۱۸۵ - سیدابوالحسن موسوی طباطبایی : غم سرودهای در میلاد بانوی رنجها ۱۳۹۷/۱۰/۲۱
غم سرودهای در میلاد بانوی رنجها
۱۳۹۷/۱۰/۲۱
سیدابوالحسن موسوی طباطبایی
دخت رسول خدا و غمگسار مهربان علی(ع) پس از حسنین علیهماالسلام، اینک قنداقه سومین را به امیرالمؤمنین سپرد. آنگاه چشمان پرآزرم خویش را به سبکبالی نسیمی از نگاه مهرپرور مولا گذراند...
[همه چیز از آن روز آغاز شد که کربلا را آفریدند! مرز جداییها و رمز پیوندها، شد کربلا.
غمها مولود این سرزمین پاکند و تردید و دودلی مرزهای آن
حزن و اندوه دیوارهای کربلایند و باورها دروازهاش و بهشت آینهدار آن
شکسته دلان، ساکنان حریمش- غمپروران، پناهجویان کویش و ملکوتیان، جبههسای تربت عنبر بویش.
عاشورا نیز خود از درون کربلا برخاست و مبدأ تاریخ شد.
و اینک ای حبیبه خدا و ای دختر رسالت! خداوند اراده فرمود که دامان پاکت خاستگاه حماسهسازان کربلا گردد. کربلا عرصه هماوردی خونین است و حماسه جاودانش، شیرمردانی حیدری شوکت میطلبد که تیغشان در اقتدا به قیام و سجود ذوالفقار رفته باشد... و امروز گویی همان روز است، پاکبازانی از قلعه حیدر کرار که آن روز به کربلا نرسیده بودند، امروز رسیدهاند و حریم حرمت را به جان و خون خویش پاس میدارند. زنان را در جنگها جایی نیست و مولود شما...
این عبارات، چقدر شبیه سخن همسر عمران است. مادر مریم مقدس. او که جنین خود را نذر خدمت به معبد نموده بود، به گمان پسر بودن حمل، با تأسف گفت: «إنّی وَضَعتُها أنثی» و شاید آن بانوی پاک نمیدانست همین یگانه دختر، روزی در آوردگاه قرب، یکهتازان این میدان را در توفان نعل سمندش به غبار فراموشی میسپارد...]
امیرالمؤمنین(ع) قنداقه را از دستان پرمهر فاطمه(س) گرفت. کسی چه میداند این دختر که اینک در آغوش روحپرور سلطان اولیا جای خوش نموده کیست؟ علو ملکوت و سطوت جبروت در وجود این مولود موج میزند. گفتی میراثدار هیبت احمدی، صولت حیدری و عصمت فاطمیست.
- علی جان چه نامی بر دخت خود خواهید گذاشت؟
- فاطمه جان میدانی که من در نام نهادن فرزندانم از رسول خدا(ص) پیشی نمیگیرم.
... دیری نپایید که عطر حضور رسول خدا در فضا پیچید. باز هم خمسه طیبه زیر یک سقف گرد آمدند. پیامبر خدا آیینه رحمت الهی، قنداقه را در آغوش گرفت. نگاه پر از عشق او به دومین دختر از سلیل کوثر افتاد. آه که این مولود با آوارگان دیار عشق چهها خواهد کرد!
- یا رسولالله! ما منتظر قدوم شما بودیم تا اسمی بر این کودک بنهید.
- من در نامگذاری از پروردگار خویش سبقت نمیجویم.
چه گفتار سترگ و چه موضوع با عظمتی!
آنجا مادر مریم عَذرا گفت: «إنّی سمیّتُها مریم؛ من خود، نام او را مریم نهادم.» و اینجا دختر امیرالمؤمنین و فاطمه را همچون پسرانشان حسن و حسین، خداوند نامگذاری میکند.
دیری نپایید که جبرئیل امین فرود آمد و سلام پروردگار را به رسولش رساند. آنگاه گفت: نام این نوزاد را «زینب» بگذارید. خداوند این نام را برای او برگزیده است.
لبخند خشنودیِ خاندان رسالت، گلستانی فردوسآسا آفرید. اما اندک اندک تبسم از لبان مبارک رسول خدا محو شد، ابرهای اندوه در چشمان زیبایش جای گرفت و گوهرهای اشک بر دامانش نشست.
- یا رسولالله! هرگز چشمانتان را اندوهبار نبینیم. چه پیش آمد که شادی شما در میلاد این کودک مبارک، مبدل به حزن و اشک گردید.
- جبرئیل رنجها و مصایب این دختر را برایم آشکار ساخت و گریهام بدین سبب بود...
و اینچنین از روز نخست، زینب سلامالله علیها با رنجها و انبوه غمها شناخته شد و نام زینب بهانه اشکهای شیعه گردید زینب سبب سُرور حسین و مایه اُنس او بود، اما قرنهای پیاپی، سینه شیعه در مظلومیت این بانو سوخت و اشک بر او، دیدگانش را مجروح ساخت.
شاید اگر روزی ایام انتظار به سر آمد، بتوان از آن امام که داننده تمام اسرار است پرسید که راز گریهخیز بودن نام عمهاش زینب چیست؟