روزنامه شرق دیروز گفتوگویی را با سیدجلال دهقانی فیروزآبادی، استاد دانشگاه درباره سیاست منطقهای و روابط دولت سیزدهم با همسایگان منتشر کرد. شرق نوشت: «سیدجلال دهقانی فیروزآبادی جزء آن دسته از کارشناسان و تحلیلگرانی است که کارنامه دولت رئیسی در حوزه سیاست خارجی با محوریت سیاست خارجی منطقهای و روابط با همسایگان را قابل دفاع میداند؛ تا جایی که به باور او، عملکرد یکساله دولت سیزدهم در این حوزه (سیاست خارجی منطقهای) بهاندازه خروجی هشتساله دولتهای یازدهم و دوازدهم است.»
جهان از زاویه دید دولتهای یازدهم و دوازدهم به آمریکا و اروپا خلاصه میشد
مصاحبه شونده میگوید: «با توجه به آنکه اولویت دیپلماسی حسن روحانی، تنظیم و بازتعریف روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان بود و جهان هم از زاویه دید دولتهای یازدهم و دوازدهم به آمریکا و اروپا و انجام مذاکرات هستهای و شکلگیری برجام با آنها خلاصه میشد، متأسفانه در نهایت سیاست خارجی روحانی در همه ابعاد و شئونش به دیپلماسی برجامی تقلیل پیدا کرد، تا جایی که عملا سیاست خارجی روحانی و ظریف برجامزده شد، به همین دلیل دیگر جنبههای سیاست خارجی، بهویژه سیاست خارجی منطقهای و همسایگان یا مغفول ماند یا در اولویتهای بعدی قرار گرفت... دولت سیزدهم برای اولین بار روابط با همسایگان و دیپلماسی منطقهای را به صورت مستقل از دیگر ابعاد سیاست خارجی و البته مرتبط با آنها تعریف کرد و آن را پیش برد.»
در بخش دیگری از این گفتوگو آمده است: «اساسا ما با دو تعریف و دیدگاه در دیپلماسی و علوم سیاسی و روابط بینالملل مواجهیم. گاهی تلقی و تعریف از دیپلماسی به معنای سازش، مماشات و نهایتا تسلیم است و تعریف دیگری که من به آن معتقدم و در تعریفهای مصطلح علوم سیاسی از دیپلماسی کمتر مطرح شده، این است که دیپلماسی یعنی هنر و توان اعمال مسالمتآمیز قدرت در روابط بینالملل؛ چراکه سیاست خارجی مهمترین هدفش باید تأمین قدرت، منافع و امنیت ملی هر کشور در مناسبات جهانی باشد، اما بهگونهای که باعث تنازع، بحران و نهایتا جنگ با دیگر بازیگران منطقهای و جهانی نشود. بنابراین در دولت آقای روحانی عمدتا تلقی از دیپلماسی این بود که جمهوری اسلامی ایران جهت پرهیز از تنش باید از عناصر قدرت خود در سه حوزه هستهای، موشکی و منطقهای دست بکشد یا عقبنشینی کند. در صورتی که باید عناصر و پارامترهای تولیدکننده و تأمینکننده قدرت ملی، امنیت ملی و منافع ملی در سیاست خارجی حفظ شود و در ضمن بهگونهای با کشورهای همسایه و بازیگران منطقهای و بینالمللی رفتار شود که به تنش منجر نشود. به نظر من تلقی دولت سیزدهم از دیپلماسی این گزارهای است که من به آن اشاره کردم و تیم سیاست خارجی دولت سیزدهم در این یک سال در همین راستا سیاست منطقهای و روابط با همسایگان را تعریف، تبیین و اجرا کرده است؛ بهگونهای که تلاش شده قدرت و امنیت ملی در سطح منطقهای بهصورت مسالمتآمیز حفظ، کسب و اعمال شود.»
دولت روحانی بر اساس یک نگاه برجامزده عمل میکرد
استاد دانشگاه همچنین به شرق گفت: «به نظر من در حوزه منطقهای رویکرد دولت روحانی با همسایگان یک رویکرد مستقل و حتی واقعبینانه نبود، چون دولت سابق بر اساس یک نگاه برجامزده و دیپلماسی «تبعی» عمل میکرد. درحالیکه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بهعنوان یکی از مهمترین قدرتهای منطقه خاورمیانه نمیتواند یک سیاست خارجی تکعاملی با محوریت برجام داشته باشد. سیاست خارجی و دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران باید بتواند علاوهبر برجام، دیگر عوامل را در تقویت توان دیپلماتیک برای خود تعریف و تعقیب کرده و به شکل درست هم اجرا کند. بازیگران همسایه نیز نگاه برجامزده دولت روحانی را بهخوبی درک میکردند، چون برای همسایگان هم پذیرفته نبود که ارتقای روابط با ایران تابعی از برجام باشد؛ ازاینرو آنها نیز روابط با ایران را بر پایه برجام تنظیم میکردند.»
