زلال بصیرت
شیطانهای ثابت و شیطانهای دورهگرد
بسم الله الرحمن الرحیم
همه دستورات الهی برای آن است كه ما به صراط مستقیم هدایت بشویم و آن را پیموده تا به سعادت برسیم: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یا بَنِی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ * وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ»(1)؛ اگر میخواهید در راه راست باشید باید از خدا اطاعت كنید. هر راهی را كه غیر از خدا آن را معرفی كند، انسان را به منزل نمیرساند: «وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»(2)؛ اگر میخواهید در راه راست باقی و استوار و ثابتقدم بمانید، باید به خدا اعتصام داشته باشید. اگر هم میخواهید راه راست را خوب بشناسید: «وَ مَا اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ مِنْ شَیْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَی اللّهِ»(3)؛ اگر افراد در مسئلهای اختلاف پیدا كردند معلوم میشود عقل آنان برای تشخیص كافی نیست در اینجا راهی جز این نیست که ببینیم خدا چه میگوید. اگر انسان به سراغ خدا كه نرفت، هیچ، بلكه به سراغ دشمنان خدا رفت تا تشخیص بدهد كه خوب و بد چیست و كدام قانون درست و كدام غلط است و قانونی را به نام منشور سازمان ملل امضاء كردند و آن را از انجیل و قرآن ـ العیاذبالله ـ برتر دانست، دیگر خدا چنین كسی را هدایت میكند؟ چند زورگوی گردنكلفت دور هم نشستهاند و برای تأمین مقاصد شخصی و با فكر ناقص خود یك چیزی را به عنوان اعلامیه حقوق بشر نوشته و با هم امضاء كردهاند. در آنجا گفتهاند كسی را به عنوان مجازات رفتار، نباید چوب بزنید؛ پس حكم خدا باطل است! مجازات اعدام مطلقا، چه در قصاص، چه در امور كیفری و جنایی ممنوع است! پس تمام احكام خدا مربوط به احكام كیفری باطل است! احكام قصاص هم باطل است! چون اعلامیه حقوق بشر اجازه نمیدهد! تمام دستورات و احكام خدا و صد و بیست و چهار هزار پیغمبر را تعطیل كنید. آنوقت كسانی نیز در میان مسلمانها، با لباسهای مقدس بگویند این پایان خط تمدن بشر است! آیا میخواهید خدا چنین انسانی را هدایت كند؟ كسانی كه رسما به خدا میگویند ما تو و احكام و دستورات تو را قبول نداریم، میخواهید هدایت شوند؟! اینان در مقام شناخت و عمل لجبازی میكنند. میفهمند كه كار خطایی است اما باز هم توجیه میکنند و رفتار همه انبیاء، اولیا، ائمه اطهار، اولیاء دین و مقام ولایت را تخطئه میكنند. آیا چنین كسی را خدا هدایت میكند؟ «فَمَنْ یَهْدِیهِ مِنْ بَعْدِ اللّهِ»، «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ»(4).
اگر خدای ناكرده ما جزو یكی از این دو طایفه بودیم كه یا در مقام شناخت به سخنان خدا و پیامبر (ص) توجه نكرده و بگوییم خودمان میفهمیم: «إِنَّما أُوتِیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدِی».(5)؛ یا اینكه در عمل نیز از دشمنان خدا پیروی كرده و به دستورات الهی عمل نكنیم، هر چند هم دعا كنیم كه خدایا ما را هدایت كن خدا چنین كسی را هیچ وقت هدایت نخواهد كرد: «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّهُ».
چنگ زدن به ریسمان الهی
در اولین مرحله انسان باید از راههایی كه خدا برای هدایت در مقام فهم و شناخت به او داده، درست استفاده كند: اول عقل، دوم وحی؛ نبوت، سپس فرمایشات ائمه معصومین (ع) كه مفسر وحی هستند. باید با دل و جان به سخنان پیامبر(ص) و ائمه هدی(ع)، سراپا گوش فرا دهیم. بگوییم كه حكم آنچه تو فرمایی؛ ما چه كاره هستیم. بعد از مرحله شناخت، در مقام عمل، بندهوار تسلیم باشیم: «أَسْلَمْتُ وَجْهِیَ لِلّهِ»(6).
