زلال بصیرت (۴۵) - عوامل سهگانه برای تکمیل ایمان ۱۳۹۴/۰۸/۰۶
امام جواد(ع) در حدیثی میفرماید:«الْمُؤْمِنُ یَحْتَاجُ إِلَى تَوْفِیقٍ مِنَ اللَّهِ وَ وَاعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ وَ قَبُولٍ مِمَّنْ یَنْصَحُهُ» گفت: مؤمن برای اینکه مسیر ایمان را طی کند و استکمال ایمانی پیدا کند به سه چیز احتیاج دارد؛ اول توفیق خدا، دوم اینکه از درون خودش عامل پنددهنده و هشداردهندهای داشته باشد و سوم اینکه نسبت به کسانی که از بیرون او را نصیحت میکنند حالت پذیرش داشته باشد.
ویژگیهای افعال اختیاری
برای انجام افعال اختیاری سه نوع عامل نیاز است؛ انسان در دستهای از این عوامل هیچ اختیاری ندارد. این عوامل را خداوند حتی گاهی قبل از تولد انسان فراهم میکند. برای به دستآوردن این عوامل انسان خود هیچ تلاشی نکرده است و به دست آوردن آنها در اختیار او نیست. این عوامل با اینکه اختیاری نیست باید باشد تا انسان از آنها استفاده کند و بتواند راه صحیحی را بپیماید.
دسته دوم عوامل، انگیزههای درونی است. انسان برای پیمودن راه حق به انگیزه درونی نیز نیاز دارد. بسیاری از کارهاست که انسان میداند خوب است، ولی انگیزهای برای انجام آن ندارد و بالطبع آنها را انجام نمیدهد.
دسته سوم عوامل، تقویت بیرونی است. غالبا عامل درونی به تنهایی کافی نیست و به کمکهای بیرونی نیز نیاز است. بسیاری از اوقات انگیزهای در درون انسان هست، ولی شرایط محیط بهگونهای نیست که برای آن کار تشویق شود، اما اگر شرایط بهگونهای باشد که در آن راه، دیگران را همراه خود ببیند، عامل درونی تقویت میشود و به آن کار میپردازد.
در روایت بالا از اسباب غیراختیاری با عنوان «توفیق من الله» یاد شده است؛ همان چیزهایی که در اختیار انسان نیست و خداوند فراهم کرده است. همچنین از عامل درونی به «واعظ من نفسه» تعبیر شده است که اگر این عامل نباشد هرچه اسباب هم فراهم باشد فرد استفاده نمیکند. این عامل در اختیار خود انسان است و جبری نیست. این دو عامل وقتی با تقویت بیرونی همراه شود غالبا تأثیر خود را میبخشد.
حال این سوال مطرح میشود که توحید افعالی و ارتباط آن با اختیار، اراده و فعالیت انسان چیست که باید گفت به یک شکل این سؤال مطرح میشود که آیا در عالم غیر از اراده خداوند چیز دیگری هم مؤثر است یا اینکه همه چیز تنها به اراده خداست و چیزی بدون اراده خدا واقع نمیشود؟ آیا یک اراده حاکم است یا ارادههای دیگری نیز هست و اگر ارادهای دیگری نیز هست با اراده خدا چه نسبتی دارد؟
ریشه مسائل مربوط به قضا و قدر و جبر و تفویض این مسئله است. امام جواد(ع) در پاسخ نامه واسطهای که قرار بود هدایایی را از طرف مردم خدمت ایشان برساند ولی در بین راه سارقان آنها را از او ربوده بودند، فرمود: از نعمتهایی که خدا به ما میرساند با شادی و قدردانی استفاده میکنیم، ولی اگر خداوند چیزهایی را از ما بگیرد مطمئنیم که اجر و حسنهاش را برای ما حفظ خواهد کرد.
اموال را دزدها ربوده بودند، ولی حضرت فرمودند اگر خداوند نعمتی را از ما بگیرد ما نگران نیستیم؛ زیرا اجرش را به ما خواهد داد. این تعبیرات زیاد است. در آیات قرآن نیز حتی حوادث طبیعی گاهی به امور طبیعی و گاهی به خدا نسبت داده میشود. حتی گاهی برخی از اعمال در آیهای به خداوند و در آیه دیگر به شیطان نسبت داده میشود. حال این پرسش مطرح میشود که بالاخره این مسایل کار کیست؟ خدا یا دیگران؟ هر دو انتساب است اما باید هر دو را معنا کنیم. این پاسخ به این معنا نیست که خدا در عرض فاعلهای دیگر در انجام عملی نقش دارد؛ این شرک است. هیچ کس در عرض خداوند کارهای نیست. این رابطه، رابطه طولی است، در این صورت نسبت عمل به هریک از علل طولی آن عمل، صحیح است. هر چه در عالم است از خداست چون هرچه وجود دارد، وجودش از خداست، اما این بدان معنا نیست که وسائطی در کار نیست و آنها مسئولیتی ندارند یا اگر کار خیری داشتند سزاوار تشکر نیستند، بلکه با اینکه اصل عمل از خداست، نسبت عمل به واسطهها نیز نسبت صحیحی است و مسئولیت آنها محفوظ است، افزون بر اینکه وظیفهای که ما نسبت به آنها داریم نیز پابرجاست.
