آیتالله سید محمدرضا سعیدی از جمله روحانیون انقلابی پیرو امام خمینی بود.او پنجشنبه 20 خرداد 1349 در زیر شکنجههای وحشیانه ساواک شاهنشاهی به شهادت رسید. نه علیه رژیم شاه اسلحه کشیده بود، نه مبارزه مسلحانه داشت و نه حتی به مبارزین مسلح کمک میکرد. تنها جرم او تبلیغ اسلام و دفاع از مرجع تقلید شیعیان، حضرت آیتالله العظمی امام خمینی بود.
آیتالله شهید سعیدی تبلیغ اسلام و دفاع از امام را به طور رسمی از مسجد امام موسی بن جعفر علیهالسلام واقع در خیابان غیاثی تهران آغاز کرد. حجتالاسلام سید حسن سعیدی (فرزند شهید سعیدی) چگونگی دعوت از پدرش برای امام جماعت مسجد خیابان غیاثی را چنین شرح داده است: «...یادم نمیرود که یک روزی بعدازظهر بود، عدهای از معتمدین این محل (خیابان غیاثی میدان خراسان) مرحوم حاج آقای متبحری و فرزندشان که نوجوانی بودند، آقای آشیخ علی آقای متبحری که الان در کسوت روحانیت هستند و راننده شان که آقای حاج قربانی نام داشت، 3-4 نفر در یک ماشین شورولت (از این ماشینهای بزرگ) مقابل منزل ما در قم پارک کردند و پیاده شدند، بعدا متوجه شدیم که این هیئت به دفتر امام مراجعه کرده و امام جماعتی برای مسجد حضرت امام موسی بن جعفر علیهالسلام، درخواست کرده بودند و اعضای دفتر امام بالاتفاق شهید سعیدی را برای امام جماعت این مسجد معرفی کرده بودند... یکی از شرطهای پدرم این بود که تهران میآیم و پیشنمازی مسجد را قبول میکنم، به شرط آن که شما جلوی فعالیت سیاسی من را نگیرید... چون میخواهم که مسجد را پایگاهی به نفع امام بسازم...»1
و آیتالله سعیدی خیلی زود مسجد موسی بن جعفر علیهالسلام را به پایگاه نهضت امام خمینی تبدیل کرد و ضمن برپایی کلاسهای مختلف آموزش دینی، به سخنرانیهای افشاگرانه و روشنگرانه پرداخت. این بخشی از سخنرانی وی به تاریخ 31 تیرماه 1345 در همین مسجد است:
«... در چنین موقعیت زمانی که همه جا معلوم شده خیانت آمریکا... و همچنین بهاییها تا حدودی الحمدلله خیانت شان معلوم شده... امروز خورشید جمال دل آرای آیتالله العظمی خمینی (صلوات دسته جمعی حاضرین)... بهتر در دلها تابش کرده. امروز دولت و ملت بهتر میفهمند که حق با خمینی بود که سه سال پیش داد زد، امروز روز حرف است. منتهای مطلب عرض کردم کار را با شعار و صلوات تمام نکنید، بنشینید نزد علما و منبریها، ازشان خواهش کنید این مطالب را به نحو درس به شماها یاد بدهند، یهودیها را به شما بشناسانند... بهاییها را به شما بشناسانند، کمونیستها را به شما بشناسند، عوامل استعمار را به شما بشناسانند. راه مبارزه را به شما یاد بدهند که شما چه بکنید در این دوره که زیر بار اینها نروید. دینتان را حفظ کنید، ایمانتان را حفظ کنید، مملکتتان را حفظ کنید، استقلالتان را حفظ کنید....»2
شهید سعیدی یکی از نقایص مبارزات ملت مسلمان را نداشتن تشکیلات و برنامه مبارزه میدانست. او میگفت: «... عیب شما این است که تشکیلات ندارید و الاّ چرا چهارتا بهایی بیسر و بیپا در پستهای حساس باشند ولی هزاران هزار جوانهای ما بیکار و بیعار بگردند در مملکت؟ این برای چیست؟ چون تشکیلات دارند آقا! چرا چند تا یهودی کارشان به این جا برسد که یک میلیون هکتار زمینهای بین قزوین و زنجان را بگیرند و مشغول باشند و در دست خود مسلمانها هیچی نباشد. چرا کار به این جا برسد؟ برای این که اینها تشکیلات دارند. چه طور شده که بهاییها جلسات داشته باشند و ما نداشته باشیم؟...»3 به دنبال این سخنرانیها، آیتالله سعیدی دستگیر شد اما بعد از آزادی هم دست از مبارزه برنداشت و مانند دیگر مبارزان روحانی، تشکُل انقلابی ایجاد کرد و کانون مبارزه را در مسجد امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) فعال ساخت.
