به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 6,691
بازدید دیروز: 14,203
بازدید هفته: 47,654
بازدید ماه: 245,429
بازدید کل: 25,855,794
افراد آنلاین: 29
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
پنج‌شنبه ، ۲۸ فروردین ۱٤۰٤
Thursday , 17 April 2025
الخميس ، ۱۹ شوّال ۱٤٤۶
فروردین 1404
جپچسدیش
1
8765432
1514131211109
22212019181716
29282726252423
3130
آخرین اخبار
۱۳ - نحوه شهادت شهید سید علی اندرزگو ۲ ۰/ ۶ ۰/ ۱۳۵۷

نحوه شهادت شهید سید علی اندرزگو

Image result for ‫شهید سید علی اندرزگو‬‎

Image result for ‫شهید سید علی اندرزگو‬‎




نویسنده: قاسم حسن پور

رییس دادگاه در اینجا از تهرانی خواست كه به اظهاراتش ادامه دهد.
    تهرانی ادامه داد: یكی دیگر از موارد اتهام كه بر اساس اعتراف خود من بر من وارد آمده، شركت در شهادت پر شكوه مجاهد راستین و حق شناس سید علی اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی168 می باشد. اطلاعات و نقش من در آن حادثه جانگداز به این شرح بوده است:
    شناسایی شیخ عباس تهرانی ]سید علی اندرزگو[
    در سال به احتمال قوی 52 بود كه من با نام شیخ عباس تهرانی آشنا شدم. او از جمله سربازان راستین اسلام و حق و حقیقت بود كه قبلاً در هیئت مؤتلفه اسلامی فعالیت داشت و در به درك فرستادن حسنعلی منصور نخست وزیری كه كاپیتولاسیون را در ایران احیاء كرد نقش داشت و از همان زمان یعنی سال 42 متواری بود. ولی همچنان به ادامه راه توحیدی و مبارزه علیه رژیم و تحصیل علوم دینی می پرداخت. در سال 52 وی به عنوان پیشنماز یكی از مساجد فكر می كنم مسجد چیذر به آگاهی دادن جوانان مشغول بود و خود را برای مبارزه مسلحانه آماده می كرد.
    دقیقاً نمی دانم به چه نحو فعالیت های ایشان و مرتبطین او مورد شناسائی ساواك قرار گرفت ولی بهرحال تعدادی از افراد مرتبط با این شهید دستگیر و بوسیله بازجویان كمیته همراه با شكنجه های متداوله بازجوئی شدند. در سال 52 هنگامی كه اكیپ های كمیته برای دستگیری شیخ عباس تهرانی به منزل او مراجعه كردند وی متواری شد و گویا همه وسایل موجود در منزل را كه جهیزیه همسرش بود بعنوان اموال گروه ضبط و به انبار كمیته منتقل گردید.
    من به هیچ وجه دركار بازجویی و این كارها نبودم و در سال 52 فقط در جریان كارشان بودم. آن هم از طریق نوشته های بولتن كه نوشته می شد. من تا بهمن ماه سال 55 كه به كمیته اوین منتقل شدم هیچ خبری از وضع و عمل سید علی اندرزگو نداشته و وقتی به اوین آمدم متوجه شدم قبلاً سه نفر را به اتهام ارتباط با او دستگیر و مورد تحقیق قرار داده اند. در اوین زمستان سال 56 به دستور هوشنگ ازغندی معروف به دكتر منوچهری به من مأموریت داده شد كه تا به اتفاق تعدادی از مأمورین تیم تعقیب و مراقبت به شهرستان قم رفته و یكی از طلاب علوم دینی را به نام دیانت كه از سال 54 بعد از حوادث مدرسه فیضیه متواری و آدرسی از او در قم به دست آمده بود، شناسایی نمایم.
    من با كارمندان تیم تعقیب و مراقبت به قم عزیمت كردیم و خود را به سازمان اطلاعات و امنیت قم كه در آن زمان محمود معینی رئیسش بود معرفی نمودم و بعد از چند روز محل سكونت آقای دیانت كه در جاده قم - كاشان بود شناسائی شد ولی چون او ظاهراً به طور عادی زندگی می كرد و همچنان به تحصیل علوم دینی می پرداخت، لذا با مذاكره با ازغندی قرار شد هیچ اقدامی روی او انجام نشده و اطلاعات خودمان را به ساواك قم بدهیم.
