زلال بصیرت (۱۳۶) - روح جهاد را در وجود خودمان پیاده کنیم ۱۳۹۶/۰۸/۲۴
دین مجموعه هماهنگی است كه اجزای آن كاملا با یكدیگر مرتبط هستند و انسان را به سمت هدف سوق میدهند ولو اینكه ظاهرا برخی اجزا مستقل از دیگر اجزا به نظر برسند، همانگونه كه ظاهرا اندامهای انسان مانند چشم و گوش به هم ربطی ندارند و هر كدام وظیفه خاصی بر عهده دارند، اما در واقع همه اندامهای متفاوت در یك وجود واحد جمع است و در عین اینكه هر كدام كارآیی خاصی دارد، به هم مرتبطند و هر كدام از آنها نباشد، سبب نقص در موجود واحد میشود.
شباهت جامعه به موجود زنده
جامعه به موجود واحد زنده شبیه است. افراد جامعه هركدام در جایگاهی قرار دارند كه جامعه را به حركت درمیآورند؛ برخی به منزله پا برای جامعه هستند، برخی دیگر به منزله مغز و فرمانده و برخی به منزله دست و چشم و گوش. البته بر خلاف اعضای موجود زنده واحد، اعضای جامعه، نوعی قدرت انتخاب برای قرار گرفتن در جایگاهی از جامعه را دارند.
جامعهای به سمت كمال رشد می كند كه همه افراد در جایگاه خاص خودشان قرار گیرند و به وظیفه خاص خود عمل كنند. لذا ما باید ببینیم كجای جامعه قرار داریم و چه كاری برای جامعه باید انجام دهیم. دین وظیفه ما را در جامعه مشخص كرده است، باید با راهنمایی دین وظیفه خود را شناخته و به آن عمل كنیم و دیگران را نیز نسبت به وظایفشان آگاه كنیم.
اهمیت شناخت هدف
برای شناخت وظیفه ابتدا باید ببینیم كه هدف ما از زندگی فردی و اجتماعی چیست و به كجا میخواهیم برویم؟ هدف را درك كنیم و برای دیگران نیز تبیین كنیم.
از همین جا اختلافات بین بخش عظیمی از جوامع پیدا میشود، چه بسا اكثریت مردم هدف از زندگی را كسب لذت بیشتر میدانند و اعتراف هم نكنند، حداقل در عمل همین را معتقدند، اما واقعیت این است كه این هدف نهایی نیست و همه آنچه در این عالم رخ میدهد، نقطه شروع حركت است نه مقصد، به همین دلیل است كه عقل نمیتواند دقیقا این مسئله را روشن كند و خداوند متعال انبیا را فرستاده تا هدف را برای ما بیان كنند.
برخی حتی اگر قائل به آخرتی هم باشند، میگویند برای رسیدن به سعادت در دنیای دیگر، باید آرام و ساده زندگی كرد تا آن دنیا نیز آرامش داشته باشیم! و در مقابل برخی دیگر گفتهاند تنها در صورتی به آرامش میرسیم كه در این دنیا به خود سختی و رنج دهیم.
طبق آنچه انبیاء الهی برای ما بیان كردهاند، راه سعادت، بندگی خداوند است؛ و در مسیر بندگی خدا گاهی لذتهای مشترك انسان و حیوان مانند ارضای غریزه جنسی نیز سبب كمال است و گاهی باید آماده تحمل رنجها و حتی كشته شدن بود و طبق آیات قرآن، رنج و لذت وسیله آزمایش است.
روحانیان وظیفه دارند هم خودشان هدف زندگی را شناخته و در مسیر صحیح حركت كنند و هم دیگران را هدایت كنند؛ همانگونه كه یك پزشك، هم خودش باید بهداشت را رعایت كند تا سالم باشد و هم به دیگران برای سلامتی كمك كند، روحانیان نیز باید پزشك روح باشند؛ هم برای سلامت روح خودشان تلاش كنند و هم به دیگران برای سلامت روح كمك كنند.
