«محمود عباس» و تکمیل خیانت خود به آرمـان ملت فلسـطین ۱۴۰۳/۱۰/۱۹
«محمود عباس» و تکمیل خیانت خود به آرمـان ملت فلسـطین
۱۴۰۳/۱۰/۱۹
اشاره: این روزها اخبار و گزارشهای زیادی از خیانتهای تشکیلات خودگردان فلسطین و رئیس آن «محمود عباس» در رسانهها منتشر میشود. قطع پخش شبکه الجزیره از فلسطین، حملات گسترده به اردوگاههای آوارگان فلسطینی و تلاش برای خلع سلاح گروههای مقاومت، حملات به نیروهای مقاومت و به شهادت رساندن شماری از آنها به طوری که حتی تعجب رژیم صهیونیستی را نیز برانگیخته است بخشی از این اقدامات میباشد. یک مقام صهیونیستی در همین رابطه به وال استریت ژورنال گفته است:«اسرائیل از عزم راسخ نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان فلسطینی در جریان درگیریها شگفتزده شده است». در واقع محمود عباس عملاً تبدیل به یک بازوی اجرائی رژیم صهیونیستی برای مقابله با مقاومت در کرانه باختری شده است طی یک سال و نیمی که از جنگ غزه میگذرد صدها مبارز فلسطینی در کرانه باختری توسط رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدهاند و در این میان تشکیلات خودگردان تنها نظارهگر این جنایتها بوده و اخیراً خود نیز وارد سرکوب مبارزان فلسطینی شده است.وب سایت «میدل ایست آی » در یادداشتی نگاهی انداخته است به خیانت محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان به آرمان ملت فلسطین که در ادامه ترجمه آن را با هم مرور میکنیم.
وعده محمود عباس به ترامپ
رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، محمود عباس، تلاش کرده است تا در شرایطی که رویدادها در غزه، کرانه باختری و در سرتاسر منطقه با سرعتی بسیار بیشتر از آنچه که این سیاستمدار هشتاد ساله قادر به مدیریت آن است، پیش میروند، خود را در صحنه نگه دارد. این رزوها، در بحبوحه نسل کشی اسرائیل که به مدت 14 ماه بیوقفه در غزه جریان دارد، نیروهای امنیتی عباس با وقاحت چندین مبارز برجسته مقاومت را در جنین کشتند تا اسرائیلیها و حامیان مالی آمریکایی آنها را راضی کنند.
زمانی که رئیسجمهور وقت ایالات متحده، دونالد ترامپ، در ژانویه ۲۰۲۰ از آنچه که بهعنوان «معامله قرن» شناخته میشود، رونمایی کرد- پیشنهادی که بهطور کامل با اسرائیل در تمام مسائل اختلافی همراستا بود – محمود عباس گفت: «میخواهم به این دو نفر ترامپ و نخستوزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو بگویم که قدس برای فروش نیست و حقوق ما برای فروش یا چانهزنی نیست. معامله شما و این توطئه، اتفاق نخواهد افتاد... ما هزار بار میگوییم نه، نه، نه به معامله قرن».
با این حال، زمانی که ترامپ در ۵ نوامبر(15 آبان) دوباره انتخاب شد، عباس تماس گرفت و به او تبریک گفت و وعده داد که بر روی یک توافق سیاسی با او کار کند، توافقی که خود او پنج سال پیش بهطور کامل رد کرده بود. این موضوع با توافقی که دو هفته پیش بین حماس و فتح، فراکسیون فلسطینی تحت رهبری عباس، بهوسیلۀ مصریها انجام شد، دنبال شد. این توافق بهمنظور تشکیل یک کمیته مستقل متشکل از فلسطینیهای برجسته و حرفهای در غزه برای اداره امور و بازسازی پس از جنگ بود. این خواستهای از سوی رژیم صهیونیستی و دولت بایدن بود تا حماس را از هر گونه ایفای نقش در غزه بعد از جنگ محروم کند.با این حال، فتح به سرعت تأیید خود را پس گرفت، زیرا چنین توافقی با وعده نتانیاهو برای «پیروزی کامل» بر حماس و مقاومت همخوانی نداشته باشد.
