کامران پورعباس
حاج محمود شفیعی در 25 آبان 1355 مصادف با 15 رمضان میلاد امام حسن مجتبی(ع) متولد شد و مادرش با دهان روزه محمود را به دنیا آورد.
در زمان طاغوت، پدر شهید از سال 42، بعد از تبعید امام خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی در فعالیتهای انقلابی مثل پخش اعلامیههای امام و شعارنویسی روی دیوارها فعال بوده و در تمام تظاهرات هم شرکت داشته است. حاج محمود دو، سه سالش بود و پدرش دستش را میگرفته و با هم به تظاهرات میرفتند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، محمود بعد از انقلاب به یکی از اعضای فعال بسیج تبدیل شد و پس از خدمت سربازی در سپاه به خدمت درآمد، چون آرزویش سربازی کردن برای اسلام و ولایت بود. همزمان با فعالیتهای نظامی و بسیج به فعالیتهای جهادی در غرب کشور پرداخت.
ویژگی ممتاز و کمنظیرش شرکت فعال در خدمات و اردوهای جهادی است. حضور فعال و پرشور و صمیمی در اردوهای جهادی داشت.
در شهرستان پیشوا دو گروه جهادی تشکیل داد به نامهای «سفیران عشق» و «طلایهداران ظهور» که فرمانده هر دو گروه خودش بود. بعدها این گروهها به پنج گروه جهادی برادر و دو گروه جهادی خواهر افزایش پیدا کردند.
سپس به اسلامشهر آمد و قرارگاه جهادی «معبری به آسمان» را تشکیل داد که شامل گروههای مختلف جهادی است و شهرت بسیار زیادی دارد و دستاوردهای فوقالعاده کمنظیری داشته است.
با این گروه سالی دوبار اردوی جهادی میرفت به مدت ده، پانزده روز و عیدها را هم همیشه آنجا بود. همسر و دو فرزندش را همیشه میبرد و همسرش با خانمهای دیگر حرفههایی مثل آشپزی و خیاطی و گلدوزی در آبادیها آموزش میدادند.
نزدیک به ۷۰۰ نفر را از اسلامشهر ورامین و شهرهای مختلف در طول چند سال برای کارهای جهادی به اطراف و اکناف کشور برده بود. کسانی بودند که از ۱۳ سالگی وارد مجموعه شده بودند و الان خودشان هیئت میچرخانند، پایگاه بسیج اداره میکنند و.... سنگ بنای همه اینها را حاج محمود در اردوهای جهادی و کارهای تربیتی گذاشته بود.
خرج کردن از جیب خود و استفاده مکرر از ماشین زیر پایش و میوهفروشی پدرش برای کمک به محرومان و پذیرایی از دوستان هیئتی و جهادی، از ویژگیهای بارزش بود.
25 اسفند 92 اولین اعزامش به سوریه بود و در تاریخ 25 اردیبهشت 93 از سوریه بازگشت.
قبل از اعزام دومش به سوریه، به مشهدالرضا رفت و در سفر مشهد از امام رضا(ع) حاجت سوریه را گرفت. قبل از شهادت حضرت رقیه(س) خیلی سریع از مشهد بازگشت و با خانواده به حرم عبدالعظیم(ع) رفتند. هیئتهای بسیاری در حرم تجمع کرده بودند و حاجی مثل ابر بهاری گریه میکرد و مدام از حضرت رقیه(س) خواستهای را با تمام وجود زمزمه میکرد. آن شب همسرش از حضرت رقیه(س) میخواهد که اگر لیاقت همسر شهید بودن و نگهداری دو فرزند حاج محمود را دارد، حاجی به حاجت دیرینهاش برسد. در راه برگشت به خانه چهرهاش عوض شد و انگار حاجتش را از سه ساله کربلا گرفته بود. فردای آن شب، روز شهادت حضرت رقیه(س) بود که به سوریه اعزام شد.
در سوریه هم کار ادوات انجام میداد و هم پشتیبانی و البته غیر آنها باز همه کار میکرد. علاوهبر اینها در یک ابتکار منحصربفرد خدماتش در اردوهای جهادی را در سوریه برپا نمود و در مورد مردم سوریه انجام داد.
