وقتی ساعت 10/30 صبح روز پنجشنبه17رمضان برابر با اول بهمن 1343، حسنعلی منصور، عامل اجرای قانون ننگین کاپیتولاسیون و تبعید امام توسط محمد بخارایی به سزای اعمال خود رسید و بخارایی به همراه 2 تن از یارانش، مرتضی نیکنژاد و رضا صفار هرندی، دستگیر شدند، نفر چهارمی نیز در آن تیم حضور داشت که در یک تعقیب و گریز نفسگیر از آن مهلکه جان سالم به در برد. تعقیب و گریزی که تا 19 رمضان سال 1357 ادامه داشت. او سید علی اندرزگو نام داشت.
اندرزگو در حالی که تمامی دستگاه جهنمی ساواک در تعقیب او بود و با فشار به خانواده و دوستانش، به تمامی مکانها و شهرهایی که امکان حضورش میرفت، مامور فرستاد، پس از مدتی زندگی مخفی، به طور مخفیانه به نجف اشرف رفت و به دیدار امام در تبعیدش نائل آمد.
او پس از بازگشت به ایران درحالی که تعداد بسیاری از اعضای هیئتهای موتلفه اسلامی بازداشت و زندانی شده و محمد بخارایی و یارانش نیز به شهادت رسیده بودند، با رهنمودهایی که از امام دریافت کرده بود، به سازماندهی مبارزان و انقلابیون مسلمان مشغول شد. ضمن اینکه تغییر لباس داد و با نام شیخ عباس تهرانی در کسوت طلبگی در حوزه علمیه قم مشغول تحصیل گردید.1
اندرزگو در سال 1347 به دلیل فعالیتهای انقلابی در قم، مورد شناسایی قرار گرفت و به همین دلیل به تهران آمد و در حوزه علمیه چیذر ساکن شد و مجددا به لباس روحانیت ملبس گردید. در حوزه چیذر و در کنار فعالیتهای انقلابی، همچنان به فراگیری دروس علمی و آموزش و تعلیم و تعلّم مشغول بود و به عنوان طلبهای فعال در آن منطقه شناخته میشد.
همکاری با گروههای انقلابی در سالهای اوایل دهه 50 موجب شد باز هم اندرزگو در تور ساواک قرار بگیرد تا این بار به مشهد رفته و در آنجا ساکن گردد. این بار با تغییر چهره و نام دکتر سید حسن حسینی مشغول فعالیتهای انقلابی شد ضمن اینکه همچنان به تحصیل در حوزه ادامه میداد.2
رهبر معظم انقلاب درباره آن روزهای اقامت شهید اندرزگو در مشهد و مبارزاتش فرمودهاند:
«... با یاد و تجلیل از شهیدی بزرگ، مبارزی که در طول زندگانی پرماجرای خود نمودار یک انسان انقلابی به تمام معنا بود، انسان مسلمان راستینی که با عشق به شهادت، عشق به قرآن، عشق به اسلام در همین شهر مقدس سالها زندگی غرورانگیز پرافتخاری را دور از چشمهای بیگانه، دور از گوشهای نامحرم در سختترین شرایط گذرانید. فراموش نمیشود کرد آن چهره متواضع را، آن اندام کوچک را، آن دل مهربان و آن صورت صمیمی را و روی آن موتور گازی حقیر با سبدی در دست در شکل کاسبکاری در حقیقت بیکاره که در کوچه و پسکوچههای سرشور و چهنو به ظاهر به دنبال کاری شبیه بیکاری اما در باطن به دنبال هدفی عظیم میگشت. برادران دیرینش او را به نام سیدعلی اندرزگو میشناختند دیگرانی او را به نام شیخ عباس و در مشهد بیشترین کسانی که او را میدیدند به نام دکتر...»3
حجتالاسلام سید مهدی اندرزگو، یکی از فرزندان آن شهید بزرگوار درباره ارتباط مقام معظم رهبری و پدرش گفته است:
«... منزل ما در مشهد با منزل حضرت آقا چند کوچه بیشتر فاصله نداشت. در خاطر دارم که شهید اندرزگو برای این عزیزان کلاس آموزش اسلحه گذاشته بود؛ برای حضرت آقا، شهید هاشمینژاد و آیتالله واعظ طبسی. البته من خاطراتی را در این مورد از زبان رهبر معظم انقلاب شنیدهام. حضرت آقا میفرمودند: شهید اندرزگو شبها دیروقت به منزل ما میآمدند و با هم جلسه داشتیم و در مورد مسائل مختلف با هم صحبت میکردیم.