آلت دست آمریکا و اسرائیل
پس، هدف نهائی عباس چیست و در سالهای پایانی عمر خود به دنبال چیست؟ محمود عباس در بیستمین سال از دوره چهار ساله خود، در اواخر نوامبر(اوایل آذر)، چند روز پس از اینکه به ۸۹ سالگی رسید، برنامه جانشینی خود را اعلام کرد. او فرمانی صادر کرد که بر اساس آن خواستار انتصاب «روحی فتوح»، رهبر بیجاهطلب، غیرجذاب و ضعیف فتح، به عنوان رئیس موقت پس از عباس شد. در متن اعلامیه قانونی صادره از سوی محمود عباس آمده است: در صورت خالی ماندن پست رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، «روحی فتوح» رئیسمجلس ملی فلسطین به طور موقت و تا زمان برگزاری انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین بر اساس قانون انتخابات فلسطین به عنوان رئیس این تشکیلات انتخاب میشود.
« فتوح» ۷۵ ساله در حال حاضر به عنوان رئیس شورای ملی فلسطین، پارلمان سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) در تبعید خدمت میکند. در ۲۸ سال گذشته، «شورای ملی فلسطین» تنها یک بار در سال ۲۰۱۸ (1397)تشکیل جلسه داده است. جالب است که فتوح همان شخصی است که پس از مرگ یاسر عرفات، رئیسجمهور پیشین تشکیلات خودگردان فلسطین، در نوامبر ۲۰۰۴ (آبان 1383)به عنوان رئیسجمهور موقت خدمت کرد تا عباس در ژانویه ۲۰۰۵ (دی 1383)بهعنوان جانشین او انتخاب شود.
به مدت بیش از یک سال، عباس تحت فشار آمریکا بوده است تا جانشینی را منصوب کند که به اندازه او در طول دوره طولانی خود مطیع اسرائیل و آمریکا باشد. «کاندولیزا رایس»، که مشاور امنیت ملی رئیسجمهور جورج بوش بود، در یادداشتهای خود در سال ۲۰۱۱ به نام «هیچ افتخاری بالاتر» به یاد میآورد که در سال ۲۰۰۳، گروهی از افراد، از جمله او، «بوش»، «جورج تنت»، رئیس سیا و «آریل شارون»، نخستوزیر اسرائیل در آن زمان، عباس را بهعنوان رهبر مردم فلسطین انتخاب کردند.
برای مدت زیادی در سال ۲۰۰۲، شارون از تعامل با عرفات خودداری میکرد وی در نهایت توانست بوش را متقاعد کند که رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین را کنار بگذارد و عباس را بهعنوان رهبر مطیعتر و تسلیم پذیرتر فتح انتخاب کند. «محمود عباس» قبل از اینکه در سال ۲۰۰۳ بهعنوان نخستوزیر به دنبال فشارهای آمریکا و اروپا منصوب شود در انظار عمومی توسط عرفات مورد تمسخر قرار میگرفت. عرفات وی را «کرزای فلسطین» نامیده بود اشارهای به حامد کرزای، رئیسجمهور پیشین افغانستان که در جهان عرب بهعنوان یک عروسک خیمهشببازی آمریکا شناخته میشد.
عباس، معروف به ابو مازن، تقریباً بهطور پیشفرض و به عنوان تنها گزینه به رهبری فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین رسید.هرچند او بهعنوان یکی از نسل اول بنیانگذاران فتح شناخته میشود و در اوایل دهه ۱۹۶۰ به این جنبش پیوسته بود، اما تا دههها بعد، در موقعیتهای ارشد منصوب نشده بود.
