به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 4,812
بازدید دیروز: 5,841
بازدید هفته: 4,812
بازدید ماه: 81,537
بازدید کل: 25,068,460
افراد آنلاین: 2
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۰۸ دی ۱٤۰۳
Saturday , 28 December 2024
السبت ، ۲۶ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
زلال بصیرت (۶) - روحانیت و ضرورت درک مسائل اجتماعی و سیاسی زمان ۱۳۹۲/۱۱/۰۹

زلال بصیرت

روحانیت و ضرورت درک مسائل اجتماعی و سیاسی زمان

 

  بسم الله الرحمن الرحیم

در اصول کافی و سایر مجامع روایی، روایات زیادی ذیل عنوان دعائم الکفر بیان شده و اینکه چند چیز باعث کفر می‌شود؛ یعنی کفر بر اصولی استوار است که یکی از آنها کبر و خود‌ بزرگ‌بینی است؛ همان‌ چیزی که شیطان را به کفر کشانید: وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ.  (بقره، 34)‌ چه‌بسا استادی درسی را بیان کرده یا کتابی نوشته است و از خود تعریف کند؛ این همان روح خودبزرگ‌بینی است؛ یا اینکه فردی می‌داند که باید از نظر خود دست بردارد، اما روح خود بزرگ‌بینی مانع می‌شود تا مطلب را خوب بفهمد. در نتیجه، به لجاجت و تعصب روی می‌آورد. مثال ساده‌ این مطلب آن است که استادی در کلاس درس مطلبی را به اشتباه بیان کرده است؛ اگر شاگردی به او بگوید احتمال دارد مطلبی را که بیان کردید، طور دیگری باشد، آن را نمی‌پذیرد؛ یعنی خود‌ بزرگ ‌بینی مانع می‌شود تا انسان حقیقت را بفهمد. این یکی از ریشه‌های کفر است که اگر در نفس انسان رسوخ پیدا کند، انسان را به کفر می‌کشاند. پس انسان باید صبور،‌ متواضع، منصف و حق‌پذیر باشد و لجاجت و استکبار نداشته باشد.
یکی دیگر از زمینه‌های کفر، حسد است؛ صفت رذیله‌ای که باعث شد اولین برادر انسانی، برادر خود را بکشد؛ دو برادر قَرَّبَا قُرْبَانًا (مائده، 27) عبادتی را انجام دادند و دو قربانی کردند؛ قربانی یکی قبول شد و قربانی دیگر قبول نشد؛ چون قربانی او پذیرفته نشد، به برادرش گفت تو را می‌کشم: قَالَ لَأَقْتُلَنَّك. بالاخره هم او را به دلیل پذیرفته شدن قربانی‌اش کشت. این یکی از خطرهای بسیار بزرگ و در عین حال مخفی است؛ برای مثال، چه بسا گاهی در دل برخی انسان‌ها این حالت‌‌ها به وجود آید که چرا فلانی باید اینقدر محبوبیت یا شهرت یا طرفدار یا مقلد داشته باشد و من نداشته باشم. اگر این آفت‌ها را اصلاح نکنیم، به جاهایی می‌رسد که کار ما را خیلی سخت خواهد کرد.
از دیگر زمینه‌های ایجاد کفر، حرص و علاقه به مال دنیاست. زمینه این خصلت کم‌و‌بیش در همه ما وجود دارد و انسان باید با جهاد نفس این‌ آلودگی‌ها را از درون خود پاک کند و زمینه‌های پیدایش آن را از بین ببرد تا بدان مبتلا نشود.
لزوم تزکیه نفس در کنار تحصیل
بسیاری از مفاسد بزرگ عالم از همین چند خصلت ناپسند نشئت می‌گیرد. ما غیر از درس خواندن، باید یک کار دیگر، یعنی تزکیه نفس نیز انجام دهیم تا به هدف درس خواندن که فهم درست است، دست‌ یابیم؛ یعنی خوب بفهمیم و در فهممان دچار اشتباهی نشویم که در آن نوعی تعمد وجود دارد و برای ما مسئولیت دارد؛ زیرا می‌توانستیم از آن جلوگیری کنیم و نکردیم. پس در کنار تحصیل علم، باید مسئله تهذیب نفس و اخلاق یک هدف جدی برای ما باشد وگرنه به همان خطرهایی مبتلا می‌شویم که دین‌سازان، بدعت‌گذاران و فرقه‌سازان مبتلا شدند. آنها نمودهای بارزش است و مراتب نازل‌تری نیز دارد.
