زلال بصیرت (۴۲) - مرثیهای بر مظلومیت فرهنگ (2) ۲۵ / ۷ / ۱۳۹۴
وجه برتری فرهنگ بر اقتصاد
فرهنگ مجموعهای است که ارکان و مقوماتی ذاتی دارد که اگر نباشند اساسا فرهنگ نخواهد بود و این ارکان، شاخ و برگها، ظهورها و میوههایی دارند که به شکلهای مختلف ظاهر میشوند. ما میتوانیم فرهنگ را به یک درخت تشبیه کنیم که یک تنه دارد. تنه این درخت، ارزشهایی است که یک جامعه میپذیرد. اما این درخت در زیر خاک ریشههایی دارد که تنه آنرا تغذیه میکنند، گرچه این ریشهها به ظاهر پیدا نیستند و چندان در باره آنها بحث نمیشود اما آن ارزشها از این ریشهها تغذیه میشوند. ریشهها باورها و اعتقادات هستند که از آنها تنهای محکم به نام ارزشها به وجود میآید و این ارزشها در عرصههای مختلف شاخههایی میگسترانند. اگر این تنه و آن ریشهها نباشند درختی نخواهد بود و اگر شاخ و برگها بریده شوند و به تنه و ریشه وصل نباشند خشک میشوند. وقتی این شاخ و برگها طراوت دارند و میوه میدهند و سایه میاندازند و نتیجهای دارند که از تنه و تنه هم از ریشهها تغذیه کنند. اصل فرهنگ را میتوان با این تشبیه معرفی کرد. البته این واقعیت را هم باید در نظر داشت که درختهایی وجود دارند که موادی سمی تولید میکنند و اگر کسی از آنها بخورد میمیرد. در جنگلهای آمازون یا بعضی از جنگلهای جنوب شرقی آسیا از این گونه درختان وجود دارد. ولی بالاخره آنها هم ریشهای، تنهای و شاخههایی دارند. پس اولا باید بدانیم که اساس فرهنگ، ارزشها هستند و هر جامعهای سلسله ارزشهایی برای خود دارد. این ارزشها اگر دارای ریشه باشند باقی میمانند و ریشه آنها اعتقادات و باورها هستند و متناسب با هر فصلی نتیجهای دارند؛ اول بهار،سبز میشوند، بعد کمکم تابستان میرسد و میوه میدهند، میوهها شیرین میشوند و میرسند. بعد متناسب با نوع درخت و شرایط اقلیمی، میوهها چیده میشوند یا خودشان میریزند. عین همین جریان هم در درخت و فرهنگ دیگری که میوه سمی میدهد وجود دارد، با این تفاوت که آن درخت دیگر،مواد سمی ایجاد میکند.
معمولا وقتی کسی از فرهنگ تعریف میکند مقصودش فرهنگ مفید است. اصلا اگر در تعبیرات ما مانند اشعار و ... دقت کنیم میبینیم که وقتی میخواهند به کسی اهانت کنند میگویند این بیفرهنگ است. این بدان معنا نیست که این شخص هیچ فرهنگی حتی فرهنگ الحادی هم ندارد، بلکه مقصود این است که او فرهنگ صحیح ندارد. در واقع بیفرهنگ به معنای بدفرهنگ است و گرنه هر جامعهای برای خود ارزشهایی و فرهنگی دارد. وقتی میگویند رخنه فرهنگی، به این معنا است که فرهنگ سالم از بین برود و فرهنگ فاسد جایگزین شود. درختی که کرمزده شود فاسد میشود و دیگر میوه خودش را نمیدهد. همچنین ممکن است از درختهای سمی به درختی غیرسمی پیوند بزنند که در این صورت میوهاش سمی میشود. چون پیوند بر روی میوه آن تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد. پس وقتی ما صحبت از فرهنگ میکنیم مقصودمان نظامی ارزشی مبتنی بر اعتقادات ما است و اساس این اعتقادها را اعتقاد به خدا و رابطه انسان با خدا تشکیل میدهد. البته تبیین چگونگی این ارتباطها کار اصحاب مدرسه است که باید بنشینند و در این باره بحث کنند که البته بحث کردهاند.