در روایت است که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» که این بر وظیفه شکرگزاری از وسایط تاکید دارد. لازمه ایمان این است که برای همه چیز در همه حال نوعی نسبت نهایی با خداوند قائل باشیم، اما این بدان معنا نیست که به چیزهای دیگر توجه نکنیم و هیچ عامل دیگری را مؤثر ندانیم، بلکه عوامل دیگری نیز هستند که به اذن الله مؤثر هستند.
اگر خداوند بخواهد خیری را به انسان برساند، کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد. کار کار اوست و از هر راه و به دست هر کس که مصلحت بداند اجرا میکند. او در نمیماند و به این اسباب نیازی ندارد.
لزوم تشکر از خدا و بندگان
در مقام مناجات با خدا، باید در همه چیز سر و کارمان را با خدا بدانیم و توجه داشته باشیم که منشأ اصلی همه قدرتها اوست، اما در مواردی نیز ما با مخلوقات و وسائط روبهرو هستیم و نسبت به آنها نیز وظایفی داریم. مقام توبه و استغفار این است که انسان گناهان را به خودش نسبت بدهد، اما درباره خوبیها بگوید خدایا اگر تو این نعمتها را به من نداده بودی من چگونه میتوانستم به خوبیها بپردازم. البته هر دو نسبت نیز صحیح است، اما باید ببینیم این مقام اقتضای توجه به کدام مراتب را دارد.
طبق نقلی امام جواد(ع) همراه ساربانی به کوفه رفتند و امام مبلغ چهارصد دینار که مبلغ بسیار زیادی است، به او دادند. ساربان به طمع افتاد و درخواست مبلغ بیشتری کرد. حضرت فرمودند: لاینقطع المزید من الله الا ان ینقطع الشکر من العباد.حضرت با این کلام اشاره کردند که همین مبلغ هم برای کار تو بسیار زیاد است، افزون بر اینکه همین هم نعمت خداست و از آنجا که قدردانی نکردی، استحقاق بیشتری نداری، اما اگر بعد از این هم شکر نعمتهای خدا را بجا نیاوری، نعمت خدا قطع میشود. بنابراین برای اینکه ما شکر نعمتهای خدا را بجا بیاوریم باید اول هر خوبی را از او بدانیم، حتی اراده خیری که در ما پیدا میشود بگوئیم خدایا تو این اراده را به ما دادی و تا اینجا هم انسان باید خودش را مدیون خدا بداند تا خدا توفیق بدهد که انسان باز هم این کار خیر را اراده کند و انجام بدهد.
اولین مرتبه شکر این است که انسان به زبان، اقرار کند که خدایا این کار خوب من نیز از توست. اندیشه قارون در مقابل این رویکرد بود. وقتی به قارون گفتند مقداری از این نعمتهایی که خدا به تو داده برای آخرت خودت صرف کن! گفت: إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ من خودم زحمت کشیدم و با علم خودم به دست آوردم. متأسفانه ممکن است مراتبی از این حالت در ما هم پیدا بشود و وقتی کار خوبی کردیم، بگوئیم: بله! خدا سر جای خودش که توفیق داد، اما من هم زحمت کشیدم، درسش را خواندم، شکنجهاش را دیدم و زندانش را رفتم. البته خدا بالای سر همه هست، اما من زحمت کشیدم و اگر من نبودم و این کار را نکرده بودم، انقلاب پیروز نمیشد و به اینجا نمیرسید!