بسیاری از مردم و حتی مسلمانان و  شیعیان به اشتباه می‌پندارند دین و تقوا تنها در عبادات و مسائل فردی منحصر می‌شود. در همین شهر قم و بین متدینین و حوزه‌های علمیه و علما، فضلا و طلاب، اگر بخواهید برای شناسایی باتقواترین فرد آمار بگیرید، کسی را به شما نشان می‌دهند که سر به زیر و تسبیح به دست باشد، به‌طور دائم ذکر بگوید، مرتب به حرم برود، آهسته صحبت کند و چنین ویژگی‌هایی داشته باشد؛ اما اینکه در مسئولیت‌های اجتماعی چقدر دخالت دارد، شاخص و معیار قرار نمی‌گیرد؛ می‌گویند ایشان اهل دنیا نیست و به این مسائل کاری ندارد. بر‌اساس این نگرش، تقوا یعنی مسائل فردی، مانند عبادت و نماز؛ اما گویا جهاد، شهادت، مبارزه با ظلم و بدعت‌، جزو آموزه‌های اسلام نیست! و اینها را به شمار نمی‌آورند. این یک انحراف در فرهنگ عمومی است و کم‌و‌بیش در ما نیز اثر گذاشته است. اما بالاخره از ما می‌پرسند که اگر اسلام آموزه‌های فردی، ‌اجتماعی و سیاسی دارد، مسائل غیرفردی آن را چه کسانی باید بیان کنند؛ یعنی کسانی غیر از عالمان، فقیهان و روحانیان باید آن را بیان کنند و ما فقط مدام کتاب طهارت و صلات بنویسیم و کتابخانه‌ها را پر کنیم؟! امروزه در بیشتر کتابخانه‌ها کتاب‌های طهارت و صلات وجود دارد؛ اما کتاب‌ و تک‌نگاره درباره سایر ابواب فقه بسیار کم است؛ البته درباره خمس و زکات نیز گاهی کتاب‌هایی پیدا می‌شود. همچنین مرحوم ملا‌علی کنی کتابی درباره قضا نوشته است؛ ولی مسائل دیگر در رساله‌های عملیه مطرح نمی‌شود. پرسش این است که چه کسی باید این مسائل را بیان کند؟ اگر مانند برخی معتقد باشیم که اسلام فقط مسائل فردی است ـ یعنی همان گرایش سکولاریستی به اسلام که دین را در رابطه انسان با خدا و قیامت منحصر می‌کند ـ و برای امور دنیایی مانند سیاست، اقتصاد، حقوق، و مسائل بین‌الملل دستورالعملی ندارد و انسان باید با عقل برای این مسائل تدبیر کند، نپرداختن به این مسائل قابل توجیه است؛ اما ما که معتقدیم اسلام برای همه عرصه‌‌ها برنامه دارد، تحقیق درباره این مسائل را باید به چه کسانی واگذار کرد؟ پس از تحقیق، چه کسانی باید آن را عملیاتی کنند؟ ‌خدای متعال در این عصر بر ما منت نهاد و مردی را در میان مردم برانگیخت که این مسئله را بهتر از دیگران ‌فهمید که اسلام فقط به عبادات و احکام فردی منحصر نیست و ما مسائل سیاسی و اجتماعی واجب داریم که باید آنها را بشناسیم و تبیین کنیم. گاهی درباره اینها مسائلی پیش می‌آید که جنبه فقهی‌ آن کارساز است؛ برای مثال، در اوایل نهضت انقلاب اسلامی، درباره مسئله‌ای بین فقیهان اختلاف وجود داشت؛ امام در بیانیه‌ای با صراحت نوشت تقیه حرام است، ولو بلغ ما بلغ؛ چنین فتوایی در بین معاصران سابقه نداشته است؛ یعنی کسی جرئت نداشت چنین حرفی بزند. ممکن بود بگویند اینکه فرموده‌اند: التقیّة دینی و دین آبائی یا لادین لمن لا تقیّة له، تقیه در آنها اطلاق دارد. اما امام با صراحت فرمود: امروز تقیه حرام است ولو بلغ ما بلغ؛ یعنی حتی اگر موجب کشته ‌شدن هزاران و میلیون‌ها انسان شود؛ خودش نیز این کار را شروع کرد. این منّتی است که خدا بر بشریت گذاشت که یک‌بار دیگر بخش عظیمی از اسلام را به وسیله یکی از فرزندان اهل‌بیت‌(ع) زنده کرد؛ کسی که نه تنها از نظر علمی، فقهی و نظری درباره این مسائل بحث کرد، بلکه به میدان آمد، زندان رفت، تبعید شد، تا پای جان ایستاد و این حجت را بر امثال ما و آیندگان تمام کرد. امام خمینی‌(ره)اولاً فهماند که اسلام این مسائل را دارد؛ ثانیا فهماند که می‌توان این کارها را انجام داد و نتیجه مثبت گرفت و نظامی بر اساس اسلام بنا کرد؛ موضوعی که به مخیّله کسی نیز خطور نمی‌کرد. حال چنین میراثی در دست ماست. آیا سزاوار است که بار دیگر آن را فراموش کنیم و فقط به موضوع‌‌هایی مانند صوم و صلات بپردازیم و مسائل فقهی اجتماعی و سیاسی را متروک بگذاریم و عمل به آنها را متروکتر و بلکه به آنها ارزش منفی هم بدهیم و بگوییم که دستور داده‌اند که شما در این مسائل وارد نشوید؟! به نظر من، یکی از بزرگترین کفران نعمت‌ها این است که بعد از روشن شدن این حقایق به‌وسیله امام خمینی (ره) بار دیگر آنها را  فراموش کنیم و ندانیم که چه وظایف اجتماعی‌ای بر دوش ماست.
