۱۴۰۳/۱۰/۲۵
التماس مذاکره، دیوانگی است نه رفتار شرافتمندانه و اصولی
در حالی که تیم ترامپ بر فشار حداکثری علیه ایران و حمایت از گروهکهای تروریستی تاکید میکند و خود وی سابقه نقض توافق هستهای(برجام) صدور دستور ترور شهید سلیمانی را در کارنامه خود دارد، برخی محافل منسوب به دولت، از لزوم مذاکره با ترامپ سخن میگویند و ضمنا برچسب دروغین «مذاکره شرافتمندانه» یا «مذاکره با حفظ اصول» هم به آن میزنند!
در این زمینه مهدی طباطبایی معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور با اشاره به مصاحبه آقای پزشکیان با شبکه انبیسی، در شبکه ایکس نوشت: «جمهوری اسلامی ایران خواهان صلح و تنشزدایی در منطقه و جهان است، جنگافروزی، تجاوز و نسلکشی رژیم صهیونیستی را محکوم میکند و آماده مذاکره شرافتمندانه و برابر است».
در همین حال روزنامه دولتی ایران در گفتوگو با کارشناس خود تحت عنوان «مذاکره بدون عدول از اصول» نوشت: «ترامپ سابقه طولانی در مخالفت با مداخلات نظامی آمریکا دارد. با این حال، افرادی جنگطلب و تندرویی مانند مارکو روبیو را نیز در سمتهای کلیدی سیاست خارجی منصوب کرده. در واقع، به نظر میرسد که او در راستای سیاست اعلامی «صلح از طریق قدرت»، میخواهد پیام دهد که به دنبال صلح است اما برای دستیابی به آن از استفاده از هیچ اهرمی- از جمله نظامی- ابایی ندارد».
رضا نصری به روزنامه ایران گفته است: تا به امروز، ترامپ نشانهای ارائه نداده که بتوان از آن استنباط کرد که قصد دارد سیاست فشار حداکثری را کنار بگذارد. او سیاست خارجی خود را بر اساس دکترین موسوم به «صلح از طریق قدرت» توصیف میکند و بسیار محتمل است فشار حداکثری یکی از مؤلفههای آن باشد. با این حال، معتقدم ایران نباید در قبال این موضوع منفعلانه عمل کند. ابتکار عمل و کنشگری ایران میتواند بر رویکرد ترامپ اثر بگذارد. یک دسته موضوعات اختلافی میان ایران و آمریکا وجود دارد که هرگز دو کشور بر سر آنها توافق نخواهند کرد؛ چرا که این اختلافات به ماهیت و اصول بنیادین دو نظام سیاسی بازمیگردد؛ به عنوان مثال، موضوع اسرائیل. دسته دوم موضوعاتی هستند که ایران و آمریکا در کوتاهمدت- ولو به دلایل متفاوت و متضاد- با یکدیگر منافع مشترک پیدا کردهاند؛ به عنوان مثال، ثبات در عراق و افغانستان برای هر دو کشور حائز اهمیت است. دسته سوم شامل موضوعاتی است که دو کشور میتوانند با تبادل امتیاز به اهداف تعریف شده خود برسند و همزمان از افزایش تنش جلوگیری کنند؛ برای مثال، در پرونده هستهای، ایران میتواند در ازای لغو تحریمها، نگرانیهای آمریکا در مورد فعالیتهای هستهای خود را در حد معقولی برطرف کند... میتوان بدون لطمه زدن به اصول، آرمانها و اهداف راهبردی بلندمدت کشور، وارد مذاکره جامع با آمریکا شد».
ادبیات غیرواقعی معاون ارتباطات دفتر رئیسجمهور و همچنین روزنامه ایران درباره مذاکرات شرافتمندانه و با حفظ اصول در حالی است که ارسال پالسهای دائمی و یکطرفه برای مذاکره با دولت ترامپ، در معنای واقعی خود، انفعال و التماس است، و نه ابتکار عمل برای مذاکره شرافتمندانه.
