زلال بصیرت (۱۰) - روحانیت و ابزار رسانه (2) ۱۳۹۲/۱۲/۰۷
نقش روحانیت در مشروطه و انقلاب اسلامى (بخش دوم)
زلال بصیرت
روحانیت و ابزار رسانه (2)
بسم الله الرحمن الرحیم
اگر ما به حركت اخیر روحانیت به رهبرى حضرت امام ـ رض ـ دقت كنیم و فرمایشات و سخنرانىهای ایشان از آغاز نهضت تا به آخر را مورد دقت قرار دهیم، نكتههایی براى ما قابل توجه است كه براى آینده و تشخیص وظیفه روحانیت در استمرار این انقلاب باید از آن استفاده كنیم. امام خمینى در حركت سیاسى خود كه فرعى از یك اوجگیرى روحانى و معنوى و اسلامى ایشان بود، به هیچ وجه از رشد معنوى و رشد اسلامیشان دور نشدند. این حركت به عنوان وظیفهاى اسلامى شروع شد و انجام گرفت و تا آخر ادامه پیدا كرد. ایشان در این حركت با مشكلاتى مواجه بود. این مشكلات یك مقدارى موروث از نهضت مشروطیت بود.
تفکر ناامیدانه روحانیت پس از مشروطه
بعد از این تحولاتى كه در جریان مشروطیت پیدا شد یك حالت دلسردى و سرخوردگى در روحانیت پدید آمد و شاید براى بعضىها پشیمانى پیدا شده بود و نمونهاش در همان نامه مرحوم شیخ عبدالله مازندرانى آمده است، این باعث شد بسیارى از علمایى كه در گوشه و كنار و در حاشیه بودند و در متن فعالیتهای سیاسى نبودند حالا چه موافق چه مخالف، این نتیجه سلبى را گرفتند كه دیگر حركتى مقدستر، روشنتر و قوىتر از نهضت مشروطیتى كه به دست شخصیتهایی مثل مرحوم آخوند كه مرجع بزرگ عالم تشیع بود و این همه علما و بزرگان شاگردان مكتب او بودند شکل گرفت صورت نمیگیرد. یك چنین كسى سردمدار این نهضت بود. مرحوم شیخ عبدالله مازندرانى، مرحوم میرزا خلیل تهرانى و دیگران با این قوت و قدرتى كه شروع كردند آخرش به اینجا انجامید و امثال تقىزاده یا كسان دیگرى آمدند مسیر را منحرف كردند. ما هر كارى بكنیم دیگر بهتر از آنها نمیشود و آخرش این غربزدهها كلاه سرمان مىگذارند. این چیزى بود كه بهخصوص در دوران پهلوى در بین روحانیان رواج پیدا كرد و خیلى كم پیدا میشد كسى كه تحت تأثیر این جریان واقع نشده باشد؛ یعنى حالت ناامیدى از حركتهای سیاسى، بلكه این را یك نوع روشنفكرى میدانستند؛ یعنى علماى بزرگى میگفتند ما باید از این تاریخ درس بگیریم و بفهمیم كه اگر كسانى دیگر وارد این حركتهای سیاسى بشوند، اینها فریب خوردهاند و هوشیارى و چیزفهمى و فراست به این است كه دیگر وارد نشوید و این را نشانه روشنفكرى عالِم میدانستند كه گول نخورد و دوباره وارد این جریانات سیاسى نشود و خلاصه از او سوءاستفاده نكنند. حالا شما در نظر بگیرید كه حضرت امام میخواهد یك حركت سیاسى اسلامى را شروع كند؛ آن هم در چنین جوى كه در روحانیت وجود دارد و آنها همه میگویند: باز هم آخوند دیگرى بناست حركتى شروع كند و دوباره فریب این سیاستبازان را بخورد و نتیجهاى جز اینكه ما یك عده كشته و شهید تحویل بدهیم و بالاخره كار به دست همین غربزدهها بیفتد نخواهیم داشت.
