به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 37
بازدید دیروز: 2,765
بازدید هفته: 12,820
بازدید ماه: 78,893
بازدید کل: 23,740,703
افراد آنلاین: 8
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
سه‌شنبه ، ۱۸ اردیبهشت ۱٤۰۳
Wednesday , 8 May 2024
الأربعاء ، ۲۹ شوّال ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
واکاوی تاریخ سینمای ایران - رقص و کاباره عناصر لازم فیلم‌فارسی و موج نو ۲۸ / ۰۶ / ۱۳۹۵
واکاوی تاریخ سینمای ایران
 
رقص و کاباره عناصر لازم فیلم‌فارسی و موج نو

Image result for ‫واکاوی تاریخ سینمای ایران‬‎
   

سعید مستغاثی
    سینمای مبتذل کاباره ای
مهمترین شاخصه پدیده ای به نام فیلمفارسی که تقریبا از آغاز دوره دوم تاریخ سینمای ایران یعنی سال 1327، گریبان آن را گرفت، حضور کافه و کاباره و در کنار آن رقص و آوازهای مبتذل و به اصطلاح کاباره ای به عنوان یک عنصر ثابت و دائمی‌در این دسته از فیلم‌ها بود. بدنیست برای درک این قضیه به نقد یکی از مشهورترین منتقدان تاریخ سینمای ایران که در همان دوران به تحلیل و بررسی سینمای فارسی می‌پرداخت، یعنی«طغرل افشار»نگاهی بیندازیم تا خصوصیات مشترک فیلم‌های آن روزگار را بهتر و بیشتر دریافته و متوجه شویم که در آن ورطه چه فیلم‌هایی فرصت و امکان تولید نمی‌یافتند.
طغرل افشار در نقدی که  تحت عنوان «سینما در ایران» در همان سال‌ها به رشته تحریر درآورد، می‌نویسد:
«...تاکنون که بیش از سی فیلم‌فارسی برروی پرده آمده است، ما جز موضوعات یکنواخت و بدون هدف، صحنه‌های مکرر و خسته‌کننده، بازی بی حالت هنرپیشگان و حرکات تئاترال آکترهای تئاتر، صحنه‌های متشابه کاباره دو زندان و بالاخره رقص و آواز ایرانی که حتی در فیلم‌های دراماتیک نیز وجود پیدا کرده اند، چیز دیگری ندیده ایم ...(معمولا) دختری را می‌فریبند یا اینکه خود گمراه می‌شود ، آنوقت او در نتیجه این خبط و اشتباه دامنش آلوده شده و در منجلاب فساد غوطه ور می‌گردد. بعد این زن فاحشه ستمدیده در کاباره به کار پرداخته و تبدیل به یک آوازه خوان و رقاص زبردستی می‌شود که محبوبیت عجیبی به هم رسانیده است!! بعضی اوقات در یک موضوع مانند موضوع فیلم افسونگر، به دختر نجیبه و عفیفه‌ای برخورد می‌کنیم که او هم آوازه خوان کاباره می‌شود و بدین ترتیب زندگی یک نجیبه با یک معروفه، به یک جا، آن هم آوازه‌خوانی ختم می‌شود...»!!
به این شکل سینمای فیلم‌فارسی، آوازه خوانی در کاباره را برای مردم آن روز، یک شغل شریف جلوه داده و خوانندگان کاباره و کافه‌ها را، مظلومینی تصویر می‌نمود که از شر ظلم و ستم رها شده و اینک در کمال رهایی و آزادی در این مراکز فساد و فحشاء به کسب روزی اشتغال دارند!!!
