۲۰۸ - شهيد مطهرى : ضرورت همسانی زندگی ثروتمندان با سطح زندگی عموم مردم / انقلاب دروني علیه خود ۱۴۰۳/۰۶/۲۸
ضرورت همسانی زندگی ثروتمندان با سطح زندگی عموم مردم
۱۴۰۳/۰۶/۲۸
یک اصل ثابت و تغییرناپذیر این است که یک نفر مسلمان باید زندگی خود را از زندگی عمومی جدا نداند، باید زندگی خود را با زندگی عموم تطبیق دهد.
معنی ندارد درحالیکه عموم مردم در بدبختی زندگی میکنند، عده دیگر با مستمسک قراردادن آیه: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهًَْ اللهِ الَّتی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَالطَّیباتِ مِنَ الرِّزْقِ»؛ بگو: چه كسى زينت خدا را كه براى بندگانش پديد آورده و روزىهاى پاكيزه را حرام كرده است؟!(اعراف/32)
در دریای نعمت غوطهور بشوند هرچند فرض کنیم که از راهحلال به چنگ آورده باشند.
خود امام صادق(ع) که به اقتضای زمان، زندگی را بر خاندان خود توسعه داده بود، یک وقت اتفاق افتاد که نرخ خواربار ترقی کرد و قحط و غلا(گرانی) پدید آمد. به خادم خود فرمود:
چقدر آذوقه و گندم ذخیره موجود داریم؟ عرض کرد: زیاد داریم، تا چند ماه ما را بس است.
فرمود: همه آنها را ببر و در بازار به مردم بفروش. گفت: اگر بفروشم دیگر نخواهم توانست گندمی تهیه کنم.
فرمود لازم نیست، بعد مثل سایر مردم روز به روز از نانوایی تهیه خواهیم کرد، و دستور داد از آن به بعد خادم نانی که تهیه میکند نصف جو و نصف گندم باشد، یعنی از همان نانی باشد که اکثر مردم استفاده میکردند.
فرمود: من تمکن دارم به فرزندان خودم در این سختی و تنگدستی نان گندم بدهم، اما دوست دارم خداوند ببیند من با مردم مواسات میکنم.
* استاد مطهری، بیست گفتار، ص۱۲۷.
انقلاب دروني علیه خود
«توبه» عبارت است از يک نوع انقلاب دروني، نوعي قيام، نوعي انقلاب از ناحيه خودانسان عليه خودانسان، اين جهت از مختصات انسان است.
گياه تغيير مسير ميدهد ولي عليه خودش قيام نمیکند، نمیتواند قيام کند، اين استعداد را ندارد.
همان طوري که ميان گياه و جماد اين تفاوت هست که جماد از درون خود براي بقاي خويش تغيير مسير نمیدهد و اين استعداد شگفت درنبات هست(درحيوان هم هست)، در انسان استعداد شگفت انگيزتري هست و آن اينکه ازدرون خودش برعليه خودش قيام ميکند، واقعا قيام مي کند، عليه خودش انقلاب ميکند واقعا انقلاب ميکند و قيام و انقلاب از دو موجود مختلف و متباين مانعي ندارد.
مثلا در کشوري عده اي زمام امور را در دست دارند، بعد عده ديگري عليه آنها قيام و انقلاب مي کنند.
اين مانعي ندارد، آنها افراد و اشخاصي هستند و اينها افراد و اشخاص ديگري؛ آنها به اينها ظلم و ستم کردهاند، اينها را ناراضي و عاصي کردهاند، سبب عصيان و انقلاب اينها شدهاند، يک مرتبه اينها انقلاب ميکنند و زمام کار را از دست طرف مقابل مي گيرند و خودشان درجاي آنها قرار مي گيرند.اين مانعي ندارد.
ولي اينکه در داخل وجود يک شخص قيام و انقلاب بشود، انسان خودش عليه خودش قيام کند، چگونه است؟ مگر ميشود يک شخص خودش عليه خودش قيام کنند؟ بله ميشود.
* استاد مطهری، آزادي معنوي، صص 48 و 47