۸ - گزارش گاردین از کشتار ۱۷ شهریور : منظره میدان ژاله به میدان اعدام شباهت داشت ۱۳۹۹/۰۶/۱۶
گزارش گاردین از کشتار ۱۷ شهریور
منظره میدان ژاله به میدان اعدام شباهت داشت
۱۳۹۹/۰۶/۱۶
اگرچه طی این 42 سال که از فاجعه خونین 17 شهریور و کشتار مردم مسلمان در میدان ژاله (شهدای امروز) میگذرد، تبلیغات سرسامآور رسانههای زنجیرهای خارجی که عمدتا به کانونهای سلطه گر حامی شاه سابق تعلق دارند و شرکای داخلی آنها، از یک طرف سعی بر کم رنگ کردن حادثه فوق داشته و از طرف دیگر اسناد پشت پرده آن حادثه را از بین برده یا پنهان نموده اما هنوز میتوان با تکیه بر اسناد تردیدناپذیر، به عمق فاجعه 17 شهریور و حضور نیروهای صهیونیستی در آن واقعه دست یافت.
هنوز بسیاری از افرادی که آن حادثه را به خاطر دارند، یادشان هست پس از فاجعه جمعه سیاه در میدان شهدای تهران، بسیاری از نجات یافتگان آن واقعه این شایعه را با خود تکرار میکردند که سربازانی که به سمت مردم تیراندازی کردند، به فارسی تکلم نمیکردند. دو روز قبل از آن، اطلاعیهای به در و دیوارها نصب شده بود که 3 هواپیمای اسرائیلی در پادگان جی تهران، کماندوهای اسرائیلی را پیاده کردهاند.(1)
اما حضرت امام خمینی رحمهًْاللهعلیه چندی پس از واقعه خونین ۱۷ شهریور، طی سخنانی بر این مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمانهای صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتل عام مردم تظاهرکننده در میدان شهدای تهران دست داشتند، صحه گذاردند. ایشان فرمودند:
«حتی راجع به این قتلهایی که شد، به ما گفته بودند که از اسرائیل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است، اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشتهاند.»(2)
براساس اسناد و روایات یاران نزدیک امام، ایشان هرگز خبرها و گزارشها را بدون تحقیق از طریق نمایندگان ویژه خود، نمیپذیرفته و براساس شایعات و گفتهها، قضاوت نمیکردند. فی المثل در مورد شهادت آیتالله سعیدی به دست مزدوران شاه، علیرغم گزارشهای مختلف و موثق، تا هنگامی که نماینده ایشان از ایران، خبر دقیق نیاورد و آن را با سند و مدرک خدمت ایشان ارائه نکرد، حاضر به صدور اعلامیه درباره شهادت آیتالله سعیدی نشدند.
به نظر میآید اظهار نظر حضرت امام (ره) درمورد حضور سربازان اسرائیلی در فاجعه ۱۷ شهریور، ناظر به این مطلب هم بود که مطبوعات اسرائیل در روزها و هفتههای بعد از 17 شهریور 1357 فاش ساختند اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور به حضور سربازان اسرائیلی در ایران طی روزهای سرکوب مردماشاره کرده بودند.
روزنامه «هاآرتص» در شماره ۲۳ اکتبر ۱۹۷۸، روزنامه «داوارد» در شمارههای ۱۰ و ۲۳ اکتبر همان سال، نشریه «هاعولام هزه» 22 نوامبر 1978 و مجله نظامی «سیکراهودشیت» در شماره سوم نوامبر ۱۹۷۸ تشریح کردند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه، سربازان خود را برای سرکوب انقلابیون به تهران فرستاد.(3)
این رسانهها نوشتند: «اسرائیل پس از افزایش موج تظاهرات مردم ایران، یك پل هوائی از فرودگاه «لُد» و فرودگاه نظامی رامات داوید در نزدیكی «حیفا» برای رساندن ابزار و مهمات سرکوب متظاهرین برپا كرد. از جمله این ابزارها تفنگهای پخش كننده گازهایی بود كه حركت و رفلكس عصبی را دچار فلج میكرد.»
این رسانههای اسرائیلی همچنین افزودند: «دولت اسرائیل یك گروهان از افراد ورزیده در جنگهای پارتیزانی و سابوتاژ و سرکوب شهری به تهران ارسال داشت. این گروهان تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود كه با اجازه نهائی «شین.بت» (اداره اطلاعات و ضداطلاعات نخستوزیری اسرائیل) بایستی عمل میکرد. فرمانده این گروهان «رهبعام زیبكی» بود كه پیش از این فرمانده بخش میانه اسرائیل در دهه ششم و سپس مشاور نخستوزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و كاربرد مهمات مخصوص و تكنیكهای آن در این زمینه گردید.»
