51 - شرحی از ماجرای غمانگیز ویرانی و اشغال 418 روستای فلسطین - احداث 4 آبادی اسرائیلی در زمینهای غصبی ۱۴۰۳/۰۹/۱۱
شرحی از ماجرای غمانگیز ویرانی و اشغال 418 روستای فلسطین - 51
احداث 4 آبادی اسرائیلی در زمینهای غصبی یک روستای فلسطینی
۱۴۰۳/۰۹/۱۱
ولید الخالدی
ترجمه امیرحسین بابالار
ترجمه امیرحسین بابالار
دير آبان
موقعيت:
PGR: 151127
فاصله تا قدس: 21 كيلومتر
متوسط ارتفاع: 300 متر
تملك و کاربری زمينهای روستا در سال
45/ 1944 (هكتار):
مالكيت
عرب: 2157/8
يهودي: 37/6
مشاع: 78
مجموع: 2273/4
کاربری
زراعی: 1668/6
درصد از كل: 73%
عمارت ساختماني : 5/4
جمعيت:
سال 1931: 1534 نفر
سال 45 / 1944: 2100 نفر
تعداد خانهها (سال 1931): 321 باب
دير آبان پیش از 1948
روستا بر روی تپهای بزرگ در دامنۀ غربی یک کوه واقع شده و از شمال و جنوب با دو مسیل احاطه شده بود. جادهای که بيت جبرين را به جادۀ قدس - يافا وصل میکرد از حدود 3 کیلومتری غرب روستا عبور میکرد. جادۀ مزبور خط اصلی ارتباط روستا با دیگر شهرها و روستاها محسوب میشد.
دير آبان با مکانی به نام أبینزیر در دوران رومیها یکی دانسته شده است؛ در دورههای بعد، این روستا در حوزۀ استحفاظی و اداری بيت جبرين قرار گرفت. دير آبان در سال 1596 روستایی بود در ناحیۀ قدس (استان قدس) و 127 نفر جمعیت داشت. مالیات روستا براساس میزان گندم، جو، درختان زیتون، تاکستانها، درختان میوه، بزها و کندوهای عسل پرداخت میشد. در اواخر قرن نوزدهم، دير آبان روستای بزرگی بود که در دامنههای پاییندستی یک تپه ساخته شده بود. درختستانهای زیتون مرزهای روستا را در شمال، شرق و غرب تشکیل میدادند.
[SWP (1881) III:24]
روستا طرحی مدوّر داشت و در محل تقاطع پنج جاده، از جمله جادۀ اصلی به طرف بيت جبرين متمرکز شده بود. بیشتر خانههای روستا از سنگ و گل ساخته میشدند و سقفهایی از چوب، حصیر و خشت داشتند؛ چند خانه هم دارای گنبد بودند و از سنگهای آهکی احداث شده بودند.
ساکنین روستا اکثراً مسلمان بودند، به گونهای که در میانۀ دهۀ 1940 تنها 10 نفر از جمعیت 2100 نفری روستا کیش مسیحی داشتند. مسجد العمری در مرکز روستا، جایی که یک مدرسۀ ابتدائی هم در آن وجود داشت واقع شده بود. پیش از دهۀ 1940، چاههایی که آب حاصل از بارندگیها را جمعآوری میکردند منبع اصلی آب روستا محسوب میشدند، بعداً یک خط لوله برای انتقال آب از چشمۀ عين مرجلين (در 5 کیلومتری شرق روستا) احداث شد.
بعضی از اهالی روستا کشاورز بودند و برخی نیز به تجارت و کار در بخشهای خدماتی میپرداختند.
بخش وسیعی از زمینهای روستا را درختان زیتون فرا گرفته بود. از تاکستانها در نواحی کوهستانی نگهداری میشد، و غلات و ذرّت در بخشهای هموار زمینهای روستا کشت میشد.
در سال 45/1944 جمعاً 1492/5 هکتار از زمینهای روستا به کشت غلات و حبوبات اختصاص مییافت؛ 158 هکتار هم آبیاری شده و یا برای احداث باغات مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
در مجاورت روستا چند محوطۀ باستانی وجود داشت که عبارتند از: خربة جنعر (150129)، خربة حرازة (151129) و خربة الصيّاغ (150128).
اشغال روستا و اخراج ساکنین آن
این روستا اولین بار در هفتههای آغازین جنگ، و زمانی که در روز 17 ژانویۀ 1948 در محاصرۀ یک قوای زرهی اسرائیلی قرار گرفته بود هدف حمله واقع شد.
نیویورک تایمز گزارش کرد که این واقعه در جریان نبرد در اطراف گروه آبادیهای کِفار إصیون در جنوب بيت لحم به وقع پیوست. «حملۀ تنبیهی» صهیونیستی علیه سه روستای مجاور (زکريّا، بيت نتيف و دير آبان) دستکم 24 ساعت تداوم یافت.
نیویورک تایمز به نقل از «منابع عرب» برآورد کرد که نیروهای صهیونیست درگیر در این نبرد، حداقل 100 نفر بودهاند. دو ماه بعد، در روز 20 مارس، تبادل آتش یک روزهای بین روستا و آبادی یهودنشین هرطوف گزارش شد. هیچ رقمی در مورد تعداد تلفات برجای مانده ارائه نشده است.
[NYT:۴۸/1/۱۸, ۴۸/1/۱۹, ۴۸/1/۲۱]
دير آبان اولین روستایی بود که در پایان آتش بس دوم جنگ و در جریان عملیات ها- هر اشغال شد.
