۱۳۱۱ - (پاسخ به شبهات ): شبهه رابطه آزاد جنسی پاسخ به نیازی طبیعی ۱۴۰۳/۰۸/۰۲
(پاسخ به شبهات ):
شبهه رابطه آزاد جنسی پاسخ به نیازی طبیعی
۱۴۰۳/۰۸/۰۲
طرح شبهه: دو جنس زن و مرد بهطور طبیعی و به لحاظ بیولوژیک، به ارتباط جنسی با هم نیاز دارند و لذا ارتباط جنسى بين زن و مرد، نهتنها ايراد و ضررى ندارد، بلكه پاسخى مثبت به نياز طبیعی و بيولوژيكى انسان است تا بدين وسيله فشار موجود بر شخص برطرف شود و به آرامش دست يابد. بر همین اساس، امروزه در جوامع پيشرفته صنعتى، داشتن روابط آزاد جنسى به شرط رضايت طرفين جرم شناخته نمیشود و آنچه جرم قلمداد میگردد، تجاوز به عنف و برقرارى ارتباط جنسى با صغار است (1) و این، دستاوردِ تلاش جنبش آزادسازی جنسی و طرد اخلاقیات کلاسیک است که توجه عموم را به بزهکاری جنسی جز در مورد بزهکاری جنسی با صغار، کاهش داده است؛(2) لیکن حقوق جزایی اسلام، روابط آزاد جنسى زن و مرد را با عنوان «زنا» جرم میداند و براى مرتكبان آن مجازات سنگين شلاق، قتل و سنگسار پيشبينى كرده است. شبهه مطرح، آن است که چرا بايد بين انسان و آزادى او براى كاهش فشار روانى از طريق برقرارى ارتباط جنسى آزاد با جنس مخالف، سدى ايجاد كرد؟ بر اساس این شبهه منع انسان از دادن پاسخ مثبت به نياز جنسىاش دارای فايدهای نیست. اين نوع برخورد با نوعی نياز طبيعى انسان، سبب میشود كه او با توسل به روشهاى مخفيانه براى رسيدن به ميل جنسى خود اقدام کند و راه نفاق را در پيش گيرد و باطن شيطانى خود را در پشت ظاهرى عفيف پنهان كند. ازاینرو، ضرورت دارد كه همچون جوامع صنعتى و پيشرفته از اين عمل جرمزدايى شود.(3)
دلایل نفی آزادی جنسی با تراضی زن و مرد در برابر این شبهه پاسخهای فراوانی قابل طرح است:
نخست: حقوق جزایی اسلام به عنوان جزئی از نظام حقوقی اسلام، دارای مبانی اختصاصی است که با مبانی نظام حقوق جزای عرفی متفاوت است و طبیعی است مبانی مختلف دارای آثار مختلفی باشند و منطقاً نمیتوان از دو مبنای مختلف و مخالف، انتظار آثار مشابه و یکسان داشت؛ به عنوان مثال، یکی از مبانی حقوق جزایی اسلام، ترکیب انسان از دو بعد جسمانی و روحانی یا مادی و معنوی است و انسان دارای حیات دنیوی و اخروی است؛ در حالی که حقوق جزای عرفی، بر بعد جسمانی و مادی انسان و حیات دنیوی او بنا گذاشته شده است. ازاینرو، از منظر حقوق جزای عرفی، هر رفتاری که بعد جسمانی، مادی و حیات دنیوی او را با خطر مواجه کند قابل جرمانگاری است؛ در حالیکه در حقوق جزایی اسلام، علاوهبر خطری که بعد مادی یا حیات دنیوی، انسان را تهدید میکند؛ خطری که بعد معنوی انسان و حیات اخروی او را با خطر مواجه میکند؛ قابل جرمانگاری است. بر این مبنا، هر رفتاری که يكى از مصالح (جان، مال، دین، عقل، نسل یا نسب و عرض) را ـ كه اسلام به آنها اهتمام وافر دارد ـ با تهدید مواجه کند، جرمانگاری گردیده که از آن جمله عمل زنا است؛ زیرا این عمل، نسل و نسب را با خطر نابودی مواجه میکند، لیکن در حقوق جزای عرفی، به لحاظ عدم ارزشی