به وب سایت مجمع هم اندیشی توسعه استان زنجان خوش آمدید
 
منوی اصلی
آب و هوا
وضعیت آب و هوای زنجان
آمار بازدیدها
بازدید امروز: 1,217
بازدید دیروز: 2,474
بازدید هفته: 1,217
بازدید ماه: 116,723
بازدید کل: 23,778,521
افراد آنلاین: 6
اوقات شرعی

اوقات شرعی به وقت زنجان

اذان صبح:
طلوع خورشید:
اذان ظهر:
غروب خورشید:
اذان مغرب:
تقویم و تاریخ
شنبه ، ۲۹ اردیبهشت ۱٤۰۳
Saturday , 18 May 2024
السبت ، ۱۰ ذو القعدة ۱٤٤۵
اردیبهشت 1403
جپچسدیش
7654321
141312111098
21201918171615
28272625242322
313029
آخرین اخبار
خوان حکمت ( ۵ ۱۲ ) :عقل؛ ره توشه انسان برای ابدیت ۰۳/ ۰۴ / ۱۳۹۶

خوان حکمت

عقل؛ ره توشه انسان برای ابدیت

   ۰۳/ ۰۴ / ۱۳۹۶

Image result for ‫آیت الله جوادی آملی‬‎

 بسم الله الرحمن الرحیم


اگرکسی ظرف میوه‌ای برای ما بیاورد می‌گوییم این چیست؟می‌گویند میوه است، می‌گوییم چه كسی داد ؟می‌گویند فلان باغبان، همین! اما یك موحّد هرگز این طور حرف نمی‌زند، می‌پرسد چیست؟ می‌گویند میوه است، می‌گوید چه كسی آورد، نه چه كسی داد؟ می‌گویند فلان باغبان؛ آن كه می‌دهد خداست.
لزوم بندگی در متن زندگی
 در بیانات نورانی حضرت امیر(ع) در نهج‌البلاغه هست كه «إنّ المسكینَ رسول الله»(1) یعنی كسی كه نیازمند است و به انسان مراجعه كرده، او را خدا فرستاده. فرمود خدا قدرتی، نعمتی، سِمتی به كسی می‌دهد از یك طرف؛ نیازمندی را به در خانه او می‌فرستد از طرف دیگر؛ تا او را بیازماید از طرف سوم؛ اگر او در این امتحان درست عمل كرد، نعمت را حفظ می‌كند وگرنه از او می‌گیرد.آن كه آمده از ما چیز می‌خواهد، او را خدا فرستاد؛ آن كه آمد چیزی به ما داد، آن را هم خدا فرستاد؛نباید بگوییم فلان كس داد، باید بگوییم فلان كس آورد. در قرآن آمده :(مَا بِكُم مِّن نِّعْمَةٍ فَمِنَ اللَّهِ)(2)،همین مضمون را به ما گفتند در تعقیبات بعد از نماز بخوانید كه :«اللهمّ ما بنا من نعمة فمنك»،خدایا هر نعمتی که به ما دادی از جانب توست(3). موحّدان مواظب حرف‌هایشان هستند و هرگز بین آورنده و دهنده خلط نمی‌كنند.ما بندگی‌مان باید در متن زندگی‌مان باشد نه بندگی ما جدای از زندگی ما؛ آنهایی كه می‌گویند: (إِنَّ صَلاَتِی وَنُسُكِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ)(4) بندگی آنها در متن زندگی آنهاست، هرگز زندگی‌شان جدای از بندگی نیست، یعنی حیات،جدای از دین نیست؛ چه اینكه سیاست جدای از دین نیست، فرهنگ جدای از دین نیست و مانند آن. وجود مبارك حضرت امیر به دنیا خطاب می‌كند و می‌فرماید: «یا دنیا غُرّی غیری»(5)،او این حرف‌ها را چه وقت خطاب می‌كند ؟ آن وقتی كه خاورمیانه در اختیار حضرت بود یعنی در عین حال كه در متن سیاست بود، در متن حكومت بود. هر هفته اموال بیت‌المال را كه تقسیم كرده بود، شخصاً آن اتاق را جارو می‌كرد و دو ركعت نماز می‌خواند كه خدا را شكر دستم آلوده نشد،این را اهل سنّت هم نقل كردند.(6)