اگر در لحظه به لحظه زندگی، خود را بین آسمان و زمین در حال سقوط ببینیم، به ریسمان الهی چنگ میزنیم و از او میخواهیم تا ما را حفظ كند:«وَ مَنْ یَعْتَصِمْ بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».دعای واقعی آن است كه مضمون آن را با تمام وجود باور كنیم. بدانیم كه در معرض خطریم و تنها خدا میتواند ما را حفظ كند. خدا را بخوانیم و با او پیمان ببندیم كه آنچه تو میگویی عمل میكنیم. آنوقت صادقانه میتوانیم بگوییم: «رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا»(7)؛ خدایا پس از هدایت نگذار گمراه و كج فكر بشویم. البته خداوند با اجبار كسی را حفظ نمیكند چرا كه خلاف حكمت آفرینش است. بلكه انسان با اختیار خود، راه را انتخاب كرده و در هنگام حركت در مسیر در هر كجا كه به ضعف و نقص توانایی خود پی برد، از خدا میخواهد تا ضعف و كاستیها را جبران كند.
شیطانهای ثابت و شیطانهای دورهگرد
ما نیز از خدا میخواهیم تا در آنجایی كه خیال میكنیم استقلال داریم، به ما بفهماند كه هیچ كاره هستیم و اوست كه ما را حفظ میكند. شیطان گاهی از كنار بعضی از بندگان خوب خدا كه میگذرد، فقط با آنان تماسی گرفته و رد میشود. قرآن میفرماید: «إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَكَّرُوا»(8). «طائف» یا «طوّاف» یعنی دورهگرد. در زمانهای گذشته بعضی از فروشندگان در كوچهها میگشتند تا اجناس خود مثل میوه، گوشت و پارچه را بفروشند. به این دورهگردها «طوّاف» یا «طائف» میگفتند. بعضی از شیطانها دورهگردند و جای ثابتی ندارند. بعضی انسانها یك قرین و رفیق شیطانی ثابت دارند، یعنی رفیق شیطانند. شیطان همیشه مثل رفیق باوفا همراه آنان است: «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً فَهُوَ لَهُ قَرِینٌ»(9)، «وَ قَیَّضْنا لَهُمْ قُرَناءَ»(10). بعضیها شیطان همراه همیشگی و رفیق شفیق آنان است و هیچ وقت آنان را رها نمیكند. آنهایی كه خود را به خدا میسپارند، اینگونه نیستند. شیطان همیشه به آنها راه ندارد؛ ولی گاهی شیطانهای دورهگرد هستند كه به انسان مومن تنه میزنند: «مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ»؛ یك شیطان عبوری میآید و به انسان تنه میزند و چیزی میگوید و القایی میكند تا شوكی به آدم وارد كند. مؤمنین وقتی با چنین وضعی مواجه میشوند: «تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»؛ فوراً متوجه میشوند كه این شیطان بود و حقیقت را مییابند و میبینند، چرا كه مؤمنین بینا هستند و درك میكنند كه واقعیت چیست، فریب شیطان را نمیخورند. ولی اگر كسی حقیقتی را درك كرده و برای او ثابت شد، اما تغافل و اعراض كرد، بهگونهای كه گویا سخنی نشنیده و سپس نیز از آن حقیقت رو برگرداند و انكار كرد، «وَ مَنْ یَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطاناً»؛ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْكاً»(11)؛ خود ما شیطانی را میفرستیم تا رفیق آنان باشد. این سنت الهی است. ناشنوا نشان دادن خود و اعراض كردن، لازمه ناشكری هدایت خداست، چرا كه خدا او را هدایت كرد، اما دل به شیطان و وسوسه او سپرد. سرانجام كار به جایی میرسد كه گاهی شیطان به انسان حمله میكند تا او را محاصره میكند.
هرگاه شیطان به شما برخورد كرد و با وسوسه و القائات شیطانی قصد حمله به شما را داشت، سریع متذكر شده و به خدا پناه ببرید :«وَ إِمّا یَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ»(12)؛ چون جز خدا كسی دیگر توانایی مقابله و غلبه بر شیطان را ندارد. شیطان در مقابل خدا حقیر است. كید شیطان در مقابل خدا خیلی ضعیف است، چیزی نیست؛ اما برای ما بسیار خطرناك است. اگر ما واقعاً و با تمام وجود شناخت صحیح و توفیق عمل را از خدا خواستیم، خداوند نیز به تحقیق ما را هدایت میكند: «فَقَدْ هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»
سخنرانی آیتالله صباح یزدى(دامت بركاته)
در دفتر رهبر معظم انقلاب ؛ قم ؛ 5 /7 /1387
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. یس / 60-61 2. آلعمران / 101. 3. شورى / 10.
4. روم / 29. 5. قصص / 78. 6. آلعمران / 20.
7. آلعمران / 8. 8. اعراف / 201. 9. زخرف / 36.
10. فصلت / 25. 11. طه / 124. 12. اعراف / 200.