به نام نسل و نسب، طبیعی خواهد بود که عملی تحت عنوان زنا جرمانگاری نشود. ازاینرو، شبهه مذكور به اختلاف مبنايى بين حقوق جزایی اسلام و حقوق جزای عرفى برمیگردد و لذا حقوق جزایی اسلام، به دلیل توجه ويژه به حفظ نسل و نسب براى ساختن جامعه مطلوب خود، اعمالى كه اين ارزش را تهدید كند، جرمانگاری میکند؛ ليكن در جوامع صنعتى غربى و نظير آن، به دليل عدم اهتمام به نسل و نسب، رفتار تهدیدکننده نسل و نسب، یعنی زنا جرمانگاری نمیشود و در واقع در جوامع عرفی، زنا امرى سالبه به انتفای موضوع است. هرچند زنای به عنف را به دلیل دیگری که نقض آزادی فرد باشد، جرمانگاری میکند. لذا قابل توجیه نیست که اگر در حقوق جزای عرفی، روابط آزاد جنسی بین زن و مرد جرمانگاری نشد یا از آن جرمزدایی شد، در حقوق جزایی اسلام نیز این رفتار جرمانگاری نگردد یا از آن جرمزدایی شود.
دوم: یکی از غرایز مهم و بسیار قوی در نهاد آدمی، غریزه جنسی است که ضامن بقای نسل بشر میباشد. در تعامل با غریزه جنسی، سه رویکرد قابل توجه است:
الف) رویکرد «پلیدانگاری» که رویکردی تفریطی است و غریزه جنسی را جز شر و رابطه جنسی را چیزی جز کثیفی و ناپاکی نمیپندارد که این رویکرد به وسیله مسیحیت منحرف، بودا، فرقهای از یهود و برخی تفکرات رایج در روم، یونان و ایران قدیم ترویج شده است؛(4)
ب) رویکرد «آزادانگاری» که رویکردی افراطی و طرفدار نظریه اخلاق جنسی جدید غرب است و برای روابط جنسی جز اخلال به آزادی دیگران محدودیتی نمیشناسد و از آزادی اشباع و اقناع غریزه جنسی حمایت میکند. برتراند راسل از بنیانگذاران این نظریه است.(5)
ج) رویکرد «مفید و مقیدانگاری» که رویکردی اعتدالگرایانه است و ضمن پاسخگویی به نیاز جنسی، برای برآوردن و تعدیل آن، مقرراتی را ترسیم میکند که همان رویکرد اسلام به غریزه جنسی است. به عبارت دیگر، اسلام ضمن توجه به غریزه جنسی، برای عدم تنزل انسان از مقام بلند انسانی و حفظ کرامت و شأن خلیفهاللهی او، به منظور کنترل غریزه جنسی مقرراتی وضع کرده است تا انسان از هدف اصلی آفرینش بازنماند.
از بین این سه رویکرد، رویکرد سوم منطقی و معقول به نظر میرسد.
توضیح اینکه یکی از قویترین و پُرکششترین غرایز انسانی، غریزه جنسی است که از سویی انسان نباید آن را سرکوب کند؛ زیرا سرکوبی آن اغلب سبب بروز انحرافات جنسی میشود. از سوی دیگر، نباید آن را افسار گسیخته رها کرد؛ زیرا این میل انسانی، سیریناپذیر است.
بنابراین، اگر انسان بر آن لجام نزند، او را به انواع انحرافات جنسی میکشاند. ازاینرو، در روایات رسیده از معصومان، ضمن توجه به رفع نیاز جنسی و سرکوب نکردن آن، بر مراقبت از خطر غلبه شهوتپرستی جنسی بر انسان تأکید فراوان شده است و این همان رویکرد مفید و مقید انگاری است. با توجه به این تفاوت رویکردها، عملکرد و موضعگیری طرفداران این رویکردها نیز تفاوت خواهد کرد و طبیعی است که رویکرد سوم(مفید و مقیدانگاری) از رویکرد دوم (رویکرد افراطی)پیروی نمیکند؛ چنانکه عکس آن اتفاق نخواهد افتاد.
