۸۷۶ - سید ابوالحسن موسوی طباطبایی: نگاهی به علل مهاجرت سادات به ایران - سرزمینی بر بال فرشتگان ۱۴۰۱/۰۳/۱۸
نگاهی به علل مهاجرت سادات به ایران:
سرزمینی بر بال فرشتگان
۱۴۰۱/۰۳/۱۸
وجود هزاران امامزاده واجبالتعظیم در گستره سرزمین قدسی ایران، ویژگی برجستهای است که این خطّه را در جهان اسلام ممتاز نموده و جایگاه تردّد ملائک گردانیده است.
هر يك از بقاع متبرک، پناهی امن برای دلدادگان اهل بیت(ع) و خلوتی روحانی برای نجوا کنندگان و حاجتمندان است. شیعیان بلکه همه انسانها از هر دین و آیینی، چه بسا با حضور در فضای ملکوتی امامزادگان، جرعههای گوارای زمزم معنویت را چشیده و آرامش حقیقی را در سایه سارِ طوبای «مودّت قُربی» آزمودهاند و بیشمار با توسل به ارواح بلند آن خاندان جود و کرم، حاجات دوردستِ خویش را قابل حصول یافتهاند.
امامزادگان به سبب انتساب به رسول عظیم الشأن اسلام(ص) جایگاهی بس والا دارند و در حقیقت، واسطه تقرب و باریافتن به پیشگاه آن پیامبر مهربانی هستند. بزرگان مکتب و عالمان فرهیخته مذهب، همواره سفارش نمودهاند که مؤمنان فرصت توسل به امامزادگان را از دست ندهند. زیرا آن سلالههای پاک به دلیل وجاهت و منزلتی که نزد خداوند دارند، با وساطت و شفاعت خود، موانع رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را مرتفع میسازند.
اساسا زیارت یکی از شاخصههای مهم در فرهنگ ایران اسلامی است و از دیرباز بخشی از اقتصاد خانوادههای مسلمان ایرانی، به سفرهای زیارتی اختصاص داشته است و این سنت شیرین تا به امروز همچنان باقی است. رسول مهربانی در پاداش آنان که به شوق دیدار او یا فرزندان پاکش در مسیر زیارت، گام مینهند فرموده است: «مَن زارَنی أوْ أحَداً مِن ذُرّیَتی زُرتُهُ یَومَ القِیامَهًِْ فَأنقَذتُهُ مِن أهوالِها؛ هر کس به زیارت من یا یکی از فرزندانم آید، روز قیامت به دیدارش میروم و او را از وحشت و هراس آن روز میرهانم. (کامل الزیارات باب اول)
***
اما خاک گهرخیز کشور ایران چگونه مزار و مطاف سادات و نوادگان پیامبر رحمت(ص) گردید و این تعداد عظیم از امامزادگان از چه زمانی و به چه سبب در این مرز و بوم سکنی گزیدند؟ سطور پیش رو سعی در یافتن پاسخ این پرسش دارد.
روزگاری مدید سرزمینهای اسلامی با همه شکوه و گستردگی، برای شیعیان به دخمهای تنگ و پرآسیب میمانست. آنان اگر چه در جامعه مسلمانان و در کنار اهل قبله میزیستند، اما بهرهای از امنیت و آسودگی نداشتند و پیوسته تحت تعقیب و فشار دستگاههای حاکم بودند. مروری بر تاریخچه رفتار ددمنشانه حاکمان نسبت به شیعیان، این نکته را اثبات میکند که حیات، بقا و استمرار مکتب تشیع در چنین شرایطی به معجزه شباهت داشته است.
در آن سالیان سیاه و خفقان، پیروان اهل بیت(ع) در پرهیز از حکومتهای جور، با تقیه یا اختفا میزیستند و از افشای مذهب خود هراس داشتند. پهنه قلمرو مسلمین حداقل در دو قرن اولیه اسلام، همواره شاهد قتل عام شیعیان و سختگیریهای فوقالعاده حکومتها بر آنان بوده است و میتوان گفت تقریبا در همه دورانها، شیعیان به تعبیر امروزی از کمترین حقوق شهروندی سهمی نداشتهاند. چنین تضییقات و نسل کشیها برای هر مکتب دیگری اتفاق میافتاد به یقین منجر به اضمحلال و نابودی کامل آن میشد. اما هدایت اعجاز گونه امامان اهل بیت علیهمالسلام، این مکتب را در گذرگاه پر آسیب تاریخ حفظ کرده و به سلامت عبور داده است.