انسان باید در مقابل خدا خودش را صفر ببیند؛ البته غیر از این هم نیست. مگر ما چیزی از خودمان داریم؟! اگر چیزی داریم همان است که او به ما داده است. بنابراین وقتی با خدا روبهرو هستیم باید از همه عوامل دیگر صرف نظر کنیم. اما در مقام عذرخواهی و استغفار باید تمام توجهمان این باشد که عیبها از ماست. خداوند خوبیها را داده است، اگر نقصی هست، برای این است که من سوءاستفاده کردهام. همچنین در ارتباط با وسایط باید به هر کدام متناسب با شأن خودشان کار را نسبت بدهم و از او قدردانی کنم و وظیفهای که دارم انجام بدهم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام عزه) در مراسم سوگواری شهادت امام جواد(ع)؛ قم، 21 /6 / 1394
ویژگیهای افعال اختیاری
برای انجام افعال اختیاری سه نوع عامل نیاز است؛ انسان در دستهای از این عوامل هیچ اختیاری ندارد. این عوامل را خداوند حتی گاهی قبل از تولد انسان فراهم میکند. برای به دستآوردن این عوامل انسان خود هیچ تلاشی نکرده است و به دست آوردن آنها در اختیار او نیست. این عوامل با اینکه اختیاری نیست باید باشد تا انسان از آنها استفاده کند و بتواند راه صحیحی را بپیماید.
دسته دوم عوامل، انگیزههای درونی است. انسان برای پیمودن راه حق به انگیزه درونی نیز نیاز دارد. بسیاری از کارهاست که انسان میداند خوب است، ولی انگیزهای برای انجام آن ندارد و بالطبع آنها را انجام نمیدهد.
دسته سوم عوامل، تقویت بیرونی است. غالبا عامل درونی به تنهایی کافی نیست و به کمکهای بیرونی نیز نیاز است. بسیاری از اوقات انگیزهای در درون انسان هست، ولی شرایط محیط بهگونهای نیست که برای آن کار تشویق شود، اما اگر شرایط بهگونهای باشد که در آن راه، دیگران را همراه خود ببیند، عامل درونی تقویت میشود و به آن کار میپردازد.
در روایت بالا از اسباب غیراختیاری با عنوان «توفیق من الله» یاد شده است؛ همان چیزهایی که در اختیار انسان نیست و خداوند فراهم کرده است. همچنین از عامل درونی به «واعظ من نفسه» تعبیر شده است که اگر این عامل نباشد هرچه اسباب هم فراهم باشد فرد استفاده نمیکند. این عامل در اختیار خود انسان است و جبری نیست. این دو عامل وقتی با تقویت بیرونی همراه شود غالبا تأثیر خود را میبخشد.
حال این سوال مطرح میشود که توحید افعالی و ارتباط آن با اختیار، اراده و فعالیت انسان چیست که باید گفت به یک شکل این سؤال مطرح میشود که آیا در عالم غیر از اراده خداوند چیز دیگری هم مؤثر است یا اینکه همه چیز تنها به اراده خداست و چیزی بدون اراده خدا واقع نمیشود؟ آیا یک اراده حاکم است یا ارادههای دیگری نیز هست و اگر ارادهای دیگری نیز هست با اراده خدا چه نسبتی دارد؟
ریشه مسائل مربوط به قضا و قدر و جبر و تفویض این مسئله است. امام جواد(ع) در پاسخ نامه واسطهای که قرار بود هدایایی را از طرف مردم خدمت ایشان برساند ولی در بین راه سارقان آنها را از او ربوده بودند، فرمود: از نعمتهایی که خدا به ما میرساند با شادی و قدردانی استفاده میکنیم، ولی اگر خداوند چیزهایی را از ما بگیرد مطمئنیم که اجر و حسنهاش را برای ما حفظ خواهد کرد.
اموال را دزدها ربوده بودند، ولی حضرت فرمودند اگر خداوند نعمتی را از ما بگیرد ما نگران نیستیم؛ زیرا اجرش را به ما خواهد داد. این تعبیرات زیاد است. در آیات قرآن نیز حتی حوادث طبیعی گاهی به امور طبیعی و گاهی به خدا نسبت داده میشود. حتی گاهی برخی از اعمال در آیهای به خداوند و در آیه دیگر به شیطان نسبت داده میشود. حال این پرسش مطرح میشود که بالاخره این مسایل کار کیست؟ خدا یا دیگران؟ هر دو انتساب است اما باید هر دو را معنا کنیم. این پاسخ به این معنا نیست که خدا در عرض فاعلهای دیگر در انجام عملی نقش دارد؛ این شرک است. هیچ کس در عرض خداوند کارهای نیست. این رابطه، رابطه طولی است، در این صورت نسبت عمل به هریک از علل طولی آن عمل، صحیح است. هر چه در عالم است از خداست چون هرچه وجود دارد، وجودش از خداست، اما این بدان معنا نیست که وسائطی در کار نیست و آنها مسئولیتی ندارند یا اگر کار خیری داشتند سزاوار تشکر نیستند، بلکه با اینکه اصل عمل از خداست، نسبت عمل به واسطهها نیز نسبت صحیحی است و مسئولیت آنها محفوظ است، افزون بر اینکه وظیفهای که ما نسبت به آنها داریم نیز پابرجاست.
