محمدهادی صحرایی: رسانه نقطهزن ۱۴۰۲/۱۰/۰۲
رسانه نقطهزن
۱۴۰۲/۱۰/۰۲
محمدهادی صحرایی
دنیا نیرزد آن که پریشان کنی دلی
زنهار بد مکن که نکردست عاقلی
این پنج روزه مهلت ایام آدمی
آزار مردمان نکند جز مغفلی
باری نظر به خاک عزیزان رفته کن
تا مجمل وجود ببینی مفصلی
آن پنجه کمانکش و انگشت خوشنویس
هربندی اوفتاده به جایی و مفصلی
درویش و پادشه نشنیدم که کردهاند
بیرون ازین دو لقمه روزی تناولی
زان گنجهای نعمت و خروارهای مال
با خویشتن به گور نبردند خردلی
جز این قسمت شعر سعدی شیرینسخن که گفته شد، در ادبیات ما بسیاری از شعرها و حکمتها و داستانها به بیارزشی دنیا و اهمیت حقالناس و دقت در بیتالمال پرداختهاند. و جز این، دین ما مملو از معارفی است که آدمی را بر مقوله معاد و بازگشت و حقیقت بازخواست و ضرورت طهارت مالی متمرکز میکند. شاید در مبانی اخلاق ما چیزی به اندازه پرهیز از مردمآزاری و حرمت لقمه حرام و دوری از مال مردم مهم شمرده نشده است. در یک کلام، مرگاندیشی که در فرهنگ ایرانی اسلامی موج میزند یکی از اصیلترین اعتقادات ما ایرانیان است که هرگز جای شوخی و اهمال و اشتباه نگذاشته و مسامحهگر و معاملهگران در این امور را بهشدت مؤاخذه کرده و به اشد مجازات سپرده است.
فرهنگ ایرانی با نحله خونریزی که چنگیز و مغول و سان سوچی سرآمدانش هستند یا با سنت غارتگر آنگلوساکسونی که انسان را گرگ انسان میداند یا با پیشه دزدان دریایی که با دارودسته نیویورکیها شناخته میشود متفاوت است. تمدنهای ما در تاریخ با فکر و فرهنگ و ادب و هنر آمیخته بوده و زمانی که مهد تمدن غرب یعنی یونان و روم باستان در تفکر شکّاکی هراکلیتوس و پروتاگوراس غوطهور بودند، ایرانیان حدود 170 کیلومتر کانال سوئزی را حفر و لایروبی کردند که هنوز هم مورد استفاده است. این نوشته هرگز منکر ستم پادشاهان و ظلم برخی حکام نیست ولی جان کلامش، فرهنگی است که توانست مغول را هم مسلمان کند و به گفته متفکر عرب، امروزه توانسته «برای دومین بار در طول تاریخ، به دریای مدیترانه برسد» گرچه در همین سال گذشته با کشتی دور دنیا را رصد کرد و در فضا حضور داشته باشد.
دلیل اینکه چند فرعون مصر ایرانی بودند را نمیتوان به «زور شمشیر» محدود و یا با تفکر افراطی یا متعصبانه و نژادپرستانه محصور نمود. همان تفکر متصلبانه گمراهی که میگوید ایرانیان به زور شمشیر مسلمان شدند و هنوز در پاسخ به این سه سؤال درماندهاند که چرا «پیش از اسلام، با حمله اسکندر بتپرست نشدیم» یا چرا « در دوره حکومتهای پس از اسلام، به زرتشتی برنگشتیم» یا چرا «از تفکر غالب مسلمانان، اندیشه اسلام نابِ در اقلیت را پذیرفتیم». ایران قوی و قدیمی، نیازی به تاریخسازی ندارد که به سریالهای افسانهای پناهنده شود یا به دزدی مفاخر دیگران بپردازد. یا رغبتی به «ماچو»سازی و قهرمانتراشی هالیوودی داشته باشد تا توجه جهان را به خود جلب کند. کم نیستند امثال «هانری کربن» و «زیگرید هونکه»
و «آنه ماری شیمل» که با خواندن منابع کهن و ملاقات انسانهای بزرگ معاصر، مدهوش فرهنگ و تمدن ایرانی اسلامیشوند.