امام خمینی، صفشکن موج ناامیدی
حالا امام با چه قدرت و تدبیرى باید این موج را بشكند و این تفكر را تقویت كند كه ما یك وظیفه شرعىِ الهى داریم و نمیشود با این تفسیرهایى كه از یك تجربه تاریخى گرفتیم، دست از وظایف شرعىمان برداریم. برعكس ما باید از آن تجربه استفاده كنیم و مواظب باشیم كه دیگر گول نخوریم. حركت را طورى شروع و تدبیر و رهبرى كنیم كه كار دست آنها نیفتد. امام به خوبى پیشبینى میكرد كه چنین عناصرى وجود دارند و چنین تلاشهایی خواهند كرد كه از خون شهدا به نفع خود بهرهبردارى كنند؛ لذاست كه این همه در وصیتنامهشان، در منشور روحانیت و در جاهاى دیگر تأكید كردهاند كه نگذارید كار به دست نااهلان و لیبرالها بیفتد و حتى گاهى از بعضى گروهها اسم میبردند كه اینها ضررشان از منافقان بیشتر است؛ نگذارید كار دست اینها بیفتد. ایشان معتقد بودند كه ما باید از تجربه مشروطیت استفاده كنیم. روحانیت میباید بسیار فعال وارد میدان شود و مبانى فكرى اسلامى باید روشن بشود و افكار اسلامى چنان در مردم تقویت شود كه دیگر جایى براى سوءاستفاده غربزدهها باقى نماند و انصافاً امام بالاترین نقش را در این زمینه داشت. به نظر من یكى از مهمترین كارهایى كه امام كرد و متأسفانه قدرش شناخته نمیشود همین است: مبارزه با این تفكر ناامیدانهاى كه در مورد فعالیتهای سیاسى بر روحانیت و بر متدینین حاكم بود؛ البته خدا كمك كرد و یك شرایطى پیش آمد كه مردم دیدند دینشان چگونه در خطر است و دیگر نمیتوانند ساكت بنشینند و این بود كه به هرحال این تفكر هم تدریجاً عوض شد و اكثر روحانیان و به خصوص مراجع بزرگ، حركت امام را تأیید كردند.
ضرورت بهرهگیری روحانیت از ابزار رسانه
ما نیز باید عبرت بگیریم و متوجه باشیم كه احتمال دارد چنین جوى براى روحانیت آینده پیش بیاید؛ یعنى خداى ناكرده، باز غربزدهها بتوانند در ارگانهای حكومتى و در مراكز تصمیمگیرى نفوذ پیدا كنند و از همان ابزارهایى كه آن زمان به كار گرفتند، دوباره استفاده كنند و باز روحانیت منزوى بشود و بار دیگر باز همان طرز تفکر تكرار شود كه روحانیت نمیتواند نقش خودش را در صحنه سیاسى ایفا كند و گول و فریب دیگران را خواهد خورد یا اگر هم گول نخورد آنها به زور او را از صحنه خارج خواهند كرد. این خطرى است كه میتواند در آینده تهدیدكننده باشد. البته خطرش یك در هزار است؛ اما خطر را نباید هیچ گاه دست كم گرفت. نكته دوم اینكه وظیفه روحانیت در استمرار انقلاب چیست؟ ابزارهایى كه غربزدهها براى رسیدن به اهداف خودشان استفاده كردند كدام است؟
ابزارى كه در دست غربزدهها بود مطبوعات بود. باید در این زمینه بحث بشود كه اصلاً این مطبوعات چگونه به وجود آمد و چه كسانى اینها را به كار گرفتند و توسعه دادند. مطابق شرایط آن روز و آن روزنامههای كثیرالانتشارى كه در دسترس مردم قرار میگرفت از چه زمینه فكرى مایه میگرفت و از چه گروههایی پشتیبانى میشد و نهایتاً همانها بودند كه حكومت پهلوى را تقویت كردند و بعد این حكومت استبدادى را كه در بعضى مراحل از حكومت استبدادى قاجار هم سختگیرتر و بىرحمتر بود، مشروطه خواندند.اگر آن روز روحانیت توانسته بود مطبوعات یا حداقل بخشى از آن را در دست بگیرد، به این زودى مسیر مشروطیت منحرف نمیشد و اسلام كنار زده نمیشد. عملاً كار مطبوعات افتاد در دست كسانى كه تفكرات غربى داشتند و با اسلام سروكارى نداشتند و اگر یك تهمانده اعتقاد دینى هم داشتند، یك دین سكولار بود، دینى كه فقط مربوط به مسایل شخصى بود و كارى به مسایل سیاسى و اجتماعى نداشت.
