به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 3,135
بازدید دیروز: 9,675
بازدید هفته: 44,890
بازدید ماه: 44,890
بازدید کل: 25,032,013
افراد آنلاین: 366
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
چهارشنبه ، ۰۵ دی ۱٤۰۳
Wednesday , 25 December 2024
الأربعاء ، ۲۳ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
۳۶/۹۵- حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) ۱۴۰۲/۰۸/۰۵
حیات‌نامه فکری و سیاسی علامه محمدتقی مصباح یزدی از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی(1357-1313) – ۹۵

مخالفت با جریان مهدی ‌هاشمی و موضع علیه انجمن حجتیه

  ۱۴۰۲/۰۸/۰۵

آیت‌الله مصباح یزدی منتخب مردم خراسان‌رضوی برای مجلس خبرگان رهبری - قدس  آنلاین | پایگاه خبری - تحلیلی
 
دکتر سهراب مقدمی شهیدانی
یکی از گروه‌های انحرافی انقلابی‌نما، جریان «هدفی‌ها» و باند سید مهدی ‌هاشمی بود که همچون سایر گروه‌های التقاطی، برای نیل به اهداف خود در بند استفاده از ابزار شرعی نبود و همین نگاه غلط موجب شد که برخی مخالفان فکری خود را به قتل برسانند. آیت ‌الله مصباح نسبت به این جریان انحرافی نیز حساسیت داشت. ایشان در این باب چنین می‌گوید: «قبل از پیدایش فرقان، گروه مشابهی هم در قم سر برآورد که پس از انقلاب هم تا مدتی مشغول فعالیت‌های خطرناک بود. مؤسس این گروهک هم طلبه ساده‌ای بود که بسیار مغرور بود. من سید مهدی‌ هاشمی را از زمانی که کت و شلواری بود می‌شناختم. همان زمان هم هنوز درس رسائل و مکاسب می‌خواند حدس می‌زد عرضه خاصی دارد. او در محل خودشان چند نفری را جمع کرد و احساس کرد می‌تواند کارهایی انجام بدهد. موفقیت‌های جزئی هم در بعضی کارها پیدا کرد و به این توهّم دچار شد که می‌تواند دنیا را تسخیر کند؛ کشورهای دیگر را تابع دیدگاه خود کند؛ با رئیس‌فلان کشور ارتباط پیدا کند و از این نوع بلندپروازی‌ها پیدا کرد. خودش هم نهایتاً در اعترافاتش گفت که عامل همه این‌ها غرور بوده است. تقریباً تمام سران این گروه‌های منحرف، آدم‌های مغروری بودند و همین غرورشان آنها را به انحراف کشاند و عده‌ای را هم به دام انداخت و گرفتار کرد.»1
ایشان همچنین معتقد است جریان سید مهدی‌هاشمی، در ادامه تفکرات التقاطی به وجود آمده بود و می‌گوید: «وقـتی مـرحوم آقای‌ مطهری درسال 56 و در‌ پی‌ برخی از فضا‌سازی‌ها تصمیم گرفت اعلامیه‌ای بدهد، به قدری در این زمینه در میان دوستان تنها بـودند که اعلامیه را با امضای خود و مهندس بازرگان منتشر کردند،2 یعنی ایشان در میان علما حتی یک نفر را پیـدا نـکردند‌ که اعلامیه‌ را امضا کند و ایشان با این کار، عملاً در میان بسیاری از مبارزین، منزوی شدند،... این‌ها در آن زمـان اخـتلافات فکری و به اصطلاح آن روز‌، ایدئولوژیک بود، اما در عمل، آثـار بـسیار بزرگی بر جا گذاشت، مثلاً‌ یکی‌ از آثار آن، پیدایش خط سید مهدی‌ هاشمی بود. به ‌جد بـاید گفت محور اصلی پیدایش این جـریان، مـسامحه در امور اسلامی ‌‌بـود‌. این فـرد به بُعد سیاسی نهضت، بسیار اهمیت مـی‌داد و می‌گفت باید در ایران و جهان‌ حکومت‌ اسلامی‌ درست کنیم و در این راه، هدف، وسیله را توجیه می‌کند. مـسئله اعـدام مـرحوم شمس‌آبادی و دیگران به همین صـورت توجیه می‌شد. در خـاستگاه و پیـدایش و شـکل رشد آنها اختلافاتی وجود داشـت.