عربستان پیش از حمله به سفارتش تصمیم قطع رابطه با ایران را گرفته بود
در بخش دیگری از گفتوگو آمده است: «حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در ایران بیشتر یک جرقه بود؛ یعنی در حقیقت این اتفاق یک کاتالیزور در قطع روابط ایران و عربستان بود نه عامل تعیینکننده. در واقع عربستان از پیش تصمیم قطع رابطه با ایران را گرفته بود... جنگ داخلی در سوریه، تجاوز عربستان به یمن و ظهور داعش فضا را برای گسل این کشورها با جمهوری اسلامی ایران ایجاد کرده بود و حمله به سفارت عربستان تنها آن را قدری جلو انداخت. در آن سالها عربستان به دنبال این بود که ایران را در انزوا و موضع ضعف قرار دهد تا قدرت و نفوذ منطقهای آن را کنترل و مهار کند... دولت سیزدهم از همان ابتدا سیاست خارجی خود را روی سیاست خارجی منطقهای و ارتقای روابط با همسایگان قرار داده بود. این حکایت از اراده جدی برای پوستاندازی در مناسبات منطقهای ایران با همه همسایگان داشت.»
بانیان ویرانیهای هشت ساله ژست طلبکار میگیرند
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی به قلم یکی از فعالین سیاسی اصلاحطلب با عنوان «فقيرتر شدن مردم و تورمي كه تكرقمي نشد» نوشت: «اكنون كه يك سال از عمر اين دولت ميگذرد متاسفانه شاهد افزايش نرخ تورم به دلايل مختلف ازجمله اصلاح قيمتي نابهنگام و نامناسب، عدم كنترل نقدينگي، به نتيجه نرسيدن توافق برجام، ضعف مديريت اقتصادي دولت، افزايش نرخ جهاني تورم، تجاوز نظامي روسيه به اوكراين و درنتيجه افزايش نرخ برخي كالاها و خدمات هستيم... اين تناقض در برنامههاي دولت از ابتدا وجود داشته است كه چطور از يكسو شعار مبارزه با تورم داده ميشود و از سوي ديگر ابرپروژههايي چون مسكنسازي ميليوني كه به تجربه ثابت شده است تامين منابع آن موجب ايجاد كسري بودجه عظيم و لاجرم افزايش نقدينگي و چاپ پول از سوي دولت است در برنامههاي دولت قرار ميگيرد.» گفتنی است، سید ابراهیم رئیسی، طی یک سال گذشته بهرغم میراث شومی که از دولت قبل به ارث مانده بود، در حال اداره امور کشور است و عملاً نه در حرف نشان داده میشود که طی ۸ ماه بهاندازه ۸ سال مدعیان اصلاحات ـ اعتدال کار کرد. اما طرفداران مدیریت اشرافی غربگرا بر اساس یک خطر خبری هماهنگ و مشترک با معاندین و ضد انقلاب در تلاشند سفید را سیاه، شیرین را تلخ و خوب را بد جلوه دهند. این جریان رسانهای همکار غرب در داخل ایران بر اساس این خط تخریبی تحت پوشش بیمه خدمات درمانی قرار دادن چند میلیون نفر از اقشار محروم کشور بهصورت رایگان را که حقیقتا کار بزرگی است، «سانسور» میکنند. افزایش فروش نفت به روزی حدود یک و نیم میلیون بشکه، آن هم بدون برجام یا افایتیاف را «لطف آمریکا» به ایران جا میزنند. افزایش روابط تجاری با تقریبا تمام ۱۵ کشور همسایه را هم به «لطف آمریکا به ایران» گره زدند. عضویت در سازمان شانگهای را که بیش از دو دهه، دولتها برای رسیدن به این نقطه تلاش بینتیجه کرده بودند را «به نتیجه رسیدن تلاشهای دولتهای قبل» تفسیر میکنند. طرح جهش مسکن برای ساخت ۴ میلیون مسکن در ۴ سال را «بیفایده و تورم زا» مینامند. طرح