در سوریه خیلی انسان شوخطبع و بانشاط و شادابی بود. وجودش حال و هوای خاصی به محیط بخشیده بود. سریع با اطرافیان ارتباط میگرفت. همه جذب محمود بودند. یک برخورد خیلی عاشقانهای با بچهها داشت. همه را به یک چشم میدید. اصلاً ندیدند که بین بچههای فاطمیون، سوری و یا ایرانیها فرق بگذارد.
شب شهادت امام حسن(ع) در حلب وصیتنامه نوشت و روز شهادت امام حسن عسگری(ع) (29 آذر 1394) در حلب و با اصابت تیر به پا و سر به شهادت نائل گردید. شب شهادت امام محمد باقر(ع) خبر شهادتش را به خانواده دادند و روز شهادت امام جواد(ع) وسایلش را برای خانواده آوردند.
پیکر مطهرش پس از دو سال در شهریور ۱۳۹۶ به وطن بازگشت. سر شهید جدا شده بود. لباسهایش هم در تنش بوده است.
پیکر مطهر شهید جهادگر مدافع حرم حاج محمود شفیعی در 17 شهریور 1396 پس از تشییع روی دستان مردم، در جوار امامزاده عقیل(ع) در اسلامشهر به خاک سپرده شد. وداع شدیداً سوزناک و اشکبارِ خانواده و دوستان جهادی و هیئتی و حضور بسیار گسترده جمعیت مشهود بود.
ارادت خاص به اهلبیت(ع) داشت و همیشه میگفت مجلس ختم من را در روز شهادت امام حسن عسکری(ع) بگیرید و تاکنون هر سال سالگرد شهادتش در همین مناسبت برگزار گردیده است.
حضرت زهرایی بودن
در مقابل مشکلات خیلی صبور بود و سعی میکرد برای رفع آنها به اهلبیت(ع) توسل داشته باشد. دلسوخته اهلبیت(ع) بود. گواه این موضوعگریهها و نالههای جانسوزش در هیئتها و روضهها بود. در پیادهروی اربعین ذکر نوحه آماده کرده بود و نوشته بود روی کاغذ و به همه بچهها داده بود. در راه با هم دم میگرفتند و سینه میزدند و میخواندند.
به همه ائمه(ع) ارادت داشت، ولی ارادتش به حضرت زهرا(س) جور دیگری بود. ارادت شهید به حضرت زهرا(س) و زهرایی بودنش شهره خاص و عام است. همیشه به مداحهای هیئت میگفت آخر مجلس را با نام حضرت زهرا(س) تمام کنید.
در اردوهای جهادی به دوستانش میگفت هر کس از این بچههای روستا که خوب کار کرد و خواستید تشویقش کنید، سربند یا فاطمهالزهرا را به پیشانیش ببندید. طبق گفته یکی از همرزمانش در سوریه مدام درخواست روضهخوانی حضرت زهرا(س) را مینمود و در موقع اقامه روضه به نحویگریه میکرد که شانههایش میلرزید.
از شهید شفیعی دو دختر به نامهای «فاطمه» و «زهرا» به یادگار مانده است که در زمان شهادت پدر، ده و دوازده سال داشتند. در زمان تولد فاطمه یک تابلوی یا فاطمه الزهرا به همسرش هدیه داد و برچسبهای یا فاطمه را بر در و دیوار خانه زده بود. سوغاتی حاجی از سوریه برای خانواده دستمالی بود که به اشکش در روضه حضرت زهرا(س) تبرک داده شده بود.پیراهن مشکی ایام فاطمیه را خیلی دوست داشت و لحظه شهادت بر تنش بود.
ایجاد هیئت امینالزّهرا
هیئت امینالزّهرا را با دوستانش ایجاد کرد که هیئت بسیار معروفی است و در امامزاده عقیل اسلامشهر برنامههای مناسبتی متعددی هر سال دارد و سخنرانان و مداحان معروف کشوری مکرر در برنامههای مناسبتیاش حضور داشتهاند و بارها مراسماتش فیلمبرداری و از صداوسیما پخش گردیده است.