این شرایط درباره نسل پیامبر(ص) بسی ناگوارتر بود و علویان هیچ کجا از آسیب حاکمان در امان نبودند. امام سجاد(ع) پس از وقوع فاجعه کربلا به این موضوع چنین اشاره فرمودهاند: «عرب بر عجم مباهات میکند که محمد صلی الله علیه و آله از او است و قریش بر سایر عرب تفاخر میکند که پیامبر(ص) به قبیله او تعلق دارد. با این وجود ما اهل بیت پیامبر را از دم تیغ گذراندند و گروهی را نیز آواره ساختند.»
بنیامیه و بنیعباس دو تیغه یک قیچی
معاویه سرسلسله شجره خبیثه بنیامیه با روشهایی چون سبّ و لعن امیرمؤمنان(ع) بر منابر، اشاعه احادیث دروغین، مبارزه با نشر فضائل اهل بیت و قتل و شکنجه شیعیان، تلاش وافری در خاموش کردن نور الهی نمود. او به کارگزاران خود نوشت هر که را متهم به دوستی علی(ع) است بکشید و حتی اگر دلیل و شاهدی در کار نباشد او را دستگیر کنید! وی همچنین زیاد بن ابیه را که در قساوت قلب و خونریزی، شهره بود بر کوفه گمارد. زیاد از شیعیان کوفه اطلاع کاملی داشت و آنان را به خوبی میشناخت. در نتیجه شمار زیادی از شیعیان توسط پسر سمیه کشته شدند و دست و پایشان قطع و چشمانشان نابینا گردید.
معاویه در گام دیگر، ولایت عهدی و خلافت یزید پلید را مطرح نمود که در حقیقت تیر خلاصی بر پیکره اسلام بود و چنانکه سیدالشهدا(ع) برای خنثی کردن آن، قیام و جانفشانی نمیفرمود، اثری از دین باقی نمیماند. پس از واقعه کربلا، خلفای بنی مروان که شاخهای از درخت ملعون بنی امیه بودند، بر جوّ اختناق و سختگیریهای فوقالعاده خود نسبت به شیعیان افزودند. قیام توّابین و پس از آن قیام مختار به انگیزه خونخواهی سیدالشهدا(ع) در این دوره اتفاق افتاد.
یکی از بزرگترین جنایات آل مروان، مسلط کردن سفّاک خون آشامی چون حجّاج بن یوسف ثقفی بر کوفه بود. تعداد کشتگان حجاج را بالغ بر ۱۲۰ هزار نفر تخمین زدهاند. او در ریختن خون بیگناهان، اشتهایی سیری ناپذیر داشت تا سرانجام در سال ۹۵ به درکات دوزخ شتافت.
قیام زید فرزند امام سجاد(ع) در سال ۱۲۲ق و چهار سال پس از آن قیام یحیی بن زید، اگر چه به شکست و شهادت آنان انجامید، اما تأثير فراوانی در تزلزل بنیامیه و گرویدن تودهها به اهل بیت(ع) داشت. همان طور که پیش از آن، واقعه عظیم کربلا، دلهای مردم را به اهل بیت(ع) متمایل ساخته و نفرت و انزجار عمومی را از بنی امیه ایجاد نموده بود.
در سال ۱۳۲ق ابومسلم خراسانی توانست با برانداختن حکومت اموی، بنی عباس را به قدرت رساند. عباسیان که در ابتدا به نام اهل بیت و با شعار «الرضا من آل محمد»(ص) مردم را بر ضد حکومت جور و خودکامه بنی امیه فراخوانده بودند، پس از استحکام پایههای قدرت خود، به قلع و قمع سادات و قتل و آواره کردن شیعیان پرداختند. در این دوره قیامهای متعددی توسط علویان صورت گرفت که از سوی خلفا به شدت سرکوب شد مانند:
- قیام محمد بن عبدالله نوه امام مجتبی(ع) معروف به نفس زکیّه و برادرش ابراهیم در سال ۱۴۵ در دوره منصور دوانیقی.
