از سال 1918 كه عبدالعزيز سخت تحت فشار انگليسيها بود و همه روابط خارجي توسط كاكس انگليسي به وي ديكته ميشد، بيش از 12 سال گذشته بود. بذل و بخششهاي سلطان كه براي راضي نگه داشتن قبايل، مجبور به انجامش بود، او را در شرايط مالي بدي قرار داده بود. روشهاي اقتصادي شريف حسين در اداره حجاز نيز براي عبدالعزيز موثر نبود و تكافوي نيازش را نميداد؛ چرا كه به دليل ركود اقتصادي كه گريبان جهان را گرفته بود، امكان سفر به مكه و انجام مراسم حج وجود نداشت. بنابراين عايدي كمي از مكه نصيب سلطان ميشد.
صادرات خرما به تبع كاهش در حدود 60 تا 80 هزار نفري مسافران، بسيار كم شده و محصولات كشاورزي و دامداري هم تحت تاثير اين مسئله قرار گرفته بود. همه عايدي سلطان از حجاز از 40 هزار مسافري كه در سال به مكه سفر ميكردند، جوابگوي نيازهاي خود حجازهم نبود، چه برسد به ديگر مناطق. وجود بيابانهايي وسيع و كمآب و تغيير شرايط باديهنشيناني كه بخش زيادي از آنها در دوران طلايي عبدالعزيز به زندگي متمركزي در شهرها روي آورده بودند، در عمل بر پرورش شتر و دام تاثير منفي گذاشته بود. اكنون رسيدگي به اين وضعيت بر عهده سلطان بود كه به تازگي از سركوب اخوان فارغ شده بود. باقيمانده اخوان به مكانهاي اوليهشان بازگشته بودند و فعلا در آرامي و شرايط سكوت به سر ميبردند اما تا كي امكان داشت كه قبايل را سر به راه نگاه داشت؟
در يكي از همين روزها كه سلطان سوار بر اتومبيل به طائف ميرفت، در حالي كه از پنجره به بيابان وسيع اطرافش چشم دوخته بود، در نهايت خستگي به فيلبي گفت كه اگر حالا كسي پيشنهاد يك ميليون ليره را بدهد، با هر حق امتيازي كه در كشور من بخواهد با خوشرويي موافقت خواهم كرد. مشخص بود كه سلطان در وضعيت بسيار بدي به سر ميبرد.
در سال 1932 فيلبي به لندن بازگشت و با سركنسول آمريكا ملاقات كرد. اندكي بعد از اين جريان، رستوران سيمپسون در لندن براي اين انگليسي كه اكنون يكي از اعضاي گروه مشاوره سلطنتي محسوب ميشد و نيز يكي از مديران ارشد شركت نفت استاندارد كاليفرنيا به نام فرانسيس لوميس، ناهاري را سرو كرد. فيلبي گفت كه سلطان براي قرارداد نفتي پول نقد و ترجيحا طلا ميخواهد و كاري به جزييات ندارد.
حالا به عهده لوميس بود كه تصميم بگيرد براي قراردادي كه هنوز امكان موفقيت آن در حد حدس و گمان و مطالعات زمينشناسي بود، پول بپردازد.
مطالعاتي كه سال قبل هموطن آمريكايياش گرين در عربستان انجام داده بود، نشان ميداد كه نوع و بافت خاك در عربستان شبيه به بافت خاك در بحرين است و اگر در بحرين نفتي پيدا شود، عربستان نيز ميتواند اميدوار باشد كه داراي گنجينههاي نفت است.