گاهی اوقات که تمام کارهای هیئت را انجام میداد، در جلسه نمیماند تا کسی نفهمد که او کارها را انجام داده است.
مدتی حاج احمد پناهیان هر هفته سخنران هیئتهای هفتگیشان بود و حاج محمود هر هفته خودش به قم میرفت و حاج احمد را میآورد و بعد از هیئت باز حاجی را به قم برمیگرداند و نیمهشب بازمیگشت و صبحم باید سر کار میرفت.
هر روز یک قدم برای نظام برداریم
روی عزت نفس خیلی کار میکرد و هرگز کاری را به غیر از رضای خدا انجام نمیداد.هیچگاه به خودش فکر نمیکرد و همیشه دنبال دغدغه دین و کار و مبارزه بود. شوخطبعی، چهره همیشه بشاش و خندان و همراه با لبخند شیرین و دلنشین ویژگی بارز همیشگیاش بود و نگاه نافذی هم داشت که در نگاههایش حرفهای زیادی موج میزد.
تکیه کلامش «مهربون» بود و در صحبتها و پیامهایش، این کلمه را خیلی استفاده میکرد. بعد از رفتنش تکیه کلامش عکس نوشته شد. مهربانیاش هم خیلی زبانزد بود. برای پدر و مادر همیشه از جایش بلند میشد و همیشه سعی میکرد دستشان را ببوسد.
روی نماز و پوشش خیلی تأکید داشت. در یک برههای یکی از دخترانش به خاطر حرف و حدیث این و آن نسبت به پوشش چادر مردد شده بود. تا متوجه شد از احادیث و روایات مسئله حجاب را خیلی قشنگ برایش تبیین کرد. دخترش از آن روز با اعتقاد کامل چادر به سر میکند.
نماز جماعتش ترک نمیشد. خیلی دغدغه نماز را داشت و بچهها را با تشویقهای مناسب به مسجد میبرد و نماز یادشان میداد.
برنامهاش این بود که جوانها و نوجوانها را از کوچه و خیابان جمع کند و به مسجد وصل کند، تثبیتشان کند و در نهایت در مسیر انقلاب هدایتشان نماید.یکی از اتاقهای منزل حاج محمود مثل کانونهای فرهنگی بود و پر از پوستر و نشریه بود.
از تماشاییترین صحنههایی که از حاج محمود دیده بودند، شور ایشان در راهپیماییها بود. هر جا راهپیمایی حضور داشت حرارت انقلابی در آنجا در جریان بود. با پشتکاری که داشت کارهای نشدنی را شدنی میکرد. وصیت کرده بود هر روز یک قدم برای نظام اسلامی برداریم.
قرارگاه جهادی «معبری به آسمان»
حاج محمود شفیعی اعتقاد داشت کار در مناطق محروم، کار در جبهه ولایتفقیه است.حاج محمود مؤسس و همهکاره قرارگاه «معبری به آسمان» در اسلامشهر است که شامل گروههای جهادی مختلفی است که سالهاست در اسلامشهر و مناطق محروم کرمانشاه با هدف محرومیتزدایی فعالیت میکنند.
اردوهای جهادی این قرارگاه تا زمان حضور شهید شفیعی تحت فرماندهی ایشان برگزار میشد و پس از آن نیز همسنگران و نیروهای ایشان راه شهید شفیعی را با برگزاری این اردوها در منطقه ادامه دادهاند.
توانمندی و قابلیت این قرارگاه جهادی در حد اعلا قرار دارد. خیلی از گروهها اردوی جهادی را صرفاً محدود به مسائل عمرانی کردهاند، ولی حاج محمود با بچههایی که تربیت کرده و یادگارهایی که از خودش به جا گذاشته، یک تشکیلات چند بُعدی درست کرده است.
محبت و صمیمیت شدید به مردم و به ویژه کودکان در مناطق محروم، چهره متفکر و معنوی و دارای حسن خلق و روحیه صمیمیت با خانواده و دوستان و نیروهای جهادی و محرومان در حد اعلا، از ویژگیهای ممتاز حاج محمود است.
