به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 3,952
بازدید دیروز: 5,979
بازدید هفته: 17,599
بازدید ماه: 38,569
بازدید کل: 23,700,390
افراد آنلاین: 12
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
دوشنبه ، ۱۰ اردیبهشت ۱٤۰۳
Monday , 29 April 2024
الاثنين ، ۲۰ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
تعلیمات سابق چگونه توسط عبدالعزیز زیر پا گذاشته شد ؟! (۵ ۳)
 
از ژولیده‌های وهابی تا شاه هوسران سعودی

تعلیمات سابق چگونه توسط عبدالعزیز زیر پا گذاشته شد ؟!

 

Image result for ‫عبدالعزیز‬‎

Image result for ‫گدا گشنه هاي وهابي‬‎

در دهه 1930 تصور داشتن مدرسه براي دختران هم ممكن نبود؛ زيرا در دهه‌هاي پس از شورش اخوان، طبق توافق‌ها هرگونه تحولي در نظام آموزشي بايد ابتدا با پنجه‌هاي آهنين علماي وهابي به مبارزه برمي‌خاست. طراحي، يادگيري زبان انگليسي و حتي داشتن علم جغرافيا برخلاف آموزه‌هاي وهابي بود و وهابي‌ها وقتي شنيدند كه اين تغييرات در شيوه تدريس در مدارس مكه به وجود آمده بود، به شدت ناراحت شدند. به نظر آن‌ها طراحي، كودكان را تشويق به شبيه‌سازي صورت و شكل انسان مي‌كرد، زبان‌هاي خارجي آن‌ها را قادر مي‌ساخت تا با مذاهب و علوم مردم خداناشناس آشنا شوند و جغرافيا اين باور را در آن‌ها به وجود مي‌آورد كه زمين گرد است، نه مسطح! استدلال‌هاي حافظ وهبه - تحصيلكرده‌اي كه به كمك عبدالعزيز آمده بود - تا حدي آن‌ها را مجاب مي‌كرد. به عنوان مثال او اشاره كرد كه طراحي براي نقشه‌كشي به شدت لازم است، همراهان پيامبر نيز با زبان كشورهاي همسايه صحبت مي‌كردند و با مذاهب آن‌ها آشنايي داشتند و از اين قدرت و آگاهي براي به اطاعت درآوردن آن‌ها استفاده مي‌كردند. جغرافيا نيز با حقايق سر و كار داشت. سلطان مجبور بود كه در استفاده از نظر وهبه و آن چه كه علماي وهابي خواستار آن بودند، جانب احتياط و وسط را بگيرد. بنابراين تدريس انگليسي كماكان بر جاي خود باقي ماند، به جاي جغرافياي جهان، جغرافياي كشورهاي اسلامي تدريس و طراحي از مدارس حذف شد؛ گاهي لازم بود كه سلطان بيش از آن چه كه لازم بود از خود نرمش به خرج دهد.
با همه اين‌ها عبدالعزيز در برابر علماي وهابي كار سختي را در پيش داشت. او كه در سال‌هاي گذشته و زماني كه اخوان در دشت‌هاي الارطويه پرورش مي‌يافتند، باورهاي وهابيت را لازمه جانبازي و تعصب آن‌ها را باعث شجاعت آن‌ها مي‌ديد، اكنون اين باورها را سد راه قدرت و تسلط خود بر عربستان مي‌ديد و چه بسا اين باورها كه به اختلاف و درگيري منجر مي‌شد، عربستان را از اتحاد بازمي‌داشت، بنابراين عبدالعزيز سياست گام به گام را در قبال آن‌ها در پيش گرفت.
شيطان پيام‌ها را مخابره مي‌كند
يكي از داستان‌هايي كه شاهزادگان سعودي با آن به خوبي آشنايي دارند و به احتمال بارها از زبان جد فاتحشان شنيده‌اند، داستان شيخ «عبدالله بن حسن علي الشيخ»، يكي از نواده‌هاي محمدبن عبدالوهاب است. روزي او قبل از اين كه سمت قاضي‌القضات حجاز را عهده‌دار شود، در نهايت ناراحتي نزد سلطان رفت. علت ناراحتي شيخ وجود ايستگاه‌هاي راديويي بود كه سلطان وهابي مشغول ساختن آن‌ها در سراسر عربستان بود. شيخ اطمينان داشت كه راديو ساخته دست شيطان بود و شيطان به يقين هر روز در زمان‌هايي خاص به ايستگاه‌ها مي‌رود و افرادي كه در آنجا هستند، برايش قرباني مي‌كنند.
