بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
وجود مبارک حضرت عبدالعظيم حسني چندين حديث از وجود امام هادي و ائمه قبلي(ع) نقل ميکند، يکي از آن احاديث اين است: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ»؛(1) اگر کسي بميرد و امام زمانش را نشناسد مرگ او مرگ جاهليت است. در زمان وجود مبارک حضرت امير، امام زمان علي بن ابيطالب بود و همچنين تا زمان حضرت حجّت هر کسي بايد امام زمان خود را بشناسد، گذشته از اينکه ائمه قبلي را بايد بشناسد. اين حديث نوراني نشان ميدهد که جاهليتِ مرگ به جاهليتِ حيات وابسته است؛ اگر زندگي، زندگي جاهلي بود مرگ هم مرگ جاهلي است. اگر زندگي، عقلاني بود مرگ هم عقلاني است. ائمه(عليهمالسلام) فرمودند: «مَنْ مَاتَ» از خود حضرت رسول(ص(2) هم رسيد: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ» مرگ، عصاره زندگي است، اينکه خدا فرمود: (كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَهًُْ الْمَوْتِ)،(3) يعني انسان در هنگام مرگ، عصاره زندگي خود را ميچشد. به تعبير حکيم فردوسي(رض):
اگر بار خار است خود کِشتهاي
وگر پرنيان است خود رشتهاي(4)
يک وقت انسان مشغول غرسِ درخت ميوه شيرين است، درخت گلابي ميکارد، درخت ميوه ثمربخش شيريني ميکارد، آن وقت عصاره آن ميوه را به او ميچشانند. ما اين درختي را که داريم غرس ميکنيم اگر ـ إنشاءالله ـ شجره طيبه بود ميوه شيرين ميدهد، عصاره اين ميوه را در هنگام مرگ ميچشيم. مرحوم کلینی درجلد پنجم کافي نقل کرد که هيچ لذّتي براي مؤمن بالاتر از لذّت مرگ نيست. چون در آن حال انسان ائمه(عليهمالسلام) را ميبيند. الان تمام فخر ما اين است که دست ما به ضريح سالار شهيدان برسد، ولي طبق نقل مرحوم کليني در کتاب جنائز کافي، اين چهارده معصوم به بالين محتضر ميآيند که لذّتی بالاتر از اين فرض ندارد؛ لذا در همان باب، مرحوم کليني نقل کرد که هيچ لذّتي براي مؤمن به اندازه لذّت مرگ نيست.(5) چون خود پيغمبر را ميبيند اميرالمؤمنين را ميبيند. در آن روايت دارد که هيچ لذّتي براي مؤمن به اندازه لذّت مرگ نيست؛ براي اينکه اين شربتي که انسان مينوشد عصاره زندگي اوست. همين گونه احاديث را مرحوم حکيم فردوسي که از بزرگان علماي شيعه است آن روزي که نام مبارک حضرت امير بردن قتل را به همراه داشت او به صراحت و به شهامت گفت:
که من شهر علمم عليام دَر است
درست اين سخن قول پيغمبرست(6)
مگر آن روز از غير فردوسي اين حرف را کسي تحمّل ميکرد!؟ روز حکومت جبّار ثقفيها. اگر ايشان ميگويد:
اگر بار خار است خود کِشتهاي
وگر پرنيان است خود رشتهاي
محصول همين احاديث نوراني است و هيچ دردي براي انسان بدتر از درد مرگ نيست. سرطان و امثال سرطان درد دارد، ولي قابل تحمّل است، براي اينکه انسان ميماند؛ اما مرگ قابل تحمّل نيست، براي اينکه از تمام ذرّات بدن، از پوست و گوشت و استخوان، از همه اينها در حال حيات، روح را ميکِشند.
