۱۳۱۰ - مباحث متفرقه علماء اسلام آیتالله محمدرضا مهدویکنی در آیــنه تاریــخ ۱۴۰۳/۰۸/۰۱
آیتالله محمدرضا مهدویکنی در آیــنه تاریــخ
۱۴۰۳/۰۸/۰۱
اولین برگ از پرونده فعالیتهاى سیاسى آیتالله مهدوى کنى در ماجراى انتقال جنازه رضاخان به ایران رقم خورد. در این ماجرا آیتالله مهدوی کنی
از هواداران فدائیان اسلام به رهبری شهید حجتالاسلام نواب صفوی به شمار میرفت که حرکت سیاسی را در واکنش به این اقدام محمدرضا به جریان انداخته بودند.
بیتردید یکی از مؤثرترین افراد جامعه در بروز تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در چند صد سال اخیر روحانیان بودند که خصوصا در مبارزه با رژیم پهلوی با وجود تجربه انواع شکنجهها، تبعیدها، محکومیتها و حبسها، لحظهای از مبارزه غافل نشده و با مبارزات، فعالیتها و خدمات سیاسی خود منشا افتخارات بسیاری در عرصههای گوناگون برای ایران بودند. همین شخصیتها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سویی بانی و مؤسس بسیاری از نهادهای فرهنگی و انقلابی شدند و از سوی دیگر به هدایت فکری و دینی و راهنمایی اقشار مختلف اجتماعی پرداختند. مرحوم آیتالله محمدرضا مهدوی کنی از جمله روحانیون ارجمندی بود که طی سالهای قبل و بعد از انقلاب، نقش برجستهای در پیشبرد مبارزات و اهداف جمهوری اسلامی داشت.
14 مرداد 1310 شمسى روستاى کن در دو فرسخى تهران شاهد تولد پنجمین فرزند حاج اسدالله کنى به نام «محمدرضا» بود. حاج اسدالله در ابتدا کشاورزی میکرد و بعدها به کار تجارت پرداخت و بدین ترتیب زندگی متوسطی برای خانواده نسبتا پرجمعیتش فراهم کرده بود.
محمدرضا پس از آن که دوران کودکى را در دامان پر مهر پدر و مادر گذراند، به دبستان رفت و بعد از اتمام کلاس ششم، در 13 سالگی برای پیوستن به جمع طلبهها از کن خارج شد. علاقه پدرش به علما و روحانیان و تشویق مادرش در علاقهمندی او به طلبگی بیتاثیر نبود.
سال 1324 به همراه پدر براى ادامه تحصیل عازم تهران شد و براى شروع، مدرسه سپهسالار (مدرسه عالى شهید مطهرى) را انتخاب کرد. براى فراگیرى جامع المقدمات در حلقه درس شیخ حسین کرمانى نشست، اما بعد از دو هفته، چون جو حاکم بر محیط مدرسه را با روحیات خود سازگار ندید، آنجا را ترک کرد. او مدت سه سال در مدرسه «لرزاده» به فراگیرى زبان و ادبیات عرب پرداخت، ضمن این که از فیوضات معنوى استاد خود آیتالله حاج شیخ علىاکبر برهان نیز بهرهمند شد. علاوهبر آن صرف میر را نزد شیخ جواد، انموذج را نزد شیخ کاظم مستفید، بخشى از سیوطى، چندباب مغنى و مطول را نزد پیرمرد ملایى به نام سلماسى، قسمتى از سیوطى را نزد آیتالله سید مجدالدین قاضى (امام جمعه دزفول) و مابقى مغنى را نزد آیتالله برهان آموخت. پس از فراگیرى مقدمات علوم اسلامى در تهران، در سال 1327 براى ادامه تحصیل راهى قم شد تا در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه (س) شاگردی اساتید برجسته این حوزه را کند. در بدو ورود مدرسه فیضیه را به عنوان محل سکونت برگزید و پس از سه سال به مدرسه حجتیه قم رفت. طى این مدت در درس اساتید متعدد و برجستهاى حاضر شد. بخشى از کتاب معالم الاصول را نزد آیتالله حاج شیخ جعفر سبحانى و بخش دیگر را نزد حاج سید جوادحسینى، مطول را نزد آیات عظام سیدرضا صدر، شیخ على مشکینى