لازم و ضروری اصلاح اقتصادی که هیچ کارشناسی، تأکید میشود هیچ کارشناسی با نفسِ این کار مخالفتی ندارد را با جمله «بدون احیای برجام بیفایده است» مورد حمله و هجمه قرار میدهند. این جریان در تلاش است با برجسته کردن مشکلات و کاستیهایی که اتفاقا نتیجه عملکرد دولت مورد حمایتشان است، فکر و ذهن مردم را از تلاشهای شبانهروزی و اقدامات مثبت و موثر دولت مردمی طی یک سال گذشته برای گرهگشایی از مشکلات کشور دور و جوانههای امید در دل آنها را بخشکانند. طیف بیکارنامهای که ماحصل مدیریت دولت مورد حمایتشان نابودی معیشت مردم با گره زدن همه امور کشور به برجام و FATF بود، این روزها نیز از تلاشهای شبانهروزی دولت مردمی برای احیای امید در جامعه به تنگ آمده و در پی آنند تا بارقههای امید در دل مردم را به ناامیدی تبدیل کنند. عقدهگشایی طیف مدعی اصلاحات علیه دولت سیزدهم در حالی است که دولت روحانی با کمک همین طیف سیاسی و با شعار مذاکره و رفع تحریمها و ایجاد درآمد سرشار برای مردم رای آنها را گرفت اما ۸ سال بعد بهرغم امضای برجام، علاوهبر نابود کردن معیشت مردم، افزایش چند صد درصدی قیمت مسکن، دلار، خودرو، کالاهای اساسی، کاهش چند ده درصدی ارزش پول ملی و... کشور را با ۸۰۰ تحریم جدید دیگر تحویل داد و رفت.
تحریف سخنان سردار اشتری در روزنامه غرب گدا
روزنامه جمهوری اسلامی دیروز تیتر تحریفآلود «با افزایش قیمتها آمار سرقتها 30 درصد بالاتر رفته است» را به نقل از سردار اشتری، فرمانده کل انتظامی کشور در صفحه نخست خود منتشر کرد. این در حالی است که سردار اشتری گفته بود: «از سال 97 که قیمتها افزایش یافت، آمار سرقتها 30 درصد بالا رفت.» اما این روزنامه بخش نخست سخن فرمانده کل انتظامی کشور را در تیتر خود کاملا سانسور کرده تا دولت مردمی را تخریب کند و کماکان توجیهگر خیانتهای مدیریت برجامی و پادوی اشرافیت غربگرا باشد.
زیان راهبردی و هنگفت آلمان از حذف نیروگاههای هستهای
با تشدید بحران تامین انرژی در آلمان، معلوم شد حذف نیروگاههای هستهای، چه هزینه گزافی برای این کشور بزرگ صنعتی به همراه داشته است.
روزنامه دنیای اقتصاد در بررسی «وابستگی انرژی به عنوان پاشنه آشیل اقتصاد آلمان» نوشت: آلمان یکی از اقتصادهای پیشرفته جهان است. دادههای بانک جهانی نشان میدهد این کشور بزرگترین اقتصاد اتحادیه اروپاست.
در پایان سال 2021 میلادی اقتصاد آلمان از نظر تولید ناخالص داخلی اسمی در رتبه چهارم قرار گرفت. همچنین از نظر شاخص برابری قدرت خرید این کشور در رتبه پنجمین اقتصاد جهان قرار دارد. علاوه بر این، براساس برآوردهایی که از سوی صندوق بینالمللی پول صورت گرفته است کشور آلمان بهتنهایی بیش از 25 درصد اقتصاد اتحادیه اروپا را در سال 2021 میلادی به خود اختصاص داده است. در ابتدای سال 2022 میلادی کشور آلمان به عنوان هفتمین مصرفکننده عمده انرژی جهان شناخته شده است. در این سال مصرف سالانه انرژی در آلمان به بیش از 12193 پتاژول رسیده است که بیش از 75 درصد آن از طریق سوختهای فسیلی، 6/2 درصد از طریق انرژی هستهای و 16/1 درصد نیز با استفاده از منابع انرژی تجدیدپذیر فراهم شده است.