ویژگی زندگی انسان این است كه تمام ابعادش اعم از جسمی و روحی، مادی و معنوی در هم تنیده است و نمیتوان جهات مادی و معنوی، مسائل فردی و اجتماعی را از هم جدا كرد. البته ویژگی دین اسلام هم این است كه برنامهای جامع را برای همه ابعاد درهم تنیده زندگی انسان ارائه داده است.
ضرورت نهادینه کردن جهاد در وجود خود
جهاد شرط هدایت و قرار گرفتن در مسیر است.خداوند در قرآن میفرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»(عنکبوت/69)؛ لذا اگر كسی میخواهد مشمول هدایت خداوند شود، راهش جهاد در راه خداست و انسان مؤمن باید همیشه آماده جهاد در راه خدا و صرف نیرو در راهی باشد كه خدا بیان كرده است.
روح كار ما باید این باشد كه جهاد را در وجود خودمان پیاده كنیم، که اگر چنین كردیم خدا راه را به ما نشان میدهد تا هم خودمان راه را بشناسیم و هم دیگران را به این راه هدایت كنیم.
روح حاکم بر سیره پیامبر اكرم (ص) و ائمه(ع) جهاد در راه خدا در همه ابعاد جهاد با نفس، جهاد با دشمن داخلی و جهاد با دشمن خارجی بود. البته جهاد در راه خدا طبیعتا با رنجها و سختیهایی همراه است و خداوند در این راه لذتهایی نیز قرار داده تا تحمل سختیها امكانپذیرتر شود، ولی نباید به این لذتها دل بست و به همین دلیل حتی حضرت سلیمان(ع) كه خداوند ملك و قدرت عظیمی به او داده بود، خودش حصیربافی میكرد و از دسترنج خود با نان جو سر میكرد.
امام خمینی(ره) با آن عظمت، مانند همه طلاب دیگر از آیتالله بروجردی شهریه میگرفتند؛ و حتی بعد از مرجعیت و زمانی كه پرجمعیتترین درس خارج را در مسجد اعظم قم داشتند، باز هم بسیار ساده زندگی میكردند و از سهم امامی كه در اختیارشان بود كوچكترین ریخت و پاشی برای زندگی راحتتر نداشتند.
همین فرد كاری كرد كه دنیا را تكان داد و در هنگام سخنرانی وی، شخصیتهای به ظاهر مهم دنیا برنامههایشان را قطع میكردند تا سخنان وی را زنده بشنوند؛ دلیلش این بود كه وی در راه خدا جهاد میكرد و صبح كه از خواب برمیخاست به دنبال انجام وظیفه در مقابل خدا بود.
اگر قدری تأمل شود، معلوم میشود كه حساسترین و خطرناكترین برهه برای ایشان زمان پرواز ایشان از فرانسه به ایران بود؛ چرا كه تا جایی كه راه داشت در تضعیف رژیم طاغوت و استكبار سخنرانی كرده بود و از طرفی وقتی قرار بود علیرغم مخالفت عدهای به ایران بیاید، هر لحظه احتمال ترور ایشان وجود داشت؛ اما وقتی خبرنگار میپرسد چه احساسی دارید، با نهایت آرامش جواب میدهد من وظیفهای در مقابل خدا دارم كه میروم انجام دهم.
خداوند دوست دارد بندهاش ضمن اینکه برنامهریزیها و تدابیرش را بر اساس وظیفه انجام میدهد، در هیچ حالی خود را بینیاز از او نبیند؛ و تحقق برنامههایش را مشروط به مشیت الهی بداند و ما باید این را یاد بگیریم.
اوج عبادت همین است كه انسان هر لحظه از زندگی خودش و هر عملی در زندگی را با توجه به خواست خدا انجام دهد. در این صورت است كه به مقامی میرسد كه خداوند وی را برای همان خلق كرده بود. اگر چنین شد، یك نفس وی میتواند جامعهای را عوض كند.
شهید حججی به عنوان یك جوان در سن جوانی با انجام وظیفه الهی خود، كشور را زیر و رو كرد؛ برنامهها تعطیل شد و برنامههایی به خاطر او تدارك دیده شد. از بزرگترین شخصیتها تحت تأثیر این رفتار قرار گرفتند. مگر وی چه قدرتی داشت؟ چقدر نقشه كشیده بود كه چنین شود؟ آیا دنبال این بود كه محبوبیت پیدا كند؟ خیر؛ عشق او به سیدالشهدا(ع) او را به اینجا رساند. البته اینها كه ما دیدیم تنها آثار دنیایی كار اوست كه در مقابل آثار اخروی آن چیزی نیست.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام ظله) در دیدار با جمعی از روحانیون سپاه؛ قم؛ 16 / 7 /1396 .