جریان سید مهدی‌ هاشمی زمـینه‌های حـوزوی داشت و با یکی از کسانی که در رتبۀ مراجع بود، ارتباط نزدیک و فامیلی داشتند و از موقعیت ایشان به حـد اعـلی سوءاستفاده می‌کردند. آنها آن‌چـنان بر ایشان اثـر گـذاشته بودند که ایشان حرف هـیچ‌کس را‌ درباره این‌ها نمی‌پذیرفت و حتی تا آن اواخر که حکم اعدام سید مهدی‌ هاشمی صادر شده بـود، پرونـده ایشان را برده بودند نزد آن آقا و پرسیده بودند: «شـما در این‌بـاره چـه نـظری دارید؟» ایشان گفته‌ بـودند: «این مدارکی که در پرونده هست، از نظر من اعتباری ندارند، چون من سید مهدی را بزرگش کرده‌ام و بیش از همه شـما او را مـی‌شناسم». کسی که در میان شاگردان امام‌ به عـنوان قـائم ‌مقام ایشان مـعرفی شـد، بـا این‌ها چنین ارتباط داشت و حامی سرسخت این‌ها بود و آنها هم از این جایگاه، حداکثر استفاده را کردند. مجاهدین اصلاً چنین امکانی برایشان فراهم نبود، بلکه برعکس، به خصوص پس‌ از اعلام تغییر ایدئولوژی و جدا شـدن گروه‌ مارکسیست‌ها‌، دیگر‌ در میان متدینین جایگاهی نداشتند. 
اوایل، سران این‌ها افرادی متدین و علاقه‌مند به اسلام بودند، منتهی بینش اسلامی‌شان ضعیف بود، آنها در عمل، اهل نماز و عبادات‌ و روضه‌ و انفاق و‌ حتی اهل تهجّد و نماز شب بـودند و بـا قرآن‌ و نهج‌البلاغه‌، انس داشتند. این گرایشات مارکسیستی مجاهدین بود که باعث شد قرائت جدیدی از اسلام راعرضه کنند، ولی جریان سید مهدی ‌هاشمی از بـطن روحانیت بیرون آمده بود و لذا خطر آنها خیلی بیشتر بود، به خصوص در جامعه دینی آثار بسیار سوئی‌ گذاشتند‌، مضافاً‌ بر این که آثار آنها بر خارج از ایران هم سـرایت کرد، از جمله‌ اختلافاتی‌ که بین شـیعیان افغانستان افـتاد و همین‌طور ارتباطی که با بعضی از کشورهای عربی داشتند. به ‌هرحال فتنه‌های بی‌شماری از همان‌ اختلافاتی‌ که در‌ آن زمان، جزئی تلقی می‌شدند، پدید آمدند و آن‌طوری که دوستان ما که در قوه‌ قـضائیه‌ بـودند، تحلیل می‌کردند، تقریباً ریشه فـکری همه گروه‌های انحرافی را در همان افکاری می‌دانستند که اول با‌ مسامحه در‌ بین‌ متدینین ترویج شدند.»3
موضع‌گیری علامه مصباح پیرامون جریان انجمن حجتیه
در سال‌های اخیر برخی سعی دارند تا این‌چنین القا کنند که آیت ‌الله مصباح یزدی به انجمن حجتیه گرایش داشته است. این عده با این کار بر آن هستند تا چهره انقلابی ایشان را مخدوش کنند و از این طریق، آن زبان بُرّنده و گویای انقلاب را خاموش کنند و ذهن جوانان نسل جدید انقلاب را نسبت به این اندیشمند همیشه در میدانِ انقلاب مغشوش سازند. چنین القائاتی موجب گشته تا در ذهن جوانان این پرسش ایجاد شود که: «آیا درست است که آقای مصباح یزدی اساساً با مبارزه با رژیم شاه مخالف بوده و آن را حرام می دانسته و گرایش به انجمن حجّتیه دارد؟»