و نعمتالله صالحى نجفآبادى، قوانین را نزد
شیخ یوسف شاهرودى، بخشى از رسائل و کفایه را نزد شیخ عبدالجواد خمینى (سدهى)، قسمتى از مکاسب و کفایه را نزد آیتالله محمد مجاهدى، بخش دیگر مکاسب و رسائل را نزد آیتالله سیدمحمدباقر سلطانى و مقدارى از کفایه را نزد آیتالله العظمی سید شهاب الدین مرعشى نجفى فرا گرفت و شش سال در محضر این اساتید بود. با پایان یافتن دوره سطح، آیتالله محمدرضا مهدوى کنى خود را آماده شرکت در حوزه درسى بزرگان و استوانههاى فقه و فقاهت دید و پنج سال در محضر آیتالله العظمی سیدحسین طباطبایى بروجردى، نه سال در درس خارج فقه و اصول امام خمینى، مدتى در درس فقه و فلسفه آیتالله ابوالحسن رفیعى قزوینى و برخى اساتید دیگر شرکت نمود.
همزمان دروس کلامى نظیر شرح تجرید را نزد آیتالله مرتضى مطهرى و فلسفه و تفسیر قرآن کریم را نزد علامه سید محمدحسین طباطبایى آموزش دید. وی در سال 1338 در حالى که به درجه اجتهاد نائل گردیده بود با دختر آیتالله حاج شیخ زینالعابدین سرخهاى یکى از علماى معروف تهران ازدواج کرد و صاحب سه فرزند شد. پس از ازدواج دو سال دیگر در قم ماند. بعد از عزیمت به تهران در منزلى که متعلق به پدرش بود ساکن شد. چندی بعد براى تدریس به مدرسه علمیه مروى رفت و در کنار تدریس در درس آیتالله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى نیز حضور یافت. وی ضمن تدریس در سال 1341، توسط هیئت امناى مسجد تازه تأسیس جلیلى براى اقامه نماز جماعت در این مسجد و نشر و اشاعه فرهنگ و معارف اسلامى دعوت شد.
پیش از نهضت امام خمینى
اولین برگ از پرونده فعالیتهاى سیاسى آیتالله مهدوى کنى در ماجراى انتقال جنازه رضاخان به ایران رقم خورد. محمدرضا پهلوى براى تثبیت حکومتش در 17 شهریور سال 1329 تصمیم گرفت جنازه پدرش را از مصر به ایران منتقل کند که با برخى مخالفتها مواجه شد. در این ماجرا آیتالله مهدوی کنی از هواداران فدائیان اسلام به رهبری شهید حجتالاسلام نواب صفوی به شمار میرفت که حرکت سیاسی را در واکنش به این اقدام محمدرضا به جریان انداخته بودند، و با آنها همبستگی داشت. همچنین در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت جزء کسانی بود که اعلامیهها را به دیوار نصب میکرد.
قیام پانزده خرداد
حمله دژخیمان و کماندوهاى رژیم شاه به طلاب مدرسه فیضیه در دوم فروردین 1342 با اعتراض و مخالفت بسیارى مواجه شد. امام خمینى طى سخنرانى شدیداللحنى اعتراض و ناراحتى خود را اعلام نمود. عوامل رژیم در اقدامى شتابزده در 15 خرداد همان سال به منزل امام یورش برده، ایشان را دستگیر و به تهران منتقل نمودند. آیتالله مهدوی کنی نیز در پی آگاهی از موضوع دستگیری امام تلاش کرد تا مغازهداران اطراف مسجد جلیلی مغازههایشان را از باب اعتراض به دستگیرى امام ببندند.