با آنکه فرمانده قرارگاه جهادی بود، اما همانگونه که رسم مدیران عاشق جهادی است، در عین مدیریت قوی همواره خود در بطن کارها بود و همواره با لباس خاکی و آستین بالازده با بچههای جهادی در کارها مشارکت مینمود.
دغدغه تربیت نیروی در تراز حکومت مهدوی
همیشه هم در بحث اردوهای جهادی میگفت ما نیروی در تراز حکومت مهدوی میخواهیم تربیت کنیم. دغدغه حاج محمود تربیت کادر در تراز جامعه مهدوی بود.
حاج محمود شفیعی در کلیپی که از ایشان به جای مانده است، خاطرنشان مینماید:
«ما موقع حرکت به تک تک گروهها داریم میگوییم هر چیزی که خلاف نگاه قشنگ آقا امام زمان(عج) هست باید بگذارین، تو گوشیتون، تو دلتون، تو نگاهتون، تو فکرتون، هر چی که دارین باید بگذارین برین. سبکِ سبک.»
عملکرد و دستاوردهای بینظیر قرارگاه
قرارگاه جهادی معبری به آسمان از سال 87 فعالیت خود را آغاز کرده و صدها نفر در آن فعالیت میکنند. اعضای این قرارگاه از سه گروه سنی جوان و نوجوان و میانسال تشکیل شدهاند و تمام گروههای سنی و اقشار مختلف مردم، طلبه، دانشجو، کارمند و کارگر را دربر میگیرند. تاکنون قریب به 70 پروژه عمرانی در این قرارگاه اجرا شده است و به 30 هزار نفر خدمات پزشکی و دندانپزشکی به شکل رایگان ارائه شده است.
این گروه جهادی پس از چندین سال فعالیت از قرارگاه به ستاد جهادی تبدیل شد که اکنون به ستاد حرکتهای جهادی معبری به آسمان تبدیل شده است و در حال حاضر 14 گروه جهادی در این ستاد مشغول فعالیت هستند. هر گروه جهادی متشکل از 40 نفر است که در مناطق مختلف کشور برای خدماترسانی حضور مییابند. در بخش فیروزآباد کرمانشاه با فعالیت این گروه جهادی 312 روستا در این منطقه تحت پوشش قرار گرفتند.
قرارگاه معبری به آسمان با کارگروههای فرهنگی، بهداشتی، اشتغال، اجتماعی، خیریه و خدماترسانی به فعالیتهای خود ادامه میدهد.
کارگروه عمرانی این قرارگاه، ده سال به طور مستمر در بخش فیروزآباد کرمانشاه فعالیت کرده است. این بخش از استان کرمانشاه به عنوان محرومترین بخش این منطقه شناسایی شده و فاقد آب، جاده و امکانات اولیه برای زندگی بود اما در حال حاضر قریب به 70 پروژه عامالمنفعه و شخصی در این منطقه اجرا شد و ساخت خانه، مسجد، مدرسه، غسالخانه، سرویس بهداشتی و امکانات اولیه برای زندگی مردم در این منطقه از جمله این اقدامات است.
کارگروه پزشکی نیز با فعالیت مستمر در این منطقه موجب نجات جان چهار کودک خردسال شد.
با فعالیت گروه جهادی معبری به آسمان در طی بیش از ده سال، با قالیبافی 50 خانوار حمایت شغلی شدند، در دامپروری 50 خانوار به خود اشتغالی رسیدند. این خانوارها در حال حاضر به خودکفایی در تامین مایحتاج زندگی و خوداشتغالی دست یافتهاند و میتوانند در آن روستا نقطه اتکایی برای اشتغال سایر افراد باشند. برگزاری کارگروههای مختلف فرهنگی، اعتقادی و اجتماعی موجب شد تا حد زیادی قتل و نزاع در میان اهالی روستا کاهش یابد.کارگروه اجتماعی جهیزیه 20 زوج جوان را فراهم کرده است.