دارایی استراتژیک اسرائیل
محمود عباس، معروف به ابو مازن، تا زمانی که بیشتر بنیانگذاران اولیه و رهبران ارشد فتح و سازمان آزادیبخش فلسطین (PLO) مانند خلیل الوزیر (ابو جهاد)، صلاح خلف (ابو ایاد)، سعد صایل، ابو یوسف النجار و بسیاری دیگر بین دهه ۱۹۷۰ تا اوایل دهه ۱۹۹۰ توسط اسرائیل ترور شدند، نتوانست نقشهای مهمتری در فتح و سازمان آزادی بخش فلسطین ایفا کند.
زمانی که سازمان فتح در سال ۱۹۷۴ برنامه ۱۰ مادهای خود را تصویب کرد و راه را برای یک توافق سیاسی بر اساس شناخت اسرائیل در ازای ایجاد یک دولت فلسطینی ناقص هموار کرد، عباس به عنوان شخصی معروف شده بود که از کنار گذاشتن هر نوع مقاومت مسلحانه بهویژه در برابر اشغالگری اسرائیل حمایت میکند. در مورد این ایدئولوژی سیاسی، «ابویاد»، که پس از عرفات بهعنوان جانشین منتخب در جنبش فلسطینیان قبل از ترور خود در سال ۱۹۹۱ توسط رژیم صهیونیستی شناخته میشد، گفته بود: «چیزی که بیش از همه مرا میترساند این است که خیانت یک روز به امر عادی تبدیل شود».
هنگامی که اسرائیل نتوانست انتفاضه اول را درهم بشکند (1987-1991)، مسیر سیاسی را در پیش گرفت که سیاستهای توسعهطلبانه و شهرکسازی خود را حفظ کند. این مسیر با پیمان اسلو در سال 1993 به اوج خود رسید. عباس نه تنها یکی از معدود مذاکره کنندگان فلسطینی در این روند بود بلکه شخصی بود که در چمن کاخ سفید به نمایندگی از فلسطینیها این توافقات را امضا کرد.بدیهی است که روند اسلو چیزی جز یک فاجعه نبود و از همان ابتدا محکوم به شکست بود.
مذاکرهکنندگان فلسطینی به رهبری عرفات و عباس در همان ابتدا کارت اصلی و قویترین اهرم خود را که به رسمیت شناختن 78 درصد از سرزمین تاریخی فلسطین از رژیم صهیونیستی بود، تسلیم کردند.در عوض، اسرائیل تنها به این وعده اکتفا کرد که در یک فرآیند سیاسی بیفایده مشارکت کند که باید به تشکیل یک دولت فلسطینی مستقل تا سال ۱۹۹۹ منجر میشد، یا حداقل رهبران فلسطینی این طور تصور میکردند.
با این حال، بیش از سه دهه پس از توافقات اسلو، رژیم صهیونیستی نه تنها به اصطلاح راهحل دو دولتی را نابود کرد، بلکه برنامههای خود برای «اسرائیل بزرگ» را نیز تحکیم و تثبیت کرده است، از جمله افزایش بیش از 6 برابری شهرکنشینان غیرقانونی در کرانه باختری از حدود ۱۱۵,۰۰۰ نفر در سال ۱۹۹۳ به بیش از ۷۵۰,۰۰۰ نفر در حال حاضر.
بر اساس گزارش گروه بینالمللی بحران در سال ۲۰۱۵، اکثر مقامات اسرائیلی عباس را مهمترین «دارایی استراتژیک» خود میدانند. دلیل این امر کاملاً واضح است.این موضوع عمدتاً از طریق فلسفه سیاسیای که عباس آن را ترویج کرده و دههها مقاومت فلسطینی را رد کرده است، محقق شده است، بهطوری که یکی از کارشناسان اظهار داشت: «عباس هرگز در زندگیاش به مقاومت مسلحانه روی نیاورد و از آن حمایت نکرد».او اغلب هر نوع ایدهای درباره مقاومت مسلحانه از سوی هر گروهی، از جمله گروه خود را تمسخر میکرد، حتی زمانی که اسرائیل بهطور بیدلیل تعداد زیادی از فلسطینیها را کشته بود.