4 تا حدی که، این جوّ ‌سازی مسموم و ناجوانمردانه، واکنش تاریخ‌نگار پیشگام انقلاب، حجت‌الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی را در پی داشته است. ایشان ضمن شمردن سابقه انقلابی آیت ‌الله مصباح،5 به این دروغ پراکنی‌ها اشاره کرده و ضمن شناساندن ریشه‌های این روایت‌های ناروا گفت: «... جرم آیت‌ الله مصباح این است که همانند آیت ‌الله شهید مطهری خط شناس و خط شکنند. خط‌ها و جریان های انحرافی را به درستی می شناسند و در برابر آن موضع می گیرند. اتهام «گرایش آیت‌ الله مصباح» به انجمن حجّتیه رسواتر از آن است که به آن اندیشه شود. امروز حجّتیه ای ها دست در دست هواداران تیزرو «اسلام منهای روحانیّت» و «جدایی دین از سیاست» به توطئه نشسته اند و برنامه هایی علیه نظام جمهوری اسلامی در نظر دارند که بازگو کردن آن فرصت دیگری می خواهد. این‌گونه اتهامات بعید نیست از سوی حجّتیه‌ای ها مطرح شود تا برای خود آبرو دریوزگی کنند و مردان علم و دانش و فضیلت را به زیر سؤال ببرند.»6 
پانوشت‌ها:
1- «زمینه تاثیر آنها را قبلی‌ها فراهم کردند» ماهنامه یادآور، شماره 6و7و8 -تابستان، پاییز و زمستان 1388 و بهار 1389، ص18.
2- برای مشاهده متن آن اعلامیه ر.ک: نهضت امام خمینی، ج3، صص 382-383.
3- «جامعه مدرسین و انقلاب»، ماهنامه یادآور: شماره 4 و 5، زمستان 1387 و بهار 1388. صص33-34.
4- ر.ک: فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 7، بهار 85، ص 325.
5- حجت‌الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی در ابتدای این پاسخ، با اشاره به سوابق انقلابی آیت ‌الله مصباح می‌گوید: « آیت الله مصباح یزدی از عارفان پاک‌باخته و از سالکان خودساخته ای می باشند که همواره راه امام پویند و رضای خدا جویند. بخش عمده ای از عمر گرانبهای خود را در پای کلاس درس امام گذرانیده و از شاگردان صاحب نام و وارسته امام به شمار می آیند. از سال 1341 که نهضت امام آغاز شد، ایشان نیز همراه دیگر یاران امام به صحنه آمدند و مبارزات اسلامی را آغاز کردند. در بیشتر اعلامیه هایی که از حوزه قم با امضای اساتید و فضلا منتشر می شد، امضای ایشان نیز در آن دیده می شود و برخی از اعلامیه های حوزه و روحانیون به قلم ایشان می باشد. آیت  الله مصباح با نشریه «بعثت» (نشریه مخفی حوزه قم) همکاری داشتند و از آنجا که دریافتند این نشریه به معنی واقعی کلمه در خط امام نیست، نشریه دیگری به نام «انتقام» را پایه گذاری کردند و در راه نشر اهداف و آرمان های امام کوشیدند. در جلساتی که از طرف علما و اساتید حوزه در راه سامان بخشیدن به مبارزات و استواری نهضت امام تشکیل می شد آیت  الله مصباح حضوری فعال داشتند و بسیاری از صورت جلسه ها، طرح های تشکیلاتی و مبارزاتی با اندیشه و قلم ایشان بود. آیت  الله مصباح برای رویارویی با اندیشه های انحرافی و مکاتب وارداتی به کارهای زیربنایی سازنده و پویا بیشتر اهمیت می‌دادند. از این رو با همّت والا و تلاش شبانه روزی خود توانستند