شباهت جامعه به موجود زنده
جامعه به موجود واحد زنده شبیه است. افراد جامعه هركدام در جایگاهی قرار دارند كه جامعه را به حركت درمیآورند؛ برخی به منزله پا برای جامعه هستند، برخی دیگر به منزله مغز و فرمانده و برخی به منزله دست و چشم و گوش. البته بر خلاف اعضای موجود زنده واحد، اعضای جامعه، نوعی قدرت انتخاب برای قرار گرفتن در جایگاهی از جامعه را دارند.
جامعهای به سمت كمال رشد می كند كه همه افراد در جایگاه خاص خودشان قرار گیرند و به وظیفه خاص خود عمل كنند. لذا ما باید ببینیم كجای جامعه قرار داریم و چه كاری برای جامعه باید انجام دهیم. دین وظیفه ما را در جامعه مشخص كرده است، باید با راهنمایی دین وظیفه خود را شناخته و به آن عمل كنیم و دیگران را نیز نسبت به وظایفشان آگاه كنیم.
اهمیت شناخت هدف
برای شناخت وظیفه ابتدا باید ببینیم كه هدف ما از زندگی فردی و اجتماعی چیست و به كجا میخواهیم برویم؟ هدف را درك كنیم و برای دیگران نیز تبیین كنیم.
از همین جا اختلافات بین بخش عظیمی از جوامع پیدا میشود، چه بسا اكثریت مردم هدف از زندگی را كسب لذت بیشتر میدانند و اعتراف هم نكنند، حداقل در عمل همین را معتقدند، اما واقعیت این است كه این هدف نهایی نیست و همه آنچه در این عالم رخ میدهد، نقطه شروع حركت است نه مقصد، به همین دلیل است كه عقل نمیتواند دقیقا این مسئله را روشن كند و خداوند متعال انبیا را فرستاده تا هدف را برای ما بیان كنند.
برخی حتی اگر قائل به آخرتی هم باشند، میگویند برای رسیدن به سعادت در دنیای دیگر، باید آرام و ساده زندگی كرد تا آن دنیا نیز آرامش داشته باشیم! و در مقابل برخی دیگر گفتهاند تنها در صورتی به آرامش میرسیم كه در این دنیا به خود سختی و رنج دهیم.
طبق آنچه انبیاء الهی برای ما بیان كردهاند، راه سعادت، بندگی خداوند است؛ و در مسیر بندگی خدا گاهی لذتهای مشترك انسان و حیوان مانند ارضای غریزه جنسی نیز سبب كمال است و گاهی باید آماده تحمل رنجها و حتی كشته شدن بود و طبق آیات قرآن، رنج و لذت وسیله آزمایش است.
روحانیان وظیفه دارند هم خودشان هدف زندگی را شناخته و در مسیر صحیح حركت كنند و هم دیگران را هدایت كنند؛ همانگونه كه یك پزشك، هم خودش باید بهداشت را رعایت كند تا سالم باشد و هم به دیگران برای سلامتی كمك كند، روحانیان نیز باید پزشك روح باشند؛ هم برای سلامت روح خودشان تلاش كنند و هم به دیگران برای سلامت روح كمك كنند.
ویژگی زندگی انسان این است كه تمام ابعادش اعم از جسمی و روحی، مادی و معنوی در هم تنیده است و نمیتوان جهات مادی و معنوی، مسائل فردی و اجتماعی را از هم جدا كرد. البته ویژگی دین اسلام هم این است كه برنامهای جامع را برای همه ابعاد درهم تنیده زندگی انسان ارائه داده است.
ضرورت نهادینه کردن جهاد در وجود خود
جهاد شرط هدایت و قرار گرفتن در مسیر است.خداوند در قرآن میفرماید: «والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا»(عنکبوت/69)؛ لذا اگر كسی میخواهد مشمول هدایت خداوند شود، راهش جهاد در راه خداست و انسان مؤمن باید همیشه آماده جهاد در راه خدا و صرف نیرو در راهی باشد كه خدا بیان كرده است.