فعالیت در مسجد جلیلى
مسجد جلیلى یکى از مساجد فعال سیاسى تهران بود و سیاسى شدن مسجد نیز مرهون تفکر و عملکرد سیاسى آیتالله مهدوى کنى بود. وى از هنگام تصدى امامت آنجا تلاش کرد مسجد را از حالت سکون و رکودى که بسیارى از مساجد به آن مبتلا بودند، خارج کند. فعالان سیاسى مسجد هدایت تهران پس از تعطیلى آن مسجد به مسجد جلیلى روى آورده و آنجا را پایگاه فعالیتهاى سیاسى خود قرار دادند. حتى برخى سخنرانان مذهبى در سخنرانى خود این مسجد را به عنوان پایگاهى براى فعالیت سیاسى معرفى نموده و افراد را به آن مسجد ارجاع میدادند. گذشته از کارهاى صرفاً سیاسى که در مسجد انجام مىگرفت بسیارى از فعالیتهاى فرهنگى، اجتماعى نیز در آنجا صورت میگرفت که علاوه بر ماهیت خدمترسانى و فرهنگى خود، پوشش مناسبى براى فعالیتهاى سیاسى نیز بود.
کانون هدایت جوانان
روش و شیوه آیتالله مهدوى کنى در برنامههاى مختلف مسجد به گونهاى بود که مورد توجه جوانان به خصوص دانشجویان قرار گرفت و در واقع یکى از عوامل موفقیت ایشان ارتباط و پیوندش با جوانان بود. وی به منظور تقویت بنیههای فکری جوانان اقدام به تأسیس و راهاندازى مرکزى تحت عنوان «کانون هدایت جوانان» نمود.
دعوت از وعاظ انقلابى یکى از نکاتى که پیوسته مد نظر آیتالله مهدوى کنى بود، موضوع دعوت از سخنرانان و روحانیانى بود که با طرح مباحث مفید و روشنگر، مخاطبان خود را نسبت به وضع جامعه آگاه میکردند. دعوت از فضلا و علماى برجستهاى مانند آیتالله مرتضى مطهرى، آیتالله سید عبدالکریمهاشمىنژاد، حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر، حجتالاسلام على اصغر مروارید، آیتالله امامى کاشانى، شیخ جعفر شجونى و... که هریک به نوبه خود با ایراد سخنانى پر محتوا و انقلابى باعث جذب اقشار مختلف به مسجد مىشدند.
فعالیتهاى فرهنگى
به منظور رشد فکرى و تقویت بنیانهای اعتقادى نوجوانان و جوانانى که در مسجد حاضر مىشدند لازم بود برنامههاى متعدد و متنوعى ارائه گردد. این امر یکى از دغدغههاى فکرى آیتالله مهدوى کنى بود، لذا همواره با ارائه خدمات آموزشى علاوه بر پرورش فکرى جوانان، از آن به عنوان پوششى مناسب براى فعالیتهاى سیاسى نیز بهره میبرد. یکى از اقدامات اساسى و ریشهاى وی در این راستا تأسیس کتابخانه و تشویق و ترغیب افراد به کتابخوانى بود. برپایى جشن کتاب در هر سال از دیگر برنامههاى مسجد به شمار میرفت. به تدریج آموزش دروسى نظیر ریاضیات، فیزیک، شیمى و... نیز در غالب کلاسهاى تقویتى ایجاد شد. دروس مذکور در کنار معارف دینى به صورت رایگان آموزش داده مىشدند. این شیوه موجب ایجاد و یا تقویت روحیه دینى در دانشآموزان میگردید.
برگزارى جلسات هفتگى تفسیر قرآن، دعاى ندبه و دعاى کمیل بخشى از برنامههاى آموزشى عبادى مسجد جلیلى بود. جلسات صبح جمعه(دعاى ندبه) در منازل افراد به شکل سیار برگزار مىشد. برگزارى مراسم جشن یکى دیگر از برنامههاى فرهنگى بود که در اعیاد مذهبى برپا مىشد. علاوهبر این فعالیتها، آیتالله مهدوى کنى مرکزى به نام «مکتب مطالعات و تبلیغات صادقیه» تشکیل داده بود. جلسات این مکتب در خانهای که توسط فرد خیرى در اختیار آنها قرار داده بود، برپا میشد. اجراى تئاتر، نمایشنامه و نمایش فیلمهاى سینمایى با محتواى انتقادى نسبت به برنامههاى فرهنگى رژیم از دیگر اقداماتى بود که در راستاى مبارزه با رژیم صورت مىپذیرفت.