سبک رهبری او یک جنبش ملی فلسطینی نسبتاً پرجنب و جوش را به یک زیرمجموعه از اشغالگری اسرائیل تبدیل کرد، زیرا این رژیم صهیونیستی را از به تصویر کشیدن خود بهعنوان قدرت اشغالگر معاف کرده و در عین حال سیاستهای استعماری و سلطهجوئی را اجرا میکرد که بدتر از رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی بود. عباس در طول دوران ریاست خود دستورات آمریکا را پذیرفت تا دکترین امنیتی نیروهای امنیتی فلسطینی را از پلیس و حفاظت از مراکز جمعیتی فلسطینی به یک نیروی امنیتی خشن تبدیل کند که بهعنوان خط اول دفاع از شهرکنشینها و ارتش اشغالگر اسرائیل در برابر هر نوع مقاومتی، از جمله اشکال غیرمسلحانه، عمل کند. از زمان بهدست گرفتن رهبری تشکیلات خودگردان فلسطین در سال ۲۰۰۵، او طرح آمریکایی تحت سرلشکر «کیت دیتون» را برای آموزش نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان پذیرفت، که در سرکوب و خاموش کردن نارضایتی، و همچنین دستگیریهای غیرقانونی و شکنجه، که بسیاری از اوقات به مرگ منجر میشد، از جمله در مورد «نزار بنات» در سال ۲۰۲۱، مشغول بودند.
در هماهنگی با آمریکا و رژیم صهیونیستی، عباس یک نیروی امنیتی بزرگ را ایجاد کرد که مأموریت اصلیاش هماهنگی امنیتی با ارتش اسرائیل برای جلوگیری از هر نوع مقاومت یا عملیات علیه اشغال بود. او این مأموریت را مقدس نامید و به مدت دهها سال از توقف آن خودداری کرد، حتی با وجود اینکه افکار عمومی فلسطینی بهطور گستردهای آن را محکوم میکند. تعداد زیادی از نهادها و فراکسیونهای سیاسی فلسطینی از او خواستهاند که چنین شیوههای ننگینی را متوقف کند. یک گزارش تفصیلی در سال ۲۰۱۷ نشان داد که بخش امنیتی فلسطینی حدود نیمی از تمام کارمندان دولتی را استخدام کرده و تقریباً یک میلیارد دلار از بودجه تشکیلات خودگردان را به خود اختصاص داده و حدود ۳۰ درصد از کل کمکهای بینالمللی به فلسطینیها، از جمله بیشتر وجوهی که از آمریکا میآید، را دریافت میکند. این مطالعه همچنین نشان میدهدکه بخش امنیتی فلسطینی بیشتر از مجموع بخشهای آموزش، بهداشت و کشاورزی از تشکیلات خودگردان بودجه دریافت میکند.این بخش شامل بیش از ۸۰,۰۰۰ نفر بود که نسبت پرسنل امنیتی به جمعیت به یک به ۴۸ میرسد که یکی از بالاترین نسبتها در جهان است.