نگاه امام علی (ع) به دنیا
حضرت در ذیل نامه‌ای كه برای عثمان بن حنیف مرقوم فرمودند كه چهل و پنجمین نامه آن حضرت است، فرمود: «إِلَیْكِ عَنِّی یَا دُنْیَا فَحَبْلُكِ عَلَی غَارِبِكِ قَدِ انْسَلَلْتُ مِنْ مَخَالِبِكِ »،ای دنیا؛ از من دور شو،من افسارت را گذاشتم روی گردنت، تو را رها كردم،من از چنگال تو نجات پیدا كردم، دیگر تو به من دسترسی نداری،همان طوری كه شیطان به مخلَصین دسترسی ندارد(7). دنیا هم كه از ابزار شیطنت شیطان است و به این بزرگواران دسترسی ندارد.
بعد فرمود: «أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ» آن گذشتگان كه تو با بازی، آنها را سرگرم كردی، آنها را خواباندی، آنها كجایند؟ چون برخی‌ها در سنّ هشتاد سالگی می‌بینید یك كودك هشتاد ساله است،همه‌اش می‌گوید ما وقتی جوان بودیم، اینقدر می‌خوردیم، اینقدر راه می‌رفتیم،اینقدر می‌دویدیم؛حرفی برای گفتن ندارد، این معلوم می‌شود یك كودك هشتاد ساله است، هیچ رشد علمی نكرده،الآن هم كه حرف می‌زند از آن حرف‌های دوران كودكی سخن می‌گوید.
زندگی کوثری و نه تکاثری
برخی‌ها مثل اتوبوس و مینی‌بوس زندگی می‌كنند، بعضی‌ها مثل درخت زندگی می‌كنند، این از باب تشبیه معقول به محسوس است، یك اتوبوس، یك مینی‌بوس سی سال، كمتر و بیشتر حركت می‌كند، تمام خاك‌ها را پشت سر می‌اندازد،بعد از بیست سال، سی سال هم یك مشت آهن‌قراضه است؛از او سؤال بكنی چه چیزی داری می‌گوید هیچ! اما یك درخت، بیست سال تلاش و كوشش می‌كند، دیگر این را خاك نمی‌كند پشت سر بیندازد، تمام مساعی خودش را به ریشه خودش می‌دهد،بعد از بیست سال از او سؤال بكنی چه چیزی داری؟ این میوه‌ای كه در شاخه اوست می‌گوید محصول من این است.برخی‌ها ریشه‌ای فكر می‌كنند، به ریشه خودشان آب می‌رسانند،كوثری زندگی می‌كنند،برخی تكاثری زندگی می‌كنند. آن كه تكاثری زندگی می‌كند دستش در دوران پیری خالی است، آن كه كوثری زندگی می‌كند، مثل شجره طوبا میوه در دست اوست.حضرت فرمود آنها كه تكاثری زندگی می‌كردند كجا رفتند:«أَیْنَ الْقُرُونُ الَّذِینَ غَرَرْتِهِمْ بِمَدَاعِبِكِ،أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ » دعابه یعنی بازی،آ‌نهایی كه با زینت‌ها و زیورها سرگرم كردی  كجایند؟! می‌بینید روز جمعه كه سیّد ایام است، نماز جمعه یكی از بهترین و پربركت‌ترین نمازهای ایّام هفته است،هزارها نفر یك جا جمع می‌شوند،برای اینكه هورا بكشند ببینند چه كسی توپ زد، چه كسی توپ نزد! اتلاف عمر دیگر حقیقت شرعیه نمی‌خواهد،همین است؛آیا ما انتظار داریم كه خدا آیه نازل بكند كه «یا أیّها الذین آمنوا» اگر كسی روز جمعه نمازش را گذاشته كنار، رفته هورا كشیده عمرش را تلف كرده،آیاچنین آیه‌ای باید نازل بشود؟!
