زلال بصیرت
احكام اولیه و ثانویه و مصلحت جامعه اسلامی
بسم الله الرحمن الرحیم
احكام اولیه و ثانویه و مصلحت جامعه اسلامی
معناى ولایت مطلقه فقیه این است كه فقیه مى تواند هر تصمیمى را كه مصالح عمومى جامعه اسلامى ایجاب مىكند، اتخاذ كند. اگر فقیهى در جایى مصلحت جامعه اسلامى را در چیزى دانست كه احكام اولیه اسلام اجازه آن را نمى دهد، اینجا اگر بخواهد بر خلاف احكام اولیه دستورى بدهد، چه مجوزى دارد؟
احكام اولیه، یعنى احكامى كه روى موارد عادى موضوعات صحبت مى كند، مثلاً مى گوید وارد شدن در خانه كسى بدون اذن صاحب خانه جایز نیست. حال اگر مثلاً در خانه همسایه شما كه از خانه بیرون رفتهاند بچه اى داخل حوض افتاده و در حال غرق شدن است و صاحب خانه نیست كه از او اجازه بگیرید. وضعیت هم بگونهاى است كه اگر شما بى اجازه رفتید و بچه را نجات دادید، بچه نجات پیدا مى كند و گرنه مىمیرد. حكم اسلام در اینجا چیست؟ آیا مى گوید چون ورود به خانه، بى اذن صاحب خانه است، نباید وارد شوید و باید بگذارید این بچه بمیرد؟ یا در جاده تصادفى واقع شده و خانمى كه موها و دست و پاهایش پیداست و در اثر تصادف به شدت زخمى شده، كنار جاده افتاده است. شدت جراحت به حدى است كه اگر او را بلند نكنید و به بیمارستان نرسانید، از دنیا مى رود. طبق حكم اولى اسلام دست زدن به زن نامحرم و نگاه كردن به مو و بدن او حرام است. در این صحنه شما چه مى كنید؟ آیا مى گویید من مسلمانم و چون این زن موهایش پیداست، باید نگاهم را برگردانم و نباید به او دست بزنم، گرچه در این جا، جان دهد؟ اسلام در این مورد چه مى گوید؟
بدیهى است كه نجات جان زن مهمتر از نگاه كردن به مو و دست زدن به بدن او است و حكم اسلام این است كه اگر هیچ راهى ندارى، نگاه كن، دست هم بزن و تن عریانش را در ماشین بگذار و به بیمارستان برسان و جانش را نجات بده. در مثال اول هم مى گوید بدون اذن صاحب خانه داخل خانه شو، حتى در را بشكن تا جان یك بچه مسلمان را نجات دهى، حتى اگر مسلمان نبود نیز باید چنین كنى، چون این تكلیف، مهمتر است. در این گونه موارد همه ما با ذوق شرعى خودمان مى فهمیم كه كدام تكلیف اهم و كدام مهم است و احتیاجى به حكم فقیه نداریم. براى همه ما ممكن است چنین حادثهاى پیش آید و حتى اگر قبلاً هم فكرش را نكرده باشید، مى دانید چه باید بكنید. مى دانید اسلام راضى نیست كه یك بچه بمیرد یا یك زن در كنار جاده تلف شود، لذا حتماً اقدام مى كنید و با همان ذوقى كه از شرع دارید، او را نجات مىدهید. دو مثال مذكور مسائل ساده اى هستند و تصمیم گیرى در مورد آنها مشكل نیست.
حکم ولائی ولی فقیه
امّا بعضى از مسائل پیچیده هستند، نظیر مسائل پیچیده اجتماعى كه ابعاد مختلف نظامى، سیاسى، اقتصادى و... دارد. در این گونه مسائل ، تشخیص اینكه كدام اهمّ است، كار هر كس نیست. در این موارد ممكن است اگر به كارشناسان نیز مراجعه كنید، به نتیجه قطعى نرسید. یك كارشناس مى گوید: این مهمتر است، دیگرى مى گوید: آن مهمتر است. مگر كارشناسان مسائل اقتصادى همه یك جور نظر مى دهند؟ الان كارشناسان مختلف بحثهاى اقتصادى كه در تلویزیون مطرح مى شود نظرهاى متفاوتى دارند، مثلاً در مورد این مسئله كه اگر ما به اقتصاد جهانى بپیوندیم، ضررش بیشتر است یا نفعش، نظرها مختلف است. در این گونه موارد، جامعه چه باید بكند؟
جامعه احتیاج به كسى دارد كه حرف آخر را بزند و بگوید این كار را باید انجام داد یا نه، البته باید احكام اسلام را هم در نظر گرفت، مثلاً باید تشخیص داد كه مصلحت اهم از نظر خدا كدام است؟ كار ولى فقیه این است.
حكم ولایى دادن یعنى در جایى كه دو حكم اسلامى در مقام عمل با هم تزاحم دارند و اجراى هر دو حكم ممكن نیست و مسئله اى عادى هم نیست كه همه بفهمند، بلكه كار كارشناسى مىخواهد، اینجاست كه وقتى فقیه از میان نظرات مختلف تشخیص دهد كه مصلحت اهم ،آنى است كه آن دسته از كارشناسان گفته اند، حكم ولایى صادر مى كند و مى گوید: من به عنوان ولى امر مسلمانان دستور مى دهم این كار را بكنید و به این صورت، مصلحت جامعه حفظ و اختلافات در عمل برداشته مى شود. این حكم ولایتى مى شود. آیا مخالف اسلام است؟
اگر نجات آن بچه همسایه از حوض آب خلاف اسلام است، اگر نجات آن خانمى كه موهاى سرش پیدا و كنار جاده افتاده بود، خلاف اسلام است، پس این هم خلاف اسلام است. آنجا خلاف اسلام نبود، چرا؟ چون اسلام، حكم مهمترى دارد و آن حفظ جان مسلمان است. اینجا هم اسلام علاوه بر آن حكم اوّلى مفروض، حكم دیگرى نیز دارد كه حفظ عزت و وحدت جامعه اسلامى است و وقتى ولىّ امر تشخیص داد كه متوقف بر این است حكم مى كند. این عین اسلام است. چرا بگوئیم وقتى مخالف حكم اولیه شد، مشكل پیش مى آید؟ این حرف صحیحى نیست. اصلاً معناى احكام ثانویه همین است. اسلام احكام ثانویه را براى همین موارد استثنایى گذاشته است. در مواردى كه احكام پیچیده اجتماعى مطرح باشد، كار ولىّ فقیه این است كه بر اساس نظر كارشناسان اگر خودش كارشناس است طبق نظر خودش و با مشورت كارشناسان، آن چیزى را كه مصحلت است، تعیین و طبق آن حكم كند تا مصلحت جامعه تعیین شود.
بیانات آیتالله مصباح یزدی (دام ظله) در جلسه پرسش و پاسخ در دانشگاه شاهرود - 11 /3 / 1379 .