پالماخ اولين واحد حرفهاى نظامى بود كه علاوه بر نظم دقيق و هدف همه جانبهاش، داراى ايدئولوژى سياسى نيز بود. هدف آنها تسلط كامل بر اوضاع نظامى در فلسطين بود. اين سازمان نماينده جريان توسعهطلبانه نظامى در جنبش صهيونيستى بود، و مىخواست كه آن را در بالاترين حد ممكن، و بدون آن كه به دفاع از مهاجرنشينها منحصر شود، انجام دهد. اين گروه طى سالهاى 194۸ – 194۱.م توسعه يافت، و شاخههاى متعددى پيدا كرد؛ تا آن كه سازمانهاى نظامى آن در تمام بخشهاى فلسطين حضور يافتند.
و ديگر اين كه:
«فرمانده پالماخ، اسحاق ساره افسر سابق ارتش روسيه تزار، و يكى از مؤسسين ارتش اسرائيل بود. اين سازمان از اول با جنبش كشاورز مستعمرهها و حزب ماپام در ارتباط بود.
نيروهاى پالماخ، به لحاظ رابطه خوبى كه با دولت قيموميت انگليس در فلسطين داشتند به سلاحهاى مدرن مجهز شدند. فرماندهى هاگانا نيز توجه خاصى به اين نيروها داشت؛ زيرا اين نيروها به دليل مهارت در انجام مأموريتهاى تهاجمى، و آگاهى بالاى سياسى بر اصول صهيونيسم جهانى، به عنوان نيروهاى ضربتى هاگانا عمل مىكردند. اين نيروها داراى فرماندهى مخصوص و منتخب از سوى آژانس يهود مستقر در تلآويو، و نيز فرماندهى اجرايى در بيشتر شهرهاى مهم فلسطين، مثل قدس و حيفا بود.»
زنان نقش مهمى در انجام عمليات نظامى پالماخ داشتند. به طورى كه تعداد آنها در برخى گروهانهاى پالماخ، بيش از 30 درصد تمام افراد بود. اين زنان علاوه بر شركت در عمليات نظامى؛ در امور نگهبانى، كمكهاى اوليه، مخابرات و راديو مخفى فعاليت مىكردند.
پالماخ داراى يك تشكيلات جاسوسى قوى بود. به همين لحاظ توانست با نفوذ به بعضى از پادگانهاى اسراى جنگى آلمان، جاسوسى كند. به همين منظور نيز تعدادى از افراد اين نيرو با استفاده از پوششهاى عربى، در سوريه و لبنان فعاليت مىكردند.
«پس از پايان جنگ جهانى دوم، نيروهاى پالماخ عملياتى عليه حكومت قيموميت انجام دادند. در جنگ 1948.م نيز واحدهاى آن در جبهه جنوبى، بر ضد فلسطينىها جنگ مىكردند؛ به ويژه در جليل شمالى، سينا، نقب و قدس نقش اصلى را بر عهده داشتند، و صحراى نقب را به اشغال درآوردند.
يكى از نقشههاى اصلى پالماخ، بيرون راندن اكثريت ساكنان مسلمان فلسطين بود. اين كار از راه كشتارهايى كه تروريستهاى صهيونيست بر ضد فلسطينىها مرتكب شدند، مانند كشتار روستاى «ديرياسين» - كه پالماخ در برنامهريزى آن با ايرگون و جنايتكاران و اشترن همكارى داشت - صورت مىگرفت.»
در جاى جاى كتاب سفر پالماخ، اشارههاى متعددى به عربها هست، كه آنان را دشمن ناميده است. همچنين در آن، دهها نقشه و طرح درباره گشتىهاى پالماخ، براى عمليات تروريستى بر ضد فلسطينىها در نواحى مختلف فلسطين، و مناطقى كه مىبايد اشغال شود وجود دارد.
افسران پالماخ از جمله ايگال آلون، اسحاق رابين، حييم بارليو و ديويد يعازر و ديگران، بعدها هسته فرماندهى ارتش اسرائيل را تشكيل دادند. پس از تشكيل دولت اسرائيل، پالماخ منحل، و در ارتش اسرائيل ادغام شد. تعدادى از اين تروريستها شهرت يافتند، و بعدها به مقام رئيس ستاد ارتش اسرائيل دست يافتند.
از ميان آنها مىتوان از موشهدايان (1953-1957)، اسحاق رابين (1963-1967) و حاييم بارليو (1968- 1971) را نام برد.
در ارتش اسرائيل 45سرلشكر وجود داشت كه قبلاً از تروريستهاى پالماخ بودند. بعضى از آنها به مقام وزارت نيز رسيدند.
سازمان ايرگون
نام كامل اين تشكيلات به زبان عبرى ايرگون تزواى لئومى بارتز يسرائيل، يعنى «تشكيلات نظامى ملى در سرزمين اسرائيل» است.
«اين سازمان مخفى تروريستى در سال 1931.م (به روايتى ديگر در سال 1935.م)، و در پى اعتراض به سياست دفاعى هاگانا، با شركت گروههاى مسلحى از جنبش تروريستى بِتار و هاگانا (ب) تشكيل شد. ولاديمير زابوتنسكى، رهبر افراطى صهيونيستى، از لحاظ نظرى، پدر روحى و فكرى اين سازمان بود. ديويد راسل رهبرى نظامى، و آبراهام اِشترن رهبرى سياسى آن را به عهده داشتند.
اشترن خود مؤسس گروه افراطى ديگرى به نام اشترن شد. آرم آن تصويرى بود از يك دست با تفنگ، كه زير آن نوشته شده بود: «تنها اين چنين.»
سازمان ايرگون از صهيونيسم تجديد نظرطلب و ملىگراى افراطى الهام گرفته بود، و از ميان دستههاى يهودى، و با الهام از روحيه نظامىگرى شكل گرفت. رهبران اين سازمان چون احساس كردند كه گروه تروريستى هاگانا اعتدالطلب شده است، ايرگون را تشكيل دادند. ايرگون از همان آغاز، نه تنها نقشه دفاع، بلكه نقشه حمله را در سر مىپروراند؛ و حاضر نبود حتى به اندازهى يك سر سوزن از هدفهاى بزرگ صهيونيسم عقبنشينى كند.
اين سازمان فعاليتهاى تروريستى متعددى را بر ضد اعراب و انگليسىها در فلسطين انجام داد. همچنين با سياست انگليس به مقابله برخاست، و يهوديان بسيارى را از طريق مهاجرتهاى غيرقانونى وارد فلسطين كرد.
در زمان جنگ جهانى دوم، سازمان ايرگون نيز همانند هاگانا در زمينه انتقال قاچاق يهوديان اروپاى شرقى فعاليت شديدى كرد. ژابوتنسكى در قراردادى كه با حكومتهاى دست راستى وقت مجارستان، لهستان و رومانى منعقد كرد، توانست حدود 4000 تن از عناصر و اعضاى اين سازمان، و نيز سازمان بتار را آموزش نظامى دهد. حكومت لهستان نيز وعده داد كه سازمان ايرگون را به مقدار زيادى اسلحه مجهز كند.