وقتی به اعتراف ویل دورانت در اروپا و بهویژه بریتانیا و دانمارک سده یازده میلادی، آدمخواری رواج داشت و گوشت انسان را کنار گوشت گاو و گوسفند و خوک، در بازارها میفروختند، ابنسینا و ابوریحان ما یا در اعماق آسمان دنبال اسرار ستارگان میگشتند یا در جستوجوی نجات جان انسانها مرز طب را جابهجا یا مسائل ریاضی حل میکردند و یا فتوای شرعی میدادند و... و یا برای علم مدعی امروز، قانون و شفا مینوشتند و حکیم فردوسی ما نیز شاهکار شاهنامه را در وصف فرّ فکر و اندیشه ایرانی و تمجید طهارت و شجاعت و وطندوستی و خداترسی و... میسرود و مینگاشت «به نام خداوند جان و خرد /کزین برتر اندیشه برنگذرد».
آنچه پس از این مقدمه فرهنگی باید نوشت، درد آزاردهنده و ضدفرهنگ این روزهاست. دزدی و اختلاس و رشوه و سایر بزهها و جنایاتی که گاه و بیگاه اوقات مردم را تلخ میکند. گرچه مراحلِ افشای فساد پس از تشخیص، و ارجاع آن به مراجع قانونی و محاکمه و مجازات مجرم و مباشر و مشاور و از بین بردن زمینههای فساد، بهویژه اگر توسط حکومت انجام شود؛ نشانه سلامت جامعه و حساسیت حکومت است ولی سخن، چیز دیگری است. اگر گفته شود این فسادها از فضولات تمدن غربی و در راستای جنگ اقتصادی علیه ماست، بیراهه نیست و اگر گفته شود چرا در زمان پهلوی فسادهای بزرگی مثل پاره کردن بحرین و اروند و دشت ناامید و فیروزه و قرهسو و... با تمام منابع تاریخی و فرهنگی و انسانی و مادیشان از ایران و یا فروش ساختمان دادگستری و...، رسانهای نمیشد سؤال مهمی است.
عقل آزاداندیش میپرسد اگر اختلاس، از زمینه و نتیجه جمهوری اسلامی است پس چرا اختلاسگران از ایران به کشورهای غربی بهویژه کانادا فرار میکنند و به عنوان شهروند آنجا پذیرفته میشوند؟ چرا بیدادگاه آنها با شکایت مضحک و اتهام احمقانه به امثال آقای نوری حبس ابد داده ولی مفسدان را پناه میدهند؟ چرا دانشمندان و برجستگان ما را ترور میکنند ولی با این حیوانات آدمنما کاری ندارند؟ چرا اجازه ورود به تیمهای ورزشی و هنری ما نمیدهند ولی اختلاسگرانی که قاچاقی از ایران میگریزند مثل خانه پدری وارد آنجا میشوند؟ چرا ضرر زدن به جمهوری اسلامی یکی از امتیازات بزرگ پناهندگی آن کشورهاست؟
کسانی که طعنه اختلاس به نظام میزنند، زحمت اندیشیدن به خود نداده و در دام رسانههای غربی و غافل گرفتار شده و معنی نعل وارونه و چشمهآلوده را نفهمیدهاند. فساد و اختلاس و دزدی و ارتشا به کلی از ساحت فرهنگ ایرانی و اسلامی به دور و فرهنگی که گفته شد، به کلی مبرای از این قاذورات است و گلایه و خون دل ما که چرا احکام قضائی بازدارنده نیست؛ و چه چیزی جرأت جرم درشتتر را به دانهدرشتها میدهد؛ و چرا نظارت کافی و دقت لازم نیست؛ و چرا قانون برای آنها شل و برای مردم سفت؛ و چرا باید روابط و سفارش و فشار برای انتصاب و اعتماد، جای ضوابط احراز صلاحیت و مراحل قانونی را بگیرد و... بماند تا قیامت. بهواقع مردم انقلابی و مظلوم ایران عادت کردهاند که برای حفظ انقلاب، هم چوب دشمن و هم لطمه از مسئولِ سهلانگار را بخورند و هم متلک دوست غافل بشنوند.