سوم: آنچه سبب شكلگيرى اين شبهه شده، مشاهده وضعيت پيشرفته جوامع صنعتى در زندگى مادى است. ترديدى نيست كه اين سخنان، ظاهرى جذاب و فريبنده دارد و بیخبران از فاصله موجود ميان تحول ابزار زندگى انسان و تحول خود انسان در غرب را متأثر میکند؛ درحالی که به رغم پيشرفت مادى انسان در جوامع صنعتى و برداشتن گامهاى بلند و رو به جلو، خود انسان در اين جوامع نهتنها پيشرفت نكرده، بلكه برعکس، از درجه انسانيت و فضائل انسانى سقوط كرده است. ازاینرو، بايد ميان تحول و پيشرفت ابزار زندگى مادى انسان و تحول و پيشرفت معنوی انسان در جوامع صنعتى تفاوت قائل شد. انسان برعکس پيشرفت در بعد نخست، در بُعد دوم سقوط كرده است. در نتيجه، پيشرفت او در بُعد مادى زندگى نمیتواند دليلى بر صحيح بودن تمامى عملكردش باشد.(6)
چهارم: جرم دانستن روابط آزاد جنسى در حقوق جزایی اسلام، به معناى غفلت دين اسلام از نيازهاى فطرى و غرایز طبيعى انسان و مبارزه براى سركوبى آن نيست. از منظر اسلام انسان توان رهايى از اين نياز و غريزه را ندارد و نبايد براى نابودى آن مبارزه كند؛ ليكن حقوق جزایی اسلام با جرم دانستن زنا، با جنبه حيوانى قضيه مبارزه کرده است. در واقع، با این رویکرد که انسان بين اين جسم و آن جسم، اين مرد و آن مرد و اين زن و آن زن تفاوتی نمیگذارد، مبارزه میكند و غريزه جنسى انسان را به گونهای پاك و صحیح پاسخ مثبت میدهد و آن را به سوى اهداف عالى و وظايف بزرگى كه از لحاظ آفرینش به عهدهدارد، رهنمون میکند و از این راه، خانوادهای سعادتمند، خانهای امن و توأم با آرامش به وجود میآورد كه اساس و پايههاى آن شعور پاك انسانى، عواطف حقيقى پاكيزه و احساسات نفسانى نورانى است. دين اسلام در جستوجوى روابط جنسىاى است كه محبت و اخلاص را به بار آورد، نه روابطى كه با پايان ارتباط جسمى، خاتمه پذيرد. هدف اسلام اين است كه با رسيدن دو جسم، دو روح، دو قلب و دو انسان به يكديگر پيوند بخورند تا بين آنها حيات، آمال، آلام و آيندهای مشترك به وجود آيد؛ درحالیکه جرم زنا، بزرگى، اخلاق و كرامت انسان را از بين میبرد و او را از مقام انسانيت فرود مىآورد و به حضيض حيوانيت مىكشاند. در واقع با این جرم، انسان تنها به دنبال يك هدف است و آن برطرف كردن نياز شهوانى خود به هر طريقى است.(7)
پنجم: آزادى روابط جنسى (زنا) آثار مخربى از خود در جامعه انسانى برجا مىگذارد كه حقوق جزایی اسلام براى مصون ماندن جامعه از اين آثار ويرانگر، آن را جرم دانسته و براى مرتكب آن، مجازات تعيين كرده است. در روايتى از امام رضا(ع)درمورد فلسفه تحريم زنا آمده است:
«حرم الزنا لما فيه من الفساد من قتل الانفس و ذهاب الانساب و ترك التربية للاطفال و فساد المواريث و ما اشبه ذلك من وجوه الفساد»؛(8) زنا حرام شده است به دلیل مفاسدى كه از قتل نفس، از بين رفتن نسب، رها شدن تربيت اطفال، از بين رفتن ميراثها و مفاسد ديگرى نظير اينها در آن است».
