استاد رحیمپور ازغدی:
آیا رضاخان ارتش مدرن ایجاد کرد؟
۱۳۹۹/۱۲/۰۸
رضاپالانی در همه این خیانتها عامل اجرایی لندن است و عناصر خائن دیگری چون ضیا طباطبایی و محمدعلی فروغی و تقی زاده و داور و تیمورتاش و شبکه فراماسونی در پروژه ایران فروشی ایفا نقش میکنند.
به گزارش مشرق؛ در صدمین سالگرد کودتای انگلیسی ۱۲۹۹ و گماشتن رضا پهلوی برایران، پرسش وپاسخهایی در پایگاه ( rahimpour.ir ) منتشر شد:
س) ماجرای ارتش مدرن که میگویند انگلیسها پس از کودتا برای ایران و رضاخان درست کردند و جزئ خدمات رضا پهلوی می شمردند چیست؟
ج) جنوب ایران، تحت اشغال انگلیسیها و شمال کشور در اشغال روسیه تزاری است. ارتش رسمی ایران زیردست افسران روس بود اما باسقوط رژیم روسیه درانقلاب بلشویکی، انگلستان توسط عواملش چون رضاپالانی، فرماندهی سپاه ایران را در دست میگیرد و با همان ارتش، درایران کودتا میکند و بر کشور ما بطورکامل مسلط میشود، سپس ارتش ایران را منحل ومتلاشی میکند و ارتش جدیدی را تحت فرماندهی افسران انگلیسی سازمان میدهد و با آن برکل کشور مسلط میشود، رژیم جدیدی برسرکار میآورد و همه پاره قدرتها و مقاومتها را سرکوب میکند.
رضاپالانی در همه این خیانتها عامل اجرایی لندن است و عناصر خائن دیگری چون ضیا طباطبایی و محمدعلی فروغی و تقی زاده و داور و تیمورتاش و اردشیرریپورتر و شبکه فراماسونی در پروژه ایران فروشی ایفائ نقش میکنند. نهایتا انقلاب مشروطه، در کوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران، بطور کامل شکست میخورد و استعمار واستبداد، بیشتر و گستاخ تر از قبل بر ایران مسلط میشوند.
به نام ارتش مدرن و نظم و امنیت، بیش از ۲۰ هزار انسان در کمترین آمار زیر چکمه های انگلیسی رضاخان، له شدند. عشایر لرستان و بختیاری و کردستان و خوزستان و آذربایجان و گیلان و مازندران و ... به بهانه های گوناگون سرکوب وقتل عام شدند. ارتش مدرن رضاخان فقط کشتار داخلی میکرد، اما هرگز در برابر دشمنان خارجی و اشغالگران نایستاد. اولین و تنها تجربهاش برای دفاع از خاک ایران، فرار ذلیلانه و فروپاشی کل آن ارتش باصطلاح مدرن ظرف یک روز در برابر اشغال ایران در ۱۳۲۰ بود. این بود ارتش مدرن ایران پهلوی! که عملا شاخه ایرانی ارتش اشغالگر انگلیس بود.
س) چگونه است که در دورهای انگلیسیها با بعضی عشائر جنوب و غرب علیه دولت مرکزی کار میکردند اما بعد حامی دولت مرکزی علیه عشائر شدند؟
ج) آن همکاری با بعضی عشائر مسلح مربوط به قبل از کودتا و درجنگ قدرت با روسها در اواخر دوره قاجار برای حفظ مناطق اشغالی جنوب و به ویژه تسلط بر منابع نفتی ایران بود. سیاست بلکه خباثت دائمی انگلیس، "زندگی درشکاف زخمها و اختلافات داخلی ملتها " است. با استفاده ابزاری متقابل از دولتهای مرکزی و نیروهای محلی علیه یکدیگر کارش را پیش میبرد.
ماجرا این بود که بعضی خانهای بعضی ایلات و عشایر جنوب و غرب که گاه با دولت مرکزی حتی پیش از مشروطه، دشمن و گاه دوست بودند، بویژه پس از کشف نفت در جنوب و هنگام اشغال ایران، مورد توجه بیگانگان قرار گرفتند. انگلیسیها با تک تک قبائل و ایلات رابطه برقرار میکردند و بعضی سران عشائر را میخریدند و با اهرم آنان از دولت مرکزی امتیاز میگرفتند، اما پس از کودتای رضاخان که حکومت مرکزی بطور کامل به کنترل لندن درآمد، سپاه قزاق را منحل کردند و ارتشی سراپا تحت فرمان افسران انگلیسی تشکیل دادند و اینبار دولت مرکزی را بدست رضاخان به جان همان ایلات و عشائر مظلوم انداختند و همه را سرکوب کردند.
س) انگلیسیها در رضاخان چه دیدند که یک آدم بیسواد را انتخاب کردند و چرا او؟
ج) نمونههایی از تحلیل شخصیت رضاپالانی در اظهار نظر سفرای اروپا بخصوص انگلیس میتوان دید وقتی که مشغول تهیه لیستی از نظامیان ایرانی میان افسران قزاق برای پروژههای خود در ایران بودند و او را "شخصی مناسب برای بزن و بکوب، هیکلی و خشن، دارای روحیه درندگی، بی سواد و در عین حال، آماده بکار و بدردبخور" معرفی کردهاند.
در اسناد سفارت انگلیس او را شخصی "با خوی پادگانی و چشمانی که اثری از گذشت در آن نیست و روحیه دسیسه گری که بدرد کار ما میخورد"، تعریف کردند.
جرج آپتون نویسنده "نگرشی بر تاریخ ایران نوین" و ریچارت استوارت در کتاب "آخرین روزهای رضاشاه"، نقل های مستندی دراین باب آورده اند مثل اینکه او را "یک نظامی متکبر و بی رحم در برابر سربازانش، پراگماتیست، بدون اصول اما خشن و صریح اللهجه در حد دریدگی و دارای قدرت پنهانکاری، بدون هیچ دلبستگی به آزادی و بکلی بیسواد و ناآشنا با مفاهیم علمی و اجتماعی و دارای نوعی احساس حقارت شدید در برابر اروپاییها" ارزیابی کردهاند که معتقد است باید با اروپاییها هماهنگ شد تا مسخره نشویم!
او برای آلمانها و چند سفارت دیگر اروپایی هم دربانی و خدمتگزاری کرده بود و در بلهقربان گویی، مورد توجه آنها هم بود.
پالانی، وحشی اما بشدت فرصت طلب هم بود و از ضعف و انفعال احمد شاه قاجار و از نگرانی علما و مردم نسبت به عواقب مشروطیت و نارضایتی عمومی از هرج و مرج و ناامنی و از تمایل بیگانگان به نفوذ بیشتر در ایران، از همه این ها آگاهانه سوء استفاده کرد تا مجموعا قدرت های بیگانه به او متوجه شوند. بعد از کودتا هم برای جلب رضایت کامل انگلیسی ها اطاعت محض میکرد تا یکی یکی همدستانش درخیانت به ایران از فروغی و داور و تیمورتاش و... و. همه را پس از انقضای تاریخ مصرفشان، کشت یا وادار به خودکشی ویا خانه نشین کرد.
پس از استقرار کامل هم مذهبی نمایی و دموکرات نمایی را یکجا کنار گذارد. همه مخالفان و منتقدان را و حتی رقبا و شرکا را حذف کرد و حتی نزدیک ترین عواملی را که در کودتا به حاکمیت او کمک رساندند به تدریج که تاریخ مصرفشان به پایان میرسید به روشهای خشن و توهینآمیز، یکبهیک دور انداخت. کاری که ۱۲ سال بعد و پس از کودتای دوم غربیها که پسر خائنش پهلوی دوم را بر سر کار آوردند، عینا تکرار شد.