گزارش هاگانا حکایت از آن دارد که تپۀ مشرف به ديرآبان بعد از آن که نیروهای مصری از مواجه شدن با آتشبار «متمرکز» توپها و خمپارهها غافلگیر شدند «به شکلی نسبتاً آسان» به تصرّف درآمد.
خود روستا شب بعد در میانۀ روزهای 19 و 20 اکتبر اشغال شد و جمعیت آن به احتمال زیاد روبه شرق و به طرف بيت لحم یا بلندیهای الخليل اخراج شدند. [M:xvii, 219-21; T:311]
آبادیهای اسرائیلی در زمینهای روستا
اسرائیل آبادی صورعا (147130) را در اواخر سال 1948 در شمال غرب محوطۀ روستا احداث کرد. آبادیهای محسیا (130128)، بیت شمش (149129) و یشعی (147128) در سال 1950 در غرب محوطه احداث شدند. هر چهار آبادی بر روی زمینهای روستا قرار دارند.
روستا در حال حاضر
کپههای مرتفع از قلوهسنگ ها، سقفهای فروریخته، تیرآهن سقفها، و بخشهایی از دیوارهای برجایمانده همچنان در محوطه قابل مشاهده هستند.
در لبۀ شمالی محوطه غاری دیده میشود که دروازهای با یک تاق مدوّر دارد. چاهی با یک پوشش فلزی را میتوان چسبیده به یک تاق سنگی که به تنهائی برجای مانده دید؛ بقیۀ این ساختمان از بین رفته است.
درختان زیتون، بادام، سرو و اُکالیپتوس در کنار کاکتوسها در محوطه رشد کردهاند. درختان خرنوب (فلوس) هم در امتداد زمینهای تراسبندیشده نمو یافتهاند. چندین حلقه چاه همچنان وجود دارند، اما دهانۀ بعضی از آنها با تخته پوشانده شده است.
دير رافات
موقعيت:
PGR: 146131
فاصله تا قدس: 26 كيلومتر
متوسط ارتفاع: 300 متر
تملك و کاربری زمينهای روستا در سال
45/ 1944 (هكتار):
مالكيت
عرب: 1296/6
يهودي: 0
مشاع: 27/6
مجموع: 1324/2
کاربری
زراعی: 1077/9
درصد از كل: 81%
عمارت ساختماني : 1
جمعيت:
سال 1931: 218 نفر
سال 45 / 1944: 430 نفر
تعداد خانهها (سال 1931): 69 باب
دَير رافات پیش از 1948
روستا بر دامنۀ یک کوه نسبتاً مرتفع واقع شده بود. بخش اول نام آن، «دير»، واژهای عربی برای صومعه است؛ این روستا محل استقرار صومعۀ بزرگی بود که به دورۀ اسقفی(پاتریارکی) لاتین تعلق داشت.
روستا همچنین مسجدی داشت که مسجد حاج حسن نامیده میشد. دراواخر قرن نوزدهم، دير رافات مزرعۀ کوچکی بر روی یک بلندی بود و چشمهای هم در غرب آن از دل زمین میجوشید. [SWP (1881) III:13] از میان جمعیت 430 نفری آن که براساس برآوردها در سال 1945 در دير رافات زندگی میکردند، 100 نفر مسیحی و بقیه مسلمان بودند.
در سال 45/1944 جمعاً 1056/3 هکتار از زمینهای روستا به کشت غلات و حبوبات اختصاص مییافت؛ 21/6 هکتار از زمینها هم آبیاری شده و یا برای احداث باغاتی که از 2/5 هکتار آنها برای کاشت درختان زیتون استفاده میشد مورد بهرهبرداری قرار میگرفت.
آب روستا از سه چشمۀ موجود در محوطۀ آن تأمین میشد. محوطههای باستانی اطراف روستا عبارت بودند از سه ویرانه(خربة)که شالودههای ساختمانی، دستگاههای فرآوری انگور(شرابگیری)، آب انبارهای حفرشده در دل صخرهها، یک سنگ سنباده و اماکن تدفینی(قبرها) از آنها به دست آمده است.
اشغال روستا و اخراج ساکنین آن
دير رافات در میانۀ روزهای 17 و 18 ژوئیۀ 1948 و در جریان مرحلۀ دوم عملیات دنی ارتش اسرائیل هدف تهاجم قرار گرفت. در کتاب تاریخ جنگ استقلال آمده است که روستا در پایان عملیات مزبور، زمانی که قوای اسرائیلی محور قدس را به سمت جنوب گسترش دادند به دست یگانهای تیپ هرئیل افتاد. بنی موریس پژوهشگر اسرائیلی، در گزارشی آورده است که بیشتر مردم باقیمانده در آن نزدیکی با رسیدن ستونهایی از نیروهای هرئیل و آغاز شدن پرتاب خمپارهها پا به فرار گذاشتند.
او ضمناً اضافه میکند که باقیماندگان اخراج شدند، اما معلوم نیست که این اتفاق در دير رافات هم افتاده باشد، و البته درمورد اتفاقی که دربارۀ ساکنین صومعۀ همجوار هم افتاد چیز روشنی در دست نیست.
[M:212; T:263] این روستا تا چند هفته بعد و در خلال مرحلۀ دوم آتش بس جنگ تخریب نشد. موریس در اظهاراتی درخصوص تخریب روستا در این دوره به طور خاص قضیۀ دير رافات را یادآور میشود: «درطول سه ماه مربوط به آتش بس دوم، از 19 ژوئیه تا اواسط اکتبر، ارتش کار تخریب روستاهای متروکه را با روشی قطعه به قطعه، که معمولاً با توجیهات نظامی انجام میشد، ادامه داد. در مرکز کشور، مثلاً، بیشتر بخشهای روستا... در ماه سپتامبر منهدم... [شد].» [M:166]