طغرل افشار در همان مقاله چنین ادامه می‌دهد:
«...(دراغلب فیلم‌های فارسی) هنوز چند صحنه از شروع فیلم نمی‌گذرد که ناگهان با صحنه یک کاباره روبرو می‌شویم که رقاصه‌ای مشغول رقص عربی است، در طرف مقابل او، خواننده ناکامی‌نیز در حالی که اشک می‌ریزد، شعر دلدادگی و غم روزگار را می‌خواند ...معلوم نیست روی چه اساس هنری یا سینمایی ... وجود رقص عربی را تقریبا اجباری نموده اند؟! هنگامی‌که برای تماشای یک فیلم کاملا درام رفته اید و انتظار دارید با نکات و جریانات کاملا جدی از وقایع دردناک زندگی روبرو بشوید، ناگهان در اواسط فیلم، بدون مقدمه خود را با یک صحنه رقص عربی که معمولا در کاباره‌ها اجرا می‌شود ، روبرو   می‌شوید ... نباید فراموش کنیم که ما باید سینما رایک هنر آموزش اجتماعی بدانیم نه یک وسیله نمایش هرزگی و فساد زندگی !! ستاره اول فیلم که مشغول ایفای یک رل تاثر انگیز درام اخلاقی می‌باشد که آوازه خوان از آب درآمده و در کاباره‌ها در وصف لب و لوچه کودکش می‌خواند...باید اذعان کرد که تاکنون دیده نشده است که در یک فیلم‌فارسی آواز خوانده نشود!!...این کار برخلاف اصول و قواعد هنری سینماست...»
این نوشته و سخن منتقد مشهور دهه 30 سینمای ایران است که به عقیده بسیاری از نویسندگان و منتقدین قدیمی‌و سینماگران نسل گذشته «اولین منتقد سینمایی ایران»بود و پایه نقد نویسی صحیح را بنیان گذارد. (او طی حادثه ای مشکوک در مرداد 1334 درگذشت)
رقص و کاباره ؛ عناصر لازم فیلمفارسی و موج نو
حضور کاباره و رقاصی در فیلم‌های سینمای طاغوت، آنچنان معمول بود که حتی در سینمای به اصطلاح موج نو و شبه روشنفکری که داعیه تقابل و تضاد با ابتذال سینمای فیلمفارسی هم داشت، این قضیه ادامه یافت.
فی المثل در فیلم «قیصر» که از سرآمدان سینمای شبه روشنفکری و به اصطلاح موج نو، به شمار آمده، شخصیت اصلی یعنی قیصر همه تنهایی و غم‌های خود را در کافه و با معشوقه رقاصش طی می‌کند. در یکی از صحنه‌های فیلم که قیصر مشغول عرق خوری در کافه است، همان معشوقه (با بازی کبری سعیدی و با نام به اصطلاح هنری شهرزاد) حدود 10 دقیقه برروی سن کافه، حرکات واقعا ناموزون انجام داده و خود را می‌چرخاند! تا بتواند قیصر و البته سایر افراد کافه را سرحال بیاورد!!
عباس شباویز یکی از تولید کنندگان اصلی سینمای به اصطلاح موج نو و تهیه کننده فیلم «قیصر» در گفت و گویی که در سال 1378 به مناسبت صدمین سال سینمای ایران با نگارنده انجام داد، درباره علت لزوم گنجاندن صحنه‌های رقص کاباره ای و کافه‌ای حتی در آثار سینمای موسوم به موج نو و فیلم «قیصر» گفت:
«... رقص طولانی کافه را مجبور بودیم بگذاریم چرا که این خواست سینمادارها بود. فیلمفارسی و موج نو هم نداشت. در هر فیلمی‌بدون تعارف باید یک صحنه رقص کافه وجود داشته باشد. این فرمول سینمای ایران بود! زد و خورد، فرمول سینمای ایران بود. رفتن قهرمان فیلم به کافه، فرمول سینما بود، رد خور نداشت. حالا می‌خواهد مهدی مشکی باشد یا علی بی غم و یا قیصر. باید این صحنه‌ها را در فیلم می‌گذاشتیم. وگرنه باید جواب پس می‌دادیم....»