    تقریباً قصد مراجعه به تهران را داشتیم كه تلفنگرام یا تلگرافی از تهران از ناحیه ازغندی داده شد مبنی بر اینكه سید علی اندرزگو در قم می باشد و احتمالاً در منزل آقای اشراقی و آیت الله ربانی شیرازی بسر می برد و از یك موتور سیكلت گازی آبی رنگ استفاده می كند و لباسش نیز كت و شلوار خاكستری است. با این مشخصات به ما نیز دستور دادند كه با استفاده از وجود افراد تیم تعقیب و مراقبت سعی نماییم او را پیدا كنیم. چند روزی بدون نتیجه در شهرستان قم برای شناسایی سید علی اندرزگو اقدام كردیم و سرانجام به تهران آمدیم. ازغندی گفت : سید علی اندرزگو در شهرستان مشهد در حوالی هتل اطلس در میدان دقیقی مشاهده شده كه مشغول فروش تسبیح و انگشتری عقیق بوده و احتمالاً نیز منزل او در كوچه «چهنو» در خیابان تهران می باشد و مجدداً به من مأموریت داد با كارمندان تیم تعقیب و مراقبت به مشهد بروم. من به اتفاق 22 نفر از كارمندان تیم و كمیته اوین با اتومبیل به مشهد رفتیم و چون به ساواك مشهد نیز تلگرافی اطلاع داده بودند تا تسهیلات لازم را برای ما فراهم كنند، در زائرسرای كارگران در حومه مشهد مستقر و آماده كار شدیم.
    اما قبلاً بهتر است توضیح دهم كه چطور معلوم شد كه شیخ عباس تهرانی در مشهد است. چندی پیش «ازغندی» شماره تلفن یك لبنیات فروشی را كه در حوالی میدان خراسان بود به من داد تا فرم شنود تلفنی درست كنم. این اقدام انجام شد و بعداً نوارهای شنود تلفنی آمد. چند روزی خود ازغندی نوارها را گوش كرد و بعد از گوش كردن نوارها را به من محول نمود. در طول سه یا چهارماهی كه نوارها را گوش می كردم و به تدریج بر اساس ضرورت، تلفن منازل تعدادی افراد معتبر و حاج علی اكبر كه یكی از شركاء لبنیات فروشی بود با تصمیم مقامات بالاتر كنترل شد كه نوارهای آن را سعید میرفخرایی معروف به سعیدی و خود ازغندی گوش می دادند.
    تلفن های منازل و افراد كه كنترل می شد حاكی از آن بود كه این افراد فعالیت بسیار وسیعی در تهیه و پخش اعلامیه های امام خمینی دارند و شخصی به نام استوار جوادی هم تقریباً گرداننده این عملیات است و وی هرچند وقت یكبار نیز به منزل حاج علی اكبر حسینی معروف به حاج علی اكبر حسینی صالح می رفت.
    در اواخر مردادماه در جریان گوش دادن نوار مكالمات تلفنی جوادی و بهر ه برداری از نوار شماره گیر تلفن معلوم شد جوادی با منزلی در شهرستان مشهد تماس دارد و ازغندی هم پس ازگوش دادن نوار تأیید كرد كه جوادی باید سید علی اندرزگو باشد و منزلی هم كه در مشهد با آن تماس گرفته محل سكونت او می باشد، جریان واقعه بوسیله ازغندی به پرویز ثابتی مدیر كل وقت اداره سوم اعلام شد و در نتیجه قرار شد بلافاصله تیم به مشهد عزیمت كند و نسبت به شناسائی و سایر اقدامات مورد لزوم مثل دستگیری و ضربت اقدام نماید كه روز بعد من به اتفاق اعضای تیم تعقیب و مراقبت و چند نفر كارمندان گارد كمیته به سرپرستی هوشنگ ازغندی معروف به دكتر منوچهری با اتومبیل به مشهد رفتیم.
    كنترل تلفن منزل شیخ عباس تهرانی
    در مشهد به ساواك محل مراجعه كردیم و نسبت به كنترل تلفن منزل اقدام شد، سپس منزل در یكی ازكوچه های همان محله كهرو شناسایی شد و جریان كار نیز بوسیله ازغندی هم ]ادامه [داشت چون كه در زمینه این عملیات حساسیت نشان می داد اطلاع داده می شد.
    البته این حساسیت را خود ازغندی هم داشت، چون یك روز ازغندی گفت كه سید علی اندرزگو برای من پیغام فرستاده كه به ازغندی بگویید پایش را از گلیم من بكشد بیرون و الاّ بد می بیند. ضمناً ازغندی از سال 42 دنبال این قضیه بود. چون در سال 42 در بخش 216 كه مربوط به مسائل مذهبی و این قبیل بود كار می كرد و وی حساسیت به قضیه داشت و فكر كنم شهید سید علی اندرزگو یكی از قدیمی ترین مبارزینی بوده است كه به طور مخفی علیه این رژیم فاسد فعالیت می كرد. از سال 42 در حدود 15 یا 16 سال فعالیتش طول كشید ضمناً قرار بود سعید میرفخرائی معروف به سعیدی هم با گوش دادن نوارهای تلفنی هرگونه اطلاع جدیدی را به موقع به ازغندی بگوید.
    دو روز گذشت و از شنود مكالمات تلفنی نتیجه ای حاصل نشد تا اینكه روزی خودم در اداره بودم كه نوار مكالمات را گوش كنم كه ناگهان سعیدی ساعت 6 بعد از ظهر خبر داد كه سید علی اندرزگو در تهران است. در نتیجه ازغندی جریان را تلفنی از مشهد به ثابتی كه در تهران بود خبر داد و در ساعت 10 شب همان روز همگی به طرف تهران حركت كردیم.