اما فيلبي در انتظار پاسخ نماينده شركت نفت كاليفرنيا نماند. او بلافاصله به دوستان انگليسياش اطلاع داد كه آمريكاييها به قرارداد نفت عربستان چشم دوختهاند. شش ماه بعد نمايندگان نفتي آمريكا و انگلستان؛ يعني «سوكال» و «آي. پي. سي» براي خريد امتياز نفت در جده بودند. حضور دو رقيب در يك زمان، به عربستان اين فرصت را ميداد كه قرارداد را به صورت مزايده برگزار كند. سنت جان يا بهتر بگوييم عبدالله فيلبي، براي اين كه بهترين پيشنهاد را به دست بياورد، مدام از جده كه محل استقرار خارجيان بود به سمت مكه و نزد عبدالعزيز ميراند و دوباره به سوي خارجيان بازميگشت تا آنها را راهنمايي كند. او بعدها اقرار كرد كه پيشنهاد پرداخت ماهانه 1000 دلار به صورت مخفيانه را از سوكال پذيرفته بود تا در عوض تسهيلاتي را براي پيشبرد اهداف آمريكاييها فراهم كند. او همين قرار را با انگليسيها به طور همزمان گذاشته بود. ولي اين دو قرارداد مانع توافق او با عبدالعزيز در مورد درخواست پرداخت مبلغ 100 هزار ليره سالانه براي سعوديها نشد. او بايد آمريكاييها را به قبول آن مجاب ميكرد. تمركز او بر آمريكاييها به اين دليل بود كه انگلستان بيش از توان شركت انگليسياش از عراق نفت به دست ميآورد و زمان و توان عمليات اكتشافي ديگر را در عربستان نداشت، ضمن اين كه آنها باور نداشتند كه حتما نفتي در عربستان وجود داشته باشد. بنابراين براي اين احتمال اندك فقط حاضر بودند، با اكراه از پرداخت 200 ليره در ماه صحبت كنند، در حالي كه آمريكاييها ميتوانستند تا50 برابر اين مبلغ را بپردازند. سرانجام وقتي فيلبي ديد نميتواند رقمي بيش از ده هزار ليره را در مجموع بر دوش انگلستان بگذارد، پيشنهاد 50 هزار ليره طلاي آمريكايي را براي ارزش منابع خيالي عربستان مطرح كرد.
به اين ترتيب انگليسيها كه به نظرشان ميآمد، رقباي آمريكايي 50 هزار ليره طلا را در مقابل هيچ خرج كردهاند، كنار رفتند و عبدالعزيز پس از مشورت با مشاورانش در حالي كه او نيز تصور ميكرد، اين مبلغ را در ازاي فروش هيچ ميگيرد، قرارداد را امضا كرد تا ندانسته فصل جديدي در زندگي عربستان رقم بخورد.
از آن زمان به بعد با كشف چاههاي نفت متعدد وضعيت اقتصادي عربستان تغييرات بسياري كرد. در طول چند دهه عربستان به يكي از ثروتمندترين كشورهاي عربي تبديل شد كه سهم شاهزادگان سعودي از اين ثروت بيش از حد تصور است. اما از جمع كثيري كه عبدالعزيز را در جنگ و غلبه بر دشمنان ياري داده بودند، تنها آل شيخ كه مرشدان تفكر وهابيت بودند، سهمي از ثروت را بردند و بقيه اخوان، به دوراني كه در سكونتگاههاي خودشان به ترويج افكارشان مشغول بودند، بازگشتند.
***
زماني كه عبدالعزيز به سن پيري رسيد، ديگر داستان سركوب اخوان براي شاه سعودي فقط يك خاطره بود. با سركوب اخوان، شاه به مسئله گسترش سرزميناش از طريق جنگ مذهبي پايان داد و حتي چند هفته پس از مرگ الدوويش در زندان، با فيصل ابن حسين، حاكم عراق، در كشتي شاه انگلستان ملاقات كرد. دو پادشاه در حالي كه به سنت اعراب با يكديگر دست دادند، در كنار هم نشستند و مذاكره كردند. اين ملاقات نشانه فراموشي دشمني ديرينه بين آل سعود و خاندانهاشمي بود. ابن سعود سرانجام به طور رسمي اتحاد نجد و حجاز را اعلام كرد و خودش را نيز پادشاه عربستان سعودي معرفي كرد. در ظاهر او احساس ميكرد كه عربستان به خاندان او تعلق دارد. حتي شكل پرچم عربستان نيز تغيير كرد و نقش يك جفت شمشير كه به صراحت به شيوه سعوديها براي دسترسي به سلطنت اشاره دارد، براي پرچم در نظر گرفته شد.
او به هيچ نشانهاي از اخوان باديهنشين كه سهم عمدهاي در پيروزي داشتند، رضايت نداد. چرا كه در اوت 1929، اخوان حتي تا نابودي سلطنت او پيش رفته بودند. آنها عربستان شمالي را پاره پاره كردند، دوستان را گرد خود جمع و دشمنان را غارت كردند و اگر كمك بريتانيا و اسلحههاي ارسالي از هندوستان نبود، شايد كار حكومت سعوديها اين بار نه همانند پدرانش به دست تركها؛ بلكه به دست برادران عربش به پايان ميرسيد. بنابراين دليلي نداشت تا او علامت نخل را كه نشانهاي از جماعت شهرنشين بود، و او را در جنگ عليه اخوان ياري كرده بودند، بر نشانهاي از اعراب بيابانگرد ترجيح ندهد.
