خوان حکمت :
فاطمه«س»، حجت خدا
بــســـم الله الـــرّحــمـــن الــــرّحــیــم
قرآن كريم اجر رسالت را مودت اهل بيت قرار داد (يك) و اين را هم از برجستهترين مصاديق حسنه ناميد (دو). اما مطلب اول را فرمود به مردم ابلاغ بكن كه من چيزي از شما طلب نميكنم به عنوان اجر رسالت مگر علاقه به اهلبيت :(قُلْ لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهًْ فِي الْقُرْبَي)[1]
اجر رسالت، دوستي قرآن و عترت
هر جا سخن از قرآن است اهل بيت(ع) در كنار آنها هستند، هر جا اهلبيت مطرحند، قرآن در كنار آنها هست، چون اينها «لن يفترقا»[2] هرگز از هم جدا نيستند. اينكه در سوره شوري ذات اقدس الهي به رسولش فرمود: به مردم بگو اجر رسالت من، مودّت قرباست يعني مودّت قرآن و عترت است، اينچنين نيست كه كسي بخواهد مودّت عترت را از مودّت قرآن جدا كند، چه اينكه در هر مطلبي سخن از عظمت قرآن به ميان بيايد عترت(عليهم السلام) حضور دارند. پس مطلب اول اين است كه مزد رسالت وجود مبارك پيامبر(ص) مودّت قرآن و عترت است نه تلاوت قرآن. انسان بايد قرآندوست باشد اگر كسي اهل فهم قرآن عمل به قرآن نبود قرآندوست نيست؛ بايد قرآن، دوست صميمي ما باشد چه اينكه عترت(عليهم السلام) بايد دوست صميمي ما باشند؛ اين اجر رسالت است و همين اجر به خود ما برميگردد.
در بخشهاي ديگر قرآن فرمود: (قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ)[3] ما اين عنوان «اجر» را براي تشويق شما ذكر كرديم، شما براي خودتان كار ميكنيد از ما مزد ميگيريد. تعبير بيع اين است، تعبير اجرت اين است. در قرآن كريم درباره شهدا و امثال شهدا فرمود خداي سبحان با شما معامله ميكند شما بفروشيد خدا ميخرد: (إِنَّ اللّهَ اشْتَرَي مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم) بعد فرمود: (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ)[4] بيعت را كه بيعت ميگويند براي اين است كه انسان با آن بيع ميكند، اگر جانش را، مالش را، عِرضش را به او نفروشد كه بيعت نكرده است. بيعت يك تاء اضافه دارد، چيزي جداي از حقيقت بيع نيست، اگر كسي چيزي را به خدا نفروشد بيعت نكرده، وقتي فروخت، ديگر مالك نيست. هر تصرّفي كه انسان در جانش، در مالش، در وقتش بكند كه رضاي خدا در آن نباشد اين تصرّف غاصبانه است. اگر بيعت نكرد كه رهاست، اگر بيعت كرد واقعاً فروخت؛ وقتي فروخت، هر تصرّفي بخواهد در جانش، وقتش، مالش وعمرش بكند بايد به اذن خدا باشد، آنگاه ميتواند بگويد: (إِنَّ صَلاَتِي وَنُسُكِي وَمَحْيَايَ وَمَمَاتِي لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ)[5] بنابراين اجر رسالت، دوستي قرآن و عترت است و در بخشهاي ديگر هم فرمود: (قُلْ مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ) اين تعبير، تعبير تشويقي است.انسان براي خودش كار ميكند از خدا مزد ميگيرد. در جريان بيع هم همينطور است تعبير، تعبير تشويقي است. اگر ما جانمان و مانند آن را به خدا فروختيم اينطور نيست كه خدا ـ معاذ الله ـ نيازمند به جان ما، وقت ما، مال ما و مانند اينها باشد. اينكه در سوره(توبه فرمود: (فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُم بِهِ) من به شما تبريك ميگويم كه با خدا معامله كرديد، براي اين است كه خدا عوض و معوّض، هر دو را به شما برميگرداند. اگر كسي ـ خداي ناكرده ـ با شيطان معامله بكند، عوض و معوّض هر دو را او ميبرد اگر كسي با شيطان معامله كرد و جانش را به او داد ،پاداش جان را هم او ميگيرد، چون انسان را برده خود قرار داده. اگر كسي با ذات اقدس الهي تجارت و بيعت كرد، عوض و معوّض هر دو را خدا به انسان برميگرداند، يعني جانمان را كاملشده به ما ميدهد، اينطور نيست كه جان ما را براي خودش بخواهد. پس تعبير بيع، تعبير تشويقي است ،تعبير اجر مثل (فَيُوَفِّيهِمْ أُجُورَهُمْ)[6] و مانند آن که در قرآن فراوان است، تعبير تشويقي است. ما كه اجير نيستيم براي او كار بكنيم، ما براي خودمان كار ميكنيم، از او مزد ميگيريم. لذا خداي سبحان به ذات مقدس رسول خدا (ص) فرمود: (قُل مَا سَأَلْتُكُم مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ) شما براي خودتان كار ميكنيد از ما مزد ميگيريد، جانتان عطيه الهي است، اين فيض هم عطيه الهي است كه عطيهاي روي عطيّه است منتها ما براي تشويق، تعبير به اجر كرديم وگرنه شما براي خودتان كار ميكنيد، از ما مزد ميگيريد .عوض و معوّض هر دو براي شماست بنابراين مهمترين اجري كه قرآن كريم براي رسالت آن حضرت ذكر ميكند مودّت قرباست، مودّت قربا هم زمينه مطلب دوم را فراهم ميكند و آن اين است كه بهترين حسنه در دنيا همين مودّت قرباست چون در سوره شوري بعد از اين جمله كه فرمود: (قُل لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّهًَْ فِي الْقُرْبَي) بلافاصله فرمود: (وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنََهًْ نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً)[7] اين قدر متيقّن در مقام تخاطب همين است، اين عهد بودن همين است يعني بهترين حسنَه مودّت قرباست. ما كه ميگوئيم (رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنََهًْ[8] بهترين حسنه همين است (وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَهًْ نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً) شما اگر اين مودّت را داشتيد ما افزون ميكنيم، پاداشتان را دو برابر ميكنيم نه فقط پاداشتان را حفظ ميكنيم، بنابراين وظيفه ما نسبت به اين خاندان، مودّت است اگر مودّت باشد هم علاقهمنديم اينها را بشناسيم، هم علاقهمنديم بيانات اينها را بفهميم و باور كنيم و عمل كنيم و منتشر كنيم
منشا حجت خدا بودن حضرت زهرا(س)
مطلب بعدي آن است كه وجود مبارك صديقه كبری(س) يك سلسله مقاماتي دارد كه واقعاً مقدور ما نيست كه بفهميم. مرحوم كليني(رض) در جلد اول كافي نقل ميكند كه بعد از رحلت وجود مبارك پيغمبر(ص) در اين مدت جبرئيل ميآمد آن معارف الهي را بيان ميكرد، حوادث آينده را تشريح و بازگو ميكرد و صديقه كبری اينها را ميشنيد بعد به حضرت امير(ع) املا ميكرد و عليبنابيطالب آنها را يادداشت ميكرد، شد مصحف فاطمه.[9] اگر خدا به حضرت ابراهيم يا برخي انبياي ديگر صحف داد، به وجود مبارك صديقه كبری هم صحيفه عطا كرده است، منتها شريعت نيست، اخبار غيبي هست، علوم و معارف الهي هست و مانند آن؛فهم آنها واقعا مقدور ما نيست كه جبرئيل ميآيد يعني چه، چگونه تنزّل ميكند، اين چه وحياي است كه بر غير نبي ميآيد، چه وحياي است كه بر غير امام ميآيد، اين چه وحياي است كه بر حجّت خدا بر معصومه كبری ميآيد!
وجود مبارك حضرت فاطمه(س) حجّهًْالله است براي اينكه اگر پيغمبر،حجت است نه براي اينكه پيغمبر است براي اين است كه معصوم است و اگر امام، حجت است نه براي اينکه امام است برای اين است كه معصوم است. اگر كسي معصوم بود قول و فعل و تقرير او ميشود حجت. حالا امامت و نبوّت يك مقام برتر است ولي حجيّت قول، دائر مدار عصمت است يعني اين انسان كامل، معصوم است، هيچ چيزي نميگويد مگر به دستور خدا و چنين كسي فعل او و قول او و تقرير او ميشود حجت. اگر ما روايتي را از صديقه كبری(س) داشته باشيم، بدون ترديد طبق آن فتوا ميدهيم، براي اينكه معصوم جز حق نميگويد. شما ميبينيد وجود مبارك حضرت امير به قول حضرت زهرا استدلال ميكند ميگويد فاطمه اينچنين گفته است[10]
اين را در اصول خواندهايد كه قول معصوم بما أنّه معصومٌ حجت است حالا خواه امام باشد خواه پيامبر باشد خواه نه امام نه پيامبر. محور حجيّت، عصمت است اگر كسي واقعاً هيچ راهي براي نفوذ وهم و خيال و شيطنت در او نيست، هيچ راهي براي سهو و نسيان او نيست و هر چه هست رضاي خداست، آن وقت ميشود معصوم، وقتي معصوم شد قولش ميشود حجت. در بعضي از بيانات نوراني حضرت امير(ع) آمده است كه فاطمه چنين فرموده است گاهي هم ائمه(عليهم السلام) فرمايش آن حضرت را نقل ميكردند.[11] و اين ميشود بهترين حسنه،پس (لاَ أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدََّهًْ فِي الْقُرْبَي) مطلب اول (وَمَن يَقْتَرِفْ حَسَنَهًْ نَّزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْناً) ميشود مطلب دوم؛ ما هم كه ميگوئيم (رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنََهًًْ) حسنات فراواني ميخواهيم كه برجستهترين این حسنات، مودّت اين ذوات قدسي است؛ فهميدن معارف اينها، باور كردن، عمل كردن و منتشر كردن این معارف است.
بيانات حضرت آيتالله جوادي آملي (دامت بركاته) در جلسه درس اخلاق در جمع طلاب و فضلاي حوزة علمية قم ـ 22 / 1 / 1392
پایگاه اطلاعرسانی اسرا
[1]. شوري، 23. [2]. الكافي، ج2، ص415؛الامالي (شيخ صدوق)، ص415.
[3]. سبأ، 47. [4]. توبه، 111. [5]. انعام، 162. [6]. آلعمران، 57.
[7]. شوري، 23. [8]. بقره، 201. [9] . الكافي، ج1، ص241.
[10] . كشفالغمّهًْ، ج1، ص466. [11] . الكافي، ج1، ص240 و ج8، ص57.