زلال بصیرت (۲۳) - سلامت در دین؛ بزرگترین دغدغه دینداران (بخش دوم و پایانی) ۱۳۹۳/۰۴/۰۷
سلامت در دین؛ بزرگترین دغدغه دینداران(بخش دوم و پایانی)
زلال بصیرت
تقدم ایمان بر عمل
بسم الله الرحمن الرحیم
ماركسیستها در هر جامعهاى وارد مىشدند ادبیات آن جامعه را قبضه مىكردند. بهترین ادبیات هر جامعه در اختیار ماركسیستها بود. زیبا و جذاب، اصطلاحات جدید، واژههاى زیبا و جذّابی را وارد جامعه مىكردند «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ»(1)؛ واژههاى زیبا و جذاب غالبا در ادبیات ماركسیستها فراوان دیده میشد. یكى از واژهها این بود: «جامعه طراز نوین»؛ مىگفتند جامعههایى كه تاكنون در عالم تشكیل شده، جامعه فئودال و سرمایهدارى و بردهدارى، بوده و اكنون باید «جامعه طراز نوین» ایجاد كنیم، آن «جامعه طراز نوین»، جامعه كمونیستى است . یعنى همه در آن جامعه اشتراك داشته باشند. هنگامی كه ماركسیستههای اسلامى پیدا شدند، كلمه «توحیدى» نیز به آن اضافه شد و گفتند «جامعه طراز نوین توحیدى»؛ یعنى همان چیزی كه ماركس گفته بود كه جامعه باید اشتراكى باشد، همه چیز باید برای همه باشد. مالكیت شخصى باید ملغى شود، ازدواج شخصى باید ملغى شود؛ هر كس نیز احتیاج دارد، باید رفع احتیاج كند، گرسنه است باید از طرف دولت مال در اختیارش بگذارند تا سیر شود؛ احتیاج به زن نیز نوعى گرسنگى است كه باید دستگاهى باشد كه آنجا زنها نگهدارى شوند و هر كه احتیاج دارد آنجا برود. اشتراك در همسر، در ثروت، در تحصیل و در همه چیز، ایدهآل ماركسیسم بود. مىگفتند جامعه كنونی سوسیالیستى است، ولى جامعه سوسیالستى در مسیر تكامل است و به كمونیسم منتهى خواهد شد. جامعه ایدهآل ما «جامعه طراز نوین توحیدى» است؛ یعنى مالكیت شخصى و همسر شخصى باید ملغى شود. این فرد منحرف نیز شروع كرده بود به رواج ازدواجهای دستهجمعى در خانههاى تیمى، اسم آن را نیز «توحید» گذاشته بودند. میگفتند: توحید یعنى «یكى كردن»! یعنى همه مردم را یكى كنیم و تفاوت بین اشخاص نباشد، نه در مالكیت، نه در امكانات اجتماعى، نه در همسر و نه سایر مزایا؛ همه چیز برای همه است؛ این مىشود «یكى کردن» و «توحید». پس ماركس که آرزوی آن را داشت، او بهترین موحد بود! در اوایل انقلاب این دیدگاه گروههاى ماركسیست اسلامى بود. هنوز نیز در گوشه و كنار تهماندهها و به قول امام، تفالههای این تفكر هستند و ترفند آنها هم بازی با الفاظ است.
«توحید» یعنى: «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ»(2)؛ «لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ»(3). یعنى «یكى دانستن» نه «یكى كردن»؛ اعتقاد به وحدانیت خدا، نه یكى كردن اموری كه چند تا است. از اول صدر اسلام تاكنون چه كسى توحید را به این معنا گفته است؟ البته كسانى بودند كه براى تحقق این ایدههای انحرافی حاضر بودند، بكشند و كشته شوند، تروریستهاى فدائیان خلق و سایر تروریستها، چنین عقیدهای داشتند. صاحب كتاب «توحید» از طرفداران فدائیان خلق بود.
بیارزش بودن عمل بدون ایمان
نخبگان جامعه از یك دیدگاه به دو بخش تقسیم مىشوند. بعضى از آنان بیشتر به مسائل فكرى و نظرى اهمیت مىدهند و بعضى به مسائل عملى و عینى. بعضىها به اعتقاد و معرفت و ایمان اهمیت مىدهند و برخى هم به عمل، كه این دسته اخیر روحیه پراگماتیسمى داشته و عملگرا هستند. قرآن به ایمان در درجه اول اهمیت داده و عمل صالح، فرع ایمان است: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»(4)؛ این آیه تصریح مىكند كه عمل بدون ایمان، هیچ ارزشى ندارد؛ اگر ایمان پشتوانه كار خوب نباشد، مثل خاكسترى است كه در روز طوفانى به دست باد سپرده شود. «كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا كَسَبُوا عَلى شَیْءٍ»(ابراهیم/18)؛ هرچه تلاش كنند هیچ نتیجهاى نخواهند گرفت.