دنیا، لغزشگاه انسانها
فرمود آنهایی كه عمرشان را به بازی گذراندند الآن كجا هستند؟ چه كار كردند وچه چیزی دارند: «أَیْنَ الْأُمَمُ الَّذِینَ فَتَنْتِهِمْ بِزَخَارِفِكِ فَهَاهُمْ رَهَائِنُ الْقُبُوْرِ» در جریان دفن صدیقه كبرا(س) وجود مبارك حضرت امیر فرمود: «اُستُرجِعَتِ الوَدیعة و اُخذت الرهینة واسترجعت الودیعة»(8)، انسان را می‌گویند «رهین القبور».هم در صحیفه سجادیه است(9)،هم در نهج‌البلاغه که انسان‌ها رهائن قبورند. رهن یعنی گِرو این زمین كه عمری ما از آن خدمات دیدیم،به آن بدهكاریم؛ بدهكار باید گِرو بسپارد. ما اگر باغ را، راغ را، امثال ذلك را بخواهیم به زمین بدهیم،اینها كه برای خود اوست؛ ما كه بدهكار زمین هستیم، بدهكار باید گِرو بسپارد. زمین، خود ما را گرو می‌گیرد، لذا از اموات به عنوان رهائن القبور یاد می‌كنند.آنجا كه حضرت فرمود: «اخذت الرهینهًْ» از این قبیل است، اینجا هم كه وجود مبارك حضرت امیر می‌فرماید كه «هُمْ رَهَائِنُ الْقُبُوْرِ» از همین قبیل است.ما كه خدمات فراوان و بركاتی از زمین دیدیم،بدهكاریم، این بدهكار باید به عنوان گرو تحت اختیار طلبكار قرار بگیرد.بعد فرمود: «وَاللَّهِ لَوْ كُنْتِ شَخْصاً مَرْئِیّاً وَ قَالَباً حِسِّیّاً لَأَقَمْتُ عَلَیْكِ حُدُودَ اللَّهِ، فِی عِبَادٍ غَرَرْتِهِمْ بِالْأَمَانِی » قسم به خدا،‌ای دنیا! اگر تو یك موجود دیدنی بودی من تازیانه می‌زدم برای اینكه تو خیلی‌ها را فریب دادی،اینها را با آرزو فریب دادی، خیلی‌ها را در مهلكه انداختی، سلاطینی كه به تلف سپردی، جایی كه جای درد و رنج است آنها را آنجا انداختی، جایی انداختی كه نه می‌توانند وارد بشوند، نه می‌توانند صادر بشوند،جای ورود و خروج ندارند «هَیْهَاتَ! مَنْ وَطِی‏ءَ دَحْضَكِ زَلِقَ»‌ای دنیا! هر كس در دستگاه تو آمد، لغزید؛ دنیا غیر از شغل است، دنیا غیر از سیاست است «دنیا چیست؟» هر چه انسان را از خدا مشغول كند دنیای اوست «وَ مَنْ رَكِبَ لُجَجَكِ غَرِقَ»هركسی خواست موج‌سواری كند هلاك می‌شود، این طور نیست كه انسان روی یك محیط لغزنده بخواهد راه برود و بگوید من احتیاط می‌كنم و در امان باشد«وَ مَنِ ازْوَرَّ عَنْ حِبَائِلِكِ وُفِّقَ» اگر كسی از دام و دانه‌ات فاصله بگیرد، انزوای از دنیا پیدا كند نه از خلق خدا، او نجات پیدا كرده.خدمت به خدا، تولید، قناعت در مصرف و اینها خیر و رحمت و بركت است. «وَالسَّالِمُ مِنْكِ لاَ یُبَالِی إِنْ ضَاقَ بِهِ مُنَاخُهُ وَالدُّنْیَا عِنْدَهُ كَیَوْمٍ حَانَ انْسِلاَخُهُ » آن كسی كه از گرایش به من و ما نجات پیدا كرده این از ساده‌زیستی و امثال آن رنجی نمی‌بردو دنیا نزد او مثل روزی است كه بالأخره زودگذر است.