در روایت است که: «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق» که این بر وظیفه شکرگزاری از وسایط تاکید دارد. لازمه ایمان این است که برای همه چیز در همه حال نوعی نسبت نهایی با خداوند قائل باشیم، اما این بدان معنا نیست که به چیزهای دیگر توجه نکنیم و هیچ عامل دیگری را مؤثر ندانیم، بلکه عوامل دیگری نیز هستند که به اذن الله مؤثر هستند.
اگر خداوند بخواهد خیری را به انسان برساند، کسی نمیتواند جلوی او را بگیرد. کار کار اوست و از هر راه و به دست هر کس که مصلحت بداند اجرا میکند. او در نمیماند و به این اسباب نیازی ندارد.
لزوم تشکر از خدا و بندگان
در مقام مناجات با خدا، باید در همه چیز سر و کارمان را با خدا بدانیم و توجه داشته باشیم که منشأ اصلی همه قدرتها اوست، اما در مواردی نیز ما با مخلوقات و وسائط روبهرو هستیم و نسبت به آنها نیز وظایفی داریم. مقام توبه و استغفار این است که انسان گناهان را به خودش نسبت بدهد، اما درباره خوبیها بگوید خدایا اگر تو این نعمتها را به من نداده بودی من چگونه میتوانستم به خوبیها بپردازم. البته هر دو نسبت نیز صحیح است، اما باید ببینیم این مقام اقتضای توجه به کدام مراتب را دارد.
طبق نقلی امام جواد(ع) همراه ساربانی به کوفه رفتند و امام مبلغ چهارصد دینار که مبلغ بسیار زیادی است، به او دادند. ساربان به طمع افتاد و درخواست مبلغ بیشتری کرد. حضرت فرمودند: لاینقطع المزید من الله الا ان ینقطع الشکر من العباد.حضرت با این کلام اشاره کردند که همین مبلغ هم برای کار تو بسیار زیاد است، افزون بر اینکه همین هم نعمت خداست و از آنجا که قدردانی نکردی، استحقاق بیشتری نداری، اما اگر بعد از این هم شکر نعمتهای خدا را بجا نیاوری، نعمت خدا قطع میشود. بنابراین برای اینکه ما شکر نعمتهای خدا را بجا بیاوریم باید اول هر خوبی را از او بدانیم، حتی اراده خیری که در ما پیدا میشود بگوئیم خدایا تو این اراده را به ما دادی و تا اینجا هم انسان باید خودش را مدیون خدا بداند تا خدا توفیق بدهد که انسان باز هم این کار خیر را اراده کند و انجام بدهد.
اولین مرتبه شکر این است که انسان به زبان، اقرار کند که خدایا این کار خوب من نیز از توست. اندیشه قارون در مقابل این رویکرد بود. وقتی به قارون گفتند مقداری از این نعمتهایی که خدا به تو داده برای آخرت خودت صرف کن! گفت: إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِندِی؛ من خودم زحمت کشیدم و با علم خودم به دست آوردم. متأسفانه ممکن است مراتبی از این حالت در ما هم پیدا بشود و وقتی کار خوبی کردیم، بگوئیم: بله! خدا سر جای خودش که توفیق داد، اما من هم زحمت کشیدم، درسش را خواندم، شکنجهاش را دیدم و زندانش را رفتم. البته خدا بالای سر همه هست، اما من زحمت کشیدم و اگر من نبودم و این کار را نکرده بودم، انقلاب پیروز نمیشد و به اینجا نمیرسید!
انسان باید در مقابل خدا خودش را صفر ببیند؛ البته غیر از این هم نیست. مگر ما چیزی از خودمان داریم؟! اگر چیزی داریم همان است که او به ما داده است. بنابراین وقتی با خدا روبهرو هستیم باید از همه عوامل دیگر صرف نظر کنیم. اما در مقام عذرخواهی و استغفار باید تمام توجهمان این باشد که عیبها از ماست. خداوند خوبیها را داده است، اگر نقصی هست، برای این است که من سوءاستفاده کردهام. همچنین در ارتباط با وسایط باید به هر کدام متناسب با شأن خودشان کار را نسبت بدهم و از او قدردانی کنم و وظیفهای که دارم انجام بدهم.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام عزه) در مراسم سوگواری شهادت امام جواد(ع)؛ قم، 21 /6 / 1394