به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 8,683
بازدید دیروز: 7,600
بازدید هفته: 40,761
بازدید ماه: 40,761
بازدید کل: 25,027,894
افراد آنلاین: 195
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۰٤ دی ۱٤۰۳
Tuesday , 24 December 2024
الثلاثاء ، ۲۲ جمادى الآخر ۱٤٤۶
دی 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
3029
آخرین اخبار
73 - جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - یک مسخره‌بازی بزرگ! ۱۴۰۳/۰۹/۲۰
جنگ سرد فرهنگی؛ سازمان سیا در عرصه فرهنگ و هنر - 73
یک مسخره‌بازی بزرگ!
  ۱۴۰۳/۰۹/۲۰
 
‫کتاب جنگ سرد فرهنگی: سیا در عرصه فرهنگ و هنر [چ1] -فروشگاه اینترنتی کتاب  گیسوم‬‎
فرانسیس استونر ساندرس
ترجمه حسین باکند
بریدن بعدها در وصف فلایشمن گفت: «او از آن دسته از افراد ثروتمندی بود که تعدادشان کم نبودند، که می‌خواست به دولت خدمت کند. با این کار یک حس ارزشمند بودن به آن‌ها1 دست می‌داد. آن‌ها با این کار احساس می‌کردند یک چهره مهم و بانفوذی هستند چرا که اجازه ورود به اردوکشی مخفی علیه کمونیست‌‌ها را پیدا کرده‌اند». فلایشمن از اعضای کاملاً توجیه‌شده دفتر هماهنگی سیاست‌های ویزنر، از همان روزهای آغازین آن بود. او همواره در مسیرهای غبارآلود آلونک‌های واشنگتن مال2 راه می‌رفت و به نقش خود به عنوان یک جلودار می‌بالید. اما بعد از تشکیل واحد تشکیلات‌های بین‌المللی، فلایشمن کنار گذاشته شد. بریدن گفت: «مشکل آنجا بود که او مسئله را خیلی جدی گرفت». «او کم کم فکر می‌کرد رئیس این جبهه‌هاست. آن‌ها فقط از نام او استفاده می‌کردند، اما او کم کم فکر می‌کرد که نقش او واقعی است. به خاطر دارم او لب به سخن گشود و از خواسته‌هایش گفت. او به من گفت می‌خواهد بنیادش فلان کار را بکند و فلان کار را نکند. و این آخرین چیزی بود که من نیاز داشتم.... در آخر ما فارفیلد را به عنوان جایگزین به او معرفی کردیم. اما آن فقط و فقط یک تابلو بود. رئیس اسمی بود که یک نفر آن را به یدک می‌کشید اصلا فرقی نمی‌کرد قرعه به نام چه کسی بیفتد و همه آن پیرمردهای نیویورکی فقط برای خوش‌خدمتی به ما روی آن صندلی‌های هیئت‌مدیره تکیه کرده بودند».
تام بریدن در ادامه توضیح داد: «بنیاد فارفیلد بنیاد CIA بود و از این قبیل بنیادها فراوان وجود داشت». ما از نام بنیادها برای اهداف بسیاری استفاده می‌کردیم اما این بنیادها فقط در کاغذ بودند و اصلاً وجود خارجی نداشتند. ما در نیویورک نزد افراد ثروتمند شناخته‌شده می‌رفتیم و می‌گفتیم: ما می‌خواهیم یک بنیاد راه‌‌اندازی کنیم و به او می‌گفتیم چه کار می‌خواهیم بکنیم و از او قول مخفی‌کاری و حفظ اسرار می‌گرفتیم و او می‌گفت: البته! این کار را خواهم کرد. سپس شما [برای بنیاد] سربرگی منتشر می‌کردید و نام او را روی آن درج می‌کردید و این‌گونه یک بنیاد به وجود می‌آمد! واقعاً یک ترفند بسیار ساده‌ای بود». 
فلایشمن، به عنوان رئیس بنیاد فارفیلد، در نظر افراد غیرعضو و بی‌خبر از همه چیز به عنوان فرشته خصوصی کنگره آزادی فرهنگی تلقی می‌شد. دایانا جوسلسون می‌گوید: «اینکه برای نمایش [آثار هنری] حامی دست و پا کنیم کار خوبی بود» و ادامه می‌دهد: «او نقش خود را دوست داشت. اما این رابطه هم ملال‌آور و هم الزامی شده بود [و باید ادامه پیدا می‌کرد] چرا که از طرفی ذهن مایکل را از موضوعات مهم‌تر و اساسی‌تر منحرف می‌کرد و از طرفی دیگر یک نمایش بزرگ از قدردانی و تکریم حامی بزرگ بود». 