    س - شیخ عباس تهرانی چگونه شهید شد؟
    ج - روز بعد در حدود ساعت 10 یا 11 صبح به تهران وارد شدیم و سعیدی گفت قرار است جوادی یا سید علی اندرزگو برای صرف افطار به منزل حاج اكبر برود. ازغندی به من دستور داد كه به مركز شنود تلفنی واقع در خیابان ابوریحان بروم اما كارمندان غیر مجاز را در آن محل راه نمی دادند. در اینجا باید توضیح بدهم كه ساواك دو مركز تلفنی داشت، یكی در خیابان ابوریحان ]بود[ اما ]دیگری[ در خیابان ثریا كه هر دو در جریان جنبش نهضت اسلامی تخلیه گردید و بعداً مردم دو مكان را اشغال كردند. این دو مركز، تلفن ها را بین خودشان تقسیم كرده بودند. به این صورت كه یكی از شماره 2 تا 5 و دیگری از شماره 5 تا 9 را كنترل می كردند.
    ساواك تقریباً در حدود90 تا 100 هزار شماره تلفن را كنترل می كرد و چون كارمندان غیر مجاز را به محل راه نمی دادند نتیجتاً با مدیر كل اداره پنجم تیمسار ساعدی تماس گرفته شد و موافقت او را در این زمینه جلب كردند. من به محل مذكور رفتم و هوشنگ ازغندی هم كه از اعضای تیم تعقیب و مراقبت بود، به كمیته مشترك ساواك و شهربانی رفت تا درمورد طرح مربوط به دستگیری سید علی اندرزگو اكیپ ضربت لازم مذاكره نماید.
    حدود ساعت پنج بعد از ظهر سعیدی تلفنی خبرداد كه در حوالی خیابان ایران، نزدیك منزل حاج اكبر، سید علی اندرزگو معروف به شیخ عباس تهرانی مشاهده و بوسیله مأمورین به شهادت رسیده است.
    ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    168- در شامگاه هجدهم ماه مبارك رمضان سال 1316 هـ . ش در یكی از محلات جنوبی شهر تهران، در خانواده ای از سلاله سادات - كه شهرتشان اندرزگو بود - فرزندی به دنیا آمد كه نام او را «سیدعلی»نهادند.
    سید علی كه پس از تحصیلات ابتدائی، برای كمك به معیشت خانواده، وارد بازار كار شده بود، از فرصت شب ها بهره گرفت و در مسجد محل، به فراگیری مقدمات دروس حوزوی مشغول شد. این فرصت، موجب آشنایی او با كسانی شد كه با هیئت های مؤتلفه اسلامی همراه بودند و سید علی را نیز با خود همراه كردند.
    اعدام انقلابی حسنعلی منصور - 1.11.1343 - كه سید علی نیز در آن نقش داشت، زندگی او را دگرگون كرد و او را در نقش مبارزی خستگی ناپذیر در صحنه مبارزات دینی، جلوه گر ساخت. این نقش به گونه ای بود كه او را مجبور كرد تا در طی سال های متمادی - كه مأموران امنیتی رژیم پهلوی در تعقیب او بودند - در مكان های متعدد، با نام های مختلف و در پوشش متفاوت، ظاهر شود و به فراخور زمان و مكان به مبارزات خویش ادامه دهد.
    این مكان ها، علاوه بر شهرهای مختلف ایران، كشورهایی چون افغانستان، پاكستان، عراق، لبنان و... را نیز در برداشت ونام او به فراخور موقعیت، گاهی شیخ عباس تهرانی و گاهی دكتر حسینی، ابوالقاسم واسعی، ابوالحسین نحوی، دكتر جوادی و... بود كه در كسوت هایی چون : امامت جماعت، سخنرانی مذهبی، بساز و بفروش، انگشتر فروشی و... بروز می یافت.
    سید علی اندرزگو كه سال ها با این ترفند از حلقه تنگ محاصره نیروهای امنیتی ونظامی و انتظامی گریخته بود، در سال 1357 ش - در حالی كه انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی (ره) به پیروزی نهایی نزدیك می شد - فعالیت های خود را گسترده تر و تا حدی نیز علنی كرد و همین امر باعث شناسایی او گردید.
    ساواك كه سال ها در آرزوی دستگیری او، روزشماری می كرد، با كنترل چند ماهه او، تصمیم به بازداشت او گرفت كه بنابر تقدیر الهی، این روز مصادف با غروب روز نوزدهم ماه مبارك رمضان بود. ساواكی ها برای دستگیری او تمهیدات فراوان اندیشیدند ولی سید علی كه بارها گفته بود كه :.من زنده به دست ساواك نخواهم افتاد.» وقتی از محاصره خود مطلع شد، باحركتی نمایشی، آنان را وادار به تیراندازی به سوی خود كرد تا سنگفرش خیابان سقاباشی از خون شهیدی از تبار عشق، رنگین گردد و شاهد افطاری خونین بر سفره گسترده شهادت باشد.

Image result for ‫گل لاله‬‎