تنها پالس عملی ترامپ در واکنش به این قبیل پالسهای مبتذل، حضور و سخنرانی نماینده ترامپ در امور روسیه و اوکراین در نشست سازمان تروریستی منافقین در پاریس بود و عبرتآموز اینکه وی همانجا بر تداوم سیاست فشار حداکثری تاکید کرد.
از سوی دیگر باید پرسید: ترامپ و مذاکرات شرافتمندانه؟ این شرافتمندی را در پایمال کردن توافق برجام توسط او دریافتهاند، یا در ترور شهید سلیمانی؟ در فشار حداکثری شکست خورده، یا در «نه مرسی» گفتن ترامپ به پالس مذاکراتی پنج سال قبل آقای ظریف؟! در صورت بیاعتنایی به پایمال شدن حقوق ایران در برجام توسط ترامپ و بیغیرتی نسبت به خون شهید سلیمانی، چگونه میتوان از مذاکرات شرافتمندانه و با حفظ اصول دم زد؟! اگر نسبت به خون شهید سلیمانی غیرت و حساسیت ندارند، آیا درباره برجام هم که زمانی نگاه ناموسی به آن را اشاعه میدادند، نمیخواهند غیرت داشته باشند و به کاری تن بدهند که حتی آقای روحانی در زمان خودش دیوانگی میدانست؟ از کی تا به حال ارتکاب دیوانگی، اقدامی شرافتمندانه و توأم با حفظ اصول شمرده میشود.
یادآور میشود روزنامه اصلاحطلب هم میهن در خبری با عنوان «همراهی غرب با تروریستها» نوشت: نماینده ویژه دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در امور اوکراین و روسیه با شرکت در همایش گروه تروریستی مجاهدین خلق (منافقین) در پاریس، خواستار فشار حداکثری بر ایران شد.»
این روزنامه همچنین نوشت: «بزرگترین افتخارات مجاهدین خلق [منافقین] در قبل از انقلاب، کشتن چند آمریکایی بود. از سوی دیگر، غرب و آمریکا هم همواره علیه تروریسم داد سخن میدادند و آن را خطری بزرگ برای ثبات خود، جهان، دموکراسی و صلح میدانستند. پیش از انقلاب، مصادیق تروریسم از نظر جهان غرب شناخته شده بود و اتفاقاً گروههای مورد اتهام نیز این موارد را قبول داشتند. پس از انقلاب هم که اقدامات تروریستی آنان اظهرمنالشمس بود و تا سالها ادامه یافت. اگر در سالهای ۱۳۵۶ یا ۱۳۵۷ یا ۱۳۶۹ کسی خواب میدید که کار سازمان مجاهدین خلق بهجایی خواهد رسید که رهبر آن دست در دست افراطیترین سیاستمداران آمریکایی عکس بگیرد و راستترین نیروهای سیاسی غرب نیز به نشست این گروه بروند، قطعاً خیال میکرد دچار توهم شده و امر غیرممکنی را خواب دیده است. ولی اکنون میتوانیم ببینیم که طرف غربی چگونه تمامی اتهامات خود را فراموش کرده و به حمایت از تروریسم درغلتیده است. رفتار غربیها را نمیتوان به چیزی جز «بیپرنسیپی سیاسی» تعبیر کرد. همراهی و اجازه دادن غربیها به برگزاری نشست این گروه، نشانه روشنی بود از اینکه غربیها هیچگاه بهصورت جدی و اصیل از شعارهای حقوق بشری و آزادی دفاع نمیکنند؛ سهل است که بر حسب ضرورت، از بدترین گروههای متهم به نقض این اصول هم دفاع میکنند».
نهایتا باید یادآور شد که سیاست قطعی نظام درباره موضوع مذاکره پس از عهدشکنی برجامی غرب، بهمن ماه ۱۳۹۹ از سوی رهبر انقلاب اینگونه مورد تاکید قرار گرفته است: «آمریکاییها و اروپاییها حق هیچگونه شرطگذاری ندارند زیرا تعهدات برجامی خود را نقض کردند و آن طرفی که باید شرط بگذارد جمهوری اسلامی است زیرا به تعهدات خود پایبند بود. بنابراین ایران هنگامی به تعهدات برجامی خود بازخواهد گشت که آمریکا همه تحریمها را در عمل و نه در حرف یا بر روی کاغذ، لغو کند و این لغو تحریمها مورد راستیآزمایی ایران قرار گیرد. این، سیاست قطعی و غیرقابل برگشت جمهوری اسلامی و مورد اتفاق همه مسئولان است و هیچکس از آن عدول نخواهد کرد».