عقل، ره توشه ابدی انسان
اگر شما عدد ده را یا عدد صد را نزد عدد نامتناهی بگذارید بپرسید آن عدد نامتناهی چند برابر این است؟ این سؤال درست نیست؛ برای اینكه نامتناهی چند برابر نیست،چون اگر چند برابر باشد می‌شود،متناهی. ما موجودی نیستیم كه این صد سال یا هشتاد سالی كه در دنیا هستیم نسبت به ابدی كه در پیش داریم قابل محاسبه ریاضی باشد كه مثلاً آن چند برابر این باشد؛ ابد یعنی ابد، حالا درباره دوزخ ممكن است برخی‌ها اختلاف‌نظر داشته باشند ولی درباره بهشت احدی اختلاف نكرده. انسان مرگ را می‌میراند، در مصاف با مرگ ما پیروزیم یعنی ما مرگ را می‌میرانیم، نه مرگ ما را، وقتی در مصاف با مرگ دست و پنجه نرم كردیم ومرگ را میراندیم و از پا در آوردیم، وارد صحنه برزخ می‌شویم؛ دیگر آنجا مرگی نیست.وقتی وارد قیامت می‌شویم دیگر مرگی نیست،وقتی وارد بهشت می‌شویم دیگر مرگی نیست؛ هستیم كه هستیم!
 اگر اصرار كتاب و سنّت نبود كه بهشت، ابدی است خیلی‌ها ابدیّت را نمی‌پذیرفتند، درباره ازلیّت عدّه‌ای مخالفند اما درباره ابدیّت همه متّفقند. ما ابدی خواهیم بود، ابدیّت دیگر رقم و عدد ندارد ولو رقم نجومی. شما الآن به تعبیر بعضی از آقایان اگر از اینجا تا كُره مریخ صفر بگذارید و این صفرها هم رقم نجومی باشد، باز متناهی است؛ غیر متناهی رقم‌پذیر نیست ولو رقم نجومی. ما هم كه وارد صحنه قیامت شدیم ـ ان‌شاءالله ـ وارد بهشت شدیم، ابدی خواهیم بود،چنین عالمی در انتظار ماست،اگر چنین عالمی در انتظار ماست،یك ره‌توشه ابدی هم می‌خواهیم،چیزی كه نپوسد بتواند به طور ابد بماند، آن عقل است و عدل؛ غیر عقل و عدل هر چه گفتیم و اندیشیدیم،همه پوسیدنی است اگر در بخش اندیشه،عقل بود و در بخش انگیزه، عدل بود اینها می‌ماند.
بیانات حضرت آیت الله جوادی آملی (دام ظله) در جلسه درس اخلاق در دیدار با جمعی از دانشجویان و طلاب، قم؛ 11 /8 / 1391.
مرکز اطلاع رسانی اسرا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. نهج‌البلاغه، حكمت 304.        2.نحل،53            3. مصباح المتهجّد، ص ص63، 75، 102، 111 و 217.      4. انعام ،162.          5. الغارات، ج1، ص55.          6. ر.ك: الغارات، ج1، ص31؛ ر.ك: تاریخ الاسلام (ذهبی)، ج3، ص643.             7. حجر،39 و 40.         8. الكافی، ج1، ص459؛ نهج‌البلاغه، خ 202.         9. صحیفة سجادیهًْ، دعای 3.