در ادامه گزارشهای این مطبوعات آمده بود که این واحد بهوسیله هواپیماهای شركت «ال عال اسرائیل» به تهران منتقل شد و در وقت خود در سرکوب تظاهرات در شهرهای بزرگ ایران موفق گردید. در این گروهان تعداد زیادی افراد یهودی-ایرانی كه زبان فارسی خوب میدانستند نیز وجود داشت. بهعلاوه كلیه افراد این گروهان در تهران ملبس به لباس نظامی ارتش ایران شدند.
کارشناسان نظامی اسرائیل و افرادی از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنیبریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. مسئولین ایرانی برای كتمان این موضوع شایع كردندكه افراد این گروهان از بلوچستان ایران هستند. علاوهبر این، از پایگاه كوچك نظامی نزدیك آبادان و بندرعباس كه توسط اسرائیل اداره میشد برای تمرین كادرهای ضد شورش شهری استفاده گردید.(4)
دستور شاه: به سرهاشان شلیک کنید!
طی سالهای اخیر، رسانههای بیگانه و حامی رژیم شاه سعی داشتهاند با تطهیر مزدور وابسته و جنایتکاری همچون محمدرضا پهلوی، از وی عنصری ملایم و وطنپرست و مخالف با سرکوب مردم بسازند و ادعا کنند که شاه دیکتاتور به خاطر جلوگیری از کشتار مردم، ایران را ترک کرد! اما قتل عام میدان ژاله تهران در 17 شهریور 1357 نشانگر اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه بود و ابطالکننده این ادعای پوچ که گویا شاه از کشتار مردم پرهیز داشته است.
براساس سند موجود از دستورالعمل ژاندارمری شاهنشاهی برای حمایت از شهربانیها در تاریخ 31 مرداد 1357 (یعنی کمتر از 3 هفته مانده به جمعه خونین) که به تایید شخص محمدرضا هم رسیده، نیروهای نظامی از هرگونه تیراندازی هوایی منع شده و دستور داشتند که به سر تظاهرکنندگان یا به قول خودشان شورشیان تیراندازی نمایند!(5)
شاید از همین رو بود ، خبرنگار روزنامه گاردین که خود شاهد ماجرا بود ، در توصیف جمعه سیاه تهران در 17 سپتامبر 1978 یعنی 9 روز پس از آن واقعه شوم نوشت:
«...منظره به میدان اعدام شباهت داشت. نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند...»
خبرنگار بخش انگلیسی روزنامه لوموند نیز در همان تاریخ نوشت :
«...جمعه 8 سپتامبر ، خونینترین روزی بود که ایران بعد از ژوئن 1963 داشته است...»
گزارش دوم گاردین به نقل از مخبر اخراجی خانم «لیتزر گود» بود که نوشت :
«...تصمیم شاه در به کار گرفتن اسلحه به صورت یک نمایش از بیرحمی و سفاکی و زورگویی باعث نفرت بیشتر ایرانیان شده است. یک مهندس جوان میگفت، شاه دوباره به گلوله متوسل شد، چون راه دیگری جز این نمیشناسد.فاجعه درست در ساعت 9/20 دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد، سربازان به سوی جمعیتی حدود 5000 زن و مرد جوان که معترض به رژیم شاه بودند ، آتش گشودند...»
خبرنگار روزنامه لوموند نیز در گزارش خود در توصیف از جمعه سیاه در تاریخ 17 سپتامبر همان سال نوشت : «...شایعات در شهر حکایت از فرود آمدن سه هواپیمای حامل کماندوهای اسرائیلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب میکرد و آنها عامل کار کثیفی بودند که سربازان ایرانی حاضر به انجام آن نشدند...»