فرهنگ ؛ همانند هوا
بنابراین وقتی رهبرمعظم انقلاب از فرهنگ سخن میگویند منظور هر فرهنگی، حتی فرهنگ بیبندوباری و اباحیگری نیست. از همان وزیری که عرض کردم سؤال کرده بودند: شما چه خدمتی به جامعه و به فرهنگ جامعه کردید؟ گفته بود: بالاترین ارزش جامعه آزادی است و ما سعی کردیم مردم آزاد باشند و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند. چه ارزشی از این بالاتر! این همان مغالطه درباره مفهوم فرهنگ است و باید بدانیم که هر فرهنگی مطلوب نیست. همان تشبیهی که خود مقام معظم رهبری فرمودند گویای این واقعیت است. ایشان فرمودند: فرهنگ مثل هوایی میماند که ما تنفس میکنیم. اگر هوا مسموم باشد و انسان آن را تنفس کند ممکن است به مرگ او منتهی شود. درست است که در هر جامعهای فرهنگی هست و افراد آن جامعه از آن تنفس میکنند اما این معنایش این نیست که در هر جایی هر کسی از هر هوایی تنفس کرد فرقی نمیکند و این تنفس برای او نفع دارد. اگر این طور باشد پس این همه تلاش برای مبارزه با آلودگی محیط زیست برای چیست؟ آیا درست است که بگوییم: این تلاشها چه فایدهای دارد؟! هوا که هست و همه هم تنفس میکنند. چه فرق میکند که چه هوایی تنفس میشود؟! با این حساب آیا درست است که در باره فرهنگ هم بگوئیم: مردم آزادند و هر فرهنگی بخواهند میتوانند داشته باشند؟!
فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. همان طور که هوا گاهی مسموم است و تنفس آن، آدم را میکشد فرهنگ هم اگر فرهنگ مسمومی باشد گاهی جامعهای را میکشد. کسانی که مسئولیت اجتماعی دارند همان طور که در فکر تأمین هوای سالم، آب آشامیدنی سالم و غذای سالم برای مردم هستند باید نسبت به تولید فرهنگ سالم هم احساس مسئولیت کنند. فرهنگ، بسیار مهمتر از آب و هوایی است که انسان آن را تنفس میکند. زیرا اگر آب یا هوا مسموم بود نهایتش این است که انسان میمیرد. بلای دیگری بر سر او نمیآید. آیا کسی را به خاطر اینکه هوای بد تنفس کرده است جهنم میبرند؟ آیا او را محاکمه میکنند که چرا بیمار شدی؟ اما اگر انحراف فرهنگی و دینی پیدا کردیم تا ابد باید در جهنم بسوزیم. همان اندازه که روح انسان از بدن او مهمتر است و ارزشهای معنوی از ارزشهای مادی اهمیت بیشتری دارد مسئولیت انسان هم در مقابل آنها مهمتر است. همان طور که مسئولان کشور برای تأمین هوای سالم، آب سالم و غذای سالم مردم مسئولیت دارند در درجهای عالیتر و مقدم بر آنها موظفند برای جامعه، فرهنگی سالم بسازند بخصوص در نظامی که اساسش بر اسلام است به این معنا که اصلا این نظام براساس فرهنگ اسلامی به وجود آمده است. اگر فرهنگ اسلامی از این نظام گرفته شود چه چیزی برای این انقلاب باقی میماند؟ ممکن است گفته شود: دموکراسی! اما مگر دموکراسی در این عالم کم است؟! هر نظامی غیراز نظامی براساس فرهنگ اسلامی جایگزین این نظام شود نمونهاش در دنیا زیاد است. اگر کسی اقتصاد را معیار قرار دهد باز هم کشورهایی هستند که اقتصادشان از ما بیشتر و بهتر است. اگر به لحاظ تکنولوژی نگاه کنیم کشورهایی هستند که تکنولوژیشان از ما پیشرفتهتر است و از لحاظ علمی از ما جلوتر هستند. ما تازه یک حرکت علمی را آغاز کردهایم و این هم به برکت تأکیدات رهبر معظم انقلاب بود، وگرنه بطور مسلم کشورهایی هستند که صنعتشان یا کشاورزیشان از ما بهتر است. برخی کشورها بقدری محصولات کشاورزی اضافی دارند که سالانه میلیونها تن گندمشان را در دریا میریزند تا قیمتش کاهش پیدا نکند و ما هنوز هم باید بعد از چند دهه مقداری از نیازهای غذایی خودمان را از خارج از کشور تهیه کنیم. برای مثال یا از کشورهای همسایه برنج وارد کنیم یا از روسیه و آمریکا گندم وارد کنیم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دیدار با مسئولان کمیته امداد امام خمینی (ره) ؛ قم ؛ 10 /2 / 1393