شهید آیتالله سعیدی در مسجد امام موسیبنجعفر علیهالسلام، نشریات دینی و انقلابی منتشر کرد، اردوهای آموزشی برای آقایان و خانمها برقرار نمود، کلاسهای درس و تفسیر برپا کرد و سخنرانیهایی ایراد نمود که در آن روزگار و محیط خفقان، هر یک دریایی از روشنگری و افشاگری بودند. آیتالله سعیدی شجاعانه و بیپروا و جسور سخن میگفت و همچون امامش اساسا با ترس و محافظهکاری میانهای نداشت. او میگفت:
«...آقا ملاحظه از کی بکند انسان؟ وقتی که ما حرف حق داریم، منطق داریم، استدلال داریم، مملکت هم که مملکت مسلمانهاست، همه دم از دینداری میزنند، چرا نگوییم؟ البته معلوم است، آن دستهایی که نمیخواهد در این مملکت، اشهدان محمد رسولالله گفته شود و میخواهند ایران را به جای فلسطین خودشان قرار بدهند، آنها نمیتوانند ببینند البته، لذا مزاحمت ایجاد میکنند، خمینیهای ما را تبعید میکنند، علمای ما را به زندان میفرستند، بازاریها را به زندان میاندازند و چه میکنند و چه میکنند. لکن همین است آقا. ما جنگی نداریم، مبارزهای نداریم. فقط امر به معروف و نهی از منکر است. البته همین هم بیدردسر نیست آقا!...»4
او به درستی از همان ابتدا آمریکا را ارباب شاه میدانست و از همین روی به افشای جنایات آمریکا پرداخت: «... برتراند راسل همانطوری که در روزنامه مطالعه فرمودید، یک دانشمند و فیلسوف است و مرد مذهبی نیست. دانشمند فیلسوف 94ساله عصر است... این آدم میگوید که محاکمه کردن خلبانهای آمریکایی در ویتنام و رساندن آنها به جزایشان، مطلبی است درست و صحیح. اینها جنایت کردند، مردم بیگناه ویتنام را، مردم آزادیطلب ویتنام را بیخود به خاک و خون کشیدند، باید اینها محاکمه بشوند، باید محکوم بشوند... کار جنایت آمریکا به این جا رسیده که این دانشمند شهیر هم این معنا را تصدیق میکند...»5
حجتالاسلام سید حسن سعیدی درباره آخرین مبارزات پدرش، میگوید:
«... سال 1349 فرا رسید. خردادماه بود که دو مطلب بسیار مهم برای شهید سعیدی پیش آمد. یکی جریان نوارهای ولایت فقیه امام که از نجف میآمد و شهید آیتالله سعیدی آن نوارها را تحویل میگرفت و چون دستگاه تکثیر آنچنانی هم نبود، در منزل خودمان با اینکه تحت کنترل بود به صورت خیلی عادی دو تا ضبط صوت کنار هم میگذاشت و نوارها را تکثیر میکرد و به هر کسی که لازم بود میداد و مسئله دیگر، قضیه سرمایهگذاری سرمایهداران آمریکایی بود که 45 نفر به سرکردگی راکفلر آمریکایی به تهران آمدند... این دو وظیفهای بود که در آن روزها بر شانههای شهید آیتالله سعیدی سنگینی میکرد. برای قضیه سرمایهگذاران آمریکایی به قم رفت و با برخی فضلا و دوستانش تماس گرفت که بیایید یک اعلامیه مشترک علیه آنها امضاء و منتشر کنیم... بالاخره خودش آمد تهران و اعلامیه را نوشت و منتشر نمود و یکایک برای همه علما فرستاد. در این اعلامیه که به زبان عربی نوشته شده، فریاد برآورده بود که چرا نشستید؟ چرا ساکتید؟...داستان سرمایهگذاران آمریکایی یعنی استثمار یعنی غارتگری، بنا براین فریاد کنید تا پیش امام زمان روسفید باشید.... اعلامیه در سطح وسیعی انتشار یافت و به دست ساواک هم رسید و...»6
گزارش ساواک، اقدام آیتالله سعیدی علیه سرمایهداران آمریکایی را اینگونه شرح داده است:
«... بهطوری که استنباط میشود سید محمدرضا سعیدی اعلامیه مذکور (درباره سرمایهگذاران آمریکایی) را تهیه و توزیع کرده و... و مردم را دعوت به قیام علیه سرمایهداران آمریکایی در ایران نموده است، ثانیا تجلیل از آیتالله خمینی (نموده)... تاکنون سابقه نداشته که در اعلامیه، فتوای مرجع تقلید نقل گردد...»7 سرانجام ماجرا به دستگیری مجدد شهید سعیدی انجامید. حجتالاسلام سید حسن سعیدی درباره شبی که پدرش توسط ساواک دستگیر شد، میگوید:
«... روز 9 خرداد سال 1349 بود که ساواکیها در خانه ما را کوبیدند. در را باز کردم دیدیم که یک چهره نظامی با یونیفرم نظامی و 10 نفر هم با لباسهای شخصی با دو ماشین آریا آمده بودند... تا آمدیم بجنبیم دیدیم که آنها خودشان آمدند داخل منزل... پدرم را دستگیر کردند و بردند در زندان و زیر شکنجهها و بازجوییهای وحشیانه قرار دادند. به ایشان گفته بودند کار شما تمام هست و اگر وصیتی دارید، بنویسید. ایشان پشت جلد قرآن خود چند جمله نوشت؛ یکی این که از آیه 157 سوره دوم غفلت نکنید. در واقع به وسیله این آیه به ما رسانده بود که من را شهید کردند...» 8
آیتالله سعیدی 9 خرداد دستگیر شد و 11 روز بعد در زندان قزلقلعه تهران و توسط مزدوران ساواک به شهادت رسید.
فرزند او درباره آن روز نقل میکند: «... روز 20 خرداد بود که یادم نمیرود دو نفر از همان ساواکیهایی که نهم خرداد آمده بودند، بازهم آمدند و در حالی که مادر و برادرم برای ملاقات به زندان رفته بودند، در خانه ما را زدند و من که تنها در خانه بودم در را باز کردم. گویا آنها آیتالله سعیدی را به شهادت رسانده بوده و آمده بودند از ما شناسنامه را بگیرند تا جواز دفن صادر بشود. به من گفتند شناسنامه پدرت را بده که میخواهیم آزادش کنیم. من به آقای متبحری زنگ زدم و ماجرا را گفتم و از ایشان خواستم که زود خودشان را برسانند. به هر حال ساواکیها شناسنامه را به همراه آقای متبحری بردند...» پیکر شهید سعیدی را همراه خانوادهاش روانه قم کردند، بدون آن که آنها از شهادت او اطلاع داشته باشند.آیتالله سید محمد سعیدی فرزند بزرگ شهید سعیدی و امام جمعه فعلی قم درباره برخورد با پیکر درهمکوبیده و مثلهشده آن شهید گفته است:
«... وقتی ما را به سمت قم میبردند تا وادیالسلام قم متوجه نشدیم که چرا ماشین ما به دنبال آمبولانس حرکت میکند و چرا ما را قم میبرند. بالاخره وقتی در غسالخانه قم قرار گرفتم، برانکارد را از آمبولانس بیرون کشیدند، نگاهم به بدن بیجان و متلاشی پدرم افتاد در حالی که سر مبارکش را اره کرده بودند و بدنش شکافته بود، به نحوی که خون میریخت و نمیشد غسل بدهند، به زحمت غسل دادند و چون کفن نجس میشد، در پلاستیک پیچیدند و آقای متبحری هم نماز خواندند و شبانه به خاک سپردند...»9
___________________________________________
1- مجموعه مستند «محراب انقلاب» – قسمت چهارم – شبکه قرآن و معارف سیما – 15 بهمن 1384 2- همان 3- همان 4- همان 5- مجموعه مستند «محراب انقلاب»- پیشین 6- همان 7- نهضت امام خمینی – جلد دوم – سید حمید روحانی – موسسه حفظ و نشر آثار حضرت امام خمینی(ره) – صفحه 456 8- مجموعه مستند «محراب انقلاب»- پیشین 9- همان