرسیم كه رواياتى مانند صحيحه حلبى كه قصاص مرد در برابر زن را به پرداخت نصف ديه مرد مقيد میکنند؛ با آيات شريفه، از جمله آیه «النفس بالنفس» مخالف و معارض نيستند؛ زيرا تخالف و تعارض سه قسم است: تعارض به صورت «تباين»، تعارض به نحو «عموم و خصوص من وجه» و تعارض به شكل «عموم و خصوص مطلق». دامنه پيام اخبار طرد روايات مخالف قرآن، دو قسم اول و دوم را ـ كه تعارضشان مستقر است ـ در برمیگیرد و قسم سوم را ـ كه تعارض بدوى و غير مستقر دارد ـ شامل نمیشود؛ زيرا عرف عقلا بين دليل مطلق و اخص هيچگونه تعارضى نمیبیند، بلكه دليل اخص را قرينه و مفسر دليل مطلق میشمارد.
بر فرض كه بپذيريم عنوان مخالفت با كتاب، از لحاظ مراد استعمالى نسبت به عموم و خصوص مطلق نيز فراگير باشد؛ با توجه به قرينه موجود، در اينجا ناگزيريم كه اخبار طرد را در مقام كشف از مراد جدى تنها بر مخالفت تباينى و عموم و خصوص من وجه حمل كنيم. قرينه اين است كه همان معصومانى كه اخبار ردّ را بيان فرموده اند، به ضرورت و گواهی فقه در صدها مورد، عموم و اطلاق آيات قرآنى را تخصيص و تقييد زدهاند. بدينسان معلوم میشود رواياتى كه قصاص مرد در برابر زن را به پرداخت نصف ديه مرد مشروط میکنند، با آيه 45 سوره بقره تعارضى ندارند. علاوه براينکه اگر اخبار رد را شامل تعارض بدوى بدانيم، صدها نقض روشن بر آن وارد میشود؛ چه اينکه تنها اصول كلى اكثر احكام الهى در قرآن بيان شده و قيود و شروط احکام در ضمن روايات به صورت مخصص و مقيد ارائه گرديده است.(21)
سوم: لازمه اشتراك زن و مرد در انسانيت و خلق شدن از نفس واحد، برابرى در حقوق و وظايف است نه تشابه در آنها ؛ و تساوى،غير از تشابه است. تساوى برابرى است و تشابه يكنواختى. امكان دارد پدرى ثروت خود را بهطور مساوى بين فرزندان خود تقسيم كند؛ اما اين تقسيم مشابه نباشد؛ مثلاً دارای تجارتخانه، ملك مزروعى و مستغلات است؛ امّا با توجه به شناختى كه از استعداد و ذوق فرزندان خود دارد، هر كدام از آنها را با لحاظ ارزش مساویشان به يكى از فرزندان مىدهد. در اينجا تقسيم اموال مساوى است، اما مشابه نيست و تبعيض و ظلمى نيز صورت نگرفته است، بلكه به هر كدام از آنها با توجه به استعداد و ذوق آنها مالى با ارزش مساوى داده است. اسلام نيز براى زن و مرد حقوق مشابهى وضع نكرده است؛ ولى هرگز امتياز حقوقى براى مردان نسبت به زنان قائل نشده و اصل مساوات را درمورد زن و مرد رعايت كرده است و همانطور که براى زن و مرد حقوقى مشابه در نظر نگرفته، تكاليف و مجازاتهاى مشابهى نيز برای آنان قرار نداده است، اما در مجموع، حقوقى كه براى زن قرار داده از آنچه براى مرد قرار داده است، ارزش كمترى ندارد.(22)
به دیگر بیان، برای داوری نسبت به تساوی حقوق زن و مرد در اسلام، نباید به هر حکم به صورت جداگانه از احکام اسلام درمورد زن و مرد در دیگر ابعاد زندگی اجتماعی و به صورت جزیرهای نگاه کرد، بلکه باید حقوق و تکالیف زن و مرد را در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی به صورت «مجموعه ای» مقایسه کرد.