كار خوب وقتى در سعادت انسان اثر دارد كه پشتوانه آن، ایمان باشد. اصولا نقش كار خوب، در سعادت انسان این است كه ایمان انسان را تقویت مىكند: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ»(5). آنچه آدم را به خدا مىرساند «الْكَلِمُ الطَّیِّب» است، عمل صالح نیز انسان را هدایت نموده و او را بالا مىبرد. اما آنچه انسان را بالا میبرد، اعتقاد و ایمان است. اما آیا ایمان به تنهایی میتواند فرد را نجات دهد؟ آیا فرد مؤمن بدون عمل صالح، به بهشت میرود؟ اصل، ایمان است و عمل صالح كه از ایمان برمىخیزد. این گرایشى است كه بیشتر سعى مىكند تا ایمان مردم را حفظ نماید.
خطرات اعتقادی
بر همین اساس مىگویند اگر انسان ولایت اهل بیت(ع) را داشته باشد باید راه اهل بیت(ع) را برود و اگر زمانی انسان گناهى مرتكب شد زود باید توبه كند. تكیه این دسته بیشتر روى ایمان و اعتقادات قوى است. عده دیگری نیز برعكس، خوبىها را در كار خوب مىبینند و نیّت و خاستگاه اعتقادی آن را خیلی مهم نمیدانند. وقتی كه گفته میشود فلان شخص كارى كه كرده، براى اسلام ضرر دارد و ایمان مردم را فاسد میكند مىگویند ببینید چقدر خدمت كرده است. فلان شهر را آباد كرده! در اینجا توجه به عمل و به رفتار است. این دسته به ایمان و اعتقاد چندان بهایى نمىدهند.
به یاد دارم یكى از روحانیونى كه شهید شد ـ عامله الله بفضله ـ در جلسهاى با حضور عدهاى از علما و در زمانى كه امام در تبعید بودند، سخن میگفت. ایشان با اشاره به اینكه اسلام دو بخش دارد میگفت: «ما یك بخش را گرفتیم، ماركسیستها هم یك بخشش را؛ نه ما بر آنها فضیلتى داریم، نه آنها بر ما. باید این دو را با هم جمع كرد. ما فقط اعتقاد به خدا و نماز و عبادت را گرفتیم؛ آنها عدالت و رسیدگى به فقرا را گرفتند؛ آنها نصف اسلام را دارند، ما هم نصف اسلام را داریم. خیلى نباید به آنها بگوییم كه شما منكر خدا هستید، بىدینید و كافرید؛ آنها هم حق دارند بگویند كه شما نیز كافرید، براى اینكه شما نیز نصف اسلام را قبول نكردید» این را یك نفر روحانى كه در یكى از حوادث شهید شد، میگفت. ممكن است كسی به مقام شهادت هم نائل شود اما دچار چنین خطاهای فكری باشد. خطر اعتقادى براى همه ما و شما كمین كرده است. هیچ كس نمىتواند مطمئن باشد كه من دین خودم و اعتقادهاى خودم را سالم خواهم برد. باید پناه به خدا ببریم و از خدا بخواهیم كه «اللّهُمّ جَنّبْنَا الْإِلْحَادَ فِى تَوْحِیدِكَ»، انحراف در توحید را از ما دور كن.
سخنرانی آیت اللّه مصباح یزدى (دامت بركاته)
در دفتر مقام معظم رهبرى، قم،30 /6 /1387.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انعام / 112. 2. بقره / 163. 3. نساء / 171.
4. بقره / 25. 5. فاطر / 10.
«توحید» یعنى: «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ»(2)؛ «لا تَقُولُوا ثَلاثَةٌ انْتَهُوا خَیْراً لَكُمْ إِنَّمَا اللّهُ إِلهٌ واحِدٌ»(3). یعنى «یكى دانستن» نه «یكى كردن»؛ اعتقاد به وحدانیت خدا، نه یكى كردن اموری كه چند تا است. از اول صدر اسلام تاكنون چه كسى توحید را به این معنا گفته است؟ البته كسانى بودند كه براى تحقق این ایدههای انحرافی حاضر بودند، بكشند و كشته شوند، تروریستهاى فدائیان خلق و سایر تروریستها، چنین عقیدهای داشتند. صاحب كتاب «توحید» از طرفداران فدائیان خلق بود.
