در کتابی که با عنوان «وهب زمانه» درباره این شهید منتشر شده، به نقل از مادر شهید، آمده است: «۹ ساله بود. یک روز وقتی آمد خانه، کاپشنش را درآورد، قوطی تیلههایش را توی کمد گذاشت و گفت: از این به بعد دیگه نمیرم کوچه. گفتم چی شده هادی جانم؟ گفت: تیلهبازی و الک، دولک دیگه بهم حال نمیده. میخوام از این به بعد بچه مثبت بشم. میخوام برم بسیج و بسیجی بشم.» در سال ۱۳۸۹ وارد دانشگاه دامغان شد و در رشته معماری به تحصیل پرداخت. سال 91 به زیارت خانه خدا در مکه مشرف شد.
شهید شجاع از همان دوران نوجوانی در آرزوی شهادت بود. یک شب در خواب دید که خداوند برگه شهادت را به دستش داد. با آغاز درگیریهای گروههای تروریستی در عراق و سوریه، او نیز داوطلب شد تا لباس دفاع از حرم را به تن کند. پس از پیگیریهای فراوان، بالاخره عازم سوریه شد. آن هم درست 23 روز پس از دامادیاش! هادی شجاع یک نیروی زبده تکاوری بود. تکتیراندازی ماهر که به گفته همرزمانش حتی یکی از گلولههایش خطا نمیرفت. اما او که همواره از خودش بهعنوان شهید یاد میکرد، عاقبت ۲۸ مهر ۱۳۹۴ مصادف با هشتم محرم در سن ۲۶ سالگی به شهادت میرسد تا تاریخ خونبار عاشورا، وهبی دیگر در خود ببیند.