فریادرسی ائمه معصومین در هنگام مرگ
در هنگام مرگ کسي را تخدير نميکنند، آمپول بيهوشي نميزنند، از گوشت، پوست، استخوان از همه اينها روح را ميکِشند؛ لذا به هيچ وجه قابل تحمّل نيست و چون قابل تحمّل نيست انسان تسليم ميشود. همين مرگ براي مؤمن روح و ريحان است. در اين کتابهاي دعا ميبينيد براي نماز صبح يک تعقيب است براي نماز ظهر يک تعقيب است براي نماز مغرب و عشا يک تعقيب است؛ اما يک تعقيبي است مشترک بين همه نمازها، اين «رَضيتُ بِالله رَبّاً»(7) از آن تعقيبات مشترک است که بعد از هر نمازي انسان ميتواند اين را بخواند، براي اينکه در قبر از ما سؤال ميکنند که ائمه شما چه کساني هستند؟ اينها بايد در زبانمان باشد، مرحوم سید ابن طاووس(رض) اين اسامي مبارک ائمه(عليهم السلام) را روي نگين انگشتري حک کرد و وصيت کرد که بعد از مرگ اين را روي زبان من بگذاريد تا فرشتهها که آمدند سؤال کنند امام اوّل کيست؟ امام دوم کيست؟ من زبانم باز باشد.(8) اين است که انسان تا ميتواند باید اسامي اين ذوات قدسي را تکرار کند، اين جزء تعقيبات مشترک است که بعد از هر نمازي ميشود خواند. وجود مبارک حضرت هادي(ع) به حضرت عبدالعظيم فرمود نام ائمه در همه موارد نافع است، ولي ضروريترين و مهمترين وقتي که به درد انسان ميخورد آن وقتي است که روح به گردن برسد، اينجا به درد ميخورد؛ لذا اين روايت را حضرت عبدالعظيم نقل کرد که «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ» وقتي مرگ، مرگ جاهلي است که حيات، حيات جاهلي باشد، وگرنه انسان در حال مُردن، نه عقلانيّت دارد نه جاهليت، کاري نميکند. در حال مرگ او را ميبرند، کاري انجام نميدهند، ولي مرگ عصاره زندگي است، اگر زندگي عقلاني بود که «ماتَ ميتهًْ عقلانيّهًًْ» و اگر جاهلي بود «ماتَ ميتهًًْ جاهليّهًًْ».
جدائیناپذیری قرآن و عترت
قرآن از عترت و عترت از قرآن جداشدني نيست. هر فضيلتي که براي قرآن ذکر شده براي عترت(عليهم السلام) است، هر فضيلتي که براي عترت ذکر شده براي قرآن هست «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ»، «من مات و لم يعرف القرآن مات ميتهًْ جاهلیهًْ». آنکه ميگويد: «حَسْبُنَا كِتَابُالله»(9) «مات ميتهًْ جاهليهًْ». آنکه ميگويد «حسبنا العترهًْ»، «مات ميیهًْ جاهليهًْ»؛ چون اينها «لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّي يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض».(10) اگر قرآن هست با عترت است، اگر عترت هست با قرآن است.
بنابراين اگر به ما گفتند «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَهًًْ جَاهِلِيَّهًْ»، بايد هشيار باشيم که ارتباط ما هم با قرآن اين چنين باشد و اگر درباره قرآن گفته شد علوم اوّلين و آخرين در قرآن هست؛ يعني به برکت راهنمايي اهل عصمت و طهارت و خاندان پيغمبر.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي(دامظله)
در جلسه درس اخلاق در ديدار با جمعی از دانشجويان
و طلاب، قم؛ 31 / 4 / 1395 .
مرکز اطلاعرسانی اسرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. تمام الدين و کمال النعمهًْ، ج2، ص409.
2. المحاسن، ج1، ص154.
3. آل عمران، 185.
4. شاهنامه فردوسي، فريدون، بخش20.
5. . الكافي(ط ـ دارالحديث)، ج5، ص339؛
6. شاهنامه فردوسي، آغاز کتاب، بخش7.
7. المصباح کفعمی(جنهًْ الأمان الواقيهًْ)، ص25.
8 . فلاح السائل و نجاح المسائل، ص75.
9. الأمالي (للمفيد)، النص، ص36؛ نهج الحق و كشف الصدق، ص273؛
10. بصائر الدرجات، ج1، ص413؛