آثار ویرانگر آزادی جنسی زن و مرد
بر اين اساس، علت جرم انگاری زنا در حقوق جزایی اسلام، آثار ويرانگرى است كه اين جرم به دنبال دارد كه مهمترین آنها عبارتند از:
الف ـ تزلزل اساس مدنيت و انقطاع نسل بشر: يكى از انديشمندان معاصر دراینزمینه مىنويسد:
«... غريزه اختصاص و غيرت، از عنايتهاى آفريننده است كه براى حفظ بقای نوع و مشخص بودن نسلها در آينده، در وجود بشر همچون پاسدار امينى گماشته است. اگر اين دو علقه تتميمى، يعنى محبت اولاد و علقه اختصاص نمیبود، رابطه نسلها از هم منقطع میشد و اين انقطاع بنيان معيشت انسانى و زندگى دستهجمعی آن را كه اساس تكامل نوع انسان است، متزلزل مى کرد. بدون شبهه، آزادى عمل زنا علاوهبر اينکه موجب دهها بيمارى تناسلى و كشتار و سرقت و خيانت و بر باد رفتن عفت و غيرت و محبتها و مهربانى متقابل است، موجب تزلزل اساس مدنيت، يعنى اجتماعى بودن انسان و مآلاً سبب انقطاع نسل بشر است».(9)
ب ـ فروپاشى بنيان خانواده: خانواده در صحت، سلامت و تربيت فرزند دارای نقشی حياتى است. زنا به مرد و زن جرأت مىدهد كه به ايجاد خانواده يا محافظت از آن هيچ التزامى نداشته باشند؛ زیرا آسانی برآوردن خواهش شهوانى از طريق زنا، ايجاد علقه زوجيت و زندگى مشترك را غيرضرورى مىکند و تشكيل خانواده يا ادامه آن را رنج و زحمتى جلوه مىدهد كه انگيزهای براى تحمل آن وجود ندارد. در نتيجه از آثار خطرناك زنا، نابودى بنيان خانواده و به دنبال آن، رها شدن برنامه تأمين صحت، سلامت و تربيت فرزند است.(10)
گزارشهاى تهیهشده در كشورهاى صنعتى غربى اين ادعا را تأييد میکند. آزادى روابط جنسى در ایالاتمتحده آمريكا، موجب رویآوری يك پنجم زنان زير بیست سال اين كشور در دهه 60 میلادی به روابط جنسى خارج از خانواده شد و اين آمار در دهه 70 به يك سوم رسيد. در سال 1977 برابر يكى از تحقيقات انجامشده در اين كشور، 57 درصد زنان و 47 درصد مردان روابط جنسى بدون ازدواج داشتهاند. طبق بررسیهاى علمى و جامعهشناختی، اكثر صاحبنظران از مقوله خانواده آمريكايى، به پديدهای پايان يافته يا داراى بحران ياد میکنند(11) بر اساس آمار ارائه شده از سوی مراکز آماری آمریکا، در بازه زمانی 1960 تا 1995 درصد زوجهایی که خارج از چارچوب با یکدیگر رابطه جنسی داشتهاند، 533 درصد بیشتر شده است و از هر ده کودک متولدشده در آمریکا، چهار تن در محیطی غیر از خانواده متولد شدهاند.(12)
ج ـ تبديل وسيله به هدف: خداوند در وجود انسان غرایز و كششهايى قرار داده است كه هركدام وظيفه خاصى به عهده دارد و این غرایز به كمك يكديگر سعادت انسان را تأمين میکنند. مثلاً غريزه گرسنگی و ميل به غذا، انسان را به سوى جستوجوى غذا و خوردن آن مىكشاند تا بتواند ادامه حيات بدهد. پس اين غرایز وسيله براى هدف برترى هستند. غريزه جنسى نيز وسيلهای براى هدفى والاست كه آن، حفظ نوع بشر از انقراض میباشد. اين غريزه مهمترين وسيله براى توليد نسل است كه دو جنس مخالف را سوى هم میكشاند تا با رسيدن آن دو به يكديگر، آن هدف مشترك ـ توليد نسل و فرزندآوری ـ محقق گردد؛ ليكن اين وسيله نبايد به هدف تبديل شود. مسلّم است آنگاه كه غريزه جنسى از هدفش (توليد نسل) جدا شود و براى صرف لذتجویی به كار رود، از مسير طبيعى خود منحرف و وسيله به هدف تبديل شده است. زنا سبب میشود كه وسيله به هدف تبديل گردد؛ زيرا زانى هدفى ندارد غير از ارضاى غريزه جنسى از هر طريقى.(13)