رسانههای زنجیرهای بیگانه و اذناب آنها در داخل کشور طی این سالها همواره سعی داشتهاند، رقم شهدای 17 شهریور 1357 را بیش از 80 یا 90 نفر ذکر نکنند و متاسفانه حتی براساس لیست اسامی بنیاد شهید بر چنین آمار تخیّلی صحه گذارند در حالی که شاهدان قتل عام 17 شهریور میتوانند شهادت بدهند که در آن روز، بسیاری از اجساد که در کنار خیابان برروی هم افتاده یا درون جویهای آب رها شده بود، توسط کامیونهای نظامی از میدان خارج شد و حتی سخن از دفن بسیاری از اجساد در دریاچه نمک قم به میان آمد. بنابراین آن شهدای بینام و گمنام که بعضا خانوادگی به شهادت رسیده بودند یا بستگان آنها، دیگر سند یا مدرکی برای ثبت در دفتر بنیاد شهید نداشتند. اما برخی از اسناد و فیلمهای مستندی که در همان روزها از لیستهای بهشت زهرا منتشر شد و هنوز هم موجود است، ارقام بالای 4000 نفر (اغلب بدون درج اسم) را از آن واقعه ثبت کرده است.
پس از همین قتل عام وحشیانه رژیم شاه در 17 شهریور بود که بازهم سیل پیامهای حمایت و پشتیبانی از سوی حکومت آمریکا و دیگر دول غربی به سوی کاخ نیاوران سرازیر گردید. روز 9 سپتامبر یعنی درست یک روز پس از جمعه سیاه، جیمی کارتر که برای برقراری سازش سادات با اسرائیل در کمپ دیوید به سر میبرد، از همان جا به شاه تلفن زد و در یک تماس 5 دقیقهای ضمن تاکید بر روابط دوستانه دو کشور و ابراز نگرانی از حادثه 8 سپتامبر، آرزو کرد که شاه بر مشکلات فائق آید. چند ساعت بعد نیز کاخ سفید بیانیهای صادر نمود که بر اهمیت دوستی و روابط دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تاکید شده بود.
____________________________
1 - سند ساواک – شماره 55216/20- ف 21- 16/6 -
2 - سخنرانی امام خمینی رحمهًْاللهعلیه – 24 دیماه 1357 برابر با 15 صفر 1399- صحیفه امام – جلد 5 – صفحه 462
3 - اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه، کارتن 5، پرونده 13-210، قسمت اول، 1357
4 - اسناد طبقه بندی شده وزارت امورخارجه، کارتن 18، پرونده 5-170، قسمت پنجم، 1357 و همچنین تلگراف رمز مورخ 15/10/1357، شماره 18491، کارتن 18 از اسناد طبقهبندیشده وزارت امور خارجه، پرونده 5-270
5 - گزارش فرمانده ژاندارمری به محمدرضا پهلوی، آخرین ارتشبد عباس قرهباغی به روایت اسناد - مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، بهار 1386، صفحات 206 و 297
اما حضرت امام خمینی رحمهًْاللهعلیه چندی پس از واقعه خونین ۱۷ شهریور، طی سخنانی بر این مسئله که سربازان اسرائیلی و نظامیان سازمانهای صهیونیستی داخل کشور در کشتار و قتل عام مردم تظاهرکننده در میدان شهدای تهران دست داشتند، صحه گذاردند. ایشان فرمودند:
«حتی راجع به این قتلهایی که شد، به ما گفته بودند که از اسرائیل آمده ولی من سند درست در دست نداشتم. در چند روز پیش از این یک نفر آمد اینجا گفت که فلان آدم پیش من گفته است، اینها این ملت ما را با سربازهای اسرائیل کشتهاند.»(2)
براساس اسناد و روایات یاران نزدیک امام، ایشان هرگز خبرها و گزارشها را بدون تحقیق از طریق نمایندگان ویژه خود، نمیپذیرفته و براساس شایعات و گفتهها، قضاوت نمیکردند. فی المثل در مورد شهادت آیتالله سعیدی به دست مزدوران شاه، علیرغم گزارشهای مختلف و موثق، تا هنگامی که نماینده ایشان از ایران، خبر دقیق نیاورد و آن را با سند و مدرک خدمت ایشان ارائه نکرد، حاضر به صدور اعلامیه درباره شهادت آیتالله سعیدی نشدند.
به نظر میآید اظهار نظر حضرت امام (ره) درمورد حضور سربازان اسرائیلی در فاجعه ۱۷ شهریور، ناظر به این مطلب هم بود که مطبوعات اسرائیل در روزها و هفتههای بعد از 17 شهریور 1357 فاش ساختند اسرائیل و مقامات دفاعی این کشور به حضور سربازان اسرائیلی در ایران طی روزهای سرکوب مردماشاره کرده بودند.