در کلاس های خود شاگردانی پرورش دهند که امروز هر کدام از آنها استوانه هایی در برابر شبهات و رسوبات فکری غرب  باوران و عناصر اسلام‌ستیز می باشند. از این رو، می بینیم مهره های مرموزی که تلاش دارند با تکرار بافته های بی مایه و سست پایه نویسندگان غربی برای خود در میان ناآگاهان و ساده‌لوحان بازار گرمی داشته باشند و با نشخوار حرف های پوپر و.. نادانی و بی سوادی خود را پوشیده دارند، از شخصیت‌های علمی مانند آیت الله مصباح و پرورش یافتگان مکتب ایشان سخت آشفته و آزرده اند، زیرا در آشفته بازار جهالت و نادانی، غرب باوران خود فروخته کالاهای وارداتی و دست چندم خود را می توانند به نام اندیشه‌های نو، گفته های نو و... مطرح کنند و از آن نان بخورند، لیکن در محیط‌های علمی که شخصیت هایی مانند آیت  الله مصباح حضور داشته باشند پوپریست ها نمی توانند خودنمایی کنند.
نور درخشنده چو پنهان شود....  شب پره بازیگر میدان شود
البته از نظر برخی از خودی ها نیز آیت  الله مصباح بی گناه شمرده نمی شود. آنان که روزی سر در راه منافقین گذاشتند و وجوهات شرعی مانند خمس و سهم امام و زکات را به پای آنان ریختند و بهترین جوانان مسلمان و متدین را به پیوستن به سازمان منافقین برانگیختند و صریحاً و تلویحاً امام را به علت این‌که از منافقین حمایت نکرد مورد نکوهش قرار دادند. آنان که روزی سنگ چهره‌های مرموز برخی از روشنفکران و سردمداران تز استعماری «اسلام منهای روحانیّت» را بر سینه زدند و برای آن که در برخی محافل، «روشنفکر» و «نواندیش» شناخته شوند خیلی حرف ها زدند و خیلی کارها کردند و سپس با کمال شرمندگی گفتند اشتباه کردیم، از این‌که اسلام شناسان تیز بین و آزاداندیشی همانند آیت ‌الله شهید مرتضی مطهری و آیت  الله مصباح یزدی همانند آنها آلت دست نشدند، فریب این گروهک ها و چهره های مشکوک را نخوردند، خط‌های انحرافی را به درستی شناختند و با آن به مقابله برخاستند، سخت رشک می برند و ناگزیرند این بزرگواران را به افراطی گری و برخوردهای مبالغه آمیز متهم کنند تا راه و روش خود را توجیه کنند.»ر.ک: فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، سال سوم، شماره 7، بهار 85، صص 326- 328.
6- همان.
نکات دیگری نیز در این مورد مطرح شده که مرور آن خالی از لطف نیست، از آن جمله، آقای غلامرضا بیات می‌گوید: «از ویژگی‌های حاج آقا[مصباح] این است که قبل از هر سخنرانی یا مناظره یا جلسه پرسش و پاسخ و یا مصاحبه، دعای «اللهم کن لولیک...» را با حالت خاصی می‌خوانند. ایشان این دعا را آهسته و شمرده شمرده می‌خوانند. به‌طوری که آدم احساس می‌کند دارند سوره حمدِ نماز را قرائت می‌کنند. مخالفانش به خاطر همین تقیّد وی به خواندن دعای فرج، به او تهمت زده بودند که از اعضای انجمن حجتیه بوده است.» ر.ک: حقیقت شرق: نگاهی بر زندگی و خاطرات حکیم فرزانه حضرت آیت ‌الله مصباح، ص82.