روحانیت باید از اینجا درس بگیرد و سعى كند در آینده كه هنوز هم دیر نشده، از مطبوعات استفاده كند. ما باید خودمان را آماده كنیم كه از این ابزارها و ابزارهاى جدیدتر مانند اینترنت به نفع اهداف اسلام ناب محمدى و مبارزه با كجفكرىها و كجاندیشىها و انحرافات دینى استفاده كنیم. اگر این فرصت را از دست بدهیم و نتوانیم نویسندگان و متخصصان خوبى در امر انواع رسانهها تربیت كنیم باز این خطر وجود خواهد داشت كه داستان سوءاستفاده از مشروطیت تكرار بشود.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دامت بركاته) در میزگرد نقش روحانیت در پیدایش و استمرار انقلاب اسلامی؛ 26 /3 /1379.
بعد از این تحولاتى كه در جریان مشروطیت پیدا شد یك حالت دلسردى و سرخوردگى در روحانیت پدید آمد و شاید براى بعضىها پشیمانى پیدا شده بود و نمونهاش در همان نامه مرحوم شیخ عبدالله مازندرانى آمده است، این باعث شد بسیارى از علمایى كه در گوشه و كنار و در حاشیه بودند و در متن فعالیتهای سیاسى نبودند حالا چه موافق چه مخالف، این نتیجه سلبى را گرفتند كه دیگر حركتى مقدستر، روشنتر و قوىتر از نهضت مشروطیتى كه به دست شخصیتهایی مثل مرحوم آخوند كه مرجع بزرگ عالم تشیع بود و این همه علما و بزرگان شاگردان مكتب او بودند شکل گرفت صورت نمیگیرد. یك چنین كسى سردمدار این نهضت بود. مرحوم شیخ عبدالله مازندرانى، مرحوم میرزا خلیل تهرانى و دیگران با این قوت و قدرتى كه شروع كردند آخرش به اینجا انجامید و امثال تقىزاده یا كسان دیگرى آمدند مسیر را منحرف كردند. ما هر كارى بكنیم دیگر بهتر از آنها نمیشود و آخرش این غربزدهها كلاه سرمان مىگذارند. این چیزى بود كه بهخصوص در دوران پهلوى در بین روحانیان رواج پیدا كرد و خیلى كم پیدا میشد كسى كه تحت تأثیر این جریان واقع نشده باشد؛ یعنى حالت ناامیدى از حركتهای سیاسى، بلكه این را یك نوع روشنفكرى میدانستند؛ یعنى علماى بزرگى میگفتند ما باید از این تاریخ درس بگیریم و بفهمیم كه اگر كسانى دیگر وارد این حركتهای سیاسى بشوند، اینها فریب خوردهاند و هوشیارى و چیزفهمى و فراست به این است كه دیگر وارد نشوید و این را نشانه روشنفكرى عالِم میدانستند كه گول نخورد و دوباره وارد این جریانات سیاسى نشود و خلاصه از او سوءاستفاده نكنند. حالا شما در نظر بگیرید كه حضرت امام میخواهد یك حركت سیاسى اسلامى را شروع كند؛ آن هم در چنین جوى كه در روحانیت وجود دارد و آنها همه میگویند: باز هم آخوند دیگرى بناست حركتى شروع كند و دوباره فریب این سیاستبازان را بخورد و نتیجهاى جز اینكه ما یك عده كشته و شهید تحویل بدهیم و بالاخره كار به دست همین غربزدهها بیفتد نخواهیم داشت.