روح كار ما باید این باشد كه جهاد را در وجود خودمان پیاده كنیم، که اگر چنین كردیم خدا راه را به ما نشان میدهد تا هم خودمان راه را بشناسیم و هم دیگران را به این راه هدایت كنیم.
روح حاکم بر سیره پیامبر اكرم (ص) و ائمه(ع) جهاد در راه خدا در همه ابعاد جهاد با نفس، جهاد با دشمن داخلی و جهاد با دشمن خارجی بود. البته جهاد در راه خدا طبیعتا با رنجها و سختیهایی همراه است و خداوند در این راه لذتهایی نیز قرار داده تا تحمل سختیها امكانپذیرتر شود، ولی نباید به این لذتها دل بست و به همین دلیل حتی حضرت سلیمان(ع) كه خداوند ملك و قدرت عظیمی به او داده بود، خودش حصیربافی میكرد و از دسترنج خود با نان جو سر میكرد.
امام خمینی(ره) با آن عظمت، مانند همه طلاب دیگر از آیتالله بروجردی شهریه میگرفتند؛ و حتی بعد از مرجعیت و زمانی كه پرجمعیتترین درس خارج را در مسجد اعظم قم داشتند، باز هم بسیار ساده زندگی میكردند و از سهم امامی كه در اختیارشان بود كوچكترین ریخت و پاشی برای زندگی راحتتر نداشتند.
همین فرد كاری كرد كه دنیا را تكان داد و در هنگام سخنرانی وی، شخصیتهای به ظاهر مهم دنیا برنامههایشان را قطع میكردند تا سخنان وی را زنده بشنوند؛ دلیلش این بود كه وی در راه خدا جهاد میكرد و صبح كه از خواب برمیخاست به دنبال انجام وظیفه در مقابل خدا بود.
اگر قدری تأمل شود، معلوم میشود كه حساسترین و خطرناكترین برهه برای ایشان زمان پرواز ایشان از فرانسه به ایران بود؛ چرا كه تا جایی كه راه داشت در تضعیف رژیم طاغوت و استكبار سخنرانی كرده بود و از طرفی وقتی قرار بود علیرغم مخالفت عدهای به ایران بیاید، هر لحظه احتمال ترور ایشان وجود داشت؛ اما وقتی خبرنگار میپرسد چه احساسی دارید، با نهایت آرامش جواب میدهد من وظیفهای در مقابل خدا دارم كه میروم انجام دهم.
خداوند دوست دارد بندهاش ضمن اینکه برنامهریزیها و تدابیرش را بر اساس وظیفه انجام میدهد، در هیچ حالی خود را بینیاز از او نبیند؛ و تحقق برنامههایش را مشروط به مشیت الهی بداند و ما باید این را یاد بگیریم.
اوج عبادت همین است كه انسان هر لحظه از زندگی خودش و هر عملی در زندگی را با توجه به خواست خدا انجام دهد. در این صورت است كه به مقامی میرسد كه خداوند وی را برای همان خلق كرده بود. اگر چنین شد، یك نفس وی میتواند جامعهای را عوض كند.
شهید حججی به عنوان یك جوان در سن جوانی با انجام وظیفه الهی خود، كشور را زیر و رو كرد؛ برنامهها تعطیل شد و برنامههایی به خاطر او تدارك دیده شد. از بزرگترین شخصیتها تحت تأثیر این رفتار قرار گرفتند. مگر وی چه قدرتی داشت؟ چقدر نقشه كشیده بود كه چنین شود؟ آیا دنبال این بود كه محبوبیت پیدا كند؟ خیر؛ عشق او به سیدالشهدا(ع) او را به اینجا رساند. البته اینها كه ما دیدیم تنها آثار دنیایی كار اوست كه در مقابل آثار اخروی آن چیزی نیست.
بیانات آیتالله مصباح یزدی(دام ظله) در دیدار با جمعی از روحانیون سپاه؛ قم؛ 16 / 7 /1396 .