به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 2,717
بازدید دیروز: 2,942
بازدید هفته: 12,735
بازدید ماه: 78,809
بازدید کل: 23,740,618
افراد آنلاین: 16
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Tuesday , 7 May 2024
الثلاثاء ، ۲۸ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت(۱۷) : علوم میزبان و علوم میهمان -- ۱۳۹۳/۰۲/۰۶

خوان حکمت :

علوم میزبان و علوم میهمان

Image result for ‫آيت‌الله جوادي آملي‬‎

بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم

جريان «تفسير »كه علامه طبرسي (ره) تقريباً 8 قرن به عنوان يكي از پرچمداران رسمي اين رشته شناخته شده اند، كار آساني نيست. سرّ موفقيت علامه طبرسي اين است كه او تا به نِصاب تفسير نرسيد، دست به قلم نبرد. تفسير يك علمي نيست كه نظير علوم ديگر يا خود انسان شروع بكند به نگارش يا نگاشته ديگري را شرح كند! نه انسان آن توان را دارد كه خود نويس داشته باشد، نه آن صلاحيّت را دارد كه نوشته ديگري را شرح كند. اين نظير شرايع نيست كه صاحب جواهر بتواند آن را شرح كند، اين نظير متن تجريد نيست تا علامه  بتواند آن را شرح كند! اين يك كتابي است که ماتِنش خداست، شارحش بايد خليفه او باشد و لا غير. كتابي نيست كه ديگري بتواند مثل آن را بياورد، يا آن را شرح كند!
تا كسي خليفه مؤلّف نباشد، مگرمی‌تواند بگويد: قَالَ الله وَ اَقُولُ! اين می‌شود شرايع و جواهر، اين می‌شود تجريد و شرح تجريد! يك قال الله اي است، يك اَقُولُ؛ اين اَقُولُ را جز خليفه او اَحدي نمي‌تواند بگويد. بنابراين تفسير دررديف علوم ديگر نيست؛ سرّ اينكه در حوزه‌ها تفسير رواج پيدا نكرد، بخاطر دشواري اين كار است. نوشتن شرح كتاب فقهي از محقق برمی‌آيد، شرح نوشتار محقق از صاحب جواهر بر می‌آيد؛ امّا قرآن كتابي نيست كه از صاحب جواهر بربيايد! كه شرائط خاصّ خودش را دارد. يا نبايد دست زد يا بايد شرائطش را آماده كرد. تنها شرطش خلافت آن مؤلّف است؛ اگر شارح،خليفه ماتِن نباشد، چگونه می‌تواند بگويد: قَالَ الله وَ اَقُولُ؟ اين اَقُولُ بايد شرح همان قَالَ باشد.
شما در دعاي ختم قرآن صحيفه سجاديه وجود مبارك امام سجاد (ع)می‌خوانيدكه عرض می‌كند: أنْزَلْتَهُ عَلَي عَبْدِكَ مُجمَلاً وَ اَلْهَمْتَهُ عِلْمَ عَجائِبِهِ مُكَّمَلاً وَ وَرَّثْتَنَا عِلمَهُ مُفَسَّراً (1). خدايا! كتابي است كه اجمالش را مامی‌بينيم، بر پيغمبر نازل كردي؛ خدايا! تو يك متني را گفتي، اين متن بسته است؛ شرحش را به رسولت گفتي كه خليفه است و ما هم وارثان آن شارحيم.
اصلاح عيب‌های تبيان مرحوم شيخ طوسي
توسط علامه طبرسي در مجمع البيان