امام خمینی، صفشکن موج ناامیدی
حالا امام با چه قدرت و تدبیرى باید این موج را بشكند و این تفكر را تقویت كند كه ما یك وظیفه شرعىِ الهى داریم و نمیشود با این تفسیرهایى كه از یك تجربه تاریخى گرفتیم، دست از وظایف شرعىمان برداریم. برعكس ما باید از آن تجربه استفاده كنیم و مواظب باشیم كه دیگر گول نخوریم. حركت را طورى شروع و تدبیر و رهبرى كنیم كه كار دست آنها نیفتد. امام به خوبى پیشبینى میكرد كه چنین عناصرى وجود دارند و چنین تلاشهایی خواهند كرد كه از خون شهدا به نفع خود بهرهبردارى كنند؛ لذاست كه این همه در وصیتنامهشان، در منشور روحانیت و در جاهاى دیگر تأكید كردهاند كه نگذارید كار به دست نااهلان و لیبرالها بیفتد و حتى گاهى از بعضى گروهها اسم میبردند كه اینها ضررشان از منافقان بیشتر است؛ نگذارید كار دست اینها بیفتد. ایشان معتقد بودند كه ما باید از تجربه مشروطیت استفاده كنیم. روحانیت میباید بسیار فعال وارد میدان شود و مبانى فكرى اسلامى باید روشن بشود و افكار اسلامى چنان در مردم تقویت شود كه دیگر جایى براى سوءاستفاده غربزدهها باقى نماند و انصافاً امام بالاترین نقش را در این زمینه داشت. به نظر من یكى از مهمترین كارهایى كه امام كرد و متأسفانه قدرش شناخته نمیشود همین است: مبارزه با این تفكر ناامیدانهاى كه در مورد فعالیتهای سیاسى بر روحانیت و بر متدینین حاكم بود؛ البته خدا كمك كرد و یك شرایطى پیش آمد كه مردم دیدند دینشان چگونه در خطر است و دیگر نمیتوانند ساكت بنشینند و این بود كه به هرحال این تفكر هم تدریجاً عوض شد و اكثر روحانیان و به خصوص مراجع بزرگ، حركت امام را تأیید كردند.
ضرورت بهرهگیری روحانیت از ابزار رسانه
ما نیز باید عبرت بگیریم و متوجه باشیم كه احتمال دارد چنین جوى براى روحانیت آینده پیش بیاید؛ یعنى خداى ناكرده، باز غربزدهها بتوانند در ارگانهای حكومتى و در مراكز تصمیمگیرى نفوذ پیدا كنند و از همان ابزارهایى كه آن زمان به كار گرفتند، دوباره استفاده كنند و باز روحانیت منزوى بشود و بار دیگر باز همان طرز تفکر تكرار شود كه روحانیت نمیتواند نقش خودش را در صحنه سیاسى ایفا كند و گول و فریب دیگران را خواهد خورد یا اگر هم گول نخورد آنها به زور او را از صحنه خارج خواهند كرد. این خطرى است كه میتواند در آینده تهدیدكننده باشد. البته خطرش یك در هزار است؛ اما خطر را نباید هیچ گاه دست كم گرفت. نكته دوم اینكه وظیفه روحانیت در استمرار انقلاب چیست؟ ابزارهایى كه غربزدهها براى رسیدن به اهداف خودشان استفاده كردند كدام است؟
ابزارى كه در دست غربزدهها بود مطبوعات بود. باید در این زمینه بحث بشود كه اصلاً این مطبوعات چگونه به وجود آمد و چه كسانى اینها را به كار گرفتند و توسعه دادند. مطابق شرایط آن روز و آن روزنامههای كثیرالانتشارى كه در دسترس مردم قرار میگرفت از چه زمینه فكرى مایه میگرفت و از چه گروههایی پشتیبانى میشد و نهایتاً همانها بودند كه حكومت پهلوى را تقویت كردند و بعد این حكومت استبدادى را كه در بعضى مراحل از حكومت استبدادى قاجار هم سختگیرتر و بىرحمتر بود، مشروطه خواندند.اگر آن روز روحانیت توانسته بود مطبوعات یا حداقل بخشى از آن را در دست بگیرد، به این زودى مسیر مشروطیت منحرف نمیشد و اسلام كنار زده نمیشد. عملاً كار مطبوعات افتاد در دست كسانى كه تفكرات غربى داشتند و با اسلام سروكارى نداشتند و اگر یك تهمانده اعتقاد دینى هم داشتند، یك دین سكولار بود، دینى كه فقط مربوط به مسایل شخصى بود و كارى به مسایل سیاسى و اجتماعى نداشت.
روحانیت باید از اینجا درس بگیرد و سعى كند در آینده كه هنوز هم دیر نشده، از مطبوعات استفاده كند. ما باید خودمان را آماده كنیم كه از این ابزارها و ابزارهاى جدیدتر مانند اینترنت به نفع اهداف اسلام ناب محمدى و مبارزه با كجفكرىها و كجاندیشىها و انحرافات دینى استفاده كنیم. اگر این فرصت را از دست بدهیم و نتوانیم نویسندگان و متخصصان خوبى در امر انواع رسانهها تربیت كنیم باز این خطر وجود خواهد داشت كه داستان سوءاستفاده از مشروطیت تكرار بشود.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دامت بركاته) در میزگرد نقش روحانیت در پیدایش و استمرار انقلاب اسلامی؛ 26 /3 /1379.