متنهایی را که مشاوران مینویسند و پزشکیان نمیخواند اپوزیسیونبازی است
متنهایی که برخی مشاوران به عنوان سخنرانی مینویسند و او نمیخواند و کنار میگذارد، برای اپوزیسیون ساختن از رئیسجمهور است و به همین علت هم، از این که او از روی این متنها نمیخواند، عصبانی هستند.
در این زمینه روزنامه جوان در تحلیلی نوشت: رئیسجمهور بارها متنهای نوشتهشده برای سخنرانیهایش را نخوانده و گفته است میخواهد حرف دلش را بزند. این موضع با نارضایتی اطرافیان او همراه شده است. از جمله روزنامه هممیهن از جانب «مردم» نوشته که «مردم منتظر شنیدن محتوایی هستند که محصول عقلجمعی و کارشناسی دولت باشد و از زبان رئیسجمهور گفته شود و مهمتر اینکه ناظر به عمل و سیاستهای اجرائی باشد. سیاستمداران هر اندازه هم که سخنور باشند، بهسرعت حرفهایشان تکراری و ممل یا خستهکننده میشود.»
دلیل اعراض دکتر پزشکیان از خواندن متنهای محصول عقلجمعی و کارشناسیشده بهویژه این آخری که در همایش وفاقملی بود و آن را نخواند، محتوای ضد وفاق آن است که همین اطرافیان ناراضی برای او مینویسند و آقای رئیسجمهور در لحظه آخر آن را کنار میگذارد! پیشنهاد میکنیم همین متن خواندهنشده را بهشرط صداقت منتشر کنند تا روشن شود.
به یاد داریم که رئیس دولت یازدهم و دوازدهم، هر جا که برای سخنرانی میرفت، دقیقاً به عبارات سخنرانیهای تازه رهبری اشاره میکرد و علیه آن موضع میگرفت. حتی در اینباره تذکری شنیده بود و خودش را به کوچه چپ زده بود. اکنون همان آدمها دوباره از جمله در شورای اطلاعرسانی دولت و شورای راهبری، دور رئیسجمهور را گرفتهاند و میخواهند از زبان او همان اپوزیسیونبازی را درآورند. البته آقای پزشکیان فرقش با قبلیها این است که اهل این بازیها نیست و همین موجب عصبانیت اطرافیان ضد وفاق شده است. در دوره خاتمی نیز همین وضع بود تا جایی که خاتمی به اطرافیان خود که با اطرافیان پزشکیان تفاوت زیادی در وجود و ماهیت ندارند، گفته بود «من نمیتوانم همزمان هم رئیسجمهور باشم و هم اپوزیسیون!».
اما چاره چیست؟! یک رئیسجمهور صادق مگر چقدر میتواند مقابل این اطرافیان مقاومت کند؟! مسئله این اطرافیان وفاق نیست، چنانکه در جلسات و سخنرانیهای خودشان میگویند وفاق کشک است و مثلاً ما نمیتوانیم با این اصولگراها و ارزشیها وفاق کنیم و اگر مجموع سخنان افراد مؤثر دولت را در خفا و علن جمع کنیم، یکی از آنان نیز باور به وفاق ندارد. اگر مسئله آنان وفاق بود، رهبری پس از تحلیف مرحوم رئیسی به ایشان گفتند که تلاش کنید دولت شما دولت وفاق ملی باشد و رئیسی نیز همین را تکرار میکرد، پس چرا گفتمان وفاق را همین اطرافیان پزشکیان در آن زمان جدی نگرفتند و مطرح نکردند و نگفتند چه خوب! بیایید وفاق کنیم! و چرا حالا که قدرت را در دست گرفتهاند، بحث وفاق هست؟ برای اینکه همین حالا منظورشان از وفاق یعنی مخالفان بیایند و با نظرات ما موافقت کنند، نه اینکه ما هم با آنها موافقت کنیم.