چهارم: مایه حیات جامعه دانستن مجازات قصاص در آیه 179 سوره بقره، به تشریع مجازات قصاص برمیگردد، نه اجرای قصاص. لذا این، سخن درستی نیست که مشروط کردن قصاص مرد در برابر زن به پرداخت نصف دیه مرد، باعث عدم اجرای آن در بسیاری از موارد میشودو لذا مدعی شد که مجازات قصاص در قتل زن مایهحیات نیست؛ زیرا این تشریع هم در قتل مرد وجود دارد و هم در قتل زن. اگر اثر حیاتبخشی مجازات قصاص به اجرای آن مربوط بود، نه به تشریع آن؛ خداوند بلافاصله بعد از تشریع مجازات قصاص در آیه 178 سوره بقره، عفو از قصاص: (فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ) را تجویز نمیکرد؛ بلکه در آیات دیگر، به عفو از قصاص تشویق و ترغیب نمیکرد و وعده پاداش نمیداد؛(23) در حالیکه شارع، نهایت تلاش در جهت عدم اجرای قصاص را به عمل آورده و این نشان میدهد که حیات بودن مجازات قصاص به تشریع آن برمیگردد، نه به اجرای آن و این تشریع، در تمامی قتلها از جمله قتل زن توسط مرد نیز وجود دارد.
* علی محمدی جورکویه
________________
1. نساء، آيه 1.
2. اعراف، آيه 189.
3. حجرات، آيه 13.
4. ر.ک: يوسف الصانعى، فقه الثقلين، کتاب القصاص، صص 167 ـ 169و ژيلا موحد شريعت پناهى، قصاص از ديدگاه قرآن، صص 53 و 54 و شيرين عبادى، حق حيات زنانه، ص 24.
5. انعام، آيه 115.
6. همان، آيه 57.
7. فصلت، آيه 46.
8. يوسف الصانعى، فقه الثقلين، کتاب القصاص، صص 166 و 167.
9. مائده آيه 32.
10. شيرين عبادى، حق حيات زنانه، ص 24.
11. بقره، آيه 179.
12. رضا انصارى راد، حقوق جزاى اسلام و مسأله قصاص و ديه زن، ص 9.
13. مائده، آيه 45.
4. بقره، آيه 178.
5. ر.ک: يوسف الصانعى، فقه الثقلين، کتاب القصاص، ص 170؛ رضا انصارى راد، حقوق جزاى اسلام و مسأله قصاص و ديه زن، ص 9؛ ژيلا موحد شريعت پناهى، قصاص از ديدگاه قرآن، صص 53 و 53 .
6. حسين مهرپور، مباحثى از حقوق زن، ص 241.
7. سيد محسن سعيدزاده، دخترم جان تو جان من، ص 65.
8. ر.ک: يوسف الصانعى، فقه الثقلين، کتاب القصاص، ص 180؛ حسين مهرپور، مباحثى از حقوق زن، ص 249 و ژيلا موحد شريعت پناهى، قصاص از ديدگاه قرآن، ص 54.
9. عباس ظهيرى، قصاص در بوته نقد و تحقيق، صص 49 و 50.
20. ر.ک: ابراهيم شفيعى سروستانى، تفاوت زن و مرد در ديه و قصاص،
ص 183؛ محمد حسين واثقى نژاد، زن و قصاص، صص 158 ـ 165 و صديقه وسمقى، ديه و نقد نظريه ارزشگذارى مالى بر زن و مرد، ص 10.
2. عباس ظهيرى، قصاص در بوته نقد و تحقيق، صص 50 ـ 52.
22. مرتضى مطهرى، حقوق زن در اسلام، صص 24 ـ 26.
23.مائده، آیه 45؛ نحل، آیه 126.