روزنامه «هاآرتص» در شماره ۲۳ اکتبر ۱۹۷۸، روزنامه «داوارد» در شمارههای ۱۰ و ۲۳ اکتبر همان سال، نشریه «هاعولام هزه» 22 نوامبر 1978 و مجله نظامی «سیکراهودشیت» در شماره سوم نوامبر ۱۹۷۸ تشریح کردند که اسرائیل چگونه به تقاضای شاه، سربازان خود را برای سرکوب انقلابیون به تهران فرستاد.(3)
این رسانهها نوشتند: «اسرائیل پس از افزایش موج تظاهرات مردم ایران، یك پل هوائی از فرودگاه «لُد» و فرودگاه نظامی رامات داوید در نزدیكی «حیفا» برای رساندن ابزار و مهمات سرکوب متظاهرین برپا كرد. از جمله این ابزارها تفنگهای پخش كننده گازهایی بود كه حركت و رفلكس عصبی را دچار فلج میكرد.»
این رسانههای اسرائیلی همچنین افزودند: «دولت اسرائیل یك گروهان از افراد ورزیده در جنگهای پارتیزانی و سابوتاژ و سرکوب شهری به تهران ارسال داشت. این گروهان تابع اداره اطلاعات ارتش اسرائیل بود كه با اجازه نهائی «شین.بت» (اداره اطلاعات و ضداطلاعات نخستوزیری اسرائیل) بایستی عمل میکرد. فرمانده این گروهان «رهبعام زیبكی» بود كه پیش از این فرمانده بخش میانه اسرائیل در دهه ششم و سپس مشاور نخستوزیر در مسائل مبارزه با تروریسم و كاربرد مهمات مخصوص و تكنیكهای آن در این زمینه گردید.»
در ادامه گزارشهای این مطبوعات آمده بود که این واحد بهوسیله هواپیماهای شركت «ال عال اسرائیل» به تهران منتقل شد و در وقت خود در سرکوب تظاهرات در شهرهای بزرگ ایران موفق گردید. در این گروهان تعداد زیادی افراد یهودی-ایرانی كه زبان فارسی خوب میدانستند نیز وجود داشت. بهعلاوه كلیه افراد این گروهان در تهران ملبس به لباس نظامی ارتش ایران شدند.
کارشناسان نظامی اسرائیل و افرادی از تشکیلات پنهان صهیونی ایران مانند سازمان بنیبریت (که به عنوان دفاع نظامی از اقلیت یهود در ایران و اعزام به اسرائیل تشکیل شده بودند) در تهران به گروهان اعزامی اسرائیل ملحق شدند. مسئولین ایرانی برای كتمان این موضوع شایع كردندكه افراد این گروهان از بلوچستان ایران هستند. علاوهبر این، از پایگاه كوچك نظامی نزدیك آبادان و بندرعباس كه توسط اسرائیل اداره میشد برای تمرین كادرهای ضد شورش شهری استفاده گردید.(4)
دستور شاه: به سرهاشان شلیک کنید!
طی سالهای اخیر، رسانههای بیگانه و حامی رژیم شاه سعی داشتهاند با تطهیر مزدور وابسته و جنایتکاری همچون محمدرضا پهلوی، از وی عنصری ملایم و وطنپرست و مخالف با سرکوب مردم بسازند و ادعا کنند که شاه دیکتاتور به خاطر جلوگیری از کشتار مردم، ایران را ترک کرد! اما قتل عام میدان ژاله تهران در 17 شهریور 1357 نشانگر اوج ددمنشی و سبعیت رژیم شاه بود و ابطالکننده این ادعای پوچ که گویا شاه از کشتار مردم پرهیز داشته است.
براساس سند موجود از دستورالعمل ژاندارمری شاهنشاهی برای حمایت از شهربانیها در تاریخ 31 مرداد 1357 (یعنی کمتر از 3 هفته مانده به جمعه خونین) که به تایید شخص محمدرضا هم رسیده، نیروهای نظامی از هرگونه تیراندازی هوایی منع شده و دستور داشتند که به سر تظاهرکنندگان یا به قول خودشان شورشیان تیراندازی نمایند!(5)
شاید از همین رو بود ، خبرنگار روزنامه گاردین که خود شاهد ماجرا بود ، در توصیف جمعه سیاه تهران در 17 سپتامبر 1978 یعنی 9 روز پس از آن واقعه شوم نوشت:
«...منظره به میدان اعدام شباهت داشت. نظامیان مردمی را که تظاهرات ضد رژیم میکردند به گلوله بستند...»