در روزهای آغازین این دولت نوشتیم که «پزشکیان به درد اصلاحطلبان نمیخورد و هرکس هر دو را خوب بشناسد این را تأیید میکند.» حالا همین اصلاحطلبان خطاب به او مینویسند، تو که حرفزدن نمیدانی، چرا متنهایی را که ما برایت مینویسیم از رو نمیخوانی؟! میتوان پیشبینی کرد که فشار به رئیسجمهور برای ایفای نقش یک اپوزیسیون بیشتر شود. گفتمان وفاق را هم به زودی هوا میکنند، چنانکه فقط در این چند ماهه عنوان «کشک» به آن نداده بودند که دادند؛ و نوشتند «حتی در سطح بزرگان کشور وفاق امکانپذیر نیست. وفاق با مردم پیشکش!» (ابطحی) و گفتند «وفاق در ایران جدلی شده است» (فراستخواه) و «وفاق با این قیمت دلار و گرانی بیمعنی است» (لاریجانی) و «وفاق ملی یه چیز مندرآوردی است. مگه میشه من و جلیلی وفاق داشته باشیم؟!» (زیباکلام).
زرنگهای اطراف دولت، گاهی برای پراکندن ذهن مردم از مسئله اصلی، سوژههایی مثل انتقال پایتخت را هم میسازند و بعد هم در دولت به جان هم میافتند که این چه ناهماهنگی و مزخرفی بود که بافتید.
اطراف رئیسجمهور را خلوت کنید. پزشکیان به کار شما برای بازی در نقشی که شما برایش مینویسید، نمیخورد. برای همین عصبانی هستید.
FATF قابل دفاع نیست پس خبر دروغ جعل کنید!
رسانههای زنجیرهای، ضمن جعل خبر، مدعی شدند که رئیسجمهور درباره FATF با رهبر انقلاب به توافق رسیده است. خبرآنلاین و عصر ایران، این ادعای خلاف واقع را به نقل از قائممقام وزیر راه و شهرسازی در دولت روحانی منتشر کردهاند که در دوران مدیریتی خود، کارنامهای انباشته از سوءمدیریت داشت و برای بازخواست اقدام به استعفا کرده بود.
به نوشته خبرآنلاین و عصر ایران، «اصغر فخریه کاشان از مدیران ارشد دولت هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی به یورونیوز گفت: احساس میکنم پزشکیان با مقام معظم رهبری درباره افایتیاف به تفاهم رسیده است. فخریه کاشان معاون ارزی اسبق بانک مرکزی، در پاسخ به این سؤال که: «آیا موافقت رهبر ایران با بررسی مجدد پیوستن ایران به این دو کنوانسیون، نشانه تمایل به الحاق نیست؟» گفت: واقعیت قضیه این است که آقای پزشکیان بالاخره قولهایی به مردم ایران داده و با سبک و سیاق خودش دارد تحقق این قولها را دنبال میکند و خیلی هم تشنج در جامعه ایجاد نمیکند. من هم احساسم این است که آقای پزشکیان با رهبری جمهوری اسلامی به تفاهم رسیده است».
این انتساب خلاف واقع و در واقع مجرمانه، در حالی است که رهبر انقلاب صرفاً با بررسی مجدد دو لایحه مربوط به FATF در مجمع تشخیص مصلحت نظام موافقت نمودهاند و نه اصل FATF. ضمن این که ایشان در همان دولت آقای روحانی از مسئولان آن دولت سؤالی را مطرح کردهاند که هیچ پاسخ روشنی در پی نداشته بلکه بر تردیدها افزودهاند. سؤال کارشناسی و فنی ناظر به عبرتهای برجام این بوده که چه تضمینی هست تحریمها و محدودیتها را پس از قبول همه تعهدات FATF، بردارند؟! پاسخ این بوده که هیچ تضمینی وجود ندارد(!)
چند سال بعد، حامیان چشم و گوش بسته FATF به جای اینکه پاسخ عاقلانه و قابل دفاعی ارائه دهند، درصدد هستند که با انتشار اخبار جعلی و خلاف واقع- و البته مستوجب پیگرد قضائی- آدرس غلط به مسئولان و از جمله اعضای مجمع تشخیص مصلحت بدهند.