د ـ غلبهدادن غريزه جنسى بر ديگر غرایز: خداوند متعال غرایز متعددى در وجود انسان قرار داده است كه این غرایز از لحاظ قوت و ضعف و شدت و سستى در يك سطح نيستند. سزاوار نیست که انسان به غرایز قوى بپردازد و عنان اختيارش را در كف آنها نهد و راه آن را براى اجرای هر امرى باز گذارد. غريزه جنسى، غريزهای است سركش؛ سزاوار نیست كه انسان چنين غریزهای را آزاد گذارد و تمام مطالباتش را برآورد؛ زيرا اولاً، غريزه جنسى از غرایز قویای است كه بايد از جوشش آن كاست و به تهذيب آن پرداخت؛ ثانياً، پرداختن فراوان به آن، به مسلط كردن و غلبه دادن آن بر ديگر غرایز و به هم ريختن تعادل روانی انسان منجرخواهد شد؛ زیرا زنا اطاعت بیچون و چرا از غريزه جنسى و پاسخ سريع به خواستههاى آن و غلبه دادن اين غريزه بر ساير غرایز است. ازاینرو، زنا جرم شمرده شده است.(14)
ه ـ سقطجنین عمدى: از آثار زنا به وجود آمدن جنينى بىگناه است؛ ليكن زنى كه بر اثر زنا آبستن شده است، براى رهايى از جنین به وجود آمده، چارهای نمیبیند جز سقط جنین و در نتيجه، عمل زنا به سقطجنین بىگناه منجر میشود. سقطجنین، قتل موجودى است كه حق حيات دارد؛ ليكن امروزه اين جنايت در جوامع صنعتى غربى بسيار شايع است.(15) اگر امروزه عمل سقط جنین در كشورهايى كه زنا در آنها جرم نیست، وصف مجرمانه خود را از دست داده است؛ به دلیل شيوع اين عمل بر اثر ازدياد روابط آزاد جنسى است كه به باردارى ناخواسته و در نتيجه سقطجنین منجر میشود.
از منظر اسلام، سقطجنین پس از دميدن روح در آن، مانند قتل نفس جرم است و شايد از همينرو است كه قرآن كريم جرم زنا و قتل نفس را در كنار هم بيان کرده است: «و گرد زنا نگرديد كه آن عمل ناپسند و بد راهى است و نفسى را كه خدا حرام كرده است، جز به حق نكشيد.»(16)
حقوق جزایی اسلام براى جلوگيرى از اينگونه آثار زيانبار، روابط آزاد جنسى را جرم شمرده است.
و ـ فرزندان بیسرپرست خيابانى و جرایم ناشى از آن: از ديگر آثار زنا كه هر قلب پاكى را متأثر و متألم میکند، به وجود آمدن فرزندان فقير و بىسرپرست خيابانى است. ممکن است که افراد توانمند، به جنين به وجود آمده از زنا، مجال رشد، تولد و زندگى بدهند؛ در غالب موارد، اين فرزندان، زندگى سخت، به دور از خانواده و حقارتآميزى خواهند داشت. امروزه اين مشكل يكى از مسائل پيچيدهای است كه جوامع صنعتى با آن دست به گريبان هستند؛ مشكلى كه بعضى از دولتها را ناچار كرده است براى نگهداری اطفال بىسرپرست مكانهايى تدارك ببينند؛ حتی برخى از جامعهشناسان و روانشناسان تأكيد دارند كه اين اطفال را بايد به مادرانشان منتسب کرد تا اندكى از شدت كمبود عاطفىاى كه احساس میکنند، كاسته شود؛ احساسى كه به انتقام از جامعه منجرخواهد شد. آمار فزاينده اين نوع اطفال، مسئولان جوامع صنعتى غربى را مضطرب كرده است.