یکی از خاطراتی که رهبر معظم انقلاب برایم تعریف کردند، این بود که بارها پدرم را در کوچه و خیابان دیده بودند و بعد از سلام و احوالپرسی متوجه شده بودند که در دست او زنبیلی پر از مهمات و اسلحه است و او با خونسردی کامل آنها را با خود جابهجا میکرد.... از حضرت آقا شنیدم که: یک روز آقای اندرزگو را در بازار «سرشور» مشهد دیدم که با یک موتور گازی میآمد. موتور را که نگهداشت، دیدم چند خروس در عقب موتور خود دارد. از او درباره خروسها پرسیدم، جواب داد که این خروسها استثناییاند و تخم میگذارند! حضرت آقا فرمودند زنبیل را که کنار زدم، دیدم زیر پای خروسها پر از نارنجک و اسلحه است...»4
از آنجا که امام خمینی(رحمهالله علیه) هیچگاه با مبارزه و عملیات مسلحانه به شکل آنچه «جنگ چریکی پیشتاز» خوانده میشد، موافق نبوده و همواره حرکت نهضت را بر پایة روشنگری و آگاهی دادن به مردم و بسیج تودهها میدانستند، شهید اندرزگو نیز براساس دیدگاه امام، تلاش خویش در جهت مسلح شدن و مبارزه مسلحانه را به عنوان پشتوانهای برای مبارزات مردمی قرار داده بود.
امام در بخشی از درسهای ولایت فقیه یا حکومت اسلامی درباره مبارزه مسلحانه مطلوب چنین فرمودند:
«اظهار مخالفت علمای دینی در چنین مواردی نهی از منکر از طرف رهبری دینی جامعه است که موجی از نهی از منکر و یک نهضت مخالفت را به دنبال میآورد که همة مردم دیندار و غیرتمند در آن شرکت دارند؛ نهضتی که اگر حکّام ستمکار و منحرف به آن تسلیم نشوند و به صراط مستقیم رویة اسلامی تبعیت از احکام الهی باز نیایند و بخواهند با قدرت اسلحه آن را ساکت کنند، در حقیقت به تجاوز مسلحانه دست زده و فئه باغیه خواهند بود و بر مسلمانان است که به جهاد مسلحانه با فئه باغیه، یعنی حکام تجاوزکار، بپردازند...»5
آیتالله شهید دکتر بهشتی، که خود از اعضای شورای روحانیت هیئتهای موتلفۀ اسلامی بود، نظر امام در باب مبارزة مسلحانه را اینگونه بیان کرده است:
«... ایشان معتقد بودند که پایگاه اصلی مبارزة باید مبارزه قاطع و آشتیناپذیر اسلامی، اجتماعی، سیاسی باشد و یک بازوی مسلح و یک شاخة نظامی این مبارزه را قهرآمیز و قاطعتر کند.... اما سخت مقید بودند که اساس مبارزة انقلابی، فکری/اجتماعی و سیاسی باشد که توده مردم را به صورت یک توده انقلابی درآورد...»6
شهید سید علی اندرزگو طی دوران مبارزه، بارها و بارها در نجف خدمت حضرت امام شرفیاب شد و از ایشان رهنمودهای لازم را دریافت کرد. او هر بار با اعلامیه یا نوارهایی از سخنرانیهای امام به کشور باز گشته و با گروههایی که سازماندهی کرده بود، آن اعلامیهها و نوارها را در اسرع وقت تکثیر و توزیع مینمود.
او که 14 سال در سختترین شرایط اختناق و تورهای پلیسی شاه که توسط کارشناسان آمریکایی و اسرائیلی هدایت میشد، خود را حفظ نمود، هر بار با چهره و نام جدیدی به فعالیتهای خود، سمت و سوی تازهای میداد، کانال ورود اسلحه و مهمات از لبنان و سوریه و همچنین آموزش نظامی برای گروههای مبارز داخلی از جمله گروه منصورون شد، سازماندهی مبارزان در خط امام خمینی(رحمهالله علیه) مانند همافران انقلابی را انجام داد و بنا به دستور امام، به طور کاملا مخفیانه بنیه نظامی نهضت را تقویت میکرد. اگرچه یکی از آرزوهای او، زدن شاه بود که برای این منظور طرح و نقشههای متعددی را به مرحله عمل نزدیک ساخت.