امور خدماتى
آیتالله مهدوى کنى ضمن فعالیتهاى آموزشى در مسجد به برخى امور خدماتى نیز تأکید فراوان داشت. این قسمت از فعالیت ایشان شامل کمکرسانى به اقشار کم درآمد، آسیبدیدگان از سیل و زلزله و مردم رنج کشیده فلسطین بود.
یارى به مستمندان بخش مهمى از فعالیتهاى مسجد بود و به همین منظور سال 1349 گروه «مددکاران بیماران مستمند» جهت دستگیرى از بیماران کم توان مالی، عیادت از آنان و توزیع کتابهاى جیبى مذهبى و مواد خوراکى و لباس بین آنان تشکیل شد. راهاندازى صندوقهاى امداد از دیگر اقدامات مسجد بود تا به این وسیله خانوادههاى تحت پوشش مسجد، علاوهبر دریافت خرج تحصیلى فرزندان خود، موقع ازدواج نیز از امکاناتى که مسجد براى تهیه جهیزیهشان فراهم میکرد، بهرهمند شوند. تأسیس صندوق تعاونى خیریه اجتماعى هم در ادامه این فعالیتها شکل گرفت.
سخنرانیهای روشنگرانه
آیتالله مهدوى کنى، خود از سخنرانان اصلى مسجد جلیلى بود که پس از برپایى نماز جماعت درخصوص مسایل مختلف به سخنرانى مىپرداخت. همچنین در جلسات شبهاى شنبه و در جلسات دعاى ندبه به ایراد سخن میپرداخت. مهمترین محورهایى سخنان وی شامل زنده نگه داشتن یاد و خاطره امام خمینى، انتقاد از رژیم، دفاع از حقانیت مردم فلسطین و موضعگیرى در قبال رژیم صهیونیستى و نخریدن کالاهایی که سود آن به جیب بهائیان و صهیونیستها میرفت، مقابله با دستگاه مستبد حاکمه، حمله شدید به مطبوعات وابسته به رژیم، ابراز مخالفت با قانون حمایت از خانواده که براى براندازى عفت و اخلاق زنان جهت تصویب راهى مجلس پهلوی شده بود، اعتراض و انتقاد از جشنهاى 2500 ساله شاهنشاهى و طرح مباحث اقتصادى بود.
روحانیت مبارز
از همان آغاز حرکت اسلامى، امام خمینى توصیههایى به روحانیان و علما داشتند که هر هفته دور هم جمع شوند و جلساتى داشته باشند. در اواخر دهه 1340 جلساتى منظم هفتگى در این راستا تشکیل شد و آیتالله مهدوى کنى یکى از اعضاى اصلى آن بود و در آن مشارکت جدى داشت.
بازداشت، احضار و تذکر مسجد جلیلى به دلیل فعالیتها و اقدامات ذکر شده و برخى موارد دیگر نظیر چاپ و توزیع اعلامیه، توزیع و فروش رساله امام خمینى و تردد بسیارى از فعالان سیاسى به آنجا همواره تحت نظر دستگاه امنیتى رژیم بود.
گاه در برخى جلسات سخنرانى چند مأمور حضور داشته و هرکدام جداگانه مطالب جلسه را گزارش نمودهاند. آنچه مسلم است، این که آیتالله مهدوى کنى به عنوان امام جماعت مسجد و کسى که داراى نمایندگى از طرف امام خمینى بود. محور اصلى این فعالیتها بود و اسناد موجود حاکى ازحضور پیوسته مأمورین ساواک در کنار ایشان است.
آیتالله مهدوى کنى اولینبار در اواخر سال 1349 به دلیل ایراد سخنان حاد و انتقادى توسط ساواک احضار و فرم بیوگرافى تنظیم شده از سوى ساواک را پر کرد.