یادآور میشود رهبر انقلاب 30 خرداد 1397 در دیدار نمایندگان مجلس و درباره معاهدات و کنوانسیونهای بینالمللی گفتند: «این معاهدات ابتدا در اتاقهای فکر قدرتهای بزرگ و برای تأمین منافع و مصالح آنها پختوپز میشود و سپس با پیوستن دولتهای همسو یا دنبالهرو یا مرعوب، شکلِ بهظاهر بینالمللی میگیرد بهگونهای که اگر کشور مستقلی مانند ایران، آنها را قبول نکند او را مورد هجوم شدید قرار میدهند که مثلاً ۱۵۰ کشور پذیرفتهاند، شما چطور آن را رد میکنید؟»
رهبر انقلاب در تبیین راه صحیح برخورد با اینگونه کنوانسیونها افزودند: «همانگونه که درباره برخی کنوانسیونهای بینالمللیِ اخیراً مطرحشده در مجلس گفتیم، مجلس شورای اسلامی که رشید و بالغ و عاقل است، باید مستقلاً در موضوعاتی مثل مبارزه با تروریسم یا مبارزه با پولشویی قانونگذاری کند. البته ممکن است برخی مفاد معاهدات بینالمللی خوب باشد اما هیچ ضرورتی ندارد با استناد به این مفاد به کنوانسیونهایی بپیوندیم که از عمق اهداف آنها آگاه نیستیم یا میدانیم که مشکلاتی دارند». اما درباره آقای فخریه کاشان گفتنی است که وی در اوایل دهه ۷۰، به عنوان معاون ارزی بانک مرکزی، از افراد مؤثر در تیم اقتصادی دولت آقای هاشمی در زمینه جهش نرخ ارز و اجرای سیاست تعدیل اقتصادی و ایجاد تورم 6/49درصدی بود. او همچنین در دولت آقای روحانی قائممقام عباس آخوندی وزیر راه و شهرسازی شد و در بزک کردن توافق پرخسارت برجام (به بهانه خرید هواپیما) مقصر بود. مدتی پس از تبلیغات چشم و گوش پرکن درباره خرید دویست فروند هواپیما از بوئینگ و ایرباس نهتنها توافقات ادعایی، کاغذی و دروغین از آب درآمد بلکه همان چند فروند هواپیمای خریداریشده هم در اثر عدم ارائه خدمات پس از فروش زمینگیر شدند. جالب اینکه فخریه کاشان ۲۱ اردیبهشت ۹٧ عنوان کرد: خروج آمریکا از برجام را در قراردادهای خرید هواپیما پیشبینی نکرده بودیم و قرار هم نبود که چنین پیشبینی داشته باشیم.
او به دنبال اعتراضات شدید و قبل از آن که مورد بازخواست جدی قرار بگیرد، استعفا کرد و گفت: دلیل استعفای من شخصی است. پسرم بیمار است و باید کارهای مربوط به درمانش را پیگیری کنم. اکنون در ایران هستم. من در زمینه علت تعویق تحویل بوئینگ نظری ندارم. اجازه بدهید من نظری ندهم با همکاران شرکت هواپیمایی جمهوری اسلامی مصاحبه کنید، آنها حتماً جواب قانعکنندهای خواهند داشت. علت عدم تحویل هواپیما نبود نقدینگی نیست. ولی اجازه بدهید مدیران هما خودشان پاسخ بدهند.
او همچنین گفته بود: آمریکا برای توقیف پیشپرداخت ایران به بوئینگ و ایرباس نقشه جدیدی کشیده و کنگره قصد دارد مؤسسات مالی جهان را برای انجام معاملات با ایران بترساند و دوم پولهای پرداختی ایران را بهمنظور توقیف، ردیابی کند.
همچنین رسانهها اخبار و تحلیلهایی درباره نقش وی در مخالفت وزیر وقت راه با پروژه مسکن مهر و رکود تحمیلی به این پروژه تولیدی منتشر کردهاند که بیپاسخ مانده است. رسانهها علت آن مخالفت را تعارض منافع عنوان کردهاند.