آلمان یکی از نخستین کشورهایی است که سیاست زیستمحیطی انرژیوند (Energiewende) را با هدف کاهش تولید کربن و رساندن سطح آن به تولید کربن سالانه صفر در پیش گرفته و در تلاش است با استفاده از منابع تامین انرژی ایمن مصرف آن دسته از منابع انرژی را که خطرات زیستمحیطی بالقوهای دارند قطع کند. بر اساس این، و بر پایه طرحی که بیش از یک دهه است آغاز شده است و در پایان سال 2022 میلادی تکمیل میشود، آلمان بهرهبرداری از نیروگاههای هستهای خود را متوقف خواهد کرد که همین مسئله به معنای از دسترس خارج شدن بیش از 6/2 درصد از منابع انرژی کشور است.
با این وجود، آمارها نشان میدهد فعلا وابستگی آلمان به واردات انرژی فسیلی در سطح بالایی (بیش از 75 درصد) قرار دارد. علاوه بر این، برآوردهای اقتصادی نشاندهنده آن است که حذف انرژی هستهای سالانه برای اقتصاد آلمان بیش از 12 میلیارد دلار هزینه در بردارد که بخش عمده آن به سبب افزایش مصرف انرژیهای فسیلی بوده است که باعثشده میزان مواجهه شهروندان آلمانی با آلودگیهای ناشی از مصرف انرژیهای فسیلی افزایش یابد و به این ترتیب نرخ مرگ در اثر آلودگی انرژیهای فسیلی رشد داشته باشد.
اقتصاد آلمان در یک دهه گذشته در نتیجه دو سیاست زیستمحیطی حذف تدریجی نیروگاههای هستهای و توقف کامل استخراج ذغالسنگ از معادن خود بهصورت فزایندهای به واردات انرژی از کشورهای خارجی وابسته شده است. این نخستین ریسک ژئوپلیتیک عمدهای است که آلمان در حوزه انرژی با آن روبهرو شده است. دومین ریسک ژئوپلیتیک انرژی که آلمان باید با آن کلنجار برود مربوط به هزینههای اقتصادی و اجتماعی است که حذف نیروگاههای هستهای از چرخه تولید انرژی به همراه داشته است، چرا که به علت گران بودن هزینه تولید انرژیهای تجدیدپذیر و چالشهای متعددی که در زمینه توسعه زیرساختهای این حوزه وجود دارد همچنان سرعت این کشور برای بهرهبرداری از آنها به حد کافی رشد نکرده است و همین موضوع زمینهساز رشد استفاده از سوختهای فسیلی شده که مصرف آنها مشکل آلودگی زیستمحیطی و رشد مشکلات مربوط به سلامتی را به همراه داشته است. برآوردها نشان میدهد کشور آلمان تنها در حوزه خدمات اجتماعی این مشکل، 12 میلیارد دلار هزینه داشته است. ضمن آنکه هزینه اقتصادی واردات و مصرف سوخت فسیلی به بیش از 20 میلیارد دلار میرسد. بنابراین پیامدهای انسانی و اقتصادی حذف نیروگاههای هستهای دومین ریسک ژئوپلیتیکی است که آلمان با آن مواجه است. سومین ریسک ژئوپلیتیک که آلمان با آن مواجه است افزایش وابستگی این کشور به واردات انرژی از کشورهای خارجی بوده است که بهخصوص مسئله روسیه برای اقتصاد و سیاست خارجی این کشور هزینهزا شده است.
شرق: دنبال تضمین آمریکا نگردید برجام از اول هم داوطلبانه بود(!)
روزنامه غرب گدای که زمانی ادعا کرده بود «امضای کری تضمین است»، حالا میگوید: ایران بدون گرفتن تضمین و بدون مطالبه بسته شدن پرونده سیاسی آژانس، برجام را احیا کند!
«شرق» نوشت: روند پر افتوخیز برای احیای برجام در یک سال و نیم اخیر، با افتی دیگر مواجه شد.
افت جدید در منحنی امید بعد از بیانیه سخنگوی وزارت خارجه آمریکا رخ داد که مدعی شد «متأسفانه پاسخ ایران سازنده نیست». هم زمان یک سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا نیز از «بسته شدن چند شکاف در چند هفته اخیر و باقی ماندن برخی شکافهای دیگر» گفته بود.
در همین زمینه نشریه پولیتیکو به نقل از یک مقام آمریکایی، نقل کرده که «ما در حال بررسی پاسخ ایران هستیم؛ اما اصل مسئله این است که این پاسخ اصلا دلگرمکننده نیست». او اضافه کرده است که «بر مبنای این پاسخ به نظر میرسد که عقبگرد کردهایم».