مدیران فارفیلد هر ماه در نیویورک جلسه می‌گذاشتند و معمولاً یک نفر از کنگره- ناباکف، جوسلسون، یا موگریج مهمان جلسه بود. آن‌ها به هر دستوری مهر تأیید می‌زدند، هیچ سؤالی نمی‌کردند و آنچه را که موگریج «کمدی» می‌خواند را به عنوان وظیفه میهن‌‌پرستانه اجرا می‌کردند. 
همچنین جلسه سالانه هیئت‌مدیره برگزار می‌شد، که دایانا جوسلسون آن را «یک مسخره بازی بزرگ» توصیف کرده و می‌گوید: «از جهتی کل رابطه یک رابطه مضحکی بود. چون فرمان تصمیمات دست ما بود و بازیگر اصلی و پشت پرده میدان ما بودیم. آن‌ها [جعبه آیینه‌ای بودند که] فقط مجموعه‌ای از تصمیمات از پیش‌آماده را ابلاغ می‌کردند».
ناباکف به عنوان دبیرکل کنگره، مطمئناً می‌دانست این گشاده دستی خارج از معمول دفتر پاریس در طول برگزاری جشنواره بزرگ، خود را مدیون کدام نهاد دولتی است. سال‌ها بعد او به جوسلسون اعتراف کرد که [نمره] «ملکه جولیانا فلایشمن» هرگز قابل قبول نبوده است. او همیشه فلایشمن که امتیازی جز ثروت نداشت3 را به عنوان «یک کانال ضعیف» تلقی می‌کرد. اما در ظاهر ناباکف وانمود می‌کرد که از همه چیز بی‌اطلاع است (البته کسی سخنش را باور نمی‌کرد) و اظهار می‌داشت: «خیلی عجیب است، «من حتی یک لحظه هم مسئله پول 
[و نقش آمریکا در تغذیه جشنواره] به ذهنم خطور نکرده بود. شاید به بنده حق بدهید، چون تصور اینکه اتحادیه‌های کارگری آمریکا به یک جشنواره هنرهای مدرن شدیداً پرهزینه، آن هم نه در آمریکا بلکه در پاریس و هر جای دنیا، یارانه بدهند بسیار دشوار بود. من حتی در دورترین افق‌های ذهن خود هم نمی‌توانستم تصور کنم که جشنواره رؤیایی من توسط سازمان جاسوسی آمریکا حمایت می‌شود. من همچنین نمی‌دانستم کرایه آن پرواز درجه یک و لذت‌بخش به پاریس توسط CIA و از طریق نماینده اروپا در اتحادیه کارگری، آقای براون همیشه بشاش پرداخت می‌شود. به‌زودی و خیلی زود همان دستگاه جاسوسی از بنیادهای پوششی برای پمپاژ پول به گروه‌هایی چون کمیته فرهنگی ما، دانشکده‌های آمریکایی، ارکسترهای پناهندگان و غیره استفاده خواهد کرد».
آیا واقعاً امکان داشت ناباکف بی‌اطلاع از موضوع باشد و در یک فریب عمدی گرفتار شده باشد؟ یا او مانند بسیاری از افراد هم‌عصر خود مانند آلدن پایل در رمان گراهام‌گرین به یک آمریکایی آرام4 [خوانید مرموز] دیگر تبدیل شده بود. «او حتی نشنید من چه گفتم، او از پیش در دوراهی‌های دموکراسی و مسئولیت‌های غرب غرق شده بود5. او مصمم بود - من این را خیلی زود فهمیدم- هر کاری که به نفع نه یک شخص بلکه یک کشور، یک قاره و یک جهان تمام می‌شود را انجام دهد. بله او اکنون در بهترین حالت خود بود و تمام دنیا در مسیر پیشرفت قرار گرفته بود.»6
پانوشت:
1- یعنی افراد ثروتمندی که هدفشان خدمت به دولت بود.
2- پارک ملی آمریکا در واشنگتن.
3- Junkie the plutocratic یعنی جونکی یک توانگرسالار بود، شعارش دارندگی و برازندگی بود.
4- Quiet American آمریکایی آرام نام رمانی است به قلم گراهام‌گرین. نام رمان گویا به یکی شخصیت‌های اصلی این داستان یعنی آلدن پایل اشاره دارد که (طبق داستان) از مأموران سیا بوده و در یک بمب گذاری موجب کشته شدن شمار زیادی از افراد بی‌گناه ‌می‌شود.
5- یعنی مجذوب دوراهی‌های دموکراسی و مسئولیت‌های غرب شده بود.
6- بخشی از رمان آمریکایی آرام.