- قیام حسین بن علی شهید فَخ(از نوادگان امام مجتبی) علیههادی خلیفه عباسی (فخ منطقهای در اطراف مکه است که وی با یارانش همگی در آنجا توسط سپاه بنیعباس به شهادت رسیدند) در حدیثی امام جواد علیهالسلام واقعه فخ را پس از فاجعه کربلا بزرگترین مصیبت اهل بیت قلمداد فرمودهاند.
- قیام یحیی بن عبدالله؛ وی برادر محمد نفس زکیه است و در ری و طبرستان مردم را به سوی خود دعوت کرد.هارون الرشید ابتدا امان نامهای که با امضای بزرگان تضمین شده بود، برای او فرستاد اما سرانجام وی را به قتل رسانید. حرکت یحیی زمینهساز تشکیل دولت مستقل شیعی در طبرستان بود.
- قیام ادریس بن عبدالله برادر دیگر محمد نفس زکیه که در سال ۱۷۲ق در مراکش، دولتی مستقل وشیعی بنیان نهاد و سرانجامهارون الرشید او را با دسیسهای به قتل رسانید.
از جنبشهای دیگر میتوان به قیام ابن طباطبا، قیام محمد بن قاسم و قیام محمد دیباج اشاره نمود.
سیاست عباسیان در برابر بنیهاشم، قتل، زندان و شکنجه بود. منصور زندانهایی مملو از آل ابیطالب و شیعیان داشت.هادی عباسی بر علویان بسیار سخت میگرفت و مقرری آنان را قطع کرد تا در فقر و استیصال بمانند.هارون، معتصم، متوکل و دیگر خلفا نیز در آزار و شکنجه و ریختن خون آل ابیطالب تردیدی به خود راه نمیدادند. در این میان مأمون سياستی به ظاهر متفاوت داشت و آن مدارا با علویان و پیشنهاد خلافت و ولایتعهدی به امام رضا(ع) بود. هر چند با به شهادت رسانیدن امام(ع) از این واقعیت پرده برداشت که وی نیز همان اهداف اسلاف خود را دنبال میکرده است.
مهاجرت سادات به ایران
مهاجرت علویان به ایران را میتوان در سه دوره گنجاند:
۱. با شدت یافتن جنایات بنیامیه و بنیعباس خصوصا از دوره حجّاج بن یوسف، برای در امان ماندن از گزند حکومتها و نیز مشارکت در مبارزه با خلفا، عده زیادی از سادات به مرزهای ایرانگریختند و به صورت شناخته شده یا ناشناس در سراسر کشور پراکنده شدند. ایرانیان از همان ابتدا، با روی گشاده پذیرای اولاد رسول مکرم(ص) شدند و در حفظ و حراست از آنان تا پای جان ایستادگی میکردند.
۲. پس از انتقال امام رضا به خراسان، سادات زیادی که غالبا از نسل امام موسی کاظم(ع) بودند به ایران کوچ کردند. مهاجرت حضرت معصومه(س) و احمد بن موسی مشهور به شاهچراغ از همین دست است. گفتهاند شاهچراغ با جمعیتی بالغ بر ۱۵ هزار نفر به ایران آمد. اما به دستور مأمون در مسیر شیراز راه را بر آنان بستند و طی جنگی خونین آنان را به شهادت رسانیدند. اینک شهر شیراز، سومین حرم اهل بیت، مضجع منور این امامزاده جلیل القدر و تعداد زیاد دیگری از آل ابیطالب است.
۳. در سال ۲۵۰ق حسن بن زید(از نوادگان امام مجتبی) در طبرستان(منطقه شمالی ایران) حکومتی شیعی و مستقل از حکومت مرکزی تشکیل داد و به داعی کبیر ملقب شد. ایجاد این حکومت فرصت مناسبی بود تا علویان از سراسر حجاز، اطراف شام و عراق به مناطق مختلف ایران سرازیر شوند. طبق نقل برخی مورخین، تعداد مهاجران بنیهاشم در این دوره از نظر کثرت به عدد برگهای درختان بوده است!
مهاجرت سادات به ایران عامل اساسی در گسترش دین و آشنایی مردم با اسلام ناب محمدی و پذیرش مذهب تشیع بوده است. امروزه بِقاع متبرکِ امامزادگان، از مهمترین آثار فرهنگی و هویتی کشور عزیز ما ایران است که بدون آنها تاریخِ فرهنگ این سرزمین کهن چیز زیادی برای گفتن ندارد.
سید ابوالحسن موسوی طباطبایی