در برخى از شهرهاى انگلستان اطفال رهاشده در خيابانها به 50 درصد كل نوزادان مىرسد. در آمريكا، 10 ميليون طفل رهاشده و خيابانى وجود دارد و51 درصد از نوزادان، فرزندانى هستند كه از زنا به وجود آمدهاند.(17)
ز ـ بروز و ترويج همجنسبازی: شايد از زشتترين دستاوردهاى تمدن جديد، ظهور عمل همجنسبازی باشد و اين نشانه سقوط و متلاشى شدن تمدن جديد است و آنچه چنين پايانى براى اين تمدن رقم زده، آزادى روابط جنسى (زنا) است(18) از این رو، ملاحظه میشود كشورهايى كه وصف مجرمانه را از عمل زنا زدودند، همجنسبازی را نیز قانونى اعلام کردهاند.
ح ـ به وجود آمدن امراض تناسلى: امروزه جوامع صنعتى غربى به انتشار امراض تناسلى و ايدز دچارند و هر روز افراد بسيارى قربانى اين نوع امراض میشوند كه این، نتيجه آزادى روابط جنسى است.(19)
بنابراین، جرم شناختن زنا و تعيين مجازات براى آن در حقوق جزایی اسلام، به منظور پيشگيرى از دچار شدن جامعه انسانى به چنين آثار ويرانگرى است.
ششم: گريز از مسئوليت بقاى نوع بشر: غريزه جنسى، کانون بروز سختیهاست و بسیاری از مشكلات و گرفتاریها را به دنبال دارد. گرفتاریهايش را با شروع زندگى مشترك ميان زن و مرد نشان میدهد؛ مشكل فرزندان و نيازهاى مختلف خانواده را در پى دارد و به همينجا نيز پايان نمىپذيرد، بلكه همچنان ادامه پيدا میکند. از ديگر سو، انسان خودش را دوست دارد و همواره از هر چيزى كه خاطرش را مكدّر و آسايشش را مخدوش كند، گريزان است. ازاینرو، خداوند حكيم، غريزه جنسى را در انسان، آنقدر قوى و شديد قرار داده است كه به هيچ عنوان، انسان نمیتواند آن را ناديده بگيرد و از آن اعراض كند و لذا انسان براى دادن پاسخ مثبت به اين غريزه و نياز، مشكلات زندگى مشترك را میپذيرد. زنا گريزگاهى براى شانه خالى كردن انسان از مسئوليت در ايجاد حيات و بقاى نوع بشر است؛ زیرا وقتى برآوردن نياز جنسى بدون تحمل آثار زندگى مشترك مجاز باشد، فراوان هستند كسانى كه به اين طريق رو میآورند و در نتيجه استمرار بقاى نوع بشر مورد تهديد قرار مىگيرد؛ ليكن جرم بودن زنا، موجب رویآوری افراد به ایجاد زندگى مشترك و ايجاد خانواده سالم و در نهايت ادامه حيات نوع بشر میشود.(20)
* علی محمدیجورکویه
__________________
۱. ر.ک: مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، ص 288. 2. آندره بوسار، بزهکارى بين المللى، ص 92. 3. ر.ک: مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، ص 244. 4. برتراند راسل، زناشویی و اخلاق، ص 25. 5. همان، صص 154 – 169. 6. مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، ص 245. 7. همان، صص 246 و 247. 8. محمد بن على القمى، علل الشرائع، ج 2، ص 191. 9. محمد محمدى گيلانى، حقوق کيفرى اسلام، ص 33. 10. همان، صص 250 و 251. 11. فريبا علاسوند، حيات بخشى احکام در نظام کيفرى اسلام، ص 128. 12. سیده راضیه حسینی، بازگشت به عفاف، رویکرد جدید جوامع غربی، 11/6/1397 – www.farsnews.ir 13. مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، صص 260 و 261. 14. همان، صص 262 ـ 264. 15. همان، صص 254 و 25. 16. اسراء، آيات 32 و 33. 17. مجيد المسلماوى، دفاع عن موقف الاسلام من الجريمة و العقاب، صص 257 ـ 259. 18. همان، صص 269 ـ 271. 19. همان، صص 266 ـ 268. 20. همان، صص 264 و 265.