فرهنگ مجموعهای است که ارکان و مقوماتی ذاتی دارد که اگر نباشند اساسا فرهنگ نخواهد بود و این ارکان، شاخ و برگها، ظهورها و میوههایی دارند که به شکلهای مختلف ظاهر میشوند. ما میتوانیم فرهنگ را به یک درخت تشبیه کنیم که یک تنه دارد. تنه این درخت، ارزشهایی است که یک جامعه میپذیرد. اما این درخت در زیر خاک ریشههایی دارد که تنه آنرا تغذیه میکنند، گرچه این ریشهها به ظاهر پیدا نیستند و چندان در باره آنها بحث نمیشود اما آن ارزشها از این ریشهها تغذیه میشوند. ریشهها باورها و اعتقادات هستند که از آنها تنهای محکم به نام ارزشها به وجود میآید و این ارزشها در عرصههای مختلف شاخههایی میگسترانند. اگر این تنه و آن ریشهها نباشند درختی نخواهد بود و اگر شاخ و برگها بریده شوند و به تنه و ریشه وصل نباشند خشک میشوند. وقتی این شاخ و برگها طراوت دارند و میوه میدهند و سایه میاندازند و نتیجهای دارند که از تنه و تنه هم از ریشهها تغذیه کنند. اصل فرهنگ را میتوان با این تشبیه معرفی کرد. البته این واقعیت را هم باید در نظر داشت که درختهایی وجود دارند که موادی سمی تولید میکنند و اگر کسی از آنها بخورد میمیرد. در جنگلهای آمازون یا بعضی از جنگلهای جنوب شرقی آسیا از این گونه درختان وجود دارد. ولی بالاخره آنها هم ریشهای، تنهای و شاخههایی دارند. پس اولا باید بدانیم که اساس فرهنگ، ارزشها هستند و هر جامعهای سلسله ارزشهایی برای خود دارد. این ارزشها اگر دارای ریشه باشند باقی میمانند و ریشه آنها اعتقادات و باورها هستند و متناسب با هر فصلی نتیجهای دارند؛ اول بهار،سبز میشوند، بعد کمکم تابستان میرسد و میوه میدهند، میوهها شیرین میشوند و میرسند. بعد متناسب با نوع درخت و شرایط اقلیمی، میوهها چیده میشوند یا خودشان میریزند. عین همین جریان هم در درخت و فرهنگ دیگری که میوه سمی میدهد وجود دارد، با این تفاوت که آن درخت دیگر،مواد سمی ایجاد میکند.
معمولا وقتی کسی از فرهنگ تعریف میکند مقصودش فرهنگ مفید است. اصلا اگر در تعبیرات ما مانند اشعار و ... دقت کنیم میبینیم که وقتی میخواهند به کسی اهانت کنند میگویند این بیفرهنگ است. این بدان معنا نیست که این شخص هیچ فرهنگی حتی فرهنگ الحادی هم ندارد، بلکه مقصود این است که او فرهنگ صحیح ندارد. در واقع بیفرهنگ به معنای بدفرهنگ است و گرنه هر جامعهای برای خود ارزشهایی و فرهنگی دارد. وقتی میگویند رخنه فرهنگی، به این معنا است که فرهنگ سالم از بین برود و فرهنگ فاسد جایگزین شود. درختی که کرمزده شود فاسد میشود و دیگر میوه خودش را نمیدهد. همچنین ممکن است از درختهای سمی به درختی غیرسمی پیوند بزنند که در این صورت میوهاش سمی میشود. چون پیوند بر روی میوه آن تأثیر میگذارد و آن را تغییر میدهد. پس وقتی ما صحبت از فرهنگ میکنیم مقصودمان نظامی ارزشی مبتنی بر اعتقادات ما است و اساس این اعتقادها را اعتقاد به خدا و رابطه انسان با خدا تشکیل میدهد. البته تبیین چگونگی این ارتباطها کار اصحاب مدرسه است که باید بنشینند و در این باره بحث کنند که البته بحث کردهاند.