بیارزش بودن عمل بدون ایمان
نخبگان جامعه از یك دیدگاه به دو بخش تقسیم مىشوند. بعضى از آنان بیشتر به مسائل فكرى و نظرى اهمیت مىدهند و بعضى به مسائل عملى و عینى. بعضىها به اعتقاد و معرفت و ایمان اهمیت مىدهند و برخى هم به عمل، كه این دسته اخیر روحیه پراگماتیسمى داشته و عملگرا هستند. قرآن به ایمان در درجه اول اهمیت داده و عمل صالح، فرع ایمان است: «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ»(4)؛ این آیه تصریح مىكند كه عمل بدون ایمان، هیچ ارزشى ندارد؛ اگر ایمان پشتوانه كار خوب نباشد، مثل خاكسترى است كه در روز طوفانى به دست باد سپرده شود. «كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّیحُ فِی یَوْمٍ عاصِفٍ لا یَقْدِرُونَ مِمّا كَسَبُوا عَلى شَیْءٍ»(ابراهیم/18)؛ هرچه تلاش كنند هیچ نتیجهاى نخواهند گرفت.
كار خوب وقتى در سعادت انسان اثر دارد كه پشتوانه آن، ایمان باشد. اصولا نقش كار خوب، در سعادت انسان این است كه ایمان انسان را تقویت مىكند: «إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصّالِحُ یَرْفَعُهُ»(5). آنچه آدم را به خدا مىرساند «الْكَلِمُ الطَّیِّب» است، عمل صالح نیز انسان را هدایت نموده و او را بالا مىبرد. اما آنچه انسان را بالا میبرد، اعتقاد و ایمان است. اما آیا ایمان به تنهایی میتواند فرد را نجات دهد؟ آیا فرد مؤمن بدون عمل صالح، به بهشت میرود؟ اصل، ایمان است و عمل صالح كه از ایمان برمىخیزد. این گرایشى است كه بیشتر سعى مىكند تا ایمان مردم را حفظ نماید.
خطرات اعتقادی
بر همین اساس مىگویند اگر انسان ولایت اهل بیت(ع) را داشته باشد باید راه اهل بیت(ع) را برود و اگر زمانی انسان گناهى مرتكب شد زود باید توبه كند. تكیه این دسته بیشتر روى ایمان و اعتقادات قوى است. عده دیگری نیز برعكس، خوبىها را در كار خوب مىبینند و نیّت و خاستگاه اعتقادی آن را خیلی مهم نمیدانند. وقتی كه گفته میشود فلان شخص كارى كه كرده، براى اسلام ضرر دارد و ایمان مردم را فاسد میكند مىگویند ببینید چقدر خدمت كرده است. فلان شهر را آباد كرده! در اینجا توجه به عمل و به رفتار است. این دسته به ایمان و اعتقاد چندان بهایى نمىدهند.
به یاد دارم یكى از روحانیونى كه شهید شد ـ عامله الله بفضله ـ در جلسهاى با حضور عدهاى از علما و در زمانى كه امام در تبعید بودند، سخن میگفت. ایشان با اشاره به اینكه اسلام دو بخش دارد میگفت: «ما یك بخش را گرفتیم، ماركسیستها هم یك بخشش را؛ نه ما بر آنها فضیلتى داریم، نه آنها بر ما. باید این دو را با هم جمع كرد. ما فقط اعتقاد به خدا و نماز و عبادت را گرفتیم؛ آنها عدالت و رسیدگى به فقرا را گرفتند؛ آنها نصف اسلام را دارند، ما هم نصف اسلام را داریم. خیلى نباید به آنها بگوییم كه شما منكر خدا هستید، بىدینید و كافرید؛ آنها هم حق دارند بگویند كه شما نیز كافرید، براى اینكه شما نیز نصف اسلام را قبول نكردید» این را یك نفر روحانى كه در یكى از حوادث شهید شد، میگفت. ممكن است كسی به مقام شهادت هم نائل شود اما دچار چنین خطاهای فكری باشد. خطر اعتقادى براى همه ما و شما كمین كرده است. هیچ كس نمىتواند مطمئن باشد كه من دین خودم و اعتقادهاى خودم را سالم خواهم برد. باید پناه به خدا ببریم و از خدا بخواهیم كه «اللّهُمّ جَنّبْنَا الْإِلْحَادَ فِى تَوْحِیدِكَ»، انحراف در توحید را از ما دور كن.
سخنرانی آیت اللّه مصباح یزدى (دامت بركاته)
در دفتر مقام معظم رهبرى، قم،30 /6 /1387.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. انعام / 112. 2. بقره / 163. 3. نساء / 171.
4. بقره / 25. 5. فاطر / 10.