سرزميني كه عبدالعزيز به وسيله اخوان به دست آورد، به تنهايي به وسعت اروپاي غربي بود. اگر مساحت آلمان غربي، سوييس، ايتاليا، هلند، بلژيك، انگلستان، ايرلند و فرانسه روي هم گذاشته شود، مساحتي در حدود 000/840/1 كيلومتر مربع ميشود كه 30 هزار كيلو متر مربع از مساحت عربستان سعودي كمتر است؛ يعني 000/870/1 كيلومترمربع!
روسها نخستين كشوري بودند كه عبدالعزيز را به عنوان سلطان حجاز به رسميت شناختند.آنها اولين كشوري هم بودند كه يك وزير مختار تمامعيار به جده اعزام كردند. جاي تعجبي هم نداشت كه در اين برهه از زمان توجه روسيه به عربستان جلب شود. روسيه و انگلستان كه رقيب سنتي هم بودند، بر روي كشورهاي تحتالحمايه و مستعمرهها و به خصوص كشورهاي تازه استقلال يافته هميشه تمركز و مطالعه داشتند. عبدالعزيز به حد كافي به انگلستان نزديك بود اما اگر آمريكاييها توانسته بودند، امتيازي را از شاه عربستان بگيرند،اين اقبال براي روسيه هم وجود داشت. اما آنها تنها يك بار توانستند خود را در پاي ميز مذاكره ببينند؛ زيرا، زماني كه سياستمداران بريتانيايي مطمئن شدند بلشويكها به دنبال مكاني در دنياي اسلام در ميان سني مذهبها هستند، چنان تغييراتي در سياست خارجي عربستان در قبال شوروي پيش آمد كه در سال 1938 به سفير شوروي دستور داده شد، زندگياش را جمع كند و به شوروي برگردد. از آن زمان به بعدديگر هرگز رابطهاي ميان شوروي و عربستان سعودي برقرار نشد.
عربها اعلام كردند كه روسيه و كمونيسم به دليل ارتباط محرمانه با صهيونيسم و كشور اسراييل قصد بر هم زدن وحدت اعراب و اسلام را دارند و به اين دليل يكي از مظاهر شيطان شمرده شدند.
جاي تعجبي نداشت كه حافظه تاريخي اعراب به كمكشان نيامد. زمان زيادي از سال 1917 و توافق سعوديها با انگلستان وسكوت در قبال مهاجرت يهوديان به فلسطين ميگذشت. پس نقش انگليسيها به طور كلي ناديده گرفته شد و عبدالعزيز در سياست مقابل رقيب انگلستان چهرهاي ضد اسراييلي به خود گرفت!
سلطان مهار وهابيان را به دست ميگيرد
حذف كامل اخوان كه هنوز موجوديت او را مورد تهديد قرار ميدادند، ممكن نبود. صرفنظر از جانبازان اخوان كه به خاطر قتل برادرانشان توسط شاه سعودي، نميتوانستند سلطان را ببخشند، شيخهاي وهابي نيز به دليل تعديلهايي كه سلطان هر لحظه در سياستهاي حاكم بر عربستان اعمال ميكرد، گاهي به خشم ميآمدند. محدوديت قدرت آنها نيز به زمان نياز داشت. اين يك امر مسلم بود كه برخلاف جوامع اروپايي كه عربستان را احاطه كرده و محبوبيت شاهان اين جوامع بيش از پيشوايان مذهبي بود، در جوامع اسلامي پيشوايان مذهبيشان از مقبوليت و محبوبيت بيشتري برخوردار بودند. تا جايي كه حكم آنها ميتوانست به عزل سلطان و شورش مردم نيز منجر شود. بنابراين عبدالعزيز كوشيد تا ضمن به دست آوردن مقبوليت معنوي براي خود به عنوان سلطان، اندك اندك آنها را با تغييراتي كه به دليل رويارويي با فرهنگ غرب ناگزير از انجام آنها بود، هماهنگ كند.
پاورقي كيهان - ۰۲ / ۰۵ / ۱۳۹۴