از آغاز شیوع بیماری کرونا از اسفند ماه سال 98 قرارگاه معبری به آسمان، پشتیبانی مواد شوینده، سمپاشی و سازماندهی افراد را آغاز کرد که بیشترین تمرکز فعالیت این کارگروه در داخل اسلامشهر بود. بالغ بر 300 میلیون هزینه مواد ضدعفونیکننده و اقلام بهداشتی در این حوزه هزینه شد.
در بحث کمکهای مومنانه هر سال چند هزار بسته غذایی توزیع شده است. بسته غذایی شامل برنج، روغن، رب، کنسرو و گوشت و... است.
در موضوع سیل سیستان و بلوچستان نیز این قرارگاه 2 میلیارد تومان کمکهای مردمی را به مناطق سیلزده ارسال کرد. 30 منزل مسکونی نیز توسط این قرارگاه در این منطقه ساخته شد و یک مدرسه سه کلاسه نیز در حال ساخت است. این منازل در منطقه سنوج سیستان و بلوچستان قرار دارند.
افتخارات کسب شده توسط قرارگاه
برخی افتخارات کسب شده توسط قرارگاه معبری به آسمان در سالهای مختلف عبارتند از:
- معرفی بهعنوان بهترین گروه جهادی سطح استان تهران در یک سال اخیر در مهرماه 1394
- معرفی بهعنوان یکی از چهار قرارگاه جهادی برتر کشور در اردیبهشت 95
- معرفی بهعنوان موفقترین گروه جهادی در بین گروههای جهادی در سطح سپاه حضرت سیدالشهداء(ع) استان تهران در سال 1397
- معرفی بهعنوان موفقترین رده در گروههای جهادی در سطح سپاه حضرت سیدالشهداء(ع) استان تهران در سال ۱۳۹۸
- معرفی بهعنوان موفقترین گروه جهادی بسیج در سطح کشور در ششمین جشنواره مالکاشتر در آبانماه 1400
اردوهای جهادی در سوریه
یک روز یکی از همرزمان شهید شفیعی در خرابههای سوریه به یک شهری میرسد که تازه مردم به آنجا برگشته بودند. یک جمعیتی آمدند و جلوی ماشینشان را گرفتند. یکیشان جلو آمد و گفت یک دونه نان میخواهم. چند روز غذا نخوردم. چند تا بچه قد و نیم قد هم کنارش ایستاده بودند. سقف خانهشان هم خراب شده بود.
همرزمش که میدانست این فقط کار محموده، آمد و قضیه را برایش تعریف کرد. حاج محمود یک دفعه زد زیر گریه، آنهم یکگریه شدید.
از آن پس کار محمود شده بود اردوهای جهادی در کنار جنگ. بعد از دو سه روز آمار خانوادهها را درآورد که کیها خانواده شهید هستند و کیها مجروح، کیها بیسرپرستاند، کیها شاغل و هر خانواده چند تا بچه دارد و...
همه را فهرستبندی کرده بود تا متوجه شود به هر کسی چقدر غذا بدهد و به هر کسی چه کمکی بکند.
از آن شب در خط میگشتند تا علاوهبر آن چیزهایی که سپاه کمک کرده بود، غذاهایی هم که در میان رزمندگان اضافه آمده بود را جمع کنند و بین محرومان پخش کنند.
محمود انگار با این کار جهادی زنده شد. اصلاً انگار خدا او را به این منطقه آورده بود که پناهی برای مردم بیپناه
باشد.
حساسیت روی بیتالمال
شهید محمود شفیعی روی بیتالمال حساس بود و زمانی که برای اردوی جهادی میرفت، سعی میکرد دو هفته قبلش شبانهروزی کار کند تا وظایف محولهاش در سپاه بر زمین نماند.
یک سانتیمتر هم برای کار شخصی از وسیله سپاه استفاده نکرد و حتی زمانی که ماشین کارش دستش بود، بعد از انجام کار محوله، ماشین را کنار درب منزل پارک میکرد و بقیه راه را با وسیله دیگری میرفت.