بنابراين مرحوم علامه طبرسي (ره)  فكر كرد كار سنگيني است؛ اعتراف كرد كه شيعه كمتر دست به تفسير زد، همان اعترافي كه مرحوم شيخ طوسي در تبيان دارد. بعدمی‌فرمايد:مرحوم شيخ طوسي سعي اش مشكور، تلاش و كوشش فراواني كرده است؛ امّا نه بي‌عيب است، نه بي‌نقص است. بين عيب و نقص هم خيلي فرق است. فرمود: من آمدم فسادش را اصلاح بكنم. اينچنين نيست كه مرحوم طبرسي چيز تازه‌اي نياورده باشد! اينكه می‌بينيد در طي 8 قرن مرحوم شيخ طوسي کتاب مبسوط نوشت، ابن ادريس و ديگران آمدندكتاب‌های فقهي نوشتند؛ اما مبسوط همچنان می‌تابد. ولي بعد از مجمع البيان ديگر تبيان شیخ طوسی تابشي نداشت! فرمود: من آمدم آن نقص‌‌ها را، عيب‌ها را، فساد‌ها را برطرف كردم و الآن اين است كه می‌تابد. اینکه يك كتابي 800 سال بتابد كار آساني نيست! سرّش آن است كه او زود دست به قلم نبرد، تا پخته نشد دست به قلم نبرد. فرمود: اكنون كه سنّم به 60 رسيد، در دوران نوجواني و جواني و ميانسالي تلاش و كوششم اين بود كه در خدمت تفسير باشم. كتاب‌های تفسير را جمع كردم، با اين رشته مأنوس بودم تا رسيدم به 60 سالگي. الآن ديدم شايسته آن هستم كه دست به قلم بكنم و درباره تفسير چيزي بنويسم و من هم مشتاق اين كار بودم.
 اين انسان بزرگوار كه سابقه علمي اش از 60 سال شايد بگذرد، حرف دلِ خودش را شنيد. اين حرفِ دل، حرف دل آفرين است. چون ذات أقدس إله يك متن در بيرون گذاشت به نام قرآن، يك متني هم در درون ما گذاشت به نام نفس مطمئنه و نفس مُلهَمه و مانند آن؛ آن را خود خدا رقم زد. فرمود: علوم حوزوي و دانشگاهي، اين‌ها همه مهمانند و بيروني‌اند؛ يك روز نداشتيد، يك روزي هم از شمامی‌گيرند. هم در سوره نحل فرمود: وَ اللهُ اَخرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ اُمَّهَاتِكُم لا تَعلَمُونَ شَيئاً (2)، هم در بخش‌های ديگر فرمود: وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إلي اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيئاً (3)؛ كم نبودند عالماني كه عوام مُردند!
كسي كه ما درخدمتش قوانين می‌خوانديم، از شاگردان بنام مرحوم آخوند بود، در اواخر عمر گفت: من ديگر كفايه را نمي‌فهمم. اين‌ها يك علمي نيست كه براي اَبد بماند! علمي كه از بيرون آمده، بيرون خواهد بود: وَ مِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إلي اَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيئاً. اين نَكره هم در سياق نفي است، مثل همان نكره‌اي كه در سوره نحل است و بر سياق نفي است يعني اين علوم حوزوي و دانشگاهي و اين اصطلاحات علوم مهمانند.
 فطرت و مُلهمات قلبي، علوم ميزبان انسان
از سوي خداي سبحان
يك رشته علوم ميزبان، در درون ما نهادينه شده است كه آن را قرآن نويس نوشت و آن خداست. فرمود: من انسان را بي‌سرمايه خلق نكردم! هم فَاَلْهَمَ‌ها فُجُورَ‌ها وَ تَقْواهَا (4) نشانه آن است كه او مُلهِم(به کسر هاء) است وَ مَا مُلهَم (به فتح هاء). هم فَاَقِمْ وَجْهَكَ لِلْدِّينَ حَنيفاً فِطْرَهَ اللهِ الَّتي فَطَرَ النّاسَ عَلَي‌ها (5) نشانه آن است كه او فاطر است و ما مَفطور؛ و عصاره قرآن در درون ما نهادينه شده است. خليفه آن است كه اين درون را کاوش بكند، اين‌ها را در بياورد، با آن نسخه اصل مطابقت دهد، بعد آن را شرح بكند؛ اين می‌شود ( مفسّر ). اگر بخواهد از بيرون حرف بزند،می‌شود تفسيرهاي عادي و مرحوم علامه طبرسي كه 60 سال سعي كرد آن شوق خود را شكوفا كند، براي همين جهت بود!