شباویز در ادامه گفت و گو درباره اینکه خود کیمیایی تا چه اندازه با این صحنه‌ها موافقت داشت، اظهار داشت:
«... چیزی نمی‌توانست بگوید. چاره ای نداشت. البته صحنه‌های کافه و دوستی قیصر با آن زن کافه ای (که شهرزاد نقشش را بازی می‌کرد و از دوستان کیمیایی بود) را خودش نوشته بود. صحنه عرق خوری قیصر در کافه و آن رقص طولانی در فیلمنامه وجود داشت. کیمیایی با قواعد سینمای فیلمفارسی آشنایی داشت. فیلم‌های بعدی اش هم همین صحنه‌ها را داشت، در داش آکل و بلوچ هم بود....»
محمد علی فردین ، یکی از سمبل‌های ابتذال فیلمفارسی ، خود در گفت و گویی با عباس بهارلو درباره فرمول‌های فیلمفارسی می‌گوید:
«... آن موقع همه ما می‌دانستیم که فیلم‌های فارسی یک فرمول مشخص دارند: چهارتا آهنگ، دو تا زد و خورد و یک کاباره...»
حتی فرخ غفاری (موسوم به پدر سینمای شبه روشنفکری) هم با تمامی‌ادعایش، برای فیلم «عروس کدومه؟» و تضمین فروش آن، صحنه‌های رقص کافه ای و کاباره ای را در فیلمش گنجاند. او در آخرین گفت و گویش که در کتابی توسط سید کاظم موسوی تهیه شد، در پاسخ سوالی که می‌پرسد»در اين فيلم، صحنه رقص و آوازي هم وجود داشت، براي گرفتن اين صحنه‌ها الزام داشتيد؟» جواب می‌دهد:
«... چون آن بلا بر سر «رقابت در شهر» (نام دیگر نخستین فیلم غفاری که ابتدا «جنوب شهر» نام داشت) آمده بود ، خيلي از سينماداران گفتند اين بار يك صحنه رقص و آوازي هم در اين فيلمت بگذار...»
طغرل افشار به درستی به اشاعه فساد و فحشاء توسط فیلم‌های فارسی یعنی سینمای غالب سالهای دهه 1330 اشاره می‌نماید. در واقع سینمایی که پس از سال 1327 در ایران بنیاد گذارده شد، همچون خشت کجی بالا رفت و به طور مستقیم به تخریب فرهنگ این مملکت از جمله اخلاق شهروندی ایرانی پرداخت و شهروندی وارداتی را جانشین آن گرداند.
درک چرایی این موضوع، آن هنگام بیشتر امکان پذیر می‌گردد که متوجه شویم یکی از برنامه‌های کانون‌های صهیونیستی از جمله سازمان‌ها و تشکیلات فراماسونی (که سرنخ سینمای ایران در آن سالها را در دست داشتند)  برای نفوذ در میان ملت‌ها و به دست آوردن حاکمیت آنها، اشاعه بی بند و باری و فساد و فحشاء بوده است. کافیست نگاهی به یکی از متون کهن آنها به نام «پروتکل‌های حکمای صهیون» بیندازیم. در پروتکل پنجم از «پروتکل‌های حکمای صهیون» آمده است :
«...ما جوانان را در دريايي از افكار شاعرانه غرق مي كنيم و آنها را براساس تئوري‏ها و اصولي كه آنها را غلط مي‏پنداريم،تربيت مي كنيم تا بتوانيم‏ آنان را به فساد بكشانيم. بدون آن كه قوانين را از اساس عوض كنيم ، آنها را به تعبير و تفسيرهاي‏ متناقض تبديل مي كنيم ...»
به دنبال فیلم «شرمسار»، سینمای ایران در  وادی تولید آثاری از این دست که به فیلم‌های روستایی معروف شدند، محصور شد، مانند :«ولگرد» (1331)، «مادر» (1331)، «افسونگر»(1332)، «گلنسا»(1332) و...فیلم‌های روستایی مجید محسنی هم با «خواب‌های طلایی» (معز الدیوان فکری) شروع شد که توسط برادران رشیدیان تهیه و تولید شده بود. فیلم‌هایی با داستان تکراری دختر دهاتی و پسر فریبکار شهری و اغفال دختر و کشاندنش به کافه و کاباره و تلاش برای استثمار و بهره کشی از وی و وارد شدن یک جوان مثبت که در همان کافه یا کاباره کار می‌کند و به دفاع از دختر روستایی بی پناه برخاسته و با پسر فریبکار و دار و دسته‌اش می‌جنگد تا عاقبت دختر ساده دل اما فریب خورده روستایی با حمایت‌های جوان مثبت در همان کاباره به موقعیت خوبی دست یافته و به آوازه خوانی و رقاصی اش ادامه می‌دهد. این دسته از فیلم‌ها، معمولا با آواز و رقص دختر یاد شده هم به پایان می‌رسید!