زمانی که از سوریه با همسرش تماس میگرفت، سعی میکرد کمتر از دو دقیقه صحبتش را تمام کند و میگفت همین احوالپرسی کافی است.
شهادتطلبی
به گلزار شهدای بهشتزهرا زیاد میرفت.
حاجمحمود سیره شهدا را مطالعه میکرد و تمام سعیاش بر این بود که در زندگی خود پیاده کند. بعضیها بهش خرده میگرفتند که چرا اینقدر ادای شهدا را درمیآوری؟ در جواب میگفت اینقدر ادایشان را درمیآورم که شهید بشوم.
نحوه شهادت
شب شهادتش خوابش نمیبرد. نماز شبش را خیلی قشنگ خواند. همرزمانش را برای نماز صبح بیدار کرد.
بعد از نماز صبح دعای عهد را شروع کردند. اصلاً تو حال و هوای خودش نبود. به فراز پایانی دعا که رسیدند: «العجل، العجل، یا مولای یا صاحبالزّمان»، محمود باگریه تکرار میکرد و محکم به پایش میزد. اشکش بند نمیآمد.
صبح اعلام کردند بچههای محور مقاومت با دشمن تکفیری در خانطومان درگیر شدهاند. بچهها رفته بودند جلو و با تک تیرانداز دشمن روبهرو شده بودند و کمک میخواستند. از محمود ادوات و پشتیبانی خواستند. محمود سریع آماده شد و یک مقدار ادوات را برداشت که به خانطومان انتقال بدهد.
در راه به یک زیرگذر میرسند. دشمن در آن تونل مستقر بوده. یک ذره که جلوتر میروند، درگیر میشوند. تعداد تکفیریها بیشتر بوده. یک تیر به پا و تیر دیگری به سر حاج محمود اصابت میکند و به مقام عظمای شهادت نایل میآید.
فدایی راه اسلام و اهلبیت
مادر شهید محمود شفیعی خاطرنشان مینماید: محمود در خانواده ما تک بود و نمونه بود. همیشه میگفت مادر دعا کن من شهید شوم و راه حسینی را بروم. خدا را شکر میکنم که محمود با شهادتش ما را سرافراز کرد.
مادر شهید در موقعیت دیگری ابراز میدارد: به پسرم افتخار میکنم که سبب شد تا اگر لیاقت داشته باشم هدیهای به حضرت زینب(س) تقدیم کنم.
پدر شهید شفیعی میگوید: ما راضی به رضای خدا هستیم و وقتی گفتند محمود شهید شده ما گفتیم این امانتی بود که خدا به ما داد و در راه اسلام و اهل بیت(ع) رفته است. خدا را شکر میکنیم که در این راه تمام هستیاش را داد.
شهید جهادی دیگری از این خاندان
خواهرزاده پدر شهید به نام «قاسم طاوسی» در جنگ تحمیلی در سال 1361 در هفده سالگی به شهادت رسید. این شهید با دوستانش در روستای خودشان و روستاهای اطراف میرفتند و داوطلبانه کارهای کشاورزی افراد بیبضاعت را بدون دریافت هیچ هزینهای انجام میدادند. این کارها جهادی و دلی انجام میشد و در قالب جهادسازندگی هم نبود، بلکه یک حرکت خودجوش بود. گویا فعالیتهای جهادی در گوشت و خون این خاندان است که چند دهه بعد شهید محمود شفیعی از همین خاندان برمیخیزد و در همان مسیر گام برمیدارد.
مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم
در وصیتنامه این شهید والامقام آمده است:
«مدافع حریم ولایت کسی است که مستمر با تلاش و کوشش مضاعف و با همدلی و همزبانی، با عزم ملی و مدیریت جهادی در پی آفریدن حماسه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد.
رهبر عزیزمان فرمودند که فرهنگ آن چیزی است که من حاضرم جانم را برایش بدهم. کار فرهنگی، کاری است که تأثیر و تغییر در رفتار انسانها بگذارد. لذا برترین چیز را آن دیدم که با نگرش عمیق در ابعاد مختلف سبک زندگی خود پالایشی گسترده انجام دهیم و در حد توان سعی در تغییر آن و نیل به سبک زندگی ائمه اطهار علیهمالسلام داشته باشیم....
خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر میترسد تا از سرخی خون من و برای حفظ حجاب شما خونهای زیادی ریخته شده. همچنین حجاب و پوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است.
شهید عزادار نمیخواهد، شهید رهرو میخواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید.
جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شما دوخته شده و باید مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم. معیارها در تمامی گزینشها و انتخابها، اشاره و اراده ولایت است.
رهبر عزیزمان فرمودند عرصه پیشرفت، عرصه عظمت و عرصه هویت اسلامی و ایرانی، عرصهای است که در آن شجاعت لازم است؛ فداکاری لازم است؛ دانش لازم است؛ ایمان عمیق لازم است؛ خودتان را آماده کنید.»
سازماندهی کارهای جهادی پس از شهادت
یکی از دوستان شهید بعد از شهادت حاج محمود، ایشان را در عالم رویا میبیند. در آن زمان پیکر حاجی برنگشته بود. در خواب متوجه یک نگرانی در چهره حاج محمود شفیعی میشود. حاجی خطاب به این برادر میگوید پس کجایی؟ چرا کارها را متوقف کردهاید؟ اینجا شهدا به من میگویند حاج محمود مگه نگفتی گردان جهادی داری؟ پس کوشن؟
این عزیز خطاب به شهید شفیعی میگوید حاجی ما منتظر خبری از شما هستیم. حاج محمود با ناراحتی میگوید تکلیف من روشنه، شما تکلیف خودتان را روشن کنید.
در خواب پدر شهید و برخی آشنایانش هم در حالی آمده که در عالم خواب مشغول پیگیری کارهای جهادی بوده است و همین خوابها هم آنها را به فعالیت بیشتر واداشته است که این امر حکایت از هدایت معنوی و ماورایی کارهای جهادی حتی پس از شهادتش دارد و میتوان چنین تعبیر نمود که حتی بعد از شهادت نیز در حال سازماندهی کارهای جهادی است.
شهید محمود شفیعی امروز در میدان مبارزه است و منتظر ایمان عمیق و حرکت همرزمانش در همه سنگرهاست.
الگوی بینظیر خدمت جهادی و خالصانه
شهید حاج محمود شفیعی الگوی بینظیر خدمت جهادی و خالصانه است.
حجتالاسلام حاج احمد پناهیان در نخستین مراسم سالگرد شهید مدافع حرم حاج محمود شفیعی ابراز داشت: باید به خود ببالیم که در زمانهای هستیم که چنین انسانهایی را خدا در کنار ما، در مسجد ما، در محله ما و در جلوی چشم ما تربیت میکند و حجت را بر ما تمام میکند.
شهیدان زندهاند
یکی از دوستان شهید چنین تعریف مینماید:
«در عالم خواب دیدم حاج محمود با شهید عزتالله عسگری در گلزار شهدای امامزاده عقیل علیهالسلام سر یکی از مزارها ایستاده بودند. شهید عزتالله عسگری نگاهی به من کرد و لبخندی زد و خطاب به حاجی گفت: محمود جان برویم. حاج محمود هم گفت: باشد. شهید عزتالله دست راستش را دراز کرد و گفت: دستت را بده به من. حاج محمود دست چپش را گذاشت توی دست راست شهید عزتالله. دست همدیگر را گرفتند و یک قدم رفتند.
من باگریه گفتم: عزتالله! آقا عزت! حاج محمود ما را کجا میبری؟!
حاجی برگشت و گفت: بهنام! گفتم: جانم حاجی! گفت: ما زندهایم.
گفتم: میدونم حاج محمود شما زندهاید. دوباره گفت: بهنام! ما زندهایم.
گفتم: میدانم حاج محمود. میدانم شما زندهاید.
برای بار سوم گفت: بهنام جان! به خدا ما زندهایم و نزد خدا روزی میخوریم. بهنام! ما شاهد اعمال و رفتار شماییم.»