صرف نظر از اظهارات مقامات آمریکایی که میتواند تبلیغی و با توجه به سیاست داخلی باشد، تنها راهی که برای حدس محتوای پاسخ ایران وجود دارد، مرور آخرین اظهارات مقامات ایرانی است. آقای امیرعبدالهیان در جریان سفر به مسکو بر دو نکته، یکی تضمینها و دیگری پادمان، تأکید کرده بود. ایشان درباره تضمینها بر لزوم «یک متن نیرومند در موضوع تضمین... و ضمانتهای قویتر و قابل اعتمادتر» در این زمینه تأکید و اضافه کرده بود که «موضوع حل وفصل مسائل باقی مانده پادمانی در آژانس هم مورد توجه جدی ماست»؛ بنابراین میتوان حدس زد که موضوعات اصلی باقی مانده ممکن است این دو موضوع باشد. درباره تضمینها و با توجه به سابقه پایبندی کامل ایران به برجام ۹۴ و خروج کاملا بیدلیل آمریکا از توافق، ایران بدون تردید حق دارد به آمریکا بیاعتماد باشد؛ اما مسئله این است که آیا «ضمانتهای قویتر و قابل اعتمادتر» اساسا ممکن است یا خیر.
واقعیت این است که از ابتدا قرار بود برجام یک «برنامه عمل داوطلبانه» برای ایجاد اعتماد باشد. مهم اینکه شکل گیری این توافق به این صورت به سود ایران بود؛ چرا که تعهدات هستهای ایران در قالب ان پی تی و موافقت نامه پادمان مشخص است و ایران نباید خود را به تعهدات بیشتر و الزامآوری ورای دو سند مذکور متعهد میکرد. آنچه موجب خروج آمریکا از برجام شد، پدیده ترامپ بود که در تاریخ حدودا ۲۴۰ ساله آمریکا یک استثنا بود؛ کمااینکه او از شماری دیگر از توافقات آمریکا نیز خارج شد و حتی برای خروج از ناتو هم دورخیز کرده بود.
در چنین پس زمینهای، آنچه مهم است، این است که تضمین حقوقی و اقتصادی برای برجام ممکن نیست. به علاوه، حتی خروج از یک عهدنامه نیز غیر ممکن نیست؛ کما اینکه آمریکا به راحتی از عهدنامه مودت با ایران خارج شد. بدیهی است که اگر دولت آتی آمریکا قصد خروج از اصل توافق را داشته باشد، چند بند به عنوان تضمین در همین توافق به هیچ عنوان مانع آن نخواهد بود. تضمین اقتصادی به معنی ذی نفع کردن آمریکا و ایران در اقتصادهای یکدیگر نیز ممکن نیست؛ چون برجام تنها بر تحریمهای مرتبط با برنامه هستهای ایران متمرکز است و تحریمهای اولیه آمریکا و دیگر تحریمهای ثانویه هیچ گاه قرار نبود که لغو شوند.
اما دو نوع تضمین ممکن است: یکی تضمین سیاسی و دیگری «تضمین ذاتی». عمر تضمین سیاسی البته محدود به دولت حاضر در آمریکاست؛ اما تضمین ذاتی به معنی امکان احیای برنامه هستهای ایران در صورت خروج آمریکا از برجام همیشه وجود داشته و دارد. در واقع این تنها تضمین قوی برای برجام است. ایران میتواند با اعتماد به نفس و بدون درخواست تضمین از آمریکا بر اهرم معتبر خود که عبارت است از دانش و تجربه هستهای کارشناسان خود و زیرساختهای هستهای خود متکی باشد و هر آن، در صورت خروج آمریکا از برجام اقدام به احیای برنامه هستهای کند. بیشک این تنها تضمین مؤثری است که میتواند مانع معتبری در راه خروج دولت آتی آمریکا از برجام باشد.
نویسنده میافزاید: یک راهحل خروج از بنبست میتواند این باشد که ایران بسته شدن پرونده پادمانی را به یک خط قرمز قطعی تبدیل نکند و ضمن کوشش برای حل این مسئله تا روز اجرای مجدد برجام، بر اولویتهای مهمتر و در رأس آنها «سفره مردم» که آقای رئیسی آن را اولویت اصلی خود اعلام کرده بود، متمرکز شود. اگر احیای برجام در روزهای آتی ممکن نشود، ممکن است دینامیک سیاسی جدید در ماه سپتامبر و اوج گرفتن مبارزات انتخاباتی در آمریکا موجب تعلیق مذاکرات تا بعد از پایان انتخابات آمریکا شود.