شكوفائي فطرت‌های دفن شده انسان‌ها
رسالت انبياي الهي
 انبياء نيآمدند چيزي به ما ياد بدهند، آمدند كه آنچه را كه در درون ما مدفون است، دفينه است، گنجينه است؛ آن را شكوفا كنند. اگر ما بر اثر غرض ورزي و بيماري آن‌ها را مَدسوس كرديم، دفن كرديم، زنده به گوركرديم، روي قبر فطرت خانه غرض ساختيم؛ حرف انبياء به آنجا نمي رسد، اين می‌شود قَدْ خَابَ مَنْ دَسّا‌ها(6). «دَسّا‌ها »يعني (دَسَّسَها)، «دَسَّسَ‌ها »يعني دسيسه كرده؛ دسيسه كرده يعني اين غرائز را كنار گذاشته، اين دين را در اين وسط دفن كرده، يك مشت اغراض و غرائز رويش ريخته؛ روي بازي‌ها قصر ساخته، شده فلان شخص؛ حالا يا در حوزه يا دانشگاه! اين صداي آن زنده به گور را نمي شنود! اما فطرت هرگز نمي‌ميرد، فطرت مُردني نيست؛ فطرت دفن شدني است. اِماته نمي شود، تضعيفمی‌شود، ولي مرگ‌پذير نيست: لا تَبدِيلَ لِخَلقِ الله (7).
انبياي الهي (عليهم السَّلام) آمدند اين را اِثاره كنندكه: يُثِيرُوا لَهُمْ دَفائِنَ الْعُقُول(8). وقتي اين نسخه اصل را از زير خاك در آوردند، اين ميراث الهي را با آن مكتوب الهي منطبق می‌كنند؛ می‌بينند هر چه هست، اين می‌شود جام جهان‌نما! اين می‌شود همان قرآني كه در درون انسان است، بيرون رامی‌تواند به خوبي بفهمد. لذا قرآن بيروني می‌شود: تذكره، نه تعليم: لَقَدْ يَسَّرْنَا القُرآنَ لِلْذِكر(9)؛بنابراين اگر كتابي است كه ماتِنش خداست،می‌گوئيم: قَالَ الله، شارحش می‌گويد: اَقُولُ؛ اين حتماً بايد خليفه خدا باشد. اگر خليفه نباشد، حرف مستخلفُ عنه را كه ماتِن است نمي‌فهمد.خلافت هم مَقول به تشكيك است؛ از صادر اوّل يا ظاهر اوّل گرفته تا انسان‌های عالم عادل، اين‌ها همه خليفه الهي‌اند. آن خلافت بيكران مال اهل بيت (عليهم السَّلام) است، تا برسد به انسان عالمِ عادل. «عالم» يعني آنچه را كه دين فرموده می‌داند، «عادل»يعني آنچه را كه دين فرموده عمل می‌كند؛ اين به نوبه خود خليفه خداست. اگر مرحوم كليني، يا سائر محدّثان (رضوان الله عليهم)می‌بينيد می‌فرمایند: اگر كسي عالم و مؤمني را آزار بكند، فَقَدْ حارَبَني(10)؛ با من به جنگ افتاد، يا به محاربه من برخاست؛ سرّش همين است و موارد ديگري كه دارد اين‌ها خُلفاي الهي‌اند، همين است. اين‌ها خُلفايِ خُلفاي الهي اند؛ و چون درجات محفوظ هست، اين‌ها می‌شوند خليفه الله.
بيانات حضرت آيت الله جوادي آملي (دامت‌بركاته) در كنگره بزرگداشت امام المفسّرين علامه طبرسي (ره) ـ قم؛ سالن اجتماعات مدرسه عالي دارالشفاء ـ 31/6/1381            
__________________________________
(1) صّحيفه سّجاديه (ع)/ دعاي 42     (2) نحل/ 78   (3) نحل/ 70    (4) شمس/ 8
(5) روم/ 30    (6) شمس/ 10    (7) روم/ 30   (8) نهج البلاغه/ خ 1
(9) قمر/ 17 و 22     (10) مستدرك الوسائل/ 8/ 424