عبدالعزيز كه در آن زمان در مكه اقامت داشت، به ناچار مجبور شد، دست شيخ را بگيرد و او را تا مركز بي‌سيم قصرش ببرد. سلطان گفت: مي‌بينيد! حتي نشانه‌اي از قرباني هم ديده نمي‌شود! اما شيخ با اين كه نشانه‌اي از خون، پشم يا هر چيز ديگري كه نشان دهد آن جا قرباني صورت گرفته است، در آن اطاق نديد، باز هم باور داشت كه دست شيطان در كار است. بنابراين تصميم گرفت كه هر روزبه طور ناگهاني به آن جا سر بزند و به اين اميدكه مچ كارمندان را هنگام قرباني كردن بگيرد. اما هيچ كدام از كارمندان ساعت ورودشيطان را علي‌رغم اين كه شيخ قول داد كه آن شخص را مورد بخشش قرار دهد، به او نگفت. اكنون ديگر اوبه اين نتيجه رسيده بود كه شيطان خودش پيام‌هاي مخابره شده توسط بي‌سيم را در هوا انتقال مي‌دهد. ديدارهاي شيخ و سوال و جواب‌هايش، سرانجام كارمندان را به ستوه آورد و آن‌ها به عبدالعزيز شكايت كردند.
سطان، شيخ را فراخواند و پرسيد كه آيا به نظر او شيطان چقدر مايل است كلام خداوند را منتقل كند؟ آيا او ممكن است كلام خداوند را تا رياض ببرد يا از رياض به آن جا برساند؟
شيخ خشمگين شد و با عصبانيت و فرياد پرسيد:
ـ چه مي‌گويي اي عبدالعزيز؟ تو داري سر به سرم مي‌گذاري. چون هم تو مي‌داني و هم من كه شيطان حتي يك سانتي‌متر هم كلام خداوند را منتقل نمي‌كند. چه رسد به آن كه از مكه به رياض ببرد و دوباره آن را بازگرداند.
سلطان خيلي جدي پاسخ داد كه هرگز در تمام طول زندگي‌اش با شيخ شوخي نكرده است. او بار ديگر شيخ را به ايستگاه راديويي برد و برايش توضيح داد كه از امام مسجد اعظم رياض خواسته است تا به ايستگاه راديويي مستقر درقصرش در رياض برود و از شيخ خواست تا به راديو گوش دهد.
ظرف مدت كوتاهي صداي خواندن جمله‌هايي از قرآن از دستگاه گيرنده شنيده شد.
شيخ با تعجب امام مسجد اعظم را شناخت و آن دو پس از گفت‌وگويي كوتاه، چند آيه را تلاوت كردند. شيخ عبدالله بالاخره قانع شد و از آن روز به بعد از راديو به عنوان معجزه پروردگار ياد كرد. به تدريج كه علماي وهابي در عقايدشان كوتاه مي‌آمدند، زندگي به خصوص براي خارجيان راحت‌تر شد. حتي در مواردي برخي از عادت‌ها در كاخ سلطان نيز رواج يافت. به عنوان مثال، در سال 1935 سرهنگ ديكسون گزارش داد كه ديده شده، خدمتگزاران دربار عبدالعزيز آشكارا، در باغ كاخ در رياض سيگار مي‌كشيدند. ۱۱۸
پس از يك تحريم اوليه، واردات توتون دوباره به حجاز شروع شد و بر آن ماليات بسته شد. حتي اجازه داده شد براي جماعت خارجيان جده مشروبات الكلي وارد شود.
پس از دهه 1930 از آشوب و بلوا، ديگر خبري نبود. زندگي براي خارجي‌ها هم راحت‌تر شده بود. به آن‌ها اجازه داده شد تا گرامافون داشته باشند مشروط بر اين كه صدايش را بيش از حد بلند نكنند. حتي مي‌توانستند به خارج از جده بروند و در 5/1 كيلومتري شمال جده گلف‌بازي كنند يا در جاهايي كه تعيين شده بود اردك يا غزال شكار كنند.
به همين ترتيب زنان خارجي از تسهيلاتي برخوردار شدند، به عنوان مثال دايان دختر انگليسي فيلبي كه در اواخر دهه 1930 به عربستان آمده بود، زنان خانواده عبدالعزيز را به گردش برد و در تمام مدت خودش رانندگي اتومبيل را بر عهده داشت در حالي كه رانندگي براي زنان مجاز نبود.
***
تعليمات وهابيتي كه مردان اخوان را در سال‌هاي 1912 وادار مي‌كرد كه سرهايشان را بتراشند، ريش‌هاي ژوليده و لباس‌هاي معمولي و خشن بر تن كنند، در دهه 1930 در عمل تقريبا توسط خود سلطان به هيچ گرفته مي‌شد. در زندگي سلطان سعودي كه حرمسرايش از تعدد همسران و فرزندان و كنيزانش، طعنه به حرمسراهاي شاهان عثماني و قاجار مي‌زد، نشانه‌هاي بسياري از تجمل به چشم مي‌خورد. اتومبيل‌ها و كاخ‌هايي كه بعدتر توسط شاهزادگان سعودي مجلل‌تر شد. شاهزاده آليس نوه ملكه ويكتوريا و عموزاده پادشاه جرج ششم كه در بهار سال 1938 به عربستان سفر كرده بود، تعدادي نامه پرماجرا در شرح سفرش نوشت از جمله اين ماجراها ملاقات او با دو نفر از زنان عبدالعزيز، ام‌منصور و ام طلال است:
«همسر مسن‌تر عبدالعزيز، ام منصور، يعني محبوب‌ترين زن او... بسيار بيمار است. او موجودي رقت‌انگيز بود. ولي بسيار زيبا به نظر مي‌رسيد و لباس طلادوزي شده‌اي بر تن داشت و روبنده‌اش به تازه عروس‌ها مي‌مانست. نفر ديگر، يعني ام طلال... جوان و خيلي خوب رو وغرق جواهر بود. او دستبندهاي جديدي بر دست و تعداد زيادي انگشتر در تمام انگشت‌هايش از جمله انگشت شست‌اش داشت و انگشت‌هايش را تا بند اول قهوه‌اي كرده بود...»۱۱۹
با اين حال در طي كمتر از ده سال علماي وهابي، سلطان نجد و رياض را چنان ستايش كردند كه نه تنها اين تجملات و ولخرجي‌هايي كه او از بيت‌المال مي‌كرد به نظرشان بد و برخلاف قوانين اسلام نيامد، بلكه حتي مبلمان‌هاي سبك فرانسوي – مصري، ساعت‌ها، ليوان‌ها، كمدها و ميزهاي انگليسي نيز نشانه‌اي از گرايش سلطان به زندگي غير از آموزه‌هاي وهابيت محسوب نشد. حتي كاخ‌ها و قصرهايي كه سلطان و بعد از او فرزندانش ساختند، مخالف سنت ساده‌زيستي پيامبر كه وهابي‌ها خودشان را پيرو آن  مي‌دانند، اعلام نشد.
***
براي توجيه هزينه‌هاي سرسام‌آورخانواده سعودي كه روز به روز بزرگ‌تر و گسترده‌تر مي‌شد، فيلبي توضيح مي‌داد كه كاخ‌هاي گلي تنها نشانه‌هاي ثروت جديدي بودند كه به رياض هجوم آورده بود، اما در واقع سلطان مشتاقانه مي‌خواهد براي مردمش كار به وجود آورد و بنابراين، آن‌ها را به ساختن قصرها گماشت!
وهابي‌گري عبدالعزيز به او اين اجازه را مي‌داد كه به هر اندازه مي‌خواهد از محل درآمدهاي مالياتي ومنابع نفتي پول برداشت كند. در واقع عبدالله سليمان، وزير او كه تلاش مي‌كرد به اوضاع مالي عربستان سر و ساماني بدهد، از هر جهت دستانش بسته بود. مبالغي كه عبدالعزيز لازم داشت به هر اندازه كه بود، بايد پرداخت مي‌شد و اين قانون اول وزير بود.
در مارس 1946 عبدالله سليمان كوشيد تا ميزان درآمد و مخارج را مشخص كند. بر اين اساس 2/13 ميليون ليره به دست مي‌آمد اما مخارج در حدود 5/17 ميليون ليره بود. آن‌ها بيش از 4 ميليون ليره كمبود داشتندكه بايد قرض مي‌گرفتند.
فيلبي بخشي از ريز اقلام را اين طور نقل مي‌كند: «دو ميليون ليره براي بازپرداخت بدهي‌هاي موجود. دو ميليون ليره بابت مخارج گاراژهاي سلطنتي، يك ميليون ليره براي پذيرايي و تفريحات دربار و 150 هزار ليره بابت مدارس جديد و آموزش ملي.»۱۲۰
اين آمار به وضوح شيوه و طرز تفكر سلطان را در باب كشورداري بيان مي‌كند مردم مي‌توانستند از صدقه خاندان سلطنتي بهره‌مند شوند اما از عايدات نفت كه در واقع بيت‌المال محسوب مي‌شد، تنها خانواده سلطنتي بهره مي‌برد. سلطان حتي اعتقادي به ساخت بيمارستان نداشت، در يك مورد، هفدهمين پسر عبدالعزيز كه طلال نام داشت، براي گرفتن اجازه ساختن يك بيمارستان عمومي نزد پدرش آمد. سلطان در حالي كه با حيرت به پسرش نگريست، پرسيد:
ـ پسرم آيا واقعا مي‌خواهي چنين كاري را بكني. پس بگذار چنين باشد. چه مي‌تواند از اين باشكوه‌تر باشد. اما طرح بيمارستان تا زمان مرگ عبدالعزيز، فقط در حد طرح باقي ماند و سلطان هرگز براي اين مسئله پولي پرداخت نكرد. چرا كه به قولي نظام مالي كه او مي‌شناخت يك خزانه پر از كيسه طلا بود، اين رفتار از عبدالعزيز شهرت دارد. او به كيسه‌هاي طلايي كه در اطرافش قرار داشت، اشاره مي‌كرد و مي‌گفت: اين نظام مالي من است، من سراغ پول را مي‌گيرم و كيسه‌ها ظاهر مي‌شوند. بيش از اين ديگر چه مي‌خواهم؟
نتيجه تفكري كه مدام قرض مي‌گرفت و بي‌رويه خرج مي‌كرد اين شد كه اقتصادي به شدت وابسته به درآمدهاي نفتي را براي عربستان رقم زد.

پاورقي كيهان  -  ۰۴ / ۰۵ / ۱۳۹۴