برگزارى مستمر و پى در پى جلسات سخنرانى که بسیارى از آنان جنبه انتقادى نسبت به دستگاه حاکمه را داشت، منجر شد تا ساواک طى دستورالعملى خواهان مراقبت و دقت بیشترى درخصوص گردانندگان و مجریان فعالیتهاى مسجد شود. متعاقب این دستورالعملها از تشکیل کلیه جلسات مسجد حتى جلسه قرائت قرآن کریم جلوگیرى و آیتالله مهدوى کنى نیز ممنوع المنبر شد. این وضعیت بیش از یک سال ادامه داشت ولى به مرور با دعوت از برخى سخنرانان و تشکیل مراسم جشن و برنامههاى متفاوت دیگر، کمکم مسجد به حالت عادى بازگشت. طى این مدت بیشتر فعالیتهاى آیت الله مهدوى کنى به خارج از مسجد منتقل شد و در غالب سخنرانى در جلسات دعاى ندبه و هیئتهاى مذهبى ارائه گردید. اگر چه بعضا در مسجد هم به ایراد سخن مىپرداخت. سرانجام ساواک در مهر 1351 با رفع ممنوعیت از منبر وى موافقت کرد. از این پس دامنه روشنگرىهاى وى گسترش بیشترى پیدا نمود.
ساواک که هیچگاه از فعالیتها، تماسها و اقدامات آیتالله مهدوی کنی غافل نبود، او را در تاریخ 16 / 9 / 1351 توسط کمیته مشترک ضد خرابکارى دستگیر کرد و مدت یک هفته تحت بازجویىهاى طاقتفرسا وطولانى مدت قرار داد. و پس از آن به قید التزام به مبلغ یکصد هزار ریال آزاد نمود. ولی ادامه سخنان روشنگرانه او موجب میشد تا در مواقع مختلف به ساواک احضار و مورد بازخواست قرار گیرد. از آنجا که ساواک سعى بر احاطه به کلیه تحرکات و تماسهاى مبارزان داشت، تلفن منزل بسیارى از آنان را نیز استراق سمع میکرد. تماس تلفنى آیتالله مهدوى کنى با منزل آیتالله سیدمحمود طالقانى حساسیت ساواک را برانگیخت. به همین جهت و به منظور پى بردن به نوع رابطه این دو با یکدیگر تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار گرفت، ولی به دلیل هوشیارى وی ساواک او را در همان ساعات اولیه گم کرد.
در اسفند 1353 یعنى شانزده ماه بعد اداره کل امنیت داخلى ساواک طى نامهاى با امضاى پرویز ثابتى مدیرکل اداره سوم دستور احضار مجدد آیتالله مهدوی کنی را به ساواک تهران داد. ساواک تهران هم او را به ساختمان شماره 7 خود احضار کرد و تهدید و اولتیماتوم ثابتى را به وى گوشزد نمود.
اما وى همچون گذشته توجهى به این تذکرات نکرد و در اوج اختناق و سرکوب به مبارزه و فعالیت خود ادامه داد. شش ماه بعد تهدیدات ساواک عملى شد و نعمتالله نصیرى رئیس ساواک با ارسال نامهاى به وزارت کشور دستور داد تا کمیسیون امنیت اجتماعى تشکیل و نسبت به تبعید آیتالله مهدوى کنى اقدام کنند.
بلافاصله جلسه کمیسیون امنیت اجتماعى تهران در تاریخ 6 / 6 / 1354 در فرماندارى تهران تشکیل و ایشان را به اتهام اخلال در نظم و امنیت اجتماعى به سه سال اقامت اجبارى در شهرستان بوکان تبعید نمودند.
آیتالله مهدوى کنى در تاریخ 8 / 7 / 1354 به همراه مأمورین ناحیه یک ژاندارمرى روانه بوکان شد. مردم بسیاری برای ملاقات با وی به بوکان رفتند، اما ساواک از دیدار آنان با آیتالله مهدوی کنی ممانعت کرد. با این حال او در بوکان در حسینیه آذربایجانیها که شیعیان آنجا را تشکیل داده بودند، ساکن شد و علیرغم بیمارى دست از تبلیغ و ترویج معارف اسلامى برنداشت و توانست با ساکنین سنى مذهب آنجا نیز ارتباط صمیمانهاى برقرار کند.