فرهنگ ؛ همانند هوا
بنابراین وقتی رهبرمعظم انقلاب از فرهنگ سخن میگویند منظور هر فرهنگی، حتی فرهنگ بیبندوباری و اباحیگری نیست. از همان وزیری که عرض کردم سؤال کرده بودند: شما چه خدمتی به جامعه و به فرهنگ جامعه کردید؟ گفته بود: بالاترین ارزش جامعه آزادی است و ما سعی کردیم مردم آزاد باشند و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند. چه ارزشی از این بالاتر! این همان مغالطه درباره مفهوم فرهنگ است و باید بدانیم که هر فرهنگی مطلوب نیست. همان تشبیهی که خود مقام معظم رهبری فرمودند گویای این واقعیت است. ایشان فرمودند: فرهنگ مثل هوایی میماند که ما تنفس میکنیم. اگر هوا مسموم باشد و انسان آن را تنفس کند ممکن است به مرگ او منتهی شود. درست است که در هر جامعهای فرهنگی هست و افراد آن جامعه از آن تنفس میکنند اما این معنایش این نیست که در هر جایی هر کسی از هر هوایی تنفس کرد فرقی نمیکند و این تنفس برای او نفع دارد. اگر این طور باشد پس این همه تلاش برای مبارزه با آلودگی محیط زیست برای چیست؟ آیا درست است که بگوییم: این تلاشها چه فایدهای دارد؟! هوا که هست و همه هم تنفس میکنند. چه فرق میکند که چه هوایی تنفس میشود؟! با این حساب آیا درست است که در باره فرهنگ هم بگوئیم: مردم آزادند و هر فرهنگی بخواهند میتوانند داشته باشند؟!
فرهنگ از اقتصاد هم مهمتر است. همان طور که هوا گاهی مسموم است و تنفس آن، آدم را میکشد فرهنگ هم اگر فرهنگ مسمومی باشد گاهی جامعهای را میکشد. کسانی که مسئولیت اجتماعی دارند همان طور که در فکر تأمین هوای سالم، آب آشامیدنی سالم و غذای سالم برای مردم هستند باید نسبت به تولید فرهنگ سالم هم احساس مسئولیت کنند. فرهنگ، بسیار مهمتر از آب و هوایی است که انسان آن را تنفس میکند. زیرا اگر آب یا هوا مسموم بود نهایتش این است که انسان میمیرد. بلای دیگری بر سر او نمیآید. آیا کسی را به خاطر اینکه هوای بد تنفس کرده است جهنم میبرند؟ آیا او را محاکمه میکنند که چرا بیمار شدی؟ اما اگر انحراف فرهنگی و دینی پیدا کردیم تا ابد باید در جهنم بسوزیم. همان اندازه که روح انسان از بدن او مهمتر است و ارزشهای معنوی از ارزشهای مادی اهمیت بیشتری دارد مسئولیت انسان هم در مقابل آنها مهمتر است. همان طور که مسئولان کشور برای تأمین هوای سالم، آب سالم و غذای سالم مردم مسئولیت دارند در درجهای عالیتر و مقدم بر آنها موظفند برای جامعه، فرهنگی سالم بسازند بخصوص در نظامی که اساسش بر اسلام است به این معنا که اصلا این نظام براساس فرهنگ اسلامی به وجود آمده است. اگر فرهنگ اسلامی از این نظام گرفته شود چه چیزی برای این انقلاب باقی میماند؟ ممکن است گفته شود: دموکراسی! اما مگر دموکراسی در این عالم کم است؟! هر نظامی غیراز نظامی براساس فرهنگ اسلامی جایگزین این نظام شود نمونهاش در دنیا زیاد است. اگر کسی اقتصاد را معیار قرار دهد باز هم کشورهایی هستند که اقتصادشان از ما بیشتر و بهتر است. اگر به لحاظ تکنولوژی نگاه کنیم کشورهایی هستند که تکنولوژیشان از ما پیشرفتهتر است و از لحاظ علمی از ما جلوتر هستند. ما تازه یک حرکت علمی را آغاز کردهایم و این هم به برکت تأکیدات رهبر معظم انقلاب بود، وگرنه بطور مسلم کشورهایی هستند که صنعتشان یا کشاورزیشان از ما بهتر است. برخی کشورها بقدری محصولات کشاورزی اضافی دارند که سالانه میلیونها تن گندمشان را در دریا میریزند تا قیمتش کاهش پیدا نکند و ما هنوز هم باید بعد از چند دهه مقداری از نیازهای غذایی خودمان را از خارج از کشور تهیه کنیم. برای مثال یا از کشورهای همسایه برنج وارد کنیم یا از روسیه و آمریکا گندم وارد کنیم.
سخنرانی آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در دیدار با مسئولان کمیته امداد امام خمینی (ره) ؛ قم ؛ 10 /2 / 1393