خبرنگار بخش انگلیسی روزنامه لوموند نیز در همان تاریخ نوشت :
«...جمعه 8 سپتامبر ، خونینترین روزی بود که ایران بعد از ژوئن 1963 داشته است...»
گزارش دوم گاردین به نقل از مخبر اخراجی خانم «لیتزر گود» بود که نوشت :
«...تصمیم شاه در به کار گرفتن اسلحه به صورت یک نمایش از بیرحمی و سفاکی و زورگویی باعث نفرت بیشتر ایرانیان شده است. یک مهندس جوان میگفت، شاه دوباره به گلوله متوسل شد، چون راه دیگری جز این نمیشناسد.فاجعه درست در ساعت 9/20 دقیقه روز جمعه در میدان ژاله اتفاق افتاد، سربازان به سوی جمعیتی حدود 5000 زن و مرد جوان که معترض به رژیم شاه بودند ، آتش گشودند...»
خبرنگار روزنامه لوموند نیز در گزارش خود در توصیف از جمعه سیاه در تاریخ 17 سپتامبر همان سال نوشت : «...شایعات در شهر حکایت از فرود آمدن سه هواپیمای حامل کماندوهای اسرائیلی در فرودگاه مهرآباد در چهارشنبه شب میکرد و آنها عامل کار کثیفی بودند که سربازان ایرانی حاضر به انجام آن نشدند...»
رسانههای زنجیرهای بیگانه و اذناب آنها در داخل کشور طی این سالها همواره سعی داشتهاند، رقم شهدای 17 شهریور 1357 را بیش از 80 یا 90 نفر ذکر نکنند و متاسفانه حتی براساس لیست اسامی بنیاد شهید بر چنین آمار تخیّلی صحه گذارند در حالی که شاهدان قتل عام 17 شهریور میتوانند شهادت بدهند که در آن روز، بسیاری از اجساد که در کنار خیابان برروی هم افتاده یا درون جویهای آب رها شده بود، توسط کامیونهای نظامی از میدان خارج شد و حتی سخن از دفن بسیاری از اجساد در دریاچه نمک قم به میان آمد. بنابراین آن شهدای بینام و گمنام که بعضا خانوادگی به شهادت رسیده بودند یا بستگان آنها، دیگر سند یا مدرکی برای ثبت در دفتر بنیاد شهید نداشتند. اما برخی از اسناد و فیلمهای مستندی که در همان روزها از لیستهای بهشت زهرا منتشر شد و هنوز هم موجود است، ارقام بالای 4000 نفر (اغلب بدون درج اسم) را از آن واقعه ثبت کرده است.
پس از همین قتل عام وحشیانه رژیم شاه در 17 شهریور بود که بازهم سیل پیامهای حمایت و پشتیبانی از سوی حکومت آمریکا و دیگر دول غربی به سوی کاخ نیاوران سرازیر گردید. روز 9 سپتامبر یعنی درست یک روز پس از جمعه سیاه، جیمی کارتر که برای برقراری سازش سادات با اسرائیل در کمپ دیوید به سر میبرد، از همان جا به شاه تلفن زد و در یک تماس 5 دقیقهای ضمن تاکید بر روابط دوستانه دو کشور و ابراز نگرانی از حادثه 8 سپتامبر، آرزو کرد که شاه بر مشکلات فائق آید. چند ساعت بعد نیز کاخ سفید بیانیهای صادر نمود که بر اهمیت دوستی و روابط دو کشور ایران و ایالات متحده آمریکا تاکید شده بود.
____________________________
1 - سند ساواک – شماره 55216/20- ف 21- 16/6 -
2 - سخنرانی امام خمینی رحمهًْاللهعلیه – 24 دیماه 1357 برابر با 15 صفر 1399- صحیفه امام – جلد 5 – صفحه 462
3 - اسناد طبقه بندی شده وزارت امور خارجه، کارتن 5، پرونده 13-210، قسمت اول، 1357
4 - اسناد طبقه بندی شده وزارت امورخارجه، کارتن 18، پرونده 5-170، قسمت پنجم، 1357 و همچنین تلگراف رمز مورخ 15/10/1357، شماره 18491، کارتن 18 از اسناد طبقهبندیشده وزارت امور خارجه، پرونده 5-270
5 - گزارش فرمانده ژاندارمری به محمدرضا پهلوی، آخرین ارتشبد عباس قرهباغی به روایت اسناد - مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، بهار 1386، صفحات 206 و 297