محبان واقعی اهل بیت (ع)
در تحف‌العقول روایتی از امام صادق (ع) آمده است که در مجلسی چند نفر از اصحاب امام، از جمله سدیر صیرفی نشسته بودند؛ یک نفر ناشناس وارد شد. حضرت فرمود ممن الرجل؟ شما از چه کسانی هستید؟ ـ اینکه چرا امام سؤال کرد، مسئله دیگری است؛ اگر سؤال نکرده بود، امروز از آن استفاده نمی‌کردیم؛ شاید امام احتیاجی به پرسش نداشت و این پرسش هم حکمتی داشت که ما بفهمیم.آن مرد جواب داد: از دوستان شما هستم. حضرت تأملی کرد و سپس فرمود: از کدام دوستان و محبین ما هستید؟ آن فرد به این فکر نکرده بود که مگر محبین هم چند دسته هستند. سدیر که خودش از اصحاب امام صادق (ع) بود، از حضرت پرسید مگر محبین شما چند دسته هستند؛ فقال: علَی ثَلاثِ طبَقاتٍ: طَبقَةٌ أحَبّونا فِی الْعَلانِیَة و لَمْ یُحِبّونا فِی السِّرّ و طَبقَةٌ یُحبّونا فِی السِّرّ و لَمْ یُحبّونا فِی الْعَلانِیَة و طَبقَةٌ یُحبّونا فِی السِّرِّ و العَلانِیَة هُمُ النَّمَطُ الأعْلی ـ تفسیر این حدیث مفصل است و پرداختن به آن مجال دیگری می‌طلبد؛ منظور من در این بخش، طبقه نمط اعلی است ـ امام می‌فرماید: کسانی هستند که تمام ظاهر و باطنشان را با دستورها و عشق و محبت به ما آراسته کرده‌اند؛ اینها جانشان را هم فدای ما کردند: فَمِنْ بَیْنِ مَجْروحٍ و مَذْبوح. آنهایی که تسبیح دست می‌گیرند و فقط زیارت عاشورا می‌خوانند، مجروح و مذبوح دارند؟ بعد می‌فرماید: بِهِمْ تُمْطَرونَ و بِهِمْ تُرْزَقونَ و هُمُ الأقَلّونَ عَدداً الأعْظَمونَ عِنْدَ الله قَدْراً و خَطَراً؛ عده اینها خیلی کم است و در بلاد مختلف پراکنده هستند و خدا به برکت آنها به شما روزی می‌دهد و بر شما  باران می‌باراند. همان عده کمی که برخی مجروح و برخی مذبوح هستند، در محبت ما تلاش کرده، معارف ما را فراگرفته‌اند و بدان عمل می‌کنند؛ در حالی که ما بسیاری از این مسائل را  فراموش کرده‌ایم و فقط به ذکر و خواندن زیارت عاشورا بسنده کرده‌ایم.
سه وظیفه اصلی طلاب
بنابراین ما غیر از درس خواندن، دو  وظیفه دیگر نیز داریم؛ نخست تهذیب اخلاق و سپس درک مسائل اجتماعی و سیاسی زمان. اگر این ویژگی‌ها را نداشته باشیم، بسان طعمه‌ای برای دشمنان اسلام خواهیم شد؛ همان‌گونه که متأسفانه گاهی در طول تاریخ چنین مسائلی اتفاق افتاده است؛ یعنی افرادی بسیار مؤمن، متدین و باتقوا بودند؛ اما چون مسائل سیاسی را درک نمی‌کردند، دشمنان از ‌آنها سوءاستفاده کردند. فتوای دار زدن شیخ فضل‌الله نوری را یک آخوند صادر کرد. پسر شیخ فضل‌الله نیز در پای دار پدرش ایستاد و کف زد. این گونه حوادث برای این رخ داد که در دین بصیرت نداشتند؛ گاه انسان‌‌های فقیه، اهل عبادت و با‌تقوایی هم بودند؛ اما درک سیاسی و اجتماعی نداشتند. پس ما سه وظیفه در کنار هم داریم که هر کدام از آنها نباشد، با مشکل مواجه خواهیم شد. چه‌بسا اگر یکی از این سه ویژگی را نداشته باشیم، ضررمان برای دین، بیش از منفعتمان باشد. امیدواریم خدای متعال به همه ما توفیق تحصیل علم نافع، تهذیب اخلاق و درک مسائل اجتماعی و انجام وظایف سیاسی دینی را مرحمت کند تا بتوانیم آن امانتی را که به برکت خون شهیدان به دست ما سپرده شده است،‌ به‌طور سالم به نسل بعد و در نهایت به صاحب‌الامر(عج)تقدیم کنیم.
سخنرانی آیت الله مصباح یزدی(دامت بركاته) در آغاز سال تحصیلی 93ـ92 – 26 /6 /1392 - قم