هنگامی که حماس در انتخابات پارلمانی سال 2006 پیروز شد، عباس با آمریکاییها و اسرائیلیها هماهنگ شد، همانطور که در گزارش رایس در کتابش به تفصیل آمده است تا مانع از آن شود که دولت تحت رهبری حماس بتواند به عنوان حزب منتخب دموکراتیک عمل کند. در واقع، این نیروهای امنیتی عباس بودند که در هماهنگی با آمریکاییها در سال ۲۰۰۷ تلاش کردند تا دولت حماس در غزه را سرنگون کنند، اما توسط حماس که کنترل غزه را بهدست گرفت، به دام افتادند.«دیوید ورمر»، یکی از مقامات دولت بوش در آن زمان، در مقالهای در «ونیتیفر» در سال ۲۰۰۸ اظهار داشت که دولت بوش در «یک جنگ کثیف به منظور فراهم کردن پیروزی برای دیکتاتوری فاسد توسط عباس» درگیر بود. از آن زمان به بعد، غزه تحت محاصره خفهکننده اسرائیل زندگی کرده و عباس هیچ دخالتی در این موضوع نداشته است. عباس مانند یک دیکتاتور کوچک با حمایت آمریکاییها، اسرائیلیها و بازیگران منطقهای، کنترل کامل زندگی سیاسی فلسطینیها را بهدست گرفت.احکام غیرقانونی و غیرمشروع او دولتها را برکنار میکرد، نخستوزیران را منصوب میکرد، انتخابات را لغو میکرد، میلیاردها دلار هزینه میکرد، فساد را در میان نزدیکان، اعضای خانواده و پسرانش پوشش میداد و یک دادگاه قانون اساسی را برای برکناری شورای قانونگذاری تحت رهبری حماس منصوب میکرد.
اما شاید یک رفتار عباس که بیشتر فلسطینیها را شوکه کرد، سکوت گوشخراش وی در روزهای ابتدائی جنگ نسلکشی اسرائیل بود. در حالی که جنگ نسلکشی و کارزار پاکسازی قومی اسرائیل شدت میگرفت، عباس از یکسو مخالفت قوی اما توخالی خود را با خشونتهای اسرائیلی اعلام میکرد و از سوی دیگر به همکاریهای امنیتی خود با همان شدت ادامه میداد، گویی که هیچ نسلکشی در غزه، حملات روزانه شهرکنشینان در کرانه باختری یا تعرضات روزانه به مسجد القصی بیش از یک سال در حال وقوع نبوده است.
در حالی که جنگ نسلکشی اسرائیل در غزه وارد پانزدهمین ماه خود میشود و هیچ نشانهای از پایان این جنگ دیده نمیشود و در حالی که اسرائیل برای اشغال طولانیمدت غزه آماده میشود و بهطور تهاجمی سیاست الحاق مؤثر منطقه «سی» در کرانه باختری را پیش میبرد، به نظر میرسد که دولت فاشیست کنونی اسرائیل در آستانه کنار گذاشتن عباس به نفع یک توافق امنیتی جدید است.
واضح است که رژیم صهیونیستی با طراحی بزرگ خود برای تحمیل پروژه اسرائیل بزرگ، میخواهد مشکل جمعیتی فلسطینیها را حل کند و بهطور قاطعانه و یکبار برای همیشه درگیری اسرائیلی-فلسطینی را به نفع خود پایان دهد. بنابراین، بخشی از استراتژی کلان اسرائیل برای تحقق این هدف تنها به ممنوعیت آنروا، کشتن راهحل دو دولتی یا برقراری هژمونی اسرائیل در منطقه محدود نمیشود.
صرفنظر از این که در آینده نزدیک چه بر سر عباس خواهد آمد، در حالی که او وارد آخرین روزهای زندگیاش میشود، اسرائیل اطمینان خواهد یافت که او آخرین رهبر فلسطینی است که تمام عناوینی را که نهادهای فلسطینی را تعریف میکند مثل رئیس تشکیلات خودگردان، رئیس سازمان آزادیبخش فلسطین، رهبر فتح و رئیس دولت فلسطین با خود حمل میکند.از منظر اسرائیلیها، او دیگر وظایف خود را انجام داده است و اکنون زمان راهحل نهائی فرا رسیده است.
تاریخ خبر: ۱٤۰۳/۱۰/۲۰، ۰۶:۲۱:۰۸ بازدیدها: 1