علیرغم دستور رئیس شهربانى بوکان مبنى بر حضور هر روزه در شهربانى براى امضاى دفتر حضور و غیاب تبعیدىها، او هیچگاه تن به این دستور نداد و در شهربانى حضور نیافت. این امر موجب درگیرى شدید لفظى وى با رئیس شهربانى و بازداشت چند ساعته وى در شهربانى بوکان شد.
اعترافات وحید افراخته از اعضاى اصلى سازمان مجاهدین خلق (منافقین) باعث گردید عوامل امنیتى رژیم دو ماه پس از تبعید آیتالله مهدوى کنى، وى را مجددا دستگیر و روانه زندان کمیته مشترک ضد خرابکارى در تهران نمایند. مدت دو ماه وى را در سلول انفرادى زندان کمیته مشترک ضد خرابکارى بازداشت و تحت شدیدترین شکنجهها قرار دادند. پس از بازجویىهاى مکرر و شکنجههاى بىرحمانه در این زندان، او را به زندان اوین انتقال دادند. سرانجام پس از مراحل مختلف بازجویى و تکمیل پرونده و احاله آن به اداره دادرسى ارتش، به چهار سال حبس محکوم شد و بیشتر دوران زندان را در زندان اوین گذراند. آیتالله مهدوى کنى پس از تحمل دو سال زندان از محکومیت چهار سالهاش در تاریخ 3 / 8 / 1356 به همراه تعدادى دیگر از زندانیان سیاسى، مورد عفو واقع و از زندان آزاد شد.
در آستانه انقلاب اسلامى
آزادى وى از زندان مقارن با ایام شهادت فرزند بزرگ امام خمینى، آیتالله حاج آقا سیدمصطفى خمینى بود. حبس و شکنجه هیچ خللى در اراده پیروان راستین امام خمینى در مسیر مبارزه با طاغوت ایجاد نکرد. لذا در اولین حرکت سیاسى پس از آزادى از زندان به همراه جمعى از علما و بزرگان اقدام به برپایى مجلس ختم براى حاج آقا مصطفى نمود.
منابع ساواک در مسجد جلیلى مجددا فعال شدند و گزارش جلسات مسجد براى ساواک ارسال شد. ساواک از تاریخ 20 / 9 / 1356 به مدت بیست روز کلیه مکالمات تلفنى وى را کنترل کرد، ولى به چیزى دست نیافت. با اوجگیرى تظاهرات وحرکتهاى مردمى، حضور آیتالله مهدوى کنى در امر ساماندهى و تشکیل مجالس و محافل مختلف به نحو چشمگیرى افزایش یافت و بار دیگر ساواک مکالمات تلفنیاش را تحت نظر گرفت.
سرانجام مأموران کمیته مشترک ضد خرابکارى در 15 / 7 / 1357 به منزل وى یورش بردند و ضمن بازرسى منزل، وى را دستگیر و روانه بازداشتگاه کمیته مشترک نمودند. علت دستگیرى اقدام علیه امنیت کشور و تحریک و تشویق مردم به تظاهرات و ایجاد بلوا و آشوب عنوان گردید. بازجوى ساواک وى را از عوامل اصلى اعلامیه دعوت مغازهداران و بازاریان به اعتصاب عمومى در اعتراض و ابراز انزجار نسبت به رفتار حکومت عراق علیه امام خمینى دانسته و خواستار معرفى سایر دستاندرکاران و محل چاپ و انتشار اعلامیه بود. تشدید خیزشهاى عمومى و فشار همهجانبه بر رژیم مانع از طولانى شدن مدت بازداشت شده، لذا ظرف مدت کمتر از یک هفته ایشان آزاد شد، ولى این آزادى دوام چندانى نداشت.