بیشک آنچه در مقدمه گفته شد، گویای حقیقتی انکارناشدنی است. طمع و زیادهخواهی جایی اتفاق میافتد که مال و مقام، طعمه دیده و دنیای فانی، باقی تخیل شود و روز موعود و محکمه خدا فراموش گردد. مردم مظلوم و مقتدر ایران، خون به جگر میشوند وقتی رقابت طماعان برای جهنمی شدن را بیمجازات و بیهزینه میبینند. راستی صدام و رجوی و نتانیاهو و بایدن و... با اختلاسگران و دزدان بیتالمال چقدر متفاوتند؟ یکی گرگ بیابان و یکی موش و موریانه انبار. یکی گرگ و دیگری سگ گلهای که همدست گرگ شده است. یکی جان میگیرد و دیگری آبرو میبرد و اعتماد میسوزاند و لباس دوست را هم دزدیده است. درست است که تا همین چندسال پیش، برهکشان تنبل و جاسوس و نفوذی و دوتابعیتیها بود ولی وظیفه امروز و فردای مجلس و دولت و قضا و صدا وسیما چیست؟
اطلاعرسانی صحیح، که مطالبه رهبری از دولت هفتم تا سیزدهم است چرا جدی گرفته نمیشود؟ چرا در برابر مغالطه «پاره حقیقتگویی» به همین شیوه «پاره حقیقت گویی» اکتفا میشود؟ فلسفه و کار روابط عمومیها و سخنگوها و هیئت اندیشهورزها چیست؟ چرا حتی پاسخگویی و رفع شبهه و مبارزه با رسانههای دشمن به مردم سپرده شده و گروهی که برای آن حقوق میگیرند ساکت و بیسلیقهاند؟ سازمانی که باید دانشگاه عمومی باشد و بتواند در مقابل سیلاب شبهه رسانههای کذاب، عملیات رسانهای طراحی کند کجای معرکههاست؟ چرا رسانههای سرتاپا غرق در فساد اخلاقی و سیاسی و وابستگی و حرامخواری، به این راحتی مردم را متأثر میکنند؟
چرا در زمینه نظامی دانشگاه با صنعت پیوند خورد و به بازدارندگی رسیدیم ولی دانشکدههای صداوسیما و هنر و رسانه و روابط و جامعهشناسی و... «حتی» نتوانستهاند با سازمانهای خود پیوند بخورند و پیدرپی در این جبهه آسیب و ضربه میخوریم؟ چرا در بیان هنرمندانه اقدامات انجام شده ضعف جدیِ مزمن داریم؟ وقتی روشنگری در پروندههای اینچنینی و اطلاعرسانی برخورد و بازگرداندن اموال و نقد کردن تضمینها و... میتواند مردم را آگاه و امیدوار و توطئهها را خنثی کند، چرا کوتاهی میشود و راه برای دروغپردازی دشمن بازمیشود؟ چرا توضیح هنرمندانه افتخاراتِ به دست آمده و تبیین صحیح اقدامات انجام شده به اندازه تبلیغ چیپس و پفک اهمیت ندارد؟ به دولت متحیر قبل، امید اقدام برای فرمان آرایش جنگی سال 98 نبود، ولی چرا در دوره اقدام کنونی جنگ رسانهای جدی گرفته نمیشود؟ فرزندان ملت، موشک نقطهزن ساختند ولی چرا مدعیان رسانه و پدافند غیرعامل نمیتوانند
«رسانه نقطهزنی» طراحی کنند که از آسمان ذهن و امنیت روانی جامعه محافظت کند؟
تاریخ خبر: ۱٤۰۲/۱۰/۰۳، ۰۸:۲۵:۲۶ بازدیدها: 62