فیلم‌هایی که توسط اسماعیل کوشان و استودیو «پارس فیلم» با سرمایه گروهی از یهودیان صهیونیست و اعضای کلوپ‌های روتاری (بخش اقتصادی تشکیلات فراماسونری) ساخته و پرداخته می‌شد.
ادامه سینمایی که امثال کوشان و سیامک یاسمی‌و رشیدیان‌ها، در این کشور رایج کردند، در دهه‌های 40 و 50 به آنجا رسید که جز به نمایش گذاردن صحنه‌های غیر اخلاقی و مفسده آمیز و یا قصه‌هایی از فحشاء و روابط نامشروع، تصویر دیگری بر پرده‌های سینما نقش نمی‌بست. فیلم‌هایی که اگر همین امروز فقط به پوسترهای آنها نگاهی انداخته شود، به سهولت میزان مفسده آمیز بودنشان آشکار می‌شود. فیلم‌هایی که حتی نامشان، نشان از ابتذال مفرط و موضوعات و صحنه‌های مستهجن آن دارد مانند:
«رقاصه شهر»(شاپور قریب/ ناصر ملک‌مطیعی)،«انگشت‌نما»(اسماعیل پور سعید)،«روسپی»(عباس شباویز)، «خوشگل خوشگلا»(محمد علی فردین)، «زنی به نام شراب»(امیر شروان)،«دکتر و رقاصه»(خسرو پرویزی)،«مهدی مشکی و شلوارک داغ»(اسماعیل کوشان/ناصر ملک مطیعی)«هرجایی»(مهدی ژورک)،«یک چمدان سکس» (محمد متوسلانی)، «پری خوشگله» (سیامک یاسمی)، «یک خوشگل و هزار مشکل» (محمد علی زرندی/ محمد علی فردین) و ...
فساد و نمایش صحنه‌های مستهجن در فیلمفارسی‌ها، آن‌قدر افزایش یافت و به قول معروف آش آنقدر شور شد که صدای خان هم درآمد و کار در همان زمان به مجلس و خطابه‌های اعتراضی و هشدار برخی نمایندگان مجلس کشید.
مثلا یکی از سناتورهای مجلس سنا به نام «شمس الملوک مصاحب» در نطق قبل از دستور خود به تاریخ 19 خرداد 1353 در مورد فیلم‌های تولید شده سینمای ایران چنین ابراز نظر کرد:
«...آنچه در اغلب و اکثر این فیلم‌ها نشان داده می‌شود... نه تنها اثری از ذوق و هنر و ابتکار و فکر و اندیشه در آن دیده نمی‌شود، بلکه نمونه کاملی از بی ذوقی، بی هنری، بی فکری، بی هدفی، نداشتن اندیشه و ابتکار و زاییده تخیلاتی زبون و سرکوفته غرایز و امیال و هوا و هوس است که جز سرکشی و عصیان و طغیان و فساد و چه و چه و چه نمی‌آموزد. آداب لوطی گری و عیاری و فتوت و جوانمردی عبارت شده است از چاقو و قمه برشال کمر، قیافه‌های مفلوک که آثار اعتیاد و ادبار از آنها نمایان است (البته در فیلم) مردمانی فلک زده که چاقو و چاقو کشی را باعث آبرو و اعتبار دانسته و قهرمان می‌گوید: چاقو برای لوطی به منزله تخم‌چشم برای چشم است...»