براى چندمین بار مأموران امنیتى رژیم در تاریخ 18 / 10 / 57 به منزل او هجوم برده و ضمن بازرسى و تفتیش، وى را به بهانه پناه دادن به درجهداران و سربازانى که به فرمان امام خمینى از پادگانها فرار کرده بودند، دستگیر و روانه زندان کمیته مشترک نمودند.
گرچه سند دیگری در پرونده ساواک ایشان پس از این تاریخ یافت نشد ولی به نظر میآید این بازداشت نیز بیش از چند روز ادامه نداشت.
با وارد شدن به بهمن 1357 رژیم شاه نیز وارد روزهاى پایانى عمر خود شد. آیتالله مهدوى کنى به عنوان یکى از عناصر اصلى و محورى تشکیلات روحانیت در تهران به همراه سایر روحانیون بلندپایه به تصمیمگیرى درخصوص چگونگى مبارزه و سازمان دادن به اعتصابات و تظاهرات سراسرى پرداخت. زمانى که شاپور بختیار اعلام کرد از ورود امام خمینى به ایران جلوگیرى مىکند وى به همراه سایر روحانیان در مسجد دانشگاه تهران دست به تحصن زد و خواهان بازگشایى فرودگاه براى ورود امام به کشور شد. وى از اعضاى کلیدى و شاخص شوراى انقلاب بود که به فرمان امام خمینى مقدمات انتقال حکومت از رژیم شاهنشاهى به افراد انقلابى را فراهم نمودند. از آغاز نهضت امام خمینى تا پیروزى انقلاب اسلامى اعلامیهها، اطلاعیهها، بیانیهها، پیامها و تلگرافهاى متعددى از سوى جوامع روحانیان در حمایت از نهضت امام و محکومیت اقدامات رژیم و... تهیه، چاپ و منتشر گردید. بسیارى از این اعلامیهها با عناوین کلى برخى جوامع روحانیان به چاپ مىرسید که آیتالله مهدوى کنى از اعضاى اصلى آنها بود.
پیروزى انقلاب اسلامى
آیتالله مهدوى کنى پس از پیروزى انقلاب اسلامى، همچون گذشته از هیچ کوششى در مسیر به ثمر رساندن اهداف بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران دریغ نکرد و با قبول مسئولیتهاى حساس و پرمخاطره بر این اعتقاد صحه نهاد. در اولین روزهاى پیروزى انقلاب، جوانانى که در انتظامات تظاهراتها، کمکرسانى به منازل شهداى انقلاب و زندانیان سیاسى در مساجد فعالیت مىکردند، تشکلهاى خودجوشى تحت نظارت روحانیت تشکیل دادند. بلافاصله پس از پیروزى انقلاب اسلامى به منظور ایجاد نظم و امنیت در کشور آیتالله مهدوىکنى از سوى امام خمینى مأمور سازماندهى این تشکلها شده و کمیتههاى انقلاب اسلامى شکل گرفت. در همین زمان به منظور کمکرسانى به افرادى که در جریان انقلاب دچار خسارت و زیان مادى شده بودند، «صندوق ملی خسارات» تأسیس شد. اعضاى تشکیل دهنده این صندوق، پس از رحلت آیتالله طالقانى که سرپرست صندوق به شمار مىآمد، ضمن گزارش به محضر امام خمینى خواستار تعیین سرپرست جدید شدند. امام هم آیتالله مهدوى کنى را معرفى نمودند. وی دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز را هم عهدهدار بود.
در اول فروردین 1358 آیتالله مهدویکنی به عضویت شورای نگهبان درآمد، اما به جهت بر عهده گرفتن تصدی وزارت کشور در شهریور 1359، از عضویت در این شورا کناره گرفت. با این وجود در اسفند 1360 امام حکم به عضویت مجدد وی در شورای نگهبان داد.
آیتالله مهدوىکنى پس از استعفاى دولت موقت بازرگان مدتى از سوى شوراى انقلاب به عنوان وزیر کشور معرفی شد و سپس در دولت شهید رجایى به سمت وزیر کشور از مجلس شوراى اسلامى رأى اعتماد گرفت و وزیر کشور شد.
به دنبال حادثه انفجار دفتر نخستوزیرى در 8 شهریور 1360 و شهادت شهید باهنر و شهید رجایی، وی به عنوان کفیل اختیارات نخستوزیر، مسئول اجرائی کشور شد، اما مدت نخستوزیری وی تنها 45 روز بود و در 17 / 7 / 60 با امضای حکم تنفیذ ریاست جمهوری آیتالله خامنهای داوطلبانه از نخستوزیرى استعفا داد تا رئیسجمهور دستش باز باشد و دولت دلخواه خود را به مجلس معرفى نماید.
با تشدید اختلاف بین ابوالحسن بنىصدر رئیسجمهور وقت با اساس نظام و نهادهای آن مانند مجلس شورای اسلامی، قوه قضائیه از یکسو و شهید آیتالله دکتر سید محمد حسینى بهشتى از سوى دیگر، امام خمینى در 12 / 1 / 1360 آیتالله مهدوى کنى را به نمایندگى از جانب خود در هیئت حل اختلاف تعیین کرد.
همچنین به منظور رشد و شکوفایى فعالیتهاى علمى کشور و بازگشایى دانشگاهها در دی 1360 امام خمینى، وی را به عضویت در ستاد انقلاب فرهنگى منصوب کرد. همچنین قبل از تاریخ فوقالذکر یعنی در 21 اردیبهشت 1360 امام دستور عضویت او را در شوراى بهزیستى کشور صادر کرد.
دفاع 8 ساله
با آغاز جنگ تحمیلى و حوادث ناگوار ناشى از حملات موشکى و بمباران مکرر مناطق مسکونى شهرها و روستاها به وسیله عوامل استکبار جهانى یعنی حزب بعث عراق، امام خمینى طى حکمى در 14 / 7 / 1362 آیتالله مهدوى کنى را مأمور تشکیل ستادى جهت کمکرسانى و امداد فورى به مردم مصیبتزده و داغدار این مناطق نمود.
پس از ده سال تجربه عینى و عملى اداره کشور، برخى نواقص واشکالات در قانون اساسى جمهورى اسلامى دیده شد که لازم به ترمیم آنها بود. به همین منظور امام خمینى طى حکمى در 4 اردیبهشت 1360 عدهاى را مسئول بررسى و تدوین متمم قانون اساسى نمود.
آیتالله مهدوى کنى عضو کمیسیون تمرکز در مدیریت قوه مجریه شوراى بازنگرى قانون اساسى بود. تاسیس دانشگاه امام صادق در سال 1361 با هدف تحقق عملى پیوند حوزه و دانشگاه و تربیت دانشجویانى متعهد و متخصص در علوم دانشگاهى و حوزوى از دیگر فعالیتهای ارزنده و ماندگار آیتالله مهدوی کنی بود که ریاست این دانشگاه تا واپسین روزهای حیات وی بر عهدهاش بود. سال 1363 پس از رحلت آیتالله میرزا باقر آشتیانى، امام خمینى با صدور حکمى آیتالله مهدوی کنی را به سمت متولى مدرسه مروى و موقوفات و کتابخانه و آنچه متعلق به آن است، منصوب کرد.
آیتالله مهدوى کنى از مؤسسین مرکز رسیدگى به امور مساجد بود که جهت رسیدگى و نظارت بر نحوه فعالیت مساجد و ایجاد رابطه مساجد با هم، انتخاب و تعیین ائمه جماعات و... تأسیس شد. وی مدتها ریاست آن را نیز بر عهده داشت.
بعد از صدور فرمان امام مبنی بر تأسیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در بهمن 1366 و تثبیت جایگاه آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در 1368، آیتالله مهدوى کنى به عنوان یکى از شخصیتهاى حقیقى مجمع در سالهاى 1380- 1368، دو دوره در این نهاد عضویت داشت.
ارتحال آیتالله محمدرضا مهدوی کنی از ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ در پی حمله قلبی به کما رفت و در تاریخ ۲۹ مهر ۱۳۹۳ در سن 83 سالگی درگذشت.