شاید از همین رو بود که ساواک در گزارشهای خود، از سید علی اندرزگو با نام رمز «کیس سرفراز» یاد میکرد. اسناد ساواک نشان میدهد که بارها و بارها، پس از روزها و ماهها ردگیری و شنود و تعقیب و مراقبت، به یکی از پایگاههای داخلی وی دست پیدا میکردند، اما پس از حمله، ردی از وی نمییافتند. بارها و بارها، انبارهای وسیع اسلحه از اندرزگو یافتند ولی اثری از خود وی پیدا نکردند. بارها و بارها دوستان و یاران و حتی همسر و خویشانش را به دام انداختند ولی قادر به شکار او نشدند.
شهید حجتالاسلام سید علی اندرزگو که 18 رمضان سال 1318 چشم به جهان گشوده بود، در 19 رمضان سال 1357 سرانجام در محاصره ماموران ساواک افتاد و در اثر اصابت 20 گلوله (براساس گزارش پزشکی قانونی) به شهادت رسید و چشم از جهان فرو بست، بدون آنکه کوچکترین اطلاعاتی در مورد شبکههای گسترده مبارزاتیاش به مزدوران شاه و آمریکا بدهد.
حجتالاسلام سید مهدی اندرزگو میگوید:
«... ما حتي خبر شهادت پدر را هم نميدانستيم و ساواك هم به ما نگفته بود. حتی منتظر بودیم ایشان همراه امام از تبعید بیایند. اما خبر شهادت پدر را امام به ما دادند، اول مقدمهاي گفتند و بعد يادم هست كه فرمودند، «پدرتان آرزو داشت شاه را بزند.» هنوز لبخند امام يادم نميرود كه فرمودند، «اين بلايي كه بر سر شاه آمد از مردن، صدها درجه بدتر است.» امام فرمودند: همان شبی که این روحانی مبارز به شهادت رسید، خبر شهادتش را برای من تلگراف کردند و من بهشدت از این موضوع ناراحت شدم و غصه خوردم که ما محروم ماندیم از نعمت بزرگی مانند شهید اندرزگو که تجربههای گرانبهایی در مبارزات داشت...»
رهبر معظم انقلاب در خطبههای نماز جمعه تهران به تاریخ 10مرداد 1359 درباره او فرمودند:
«... لازم ميدانم ياد كنم از شهيدي از سلاله پيغمبر و از دودمان پاك علي، شهيد سيد علي اندرزگو، چريك مبارز مسلمان كه امروز سالگرد شهادت پرافتخار اوست. فرزند علي بود، همنام علي بود، همگام و همراه علي بود. من لازم ميدانم به امت مسلمان سفارش بكنم، سعي كنيد اين چهرههاي عزيز و ناشناخته را بهتر بشناسيد. اين مرد مسلمان مبارز در طول چهارده سال كه مشغول مبارزه بود، چهارده سال زندگي مخفي با نهايت شدت، دستگاه جهنمي ساواك شاه بدبخت را آن چنان حيران و سرگشته كرده بود كه كارش معجزآسا مينمود. براي خدا مبارزه كرد، براي خدا از پيوستن به گروههاي مدعي سر باز زد، براي خدا خطر ساواك و خطر بعضي از گروههایي را كه مايل بودند او را به طرف خود جذب كنند و حاضر نميشد به آنها جذب بشود، اين خطرها را براي خدا تحمل كرد و براي خدا هم شهيد شد. رحمت خدا بر او باد. درود ما مسلمانان بر او باد...»
______________________
1- یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلد 8- سردار سرفراز شهید حجتالاسلام سید علی اندرزگو- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات- چاپ اول – دیماه 1377- مقدمه
2- یاران امام به روایت اسناد ساواک، جلد 8 - همان
3- سخنرانی مقام معظم رهبری درباره شهید اندرزگو- مجموعه تحقیقات و اسناد تاریخ شفاهى دفتر مطالعات جبهه فرهنگى انقلاب اسلامى
4- زنبیلی پر از مهمات!- خاطرات رهبر انقلاب از شهید اندرزگو- گفتاری از حجتالاسلام سید مهدی اندرزگو- وب سایت خامنهای دات آی آر
5- امام خمینی، ولایت فقیه (نامه از امام موسوی کاشفالغطاء)- 1356 -ص 191
6- بهشتی یک امت